جز طرد و تکفیر چه می‌توان کرد؟ / دکتر احمد ایروانی

متن زیر تحریر و ویراسته شده سخنرانی آیت‌الله دکتر احمد ایروانی در «کنفرانس بین‌المللی جهان علیه خشونت و افراطی‌گرایی» است که وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران برگزار کرد. استاد ایروانی از جمله مهمانان این کنفرانس بود که از آمریکا به همراه چند سخنران و رهبر مذهبی به این کنفرانس دعوت شده بود. او محقق و مدرس حقوق اسلامی در دانشگاه کاتولیک آمریکا و استاد مهمان در دانشگاه جرج واشنگتن و همچنین رئیس مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه در واشنگتن است. ایده اصلی این سخنرانی دراین است که برخورد با خشونت‌گرایان وافراطیون و تندروها نفی و طرد و تکفیر نیست و باید راهی دیگر جست.

 

 

اشاره: متن زیر تحریر و ویراسته شده سخنرانی آیت‌الله دکتر احمد ایروانی در «کنفرانس بین‌المللی جهان علیه خشونت و افراطی‌گرایی» است که وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران برگزار کرد. استاد ایروانی از جمله مهمانان این کنفرانس بود که از آمریکا به همراه چند سخنران و رهبر مذهبی به این کنفرانس دعوت شده بود. او محقق و مدرس حقوق اسلامی در دانشگاه کاتولیک آمریکا و استاد مهمان در دانشگاه جرج واشنگتن و همچنین رئیس مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه در واشنگتن است. ایده اصلی این سخنرانی دراین است که برخورد با خشونت‌گرایان وافراطیون و تندروها نفی و طرد و تکفیر نیست و باید راهی دیگر جست.

***

امروز در رسانه‌های جهان، در مذاکرات رهبران سیاسی و حتی گفتگوهای مردم عادی خاورمیانه، از افراط‌گرایی و گروههایی مانند داعش که نماد آن هستند، بسیار یاد می‌شود. البته در مورد این گروه، عدّه و عُدّه آنها، بانیان و حامیانشان و پیشینیان آنها (مثل طالبان و القاعده) پرسشهای فراوانی مطرح است. نکات برشمرده شده موضوعات مهمی است که می‌توان درباره هر کدام مقاله‌ای و حتی کتابی مجزا نوشت؛ اما به قول مولانا:

لیک گر من آن جوابات و سؤال

جمله را گویم، بمانم زین مقال

زان مهمتر، گفتنی‌ها هستمان

که بدان فهم تو به یابد نشان

متناسب با شأن این جلسه، بنده می‌خواهم به نکته اساسی‌تری بپردازم و از منظر دیگری در ماجرا نظر کنم.

 

وجوه و سطوح مختلف خشونت و افراط‌ گرایی

مطلب نخست آن است که خشونت و ‌افراط‌گرایی وجوه مختلف و سطوح متفاوتی دارد. وجه جلی و عریان آن پندارها، گفتارها و رفتارهایی است که از گروههایی مانند داعش شنیده و دیده می‌شود. اما در بررسی و تحلیل خشونت و افراط‌گرایی، نباید این پدیده را به وجوه جلی و آشکارش فروکاست و وجوه خفی و چه بسا نهادینه‌شده و خطرناک‌تر آن را فراموش کرد. تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی، زبانی، قومی و نژادی، تبعیض علیه زنان، بدرفتاری با کودکان که متأسفانه در جوامع مختلف، به شکلهای گوناگون، و معمولا با سوءاستفاده از فرهنگ، سنت، قانون و دین آنان وجود دارد، باید بخش معتنابهی از هر سیاست‌گذاری، برای مقابله با خشونت و افراط‌گرایی باشد. در غیر این صورت، حتی اگر مبارزه با یک گروه خشونت‌گرا به نتیجه رسد، همان رفتارهای خشن با اشکال و شیوه‌های دیگری و توسط افراد و گروههای دیگری تکرار خواهد شد. کوتاه سخن آنکه مقابله با وجوه جلی خشونت، نباید ما را از شناخت و مبارزه با وجوه خفی آن غافل کند.

ناگفته پیداست که افراطی‌گرایی هم ممکن است ریشه و خاستگاه دینی داشته باشد و هم ممکن است برخاسته از عقاید و افکار غیردینی باشد. همه ما می‌دانیم یهودیان تندرو، مسیحیان جنگ‌افروز، بوداییان خشونت‌گرا و نیز مسلمانان افراطی وجود دارند؛ کما اینکه در میان احزاب سیاسی غیر دینی نیز مثلاً فاشیست‌ها و نازیها بوده‌اند و اینک در برخی کشورها با سازماندهی جدید حضور دارند. در واقعیت نیز هم مذهبیون افراطی مرتکب رفتارهای خشن شده‌اند و می‌شوند، هم سکولارهای افراطی. «گر حکم شود که مست گیرندر در شهر هر آن که هست گیرند»! کافی است به خاطر داشته باشیم انگیزه و خاستگاه دو جنگ جهانی مذهب نبوده است و طراحان و فرماندهان آنها نیز افراد مذهبی نبوده‌اند. پس خطاست اگر پنداشته شود مذهب تنها عامل اصلی خشونتهای انجام شدة تاریخ و جهان معاصر است.

اما چون در ورای حرکتهای تروریستی و خشونت‌آمیزی که در حال حاضربه ویژه در منطقه خاورمیانه اتفاق می‌افتد، حداقل به صورت علنی مدعیان اسلام مسئولیت آن را برعهده گرفته و چهره‌ای خشن و غیر انسانی از اسلام رحمانی را به نمایش می‌گذارند و با توجه به موضوع این گردهمایی، ما بر نقش مذهب در مقابله با خشونت و افراط‌گرایی تمرکز می‌کنیم.

 

نقش مذهب در مقابله با خشونت

مانند هر بیماری و بحران، قبل از تلاش برای یافتن دارو و جستجوی راه برون‌رفت از مشکل، باید خود آن بیماری و بحران و علل موجده و مبقیة آن را شناخت. بیماری افراط‌گرایی نیز از این قاعده مستثنا نیست. گروههایی که فعلاً با نام و نشانهای مختلف، از پاکستان گرفته تا خاورمیانه و شمال افریقا،به نام اسلام،رفتارهای خشونت‌آمیز انجام می‌دهند و خیابان و بازار، مدرسه و مسجد را برای مردم ناامن می‌کنند، نه اولین گروههای خشونت‌گرا هستند و نه آخرین آنها خواهند بود. این مشکل مختص ادیان الهی نیست، از مکاتب بشری نیز برای توجیه خشونت سوءاستفاده شده است؛ اما گفتار ما عمدتاً به اسلام و مسلمانان معطوف است.

در مقابله با خشونت‌گراهای مسلمان یکی از خطاها که در واقع نوعی کتمان واقعیت است، این است که رهبران اسلامی اعلام کنند: «افراد و گروههای خشونت‌طلب از دین ما خارج هستند و باید از جامعه اسلامی طرد شوند.» بگذارید صریحاً بگویم اینکه علما، مراجع، زعمای حوزه‌های علمیه، شوراهای افتاء مثل الازهر، اقدامات گروههای افراط‌گرای اسلامی، مثلاً ربودن دختران دانش‌آموز در نیجریه را محکوم کنند و بگویند اسلام این گونه رفتار را تأیید نمی‌کند، اقدامی لازم، شایسته و برطرف‌کنندة پاره‌ای ابهامات است؛ اما طرد و یا کافردانستن آنها مشکلی را حل نمی‌کند. به بیان دیگر تکفیر تکفیری‌ها، درمان مناسبی برای بیماری مهلک افراط‌گرایی نیست. افراطیون اعتدالیون را تکفیر می‌کنند، که البته سخنی باطل و حکمی بی مبناست. اگر اعتدالیون نیز افراطیون را تکفیر کنند، به دام همان اشتباه افتاده‌اند. به قول مولوی: گر تو با بد بد کنی، پس فرق چیست؟ گام نخست درمان بیماری آن است که بپذیریم آنها مسلمان هستند.

 

گام نخست درمان

سخن من در مورد رهبران و اعضای تصمیم‌گیرنده این گروهها نیست. ممکن است آنان عالمانه و با مقاصد شومی مثلاً سوءاستفاده از دین و احساسات مذهبی مردم برای چنگ اندازی به قدرت سیاسی، مرتکب چنین رفتارهای خشونت‌آمیزی شوند، البته محتمل است حتی در همان رده‌ها نیز افرادی دچار بدفهمی از اسلام باشند. جالب توجه است که در میان رهبران این گروهها، کمتر کسی می‌توان یافت که تحصیلات مذهبی قابل اعتنایی داشته باشد و از مراکز معتبر تعلیم علوم اسلامی فارغ‌التحصیل شده باشد. به هر روی سخن من درباره تعداد معدودی که نقش رهبری این گروهها را ایفا می‌کنند، نیست. در کانون توجه من جوانان، نوجوانان، پسران و دخترانی هستند که زندگانی و تحصیل خود را در کشورهای مختلف، حتی کشورهای مرفه و صنعتی، رها کرده و به چنین گروههایی ملحق می‌شوند.

ماه گذشته بود که در خبری در روزنامه گاردین چاپ انگلستان خواندم: «براساس گزارشی از شورای امنیت سازمان ملل، حدود ۱۵هزار نفر از کشورهای مختلف به عراق و سوریه سفر کرده‌اند تا در کنار داعش یا دیگر گروههای مشابه بجنگند.» طبیعی است که باید جستجو و تحقیق کرد که چه جذابیتهایی برای این جوانان وجود دارد که چنین هجومی را به سمت گرویدن به داعش شروع کرده‌اند؟

به عقیده من، نمی‌توان آن رهبران یا این پیروان را تکفیر کرد. سوگمندانه باید اذعان کرد آنان مسلمانانی هستند که گرفتار کژاندیشی و فهم نادرست از دین شده‌اند. در آسیب‌شناسی این وضعیت نیز باید بگویم وجود تفسیرهای متعدد و بعضاً نادرست از تعالیم انبیا، امری عادی و اجتناب‌ناپذیر است. هر مکتبی که مجموعه تعالیمی مکتوب داشته باشد و شارعان و بانیان آن در دسترس مردم نباشند، دچار این وضعیت می‌شود. نه تنها کتب آسمانی، که مکتوبات بشری نیز دچار چنین وضعیتی هستند.

کافی است توجه کنید مثلاً از متون پایه‌ای فلسفی یا عرفانی یا فرضاً قانون اساسی هر کشور چه تفاسیر گوناگون و بعضاً غیر قابل جمعی وجود دارد. حتی نیازی به گذر قرون و دهها نیست. قانونی که همین امروز در مجلس تصویب می‌شود، به شیوه‌های گوناگون تفسیر و تحلیل می‌شود. گاه در مصاحبه‌هایی که مقامات کشورها بی‌درنگ پس از امضای یک قراردادی برگزار می‌کنند، درباره متنی که چند دقیقه قبل امضا کرده‌اند، تفاسیر متعارضی مطرح می‌کنند.

در دیوان کبیر شمس، مولانا غزلی دارد با این مضمون که حقیقت همانند آینه‌ای بود که از آسمان به زمین افتاد و هر کس، تکه‌ای از آن را گرفت و در آن نظر کرد و گمان کرد که کل حقیقت نزد اوست و برای تثبیت آن حقیقت به هر کاری از جمله کشتار و خشونت و قتل و نهب دست یازید!

خالق ارواح زآب و زگل

آینه‌ای کرد و برابر گرفت

زآینه صد نقش بشد هر یکی

آنچه مر او راست، میسر گرفت‌

خلاصه آنکه نمی توان وجود برداشتهای مختلف از تعالیم دینی را پروژه‌ای برنامه‌ریزی شده دانست. به عقیده من اختلاف تفسیر و تأویل در احکام و تعالیم ادیان و حتی مکاتب بشری، بخشی از مقتضای ذات آنهاست. کتب و متون دینی همچون دیگر متون، پذیرای تفاسیر مختلف هستند. این انعطاف‌پذیری در قرآن کریم بیشتر و گسترده‌تر است. و صد البته وجود تحریفات گسترده در سنت به ویژه در نزد إخباریون و اصحاب ظاهری نیز مزید بر علت است.

ما از سویی معتقدیم پیامبر اسلام(ص) خاتم انبیا و قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی است، از سوی دیگر با نیازهای تحول‌پذیر و شرایط تغییریابنده در جامعه بشری مواجهیم. تنها راه جمع میان آن اعتقاد و این واقعیت، آن است که بگوییم تعالیم پیامبر(ص) و آیات قرآن کریم، قابلیت انطباق بر شرایط متفاوت را دارند و عالمان هر زمانه باید با تفاسیر متکی بر اصول پذیرفته شده، به نیازهای جامعه خویش پاسخ شایسته و راهگشا و کارآمد دهند.

مثلاً باید توجه کنند بعضی از مصادیق خشونت نسبی هستند. ممکن است پدیده‌ای (مثلاً برده‌داری، یا رفتاری مثلاً تنبیه بدنی کودکان به عنوان یک شیوه تربیت آنان)، در زمان و جامعه‌ای مقبول باشند و خشونت تلقی نشود؛ اما در زمانهای متأخر و در جوامع معاصر نامقبول و مصداق خشونت تلقی شوند. باید در فهم متون و احکام دین این تحولات را در نظر داشت. بر عهده مجتهدان و متفکران مسلمان است که با تکیه بر أصول ماتقدم (همچون عقل و عدالت) و توجه به مکان و زمان آن بخش از متون دینی را که شایبه هر نوع خشونت غیرمجاز و غیر عقلانی و عرفی از آن می‌رود، پالایش کنند.

 

تفاسیر گوناگون از تعالیم دین

عرضه کنندگان و جانبداران این تفاسیر گوناگون از تعالیم دین و احکام شریعت باید یافته‌ها و باورهای خود را عرضه کنند و به جامعه مجال دهند هر کدام را صائب یافتند، انتخاب و پیروی کنند. مگر این پیام الهی در قرآن کریم نیست که: «فبشّر عباد الّذین یستمعُون القول فیتّبعُون أحسنهُ أولئک الّذین هداهُمُ الله ‌وأولئک هُم أولُو الألباب: بندگانم را بشارت ده؛ همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى‏کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندند.» (الزمر، ۱۷و۱۸)

خلاصه آنکه نباید از تکفیر به عنوان ابزاری برای مخالفت برداشتهای مختلف از دین استفاده کرد. معنای این سخن آن نیست که قائل به اعتبار و درستی همه تفاسیر مطرح‌شده هستیم، بلکه معنایش نفی خشونت و حمایت از همزیستی صاحبان برداشتهای مختلف از شرایع و مکاتب است.

پس باید این واقعیت ناخوشایند را بپذیریم که با مسلمانانی مواجه هستیم که نتیجه فهم آنان از قرآن و سنت شریف، جواز رفتارهای خشونت‌آمیز و ترور و بمب‌گذاری در کوچه و خیابان است. حال با اینان چه باید کرد؟

به گمان من راه اساسی حل مشکل موجود و پیشگیری از پیشروی این بیماری مهلک، علاوه بر نکته فوق‌الذکر، گفتگو با نظریه‌پردازان این گروهها، و اثبات نادرست بودن استدلال آنان است. این فرمان الهی به پیامبر(ص) و توسعاً به همه مبلغان و دعوتگران به ادیان است که: «ادعُ الى سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه ‌و جادلهُم بالّتی هی أحسن. انّ ربّک هو أعلمُ بمن ضلّ عن سبیله ‌و هو أعلمُ بالمُهتدین: با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. پروردگارت از هر کسى بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده و او به هدایت‏یافتگان داناتر است. » (النحل،۱۲۵)

باید با جدال احسن و موعظه حسنه، جوانان و نوجوانان را از انواع افراط گرایی، از جمله افراط‌گرایی مذهبی برحذر داشت. البته استفاده از گفتار متقن و استدلال قویم در این گفتگوها ضروری است: «یا أیّها الذین آمنُوا اتّقوا الله و قولوا قولاً سدیدا: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، تقواى الهى پیشه کنید و سخن حق بگویید.»(الاحزاب،۷۰) ناگفته پیداست گفتگوی دو طرف، که هر یک خود را خیر مطلق و حقیقت محض می‌داند و طرف مقابل را شر مطلق و بطلان محض می‌بیند، دشوار است. در عین حال چاره جز این نیست. برگزاری مناظره‌های علمی و انتشار آن در رسانه‌‌های گروهی می‌تواند نقش سازند ه‌ای در تضعیف و نفی تفسیرهای خشونت‌آمیز از اسلام و سایر ادیان دارد.

اخیراً نامه‌ای نسبتا مفصل با رعایت احترام از سوی عده‌ای از علمای أهل سنت به ابوبکر بغدادی نوشته شده که با استناد به آیات قرآنی و سنت نبوی و صحابه با استفاده از أصول فقه نشان داده می‌شود که رفتار و دستورهای رهبر داعش در تضاد با اسلام است. از أین نمونه مناسب است که از ناحیه علمای شیعه نیز نوشته شود.

در همه ادیان، از جمله اسلام تعالیم والایی وجود دارد که ضروری است رهبران دینی با مبنا قرار دادن آنها، ارزشهایی مانند نوعدوستی و احترام به همه مخلوقات الهی را میان پیروان خود ترویج کنند. بی‌تردید در جهانی مبرّا از خشونت و ستیزه، و برخوردار از صلح و صفا، مردم بهتر می‌توانند پروردگار را ستایش کنند و به حیات طیبه و کمالات اخلاقی دست یابند.

جهان اسلام اینک بیش از گذشته به مودّت، همکاری و گفتگوی علما نیاز دارد. این جانب بر اساس شواهد تاریخی و نیز تجارب و مشاهدات شخصی معتقدم ضرورت دارد علما، فقها، روشنفکران و فعالان مدنی در کشورهای اسلامی، به‌ویژه کشورهای سنتاً تأثیرگذارتر، مانند ایران و عربستان و مصر، همچنین کشورهای مهم و پرجمعیتی مانند ترکیه، اندونزی، مالزی، فارغ از مباحثات سیاسی، و صرفاً برای پیشبرد اصلاحات دینی و اجتماعی، جلسات منظم و دوره‌ای برگزار کنند.

در این نشست‌ها باید با تأکید بر مشترکات، راههای همکاری در رفع مشکلات جهان اسلام مانند بی‌سوادی، اعتیاد، فقر، بیماریهای فراگیر، توسعه‌نیافتگی انسانی را جستجو و روشهای کارآمد تقویت ایمان جوانان، تأمین سعادت خانواده‌ها، شیوه‌های صحیح تربیت فرزندان را بررسی کرد. رسالت علما این است که با ارائه حقایق دین به شیوه‌ای کارآمد، موجب تعالی اخلاقی و رشد معنوی و اعتدال در جامعه شوند. جامعه میانه‌رو و به تعبیر قرآن کریم «امت وسط» و برخوردار از ایمان استوار و عمل صالح، از افراط‌گرایی مصون و ایمن خواهد بود.

 

عملکرد اجتماعی نهادهای مذهبی

نکته دیگر تقویت و اصلاح عملکرد اجتماعی نهادهای مذهبی است. بسیاری از کسانی که به رغم برخورداری از شرایط مطلوب و امکانات متعارف زندگی، مثلاً از اروپا و امریکا به گروههای افراط‌گرا ملحق می‌شوند، از بی عدالتی‌های موجود، فاصله طبقاتی و توزیع غیرعادلانه امکانات میان مردم به جان آمده‌اند و به غلط تصور می‌کنند راه مبارزه با این نابسامانی‌ها، پیوستن به گروههای خشونت‌طلب است؛ زیرا تصور می‌کنند آن گروهها در حال ستیز با علل و عوامل این بی‌عدالتی‌ها هستند.

اگر نهادها و رهبران دینی با برنامه‌های روشن، انضباط مالی، سیاستهای شفاف و صداقت به موعظه الهی در قرآن کریم که «أن تقومُوا لله مثنى وفُرادى: دو تا دوتا و یک یک برای خدا به پا خیزید»(سبأ، ۴۶) قیام و اقدام کنند، عملا به جوانان جویای عدالت می‌‌آموزند که راه رسیدن به قرب حق تعالی، خدمت به خلق اوست.

اگر علما و مؤمنان و نهادهای دینی بخش چشمگیری از توان و امکانات خود را مصروف رفع نیازهای جامعه کنند، بی‌گفت و گفتار، بلکه در منش و رفتار، برداشتهای خشونت گرایانه از تعالیم دینی را به حاشیه می‌رانند. در این صورت است که مصداق حدیث شریف خواهند بود که فرمود: «کونوا دُعاه الناس بغیر ألسنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد والصلاه و الخیر فإن ذلک داعیه: مردم را به غیر از زبانتان به دین دعوت کنید، تا پرهیزگارى و خویشتن دارى کوشش و نماز و خوبى را از شما مشاهده کنند، که اینها خود دعوتگر اوست.»(کافی، ج۲، ص۷۸)

خلاصه سخن بنده این سه جمله است:

اول آنکه به جای طرد وتکفیر گروههای تکفیری باید آنان را به کتاب و سنت و بازاندیشی در یافته‌های خود دعوت کرد.

دوم آنکه با موعظه حسنه، جدال احسن و قول سدید، گوهر دین یعنی رحمت و برادری، صفا و نوع دوستی را به جوانان و نوجوانان آموزش داد.

سوم اینکه خدمات اجتماعی نهادها و رهبران دینی در انتقال پیام اصلی دین به جامعه، به‌ویژه جوانان و نوجوانان و صیانت از معنویت و اخلاق نقش بنیادینی دارد که شایسته است از غفلت نشود.

این سخن پایان ندارد ای جواد

ختم کن، والله اعلم بالرشاد

روزنامه اطلاعات