از غدیر محبت تا غدیر ولایت / حجت‌الاسلام مرتضی جوادی آملی

نه عقل برهانی می‌پذیرد و نه در سرشت فطری و باور قلبی هیچ انسانی می‌گنجد كه خدای جهانیان توام با هدایت به همه هستی آفرینش همراه با پرورش عطا كرده، دین این تحفه آسمانی كه انبیا و اوصیای فراوانی در راه آن تا سر حد شهادت تلاش داشتند و نیز جامعه دین مدار و شریعت محور و حتی یك انسان را به خویشتن خویش وانهاده و در این دریای متلاطم تنها گذاشته باشد

 

نه عقل برهانی می‌پذیرد و نه در سرشت فطری و باور قلبی هیچ انسانی می‌گنجد كه خدای جهانیان توام با هدایت به همه هستی آفرینش همراه با پرورش عطا كرده، دین این تحفه آسمانی كه انبیا و اوصیای فراوانی در راه آن تا سر حد شهادت تلاش داشتند و نیز جامعه دین مدار و شریعت محور و حتی یك انسان را به خویشتن خویش وانهاده و در این دریای متلاطم تنها گذاشته باشد

غدیر موهبتی الهی و عطیه‌یی آسمانی برای جامعه‌یی است كه از شمیم رسالت بهره برده و سقایت باغ رسالت را با ماء معین امامت پذیرفته است، اصرار حضرت الهی بر اساس آیات قرآنی و ابرام جناب نبوی(ص) بر پایه احادیث نورانی نشانگر ضرورت این جایگاه و اهمیت این پایگاه است. جریان انحرافی و غاصبانه سقیفه كه به هنگام ارتحال پیامبر اكرم(ص) اتفاق افتاد ناگوارترین حادثه و تلخ‌ترین سانحه درجهان اسلام بود كه ضمن منشا حوادث سخت و مبدا سوانح دشوار دیگر، حرارت و مرارت آن از صدر اسلام تاكنون در ذایقه امت اسلامی استمرار داشته و دارد و تنها رافع این تلخی و زداینده این شومی بر اساس آموزه‌های وحیانی، قیام قائم(ع) و ظهور تنها حجت باقی مانده الهی حضرت بقیـ[‌الله‌الاعظم(ع) است.

گرچه دانشمندان طوایف اسلامی برای حقانیت مكتب فكری و عقیدتی خویش و بطلان باورها و معتقدات دیگران تلاش‌های فراوانی كردند، لیكن همواره در چكاك گفت‌وگوها و در تصادم نزاعات علمی، ابتدای گروه‌های ناتوان فكری و اقشار بی‌‌رمق فرهنگی در معرض آسیب‌های جدی قرار می‌گیرند كه این خود آغاز تمامی جدال‌ها و شروع همه خصومت‌هاست كه باورها، گفتارها، رفتارها و كردارهای عموم جامعه به‌گونه بسیار آزاردهنده و ناهنجار رخ نموده و نمایان می‌گردد. بزرگ‌ترین نگرانی و عمده‌ترین دغدغه رسول اكرم(ص) در طول دوران رسالت بیست و سه ساله‌اش همانا كیفیت بقا و نحوه ماندگاری دینی است كه اكنون با اسلام محمدی به كمال و تمام خویش رسید و تمام جهدها و همه مجاهدت‌های انبیای پیشین و اوصیای گذشته در این فطرت به بار نشست و به بهترین شكل و زیباترین سیما در اختیار بشر قرار گرفت؛ عصاره كتب و خلاصه صُحف آنها در قرآن كریم و لب وچكیده وحی‌شان در وحی نبوی(ص) بلكه به نوعی برتر و كامل‌تر منجلی گشت. آیا چگونه این دین از اهل تحریف و امت نبوی(ص) از آل انحراف محفوظ و به چه صورت اسلام و ملت آن از كینه انتقامجویان و حقد تبهكاران در امان بماند؟ و این همه تلاش و كوشش رها و گسیخته نگردد؟ رسول گرامی(ص) به امر الهی در سال دهم هجری در سفر پیروزمندانه، فوق‌العاده و ماندگار خود در حجـ[‌الوداع، استثنایی‌ترین نوع ابلاغ و رساترین گونه تبلیغ را رقم زد و حماسه بی‌مانند غدیر را به زیبایی تمام آفرید و بر جریده عالم ولایت شخصیت نخست بعد از خود یعنی امیرالمومنین(ع) را به زیبایی و شكوه‌مندی تمام اعلام كرد و با سخنرانی و خطبه همیشه جاوید خود در وادی غدیر ولایت حضرت علوی(ع) و اولاد معصومینش را بر صحنه عالم و بر صفحه دل یكایك انسان‌ها تا روز قیامت نگاشت به‌گونه‌یی كه برای هیچ یك جای شك و محل تردید باقی نماند و برای همیشه اسلام و جامعه اسلامی در پناه قرآن كریم و عترت عظیم، بیمه و در مامن امن الهی مستقر گردید.

