تاریخ نشر کتاب در ایران / عبدالحسین آذرنگ

این موسسۀ انتشاراتی که اکنون با نام سازمان چاپ وانتشارات اقبال به فعالیت خود ادامه می دهد، در شمار با سابقه ترین ناشران کشور قرار می گیرد، به مدت چند دهه از ناشران نسبتاً فعال کشور بود و چند نسل از خاندان اقبال آن را اداره می کردند. انتشارات اقبال به این دلیل در تاریخ نشر در در دهۀ 1330ش بررسی می شود که در همین دهه به فعال ترین دوره از تاریخ حیات خود راه یافت و جزو ناشران تاثیرگذار دهۀ 1330ش قرار گرفت. اطلاعات در بارۀ این ناشر، خوشبختانه به سبب یادداشت های شادروان جواد اقبال به شناخت بهتر این ناشر طی چند دهه کمک می کند. او فعال ترین عضو این خاندان و از روسای اتحادیۀ ناشران بود( به فعالیت هایش اشاره خواهد شد).

 

انتشارات اقبال1                                   

این موسسۀ انتشاراتی که اکنون با نام سازمان چاپ وانتشارات اقبال به فعالیت خود ادامه می دهد، در شمار با سابقه ترین ناشران کشور قرار می گیرد، به مدت چند دهه از ناشران نسبتاً فعال کشور بود و چند نسل از خاندان اقبال آن را اداره می کردند. انتشارات اقبال به این دلیل در تاریخ نشر در در دهۀ 1330ش بررسی می شود که در همین دهه به فعال ترین دوره از تاریخ حیات خود راه یافت و جزو ناشران تاثیرگذار دهۀ 1330ش قرار گرفت. اطلاعات در بارۀ این ناشر، خوشبختانه به سبب یادداشت های شادروان جواد اقبال به شناخت بهتر این ناشر طی چند دهه کمک می کند. او فعال ترین عضو این خاندان و از روسای اتحادیۀ ناشران بود( به فعالیت هایش اشاره خواهد شد).

حاج محمد رحیم خوانساری که در دورۀ ناصری در خوانسار مکتب داری می کرد، نخست به اصفهان و در 1270ش / 1307ق به تهران رفت و به جمع خوانساری هایی پیوست که در عرصۀ کتابفروشی و نشر در تهران فعال بودند و به سنتی رایج در میان خود، بیش از اهالی شهرهای دیگر به کار کتاب علاقه نشان می دادند. او نخست نزد عمویش شاگردی کرد و سپس حجره ای در تیمچۀ حاجب الدوله، مرکز کتابفروشی های آن روز تهران، گرفت و به کتابفروشی مشغول شد. به تدریج کار و کسبش را توسعه داد، دستگاه چاپ سنگی خرید و به کمک دو پسرش محمد حسین و محمد باقر به چاپ و انتشار کتاب و کتابفروشی ادامه داد. در واقع او به ترکیبی از کتابفروش ـ چاپ گر ـ ناشر تبدیل شد. نظیر این ترکیب در دورۀ قاجار، و حتی در دورۀ پهلوی اول، کم بود.

 پس از انقراض سلسلۀ قاجار و اجرای برنامۀ نوسازی شهری از دهۀ نخست 1300ش در پایتخت، چند خیابان جدید در تهران احداث شد و مرکز ثقل کتابفروشی و نشر از تیمچۀ حاجب الدوله و بازار حلبی سازها، به خیابان ناصرخسرو انتقال یافت. کتابفروشی حاج محمد رحیم خوانساری با نام «کتابخانۀ اقبال» و با مدیریت محمد حسین اقبال به کار ادامه داد. امور چاپخانه به محمد باقر سپرده شد و چاپخانۀ او یعداً «چاپخانۀ نهضت» نام گرفت و خود او هم به مناسبت نام همین چاپخانه به محمد باقر نهضت معروف شد. محمد حسین مروّج، از کتابفروشان و ناشران، داماد خانوادۀ اقبال، نیز با آنها همکاری داشت. کتاب هایی که اقبال ها در آن سال ها منتشر می کردند، عمدتاً کتاب های مذهبی سنتی بود و  در هیچ یک از آثار انتشار یافتۀ آن دورۀ این ناشر، نشانی از تحول دیده نمی شود؛ حال آنکه جامعه در حال تحول بود.

حاج محمد رحیم خوانساری در 1305ش در گذشت و پس از او محمد حسین اقبال به مدت تقریباً 11 سال، تا زمانی که بیماری توان کارکردن را از او گرفت، به کتابفروشی و نشر ادامه داد. کتاب هایی که او در دورۀ پهلوی اول و با مدیریت خودش انتشار می داد،  عمدتاً کتاب های درسی مدرسه های ابتدایی و متوسطه، کتاب های مذهبی، ادبی، علمی و بهداشتی بود. بازار فروش این منابع تضمین شده بود و سرمایه گذاری در این زمینه و در آن زمان با هیچ مخاطره ای رو به رو نبود. محمد حسین اقبال نه اهل خطرپذیری بود و نه مایل به انتشار کتاب هایی با مضمون های تازه. در آن سال ها نشر نسبتاً محدودی داشت و کتاب هایی بی بهره از نوآوری، کاملاً محافظه کارانه و سنتی، انتشار می داد.

محمد حسین اقبال در کنار کتابفروشی و نشر، به فعالیت چاپی هم روی آورد، دستگاه چاپ جدیدی خرید، چاپخانۀ کوچکی به راه انداخت و مانند پدرش و در ادامۀ سنت خانواده، او هم به کتابفروش ـ چاپ گر ـ ناشر تبدیل شد. چاپخانه اش به تاثیر از تقاضای چاپی رو به افزایش، به مرور گسترش یافت، مدرن تر شد و این امکان را فراهم آورد که فعالیت های انتشاراتی هم با سهولت به مراتب بیشتری تو سعه بیابد. او گذشته از انتشار قرآن  و تفسیر قرآن، چند کتاب تاریخی و حقوقی هم منتشر کرد و با انتشار آثاری از سعید نفیسی، عبدالله رازی و محمد رضا جلالی نائینی، فصل تازه ای در فعالیت های انتشارات اقبال گشود. این اقدام او به منزلۀ نخستین گام های تازه به سوی انتشار منابع جدیدتر، و در حقیقت چرخش نرمی بود که در کار آن ناشر دیده می شد. او در عین حال به انتشار تقویم در قطع های مختلف دست زد که با توجه به تقویم های دیگر آن زمان، به گونه ای نوآوری در این زمینه به شمار می آید؛ البته تقویم بازار شناخته شده ای داشت و فروش آن هم تضمین شده بود.

 باید در نظر داشت که روند تحولات اقتصادی و اجتماعی، و به تبع آنها فرهنگی و آموزشی، که از دهۀ 1300 آغاز شده بود، ترکیب مخاطبان کتاب را تغییر داده بود. در مقاله های پیش به این نکته اشاره شد که ناشران و کتابفروشان تهرانیِ منتقل شده از بازار سرپوشیده به خیابان ناصرخسرو، ناشرانی بودند که تحول را کم و بیش شناخته و پذیرفته بودند. آنها دریافته بودند که برای بقا ناگزیرند فعالیت هایشان را با نیازهای جدید مخاطبان جدید سازگاری دهند. در راستۀ ناصر خسرو دیگر نمی شد با انتشار حسین کرد و رموز حمزه و امثال آن به حیات نشر ادامه داد. نیاز زمانه، محمد حسین اقبال را هم به تغییراتی ـ البته نه چندان زیاد ـ در کارش واداشته بود. این تغییرات، پس از 1316ش، که فرزند جوانش جواد اقبال مسئولیت نشر را به عهده گرفت، بیشتر نمایان شد(در ادامۀ مطلب به آن اشاره خواهد شد). 

  ادارۀ کتابفروشی و انتشارات در 1316ش به جواد اقبال سپرده شد که در آن زمان نوجوانی 15 ساله بود. محمد حسین اقبال تا 1344ش در قید حیات بود، اما سال های بسیاری را با بیماری و کهولت سر کرد. محمد رضا جلالی نائینی، که چندی بعد روزنامه نگار و فعال سیاسی، و سپس محقق و سناتور شد، در آن زمان دانشجوی دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران بود و  در کتابفروشی، نمونه خوانی(تصحیح چاپی) و نشر کتاب به جواد اقبال کمک می کرد. او نخستین کتاب هایش را با حمایت همین ناشر انتشار داد و به نخستین مرحلۀ شهرتش دست یافت. کتاب ملل و نحل شهرستانی را ظاهراً به تشویق همین ناشر تصحیح و از همین راه منتشر کرد.

  در 1319ش که دولت برای بنای کاخ وزارت دارایی، بخشی از خیابان ناصرخسرو را تخریب کرد، مرکز ثقل نشر و کتابفروشی به ناگزیر از این خیابان به خیابان شاه آباد

( جمهوری فعلی) انتقال یافت. محل کتابخانۀ اقبال هم به همین خیابان منتقل شد و نشان تجارتی آن هم از 1320ش تغییر کرد. فعالیت نشر و کتابفروشی اقبال در سال های پس از جنگ جهانی دوم تقریباً به همان روال سابق و با همکاری یکی از براداران جواد اقبال ادامه یافت. در  1328ش شرکتی به نام شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکا تاسیس شد که کتابفروشی، نشر، چاپخانه و سایر فعالیت های جنبی را زیر پوششی واحد قرار داد و مدیریت این شرکت خانوادگی با جواد اقبال بود. این شرکت با اساسنامه و امکانات حقوقی اش دست جواد اقبال را برای توسعه باز گذاشت. او از شمّ اقتصادی برخوردار و در عین حال جوانی بلند پرواز بود. از نیمۀ دوم دهۀ 1320 ش به بعد، پس از خروج ارتش متفقین و ارتش سرخ از ایران، پایان یافتن ماجرای آذربایجان و برگشتن اوضاع از دورۀ جنگ و اشغال به حالت عادی، او به تدوین و انتشار کتاب های درسی مدارس روی آورد، نشری که درآمدی پرسود و تثبیت شده داشت. بنیۀ اقتصادی جواد اقبال با انتشار کتاب های درسی تقویت شد و به پشتوانۀ همین بنیه بود که توانست فعالیت انتشاراتی را توسعه ببخشد. شرکت جدید هم تا 1356ش برقراربود، اما در این سال ظاهراً به سبب مشکلات مالی و اختلافات داخلی منحل شد و تشکیلات تازه ای با نام سازمان چاپ و انتشارات اقبال  شکل گرفت که ادارۀ آن هم با جواد اقبال و بعداً با اعضای خانوادۀ خود او بود.  این سازمان زمانی دستخوش این تحول شد که کشور گرفتار بحران منتهی به انقلاب شده بود. از انقلاب به بعد گرچه تشکیلات اقبال به بقای خود ادامه داده و شاخه هایی از فعالیتش تداوم یافته است، اما شاخۀ نشر، که در خاندان اقبال پیشینه ای چند نسلی داشت، فعالیت های خود را به به دور از جریان های روز و بیشتر  به کتاب های ادبی و تاریخی محدود کرد. آسیب شناسی این کاهش نقش، خود می تواند موضوع بررسی مستقلی قرار بگیرد.

جواد اقبال در ششمین دورۀ انتخابات اتحادیۀ ناشران و کتابفروشان تهران در 1351ش، به ریاست این اتحادیه برگزیده شد و تا 1356ش در این سمت باقی بود. انتشار مجلۀ آشنایی با کتاب، سخنگوی اتحادیه، تاسیس شرکت تعاونی ناشران و کتابفروشان و تهیۀ ساختمانی برای اتحادیه از جملۀ خدمات او به اتحادیۀ ناشران است. یادداشت های آغازین مجلۀ آشنایی با کتاب به امضای جواد اقبال است. در یادداشت نخستین شمارة آن نشریه، هدف از انتشار، «همبستگی صنفی»، « انتشار یک نشریۀ جامع...که در عین پرداختن به مسائل اساسی، به بسیاری از امور صنفی دیگر نیز رسیدگی» کند»، « جلب حمایت مقامات فرهنگی کشور» برای انتشار کتاب های سودمند (آشنایی با کتاب، ش 1، صفحۀ داخلی روی جلد) اعلام شد. 

  آشنایی با کتاب همزمان با  سال هایی انتشار یافت که اختناق و سانسور در ایران در اوج شدت خود بود. گردانندگان نشریه با مطالب متعددی که در هر شماره در مدح و ثنای رژیم چاپ می کردند، به نظر می رسد سعی داشتند خود را در آن اوضاع و احوال به نظام سیاسی حاکم نزدیک، یا شاید هم تهدیدهایی را از اتحادیه و ناشران دور کنند. کمتر صنفی امکان دارد که به  همکاری دولت نیاز نداشته باشد. اتحادیۀ ناشران هم از این قاعده برکنار نبوده است و هنوز هم نیست، اما در تاریخ اتحادیۀ ناشران گرایش های مختلفی دیده می شود که یکی از آنها تقرب به دولت وقت است، گرایشی بیش از همکاری معمول و لازم. این گرایش هنوز هم در همین سال ها طرفدارانی دارد و استدلال طرفدارانش اجمالاً این است که نشر، صنعت و اقتصادی آسیب پذیر است، به حمایت و کمک دولت نیازمند است و تفاهم با دولت وقت و همکاری با آن به منفعت و مصلحت نشر و ناشران است؛ در ضمن، دولت هم وظایفی در قبال نشر کشور دارد که باید ـ یا بهتر است ـ به آن عمل کند و تفاهم اتحادیه با دولت، راه را برای تامین این منظور هموار می سازد. گرایشی که در دورۀ مدیریت حاکم بر اتحادیه در زمان ریاست جواد اقبال حاکم بود، از این دست بود.  در یادداشت های آغازین آشنایی با کتاب و برخی مطالب آن نشریه می توان این گرایش را آشکارا دید. اما «گرایش تقرب» در آن سال ها بیش از حد معمول بود. در نتیجه به واکنش هایی درون اتحادیه، حتی بیرون از اتحادیه، انجامید. یکی از دلایل دور شدن جواد اقبالِ با تجربه و کاردیده را از نشر، از 1357ش به بعد، بی استفاده ماندن دانسته های سالیان او در کار کتاب، و سال ها رکود در فعالیت حرفه ای وی، در همان سال های منتهی به انقلاب ریشه دارد. البته در اتحادیۀ ناشران، مانند هر نهاد دیگری در جهان که با اندیشه، و صنعت و اقتصاد مرتبط با اندیشه سر وکار دارند، گرایش های متنوع دیده می شود که گاه به شدت با هم در تعارض اند. این تعارض، اگر به شیوه های مدنی مدیریت شود و با توجه به تحولات جامعه با تغییر مقتضیات سازگاری بیابد، به حال تشکیلات زیانبار نیست. تاثیر زیانبار آن زمانی است که جناحی، اقلیتی، گرایشی بخواهد سرنوشت تشکیلات را به منافع، مصالح یا انتخاب های خود گره بزند. بحرانی که در آن تحولات  به چالشی بزرگ برای اتحادیۀ ناشران تبدیل شد، به سبب انتخاب مسیری بود که بیشتر اعضای اتحادیه آن را مسیر انتخاب شدۀ خود نمی دانستند.

          انتشارات اقبال را بر پایۀ آثاری که طی مدتی حدود یک قرن انتشار داده است، می توان در شمار ناشران عمومی قرار داد. از عنوان هایی که این ناشر از ابتدای فعالیت تا 1380 ش انتشار داده و صورت آنها، شامل حدود 500 عنوان، در فهرست منتشر شده از سوی خود این ناشر آمده است، می توان زمینه های فعالیتش را به خوبی تشخیص داد. این ناشر در 10 ردۀ اصلی موضوعی، رده هایی که همۀ ناشران را می توان بر پایۀ آنها دسته بندی کرد، کتاب منتشر کرده است. شمار بسیاری هم  کتاب درسی در سطوح مختلف آموزشی انتشار داده است. از شماری نامداران در عرصۀ تالیف و ترجمه، کتاب منتشر کرده است. از مهم ترین آثار این ناشر می توان از دیوان های شاعران و متون قدیم به تصحیح ادیب نیشابوری، محمد علی فروغی، سعید نفیسی، عباس اقبال، محمد رضا جلالی نائینی، محمد دبیر سیاقی، غلامرضا رشید یاسمی، احمد سهیلی خوانساری، ناصرالدین شاه حسینی، و عده ای دیگر یاد کرد. انتشارات اقبال، آثاری از مولفان زیر منتشر کرده است: محمد ابراهیم باستانی پاریزی، عباس خلیلی، یحیی دولت آبادی، رضا زادۀ شفق، محمد سعیدی، ناصر کاتوزیان، کاظم زادۀ ایرانشهر، بهمن کریمی، اقبال لاهوری، سلیم نیساری، جلال همایی، و چند تن دیگر.

 از میان آثار ترجمه شده، ترجمه ای که به قلم مترجمان ردۀ اول باشد به ندرت دیده می شود. بیشتر آثار انتشار یافته از مولفان و مترجمان ردۀ اول نیست. شمار زیادی از آثار انتشارات اقبال فقط یک بار چاپ شده است. از مهم ترین منابع ماندگار این ناشر می توان از اینها یاد کرد: احوال مولانا( فریدون سپهسالار)؛ احوال و دیوان رودکی ( سعید نفیسی)؛ احیای فکر دینی در اسلام (اقبال لاهوری)؛ به سوی اصفهان (پیر لوتی)؛ بشر دوستهای ژنده پوش( رابرت ترسال. این کتاب سال ها از ادبیات پایۀ چپ در ایران بود)؛ بنیاد نو در فلسفه(جان دیوئی)؛ بوستان سعدی(تصحیح محمد علی فروغی)؛ پنجاکیانه؛ تاریخ ادبیات ایران(چند کتاب)؛ تاریخ پزشکی ایران ( سیریل الگود)؛ دورۀ تاریخ تمدن(ویل دورانت)؛ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس(محمود محمود،8جلد)، تاریخ و جغرافیای دارالسلطنۀ تبریز(نادر میرزا ملک آرا)؛ تذکرۀ میخانه؛ ترجمان القرآن؛ تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید؛ ترجمۀ ترکی آذری قرآن، ترجمۀ ملل و نحل(شهرستانی)؛ تفسیر حسینی(4جلد)، تهران مخوف(مشفق کاظمی؛ جامع التواریخ رشیدی(2جلد)؛ جغرافیای مفصل ایران(ربیع بدیعی،2جلد)؛ جیجک علیشاه(ذبیح بهروز)؛ چهار مقالۀ نظامی عروضی؛ حقوق در اسلام( مجید خدوری)؛ خاندان نوبختی (عباس اقبال)؛ دانشمندان آذربایجان( محمد علی تربیت)؛ روح القوانین(منتسکیو)؛ سفرنامه(ناصر خسرو)؛ فارس و جنگ بین الملل(رکن زادۀ آدمیت)؛ قانون مدنی؛ قرآن مجید(چندین ترجمه و تفسیر)؛ کلیات سعدی؛ گنج شایگان (محمد علی جمال زاده)؛ محاسن اصفهان(مافروخی)؛ مقدمۀ علم حقوق(ناصر کاتوزیان)؛ نامه های ایرانی(منتسکیو)؛ نفت و دولت در خاور میانه(لنچافسکی)؛ ولد نامه(بهاء الدین ولد)؛ و شماری اثر دیگر که نشان دهندۀ تنوع موضوعی آثار این ناشر است.

 انتشارات اقبال بر انتشار مجموعۀ آثار کاظم زادۀ ایرانشهر تاکید داشت و این نویسنده از سوی این ناشر معرفی و تبلیغ شد. اقبال، ایرانشهر را نویسنده ای جلای وطن کرده می دانست که آثارش در ایران بازتابی نداشته است. به رغم تبلیغ و ترویج این ناشر، کاظم زادۀ ایرانشهر در سپهر اندیشه در ایران جای درخوری نیافت، و در آثار پژوهشی ارجاع به آثار او به ندرت دیده می شود. تاکید ناشر بر آثار این نویسنده را شاید بتوان از مصداق های خطای تشخیص و انتخاب در نشر و در آینده نگری به شمار آورد.

 از مجموع انتشارات اقبال پیداست که سیاست انتشاراتی حاکم بر فعالیت هایش در مجموع دستخوش نوسان، همراه با فراز و فرود و انتخاب های غیر دوراندیشانه بوده است. از این رو، شمار آثاری که بتوانند با انتشار مستمر موجبات تداوم انتشارات را فراهم آورند و طی زمان عامل بقای ناشر باشند، در آثار این ناشر کم دیده می شود؛ ضمن اینکه سنت گروی، محافظه کاری، پرهیز از هر گونه نوجویی و نوآوری و طرح اندیشه های نو، و انتشار آثار تکراری، این ناشر را از روند پویای  نشر امروز دور کرده و عملاً از متن به حاشیه رانده است. انتشارات اقبال به مناسبت صدمین سال تاسیس خود، مراسمی در 1381ش برگزار کرد. یک قرن سابقه و تجربه در نشر به سهم خود می تواند دستمایۀ گران بهایی برای تداوم و درعین حال توسعۀ فعالیت ها باشد.

 در دوره ای که جواد اقبال با مشکلاتی رو به رو شد و انگیزه های دورۀ جوانی اش را از دست داد، در خانواده اش کسی جای او را نگرفت تا شاخۀ نشر زنده و فعال نگه داشته شود، گرچه شاخه های دیگری از فعالیت های مرتبط با کتاب به حیات خود ادامه داد. از بررسی کارنامۀ انتشارات اقبال این طور به نظر می رسد که شماری از موفق ترین و ماندگارترین آثار این ناشر، منابعی بوده که در دورۀ همکاری موسسۀ انتشارات فرانکلین با ناشران کشور در دهه های 1330 و 1340ش، از سوی فرانکین پیشنهاد و در خود همان موسسه ویرایش و آماده سازی شده است. جواد اقبال با همایون صنعتی زاده و فرانکلین همکاری نزدیکی داشت و از ثمرات این همکاری بود که انتشارات اقبال از دهۀ 1330ش به ناشری متفاوت از پیش تبدیل شد. جواد اقبال در برنامه ای که فرانکلین موجباتش را فراهم ساخته بود، در سمیناری بین المللی از ناشران شرکت کرد، جزو نخستین ناشران ایرانی بود که با دیدگاه های جدید در نشر آشنا شد و گزارشی از آن سمینار را هم انتشار داد. شماری از ناشران ایران با همکاری، همفکری و پیشنهادها و طرح های نوآورانۀ همایون صنعتی زاده در نشر متحول شدند و انتشارات اقبال هم یکی از آنها بود.

  از فرزندان جواد اقبال، مجید که در رشتۀ چاپ تحصیل کرده، سعید که در رشتۀ برق و الکترونیک تخصص دارد، و فرشید که در تحریریۀ این انتشاراتی فعالیت دارد، هم اکنون کوشش دارند انتشارات اقبال به تداوم حیات خود در عرصه های نشر و چاپ ادامه بدهد، اما مسیر آیندۀ این موسسۀ قدیمی دقیقاً به چه سمتی خواهد رفت، نکته ای نیست که بر پایۀ بررسی انتشارات کنونی این ناشر قابل پیش بینی باشد.

(ادامۀ مطلب در شمارۀ آینده)

منابع:

ـ انتشارات اقبال، فهرست کامل کتابهای منتشرۀ موسسۀ اقبال از قدیمترین ایام تا سال 1380.

ـ دورة نشریة آشنائی با کتاب ، دی 1351ـ اسفند 1353.

 ـ یادنامۀ جواد اقبال: یک قرن خدمت به چاپ و نشر و فرهنگ ایران، تهران، اقبال، 1381.                                                                 

ـ اطلاعات شخصی و مشاهدات نویسندۀ مقاله؛ و نیز گفت و گویی با جواد اقبال در 1354 در دفتر اتحادیۀ ناشران. این گفت و گو ضبط نشده، اما نکته های اصلی یادداشت برداری شده است.

       

                                                          

1. [1] از اعضای خانوادۀ اقبال، که اکنون ادارۀ این موسسۀ انتشاراتی را به عهده دارند ـ و البته  احتمال دارد با نکته هایی در این نوشته موافق نباشند ـ و از آقای علیرضا رمضانی، مدیر نشر مرکز، که با تذکرشان چند نکته در این نوشته تصحیح و تکمیل شده است، سپاس گزاری می کنم.