اما افراد دنیا طلب و گروه مقام خواه كه همواره در برابر حق طلبان و عدل جویان بوده و می‌باشند با فاجعه غصب خلافت و حادثه غارت ولایت تمام ریسیده‌ها را رشته و تمام بافته‌ها را پنبه كردند... كاللذی نقضت غزل‌ها...

صاحب این قلم بنا ندارد، دراین نوشتار تاریخ را باز‌خوانی و تكرار را مكرر كند زیرا بی‌حد و حصر در این رابطه گفته‌ها و نوشته‌ها فراوان است بلكه معتقد است كه با گشوده شدن فضای اندیشه و گفت‌وگو و گسترش مذاكرات علمی و توسعه مناظرات دینی و فرهنگی، مجال بیان عالمانه و تبیین حكیمانه، مهیا و آماده گشته و وعده‌گاه تحقق آیه كریمه، «فبشر عباد اللذین یستمعون القول و یتبعون أحسنه» فرا رسیده است. به عبارت دیگر میدان حضور عالمان و ظهور فرزانگان فسحت یافته تا با اظهارنظرات عالمانه و ارایه آرای حكیمانه، حقایق نهفته در سینه‌ها آشكار و واقعیت‌های نهان شده در دفینه‌ها هویدا شود. گفتنی است كه این فضا تا یكی دو دهه گذشته خصوصا در جوامع وامانده از پیشرفت فكری و توسعه فرهنگی تماما در اختیار قدرت و تحت اراده ثروت بود و مجالی برای اظهارنظر و ارایه رای وجود نداشت، در طول تاریخ چه زبان‌ها زبون و چه قلم‌ها قلم شده بود به‌گونه‌یی كه اگر شخصی بیانی در صحنه یا بنانی بر صفحه داشت ماجرای او با حبس و زجر آغاز و با تهمت و افترا به میانه و با قتل و غارت به انجام می‌رسید.

اكنون بخشی از این امكان و پاره‌یی از آن فرصت، به بركت علم و فناوری و با وجود میل سیاست‌بازان و تمایل زورمداران، در اختیار طبقات جامعه قرار گرفته، امید كه فرصت پیش آمده و امكان فراهم گشته به بهانه‌های واهی و توهمات سراهی نسوزد و از دست نرود.

در باب فلسفه غدیر مطالب فراوانی در طول تاریخ به ثبت رسیده اما در كوتاه كلام اینكه هرگز نمی‌توان تصور كرد كه انسان در كهكشان بی پایان هستی، موجودی رها و بی‌سامان باشد، بلكه كمترین تامل در عالم و آدم نشانگر جایگاه والای انسان در پهن‌دشت‌دار وجود و گستره سرای شهود است كه راهی بس روشن فراروی او و هدفی بس والا فراسوی اوست.

نیاز به راهبری الهی و افتقار به هدایتگری آسمانی برای انسان بسیار واضح و كاملا باهر است، انسانی كه فرشتگان الهی به اِفساد حرث و اِهلاك نسل او فتوا داده و باری‌شان آنها را به ظلوم و جهول بودن توصیف كرد، كی و كجا می‌تواند بدون راهبر و سِوای رهنما یله و رها باشد؟

انسان طبیعت‌گرا كه برای دستیابی به اغراض حسی و مقامات وهمی از هیچ امری فروگذار نكرده بلكه به‌شدت دنبال تامین منافع دنیوی و تتمیم مقاصد مادی خویش است، هیچ مانعی در سر راه خویش نمی‌بیند كه او را از لذت جویی و كامروایی باز دارد، زیرا نه به فطرت، این ودیعه الهی و نه به عقل، این موهبت ربانی و نه به پیامبر، این هدایتگر سبحانی، به هیچیك از این دست امور باور ندارد تا او را در جاده اعتدال قرار داده و از هبوط چپ و سقوط راست برهاند، بلكه هرآنچه از حس و وهم و خیال از سویی و شهوت و غضب از سوی دیگر در اختیار دارد او را به بهره افزون‌تر و لذت بیشتر فرامی‌خواند. بدیهی است كه چنین انسان سركشی كه طغیان كسب او و عصیان پیشه اوست هیچ تهدیدی را در جهان مشاهده نمی‌كند كه برای دفع آن به سلاحی متمسك و برای زدودن آن به صلاحی متوسل شود و بر فرض احساس ِچنین تهدیدی هیچ پایگاهی را در جهان نمی‌شناسد تا با تكیه بر آن بتواند خویش را در مقابل حوادث توفنده و سهمگین آن ناجیانه بیرون جهاند و فائزانه رها گرداند.

نه عقل برهانی می‌پذیرد و نه در سرشت فطری و باور قلبی هیچ انسانی می‌گنجد كه خدای جهانیان كه بر اساس قاعده خلقتِ توأم با هدایت [ ربنا اللذی اعطی كل شیءٍ خلقه ثم هدی ] به همه هستی آفرینش همراه با پرورش عطا كرده، دین این تحفه آسمانی كه انبیا و اوصیای فراوانی در راه آن تا سر حد شهادت تلاش داشتند و نیز جامعه دین مدار و شریعت محور و حتی یك انسان را به خویشتن خویش وانهاده و در این دریای متلاطم تنها گذاشته باشد، بلكه همواره نبی‌ای یا امیری بیرونی و فطرت و عقلی درونی برای او مقرر داشته تا در خلوت و جلوت او را همراه باشند و از درون و بیرون با او مصاحبت كنند.

شایان ذكر است، مكاتب تولیدی بشر كه از مغرب‌زمین سرزده یا از مشرق زمین نضج كرد كه بر عقلانیت اصرار می‌ورزند یا اخلاق‌گرایی را آرمان جامعه بشری معرفی كرده و آن را نجات بخش و هدایتگر می‌خوانند، ضمن اینكه در درون آنها تناقضات آشكار كم نیست، هرگز نمی‌تواند مبنای ساخت جامعه‌یی باشد كه طبیعت و سرشت افراد آن جامعه با طغیان پایه‌ریزی شده و هر لحظه تفرعن طاغی از درون و شیطنت یاغی از بیرون انسان‌ها را تهدید می‌كند.

البته تردیدی نیست، عقلانیتی كه ریشه در باورهای نهفته در جان داشته یا اخلاقی كه بن مایه‌های خود را از دل دفینه‌های ایمانی بر می‌گیرد مطمئنا توان صیانت بخشی و بهبودی وضع انسان نفس‌گرا را دارد.

از روشن‌ترین مواردی كه رسول رحمت و پیام آور عزت(ص) در مسیر رشد و تعالی انسان هدایتگری كرد و اخبار غیبی و اسرار نهانی را به امر الهی به ارمغان داد خطبه غدیریه آن حبیب خداست كه در فرازی از آن این‌گونه ایراد كرد:

انی أدعُها امامة و وراثة فی عقبی الی یوم القیامة و قد بلغت ما أمرت بتبلیغها و انها حجة علی كل حاضر و غایب و علی كل احد ممن شهد او لم یشهد ولد‌ام لم یولد فلیبلغ الحاضر الغایب و الوالد الولد الی یوم القیامة و سیجعلون الامامة بعدی مُلكا و اغتصابا(الا لعن‌الله الغاصبین و المغتصبین) و عندها سیفرغ لكم ایها الثقلان من یفرغ و یرسل علیكما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران. همگان اذعان داشته و تمامی انسان‌ها شهادت می‌دهند كه همه عزت و شكوه اسلام به پذیرش و تمام دوام و بقای امت به پیروی از این خطبه بوده و هست و در برابر، منشأ تمام واپسگرایی و مبدا همه ارتجاع به دوران سیاه جاهلی، بی‌توجهی و غفلت از این پیام آسمانی و ندای سبحانی است و از این‌رو پیامبر(ص) گرانقدر در صحرای غدیر از مردم به صورت صریح خواست كه این پیروی را اظهار كنند: فقولوا بأجمعكم(اِنا سامعون مطیعون راضون منقادون لما بلغت عن ربنا و ربك و من وُلِد من صلبه من‌الائمه، نبایعُك علی ذالك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و آیدینا، علی ذلك نحیی و علیه نموت و علیه نُبعث و لا نُغیر و لانُبدل و لانشك(ولانجحد) و لانرتاب و لانرجع عن العهد و لاننقض المیثاق. ولیكن با نهایت تاسف بی توجهی و عدم اهتمام به این امر حیاتی كاروان دین و انسانیت را واپس گرایاند و از تعالی، توسعه و پیشرفت جامعه و جلوه‌های والای دین كه می‌رفت تا بنیان تمدنی بزرگ پایه‌ریزی شود را مانع گشت. البته برای این ارتجاع و واپس‌گرایی علل و عوامل فراوانی بیان شده كه نوع آنها در خصوص غلبه سقیفه و بر كرسی نشاندن آن در برابر غدیر نقش‌آفرین بود، لیكن می‌توان سرآمد همه آنها را سه عامل عمده و اساسی دانست، نخست دنیا طلبی و هواخواهی یك عده اندك. دوم جهالت و بی خردی و بی‌همتی و كسالت ورزی جمع فراوان و توده نا آگاه، سوم سكوت عده‌یی كه حقانیت علوی(ع) برای آنان همانند روز روشن بود لیكن آنان رغبا یا رهبا بسان شب آن را مكتوم داشتند، به‌گونه‌یی كه بیعت شبانه و نكث و نقض روزانه، دل صاحبدلان را شكست تا حدی كه ضرب و شتم روزانه و گریه‌های شبانه مهلت لب‌گشودن و افشا كردن نمی‌داد. باید تصدیق كرد و گواهی داد كه تحقیقات و مطالعات گسترده و عمیق دانشمندان مختلف علوم اسلامی در روشن داشتن افكار و واكاوی حقیقت غدیر، با وجود قلم‌های غارتگر و صفحات فسونگر تاریخ نگاران حكومت تبهكاران و خلافت ستمكاران و سعی آنان در پنهان‌كاری یا تحریف آن، خصوصا بزرگ پرچمدار حماسه غدیر علامه امینی(قدس سره) بسیار موثر، ارزشمند و ستودنی بوده و در روشنگری و تبیین حقیقت راهگشاست، لیكن به نظر می‌رسد امروزه بحث از چرایی ماجرا و اینكه چگونه بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص) اوضاع كاملا در جهت خلاف تصمیمات آن حضرت و بیانات ایشان شكل گرفت بحثی نشنیدنی و بی نتیجه است، زیرا این‌گونه مباحث و نظرات برای حل مناسبات اجتماعی و رفع فرقه‌گرایی و اختلاف و ایجاد وحدت جامعه بزرگ اسلام و امت نبوی(ص) هرگز راهگشا و موثر نبوده و نیست بلكه منشأ تنازعات و خصومات ناخواسته‌یی است كه تاریخ ما و دیگران شاهد قتل و حبس و جرح میزان فراوانی از علما و فقها و نیز مردم بی‌گناه بوده و هستند. آنچه در عصر حاضر بررسی و تحقیق آن ضرورت داشته و دارد اینكه با اعتماد و تاكید بر محورهای تعیین شده و معیارهای مشخص شده از سوی حضرت محمدی(ص) و نیز آموزه‌های وحیانی كه ازمكتب فروغ بخش اهل‌بیت به میراث نهاده شد تعیین محاور و تشخیص معاییری است تا برای همه دور‌داشتگان از ساحت ولایت و محرومان از محیط امامت اعلام شود كه آیا اولا راهبرد اساسی و رییسی برای جهان اسلام در عصر حاضر و پیش رو چیست؟ و ثانیا آیا چگونه می‌توان به اهداف عالی و مقاصد سامی كه رسول اعظم(ص) برای جامعه اسلامی در سخنرانی غدیر و نظایر آن منظور داشته و معین كردند دست یافت؟

تردیدی نیست كه واقعه غدیر اختصاصی به ولایت یك یا عده‌یی نداشته و ندارد، بلكه آنچه ظاهرغدیر را جلی و باطن آن را ملی كرده، جریان مستمر ولایت و امامتی است كه رسول اعظم(ص) از سوی پروردگار جهان برای جانشینی بعد ازخویش تا روز قیامت مشخص كرد كه با معرفی امام و ولی(ع) اولا جامعه با تمسك و اعتصام به او مصونیت یابد و ضمن رهیدن از هرنوع اختلاف و تفرقه، اتحاد جوامع را صلا دهد. ثانیا دینی پاك و آراسته از هر نوع خطای علمی و خطئیه‌یی عملی بلكه دینی كامل و تمام همراه با رضایت‌اللهی را با خود داشته باشد. زمانی می‌توان از جامعه پیشرفته، متحد و متمدن و یكپارچه اسلامی سخن گفت كه زیر‌ساخت‌های فكری و فرهنگی آن مبتنی بر داده‌های وحیانی و آموزه‌های كتاب و سنت و نیز منابع استوار عقلی و نقلی شكل یافته باشد و قطعا بدون بررسی این‌گونه شیوه‌ها و راهكارهای علمی و عملی نه تنها چنین انتظاری شدنی نیست، بلكه هر آنچه بر سر این دین و ملت آمده و می‌آید بر اساس اختلاف افكنی استكبار جهانی و جهالت خود‌خواسته یا ناخواسته فرقه‌های اسلامی است.

ایضا مساله‌یی در این مجال مناسب می‌نماید؛ در زمان كنونی كه مسایل جهانی دامن گسترانیده و شرق و غرب عالم را به خود مشغول داشته، از گذشته سخن گفتن و صرفا بحثی تاریخی را بازخوانی كردن جز تشدید عداوت و زنده نگه داشتن كینه‌ها و پروراندن حقدها ثمری بر آن نمی‌نشیند، بلكه زایش آن نسبت به نسل جدیدی كه جز میراث تاریخی چیزی بهره آنان نشده و چه بسا اگر جمعیت قادم در عصر غابر بودند از مخالفان و منكران آنان محسوب شده و مسیر ولایت علوی(ع) را پی می‌گرفتند، جز نگران كردن و غصه‌دار كردن امت یا توسعه شقاق و تعمیق فراق اثری نخواهد داشت. اما آنچه امروزه عمده و مهم است، چگونگی ارایه و گسترش جریان مستمر غدیر در پهنه زمان و قلمرو زمین است، بدون شك واقعه غدیر محدود به زمان خاص و مقید به مكان مخصوص نبوده و نیست بلكه برای همه تاریخ و تمام جغرافیای عالم است، امروزه تشنگان حقیقت به‌شدت در وادی حیرت فروفتاده و از سقوط در صحرای ضلالت رنج می‌برند و احساس می‌كنند كه راه برون رفتی از این كلاف هزار سر یافت نمی‌شود.

چنانچه بینش متفكران و اراده روشنگران جهان تشیع بر جهانی‌سازی غدیر باشد بایستی نقشه‌یی دیگر و روشی جدید را تجربه كنند، متولیان امر دین و عالمانی كه خود را متعهد نسبت به دین و جامعه یتیم شده از امام معصوم(ع) و دور مانده از صراط هدایت می‌دانند، بایستی چاره‌یی دیگر اندیشیده و اسلوبی دیگر برگزینند، زیرا آنچه تاكنون انجام شد نه‌تنها بذر معرفت و حبه ارادت نبود بلكه تخم فراق و دانه شقاق بود، در حالی كه بر اساس آموزه‌های وحیانی و سیره پیشوایان آسمانی بایستی با نشانگری معالم بیان و ارایه محاسن كلام راه پیروی و مسیر تبعیت از اهل بیت(ع) را همواره گشوده داشت، تا سرگشتگان و بازماندگانی كه با دسیسه ستمكاران و توطئه دنیا‌طلبان، گم گشته هُدی و سراسیمه هوی شدند، هر لحظه اراده بازگشت به صلاح و برآمدن در جاده رشاد بر آنها غالب گشت، مغناطیس ولایت مس وجود آنها را طلا كرده و از مرداب جهل و بیدادگری به كنگره عقل و عدالت مداری رهنمون شود.

با تاسف فراوان باید اعتراف كرد كه عده‌یی بدون شناخت و آگاهی نسبت به اصل دین و مصالح و حِكمی كه در آن نهفته و بدون آشنایی به راز ورمز آن می‌پندارند اهل بیت(ع) از ابتدا از آن گروه خاصی بوده و تنها در اختیار شیعیان هستند و از این‌رو به اندیشه مصادره اهل بیت(ع) بوده و هستند یا با گمان انحصار آن در نزد طایفه‌یی خاص سعی بر آن دارند تا مسیر هدایت را اختصاصی كرده و دیگران را واماندگان جاده هدایت و بازماندگان صراط سعادت بدانند و برای همیشه آنان را در چاه ویلی كه ناخواسته و به اغرا دیگران در آن وانهاده شدند محبوس ببینند.

روشن است كه نه تنها راهی این بیراهِ راه به سر منزل مقصود نمی‌رسد بلكه نهایتا خود وامانده راه و سرگشته جاه می‌گردد. آنچه شایسته است اینكه معرفت و ارادت موالیان الهی این رحمت واسعه حق را برای همگان دانست و تلاش كرد تا جمله امت مرحومه حضرت مصطفوی(ص) به این دریای بیكرانه رحمت الهی راه یابند و از شاهراه هدایت آنان بهره برند. بدین منظور می‌توان جامعه جهانی را نسبت به هنگامه غدیر به سه دسته مستقل تقسیم كرد، الف: جامعه و مردمی كه از نظر معرفت و باور در مسیری دیگر سیر كرده و تاكنون حتی اسم غدیر را هم نشنیده و از حقیقت آن هیچ آگاهی ندارند، كه این خود جمع كثیری از جامعه جهانی را تشكیل می‌دهد، ب: دسته دوم جامعه‌یی هستند كه از غدیر و مباحث آن تا حدودی اطلاع دارند ولیكن چون آنچه از جریان غدیر به آنها رسیده بسته تحریف شده و میراث غصب‌شده‌یی است كه نه تنها به لب و كنه آن راه نمی‌برند بلكه بر اساس انحراف اعتقادی و نیز تحریف سیاسی مسیر دیگری غیر از آنچه برای آن از سوی پروردگار عالم رقم خورده، در معرفت و باور آنان شكل یافته است، طبعا در باور سنتی و بافت ملتی خود آن را باور و بر آن اصرار دارند، كه این خود جمیع جامعه اهل تسنن را شامل می‌شود. ج: طایفه دیگر جامعه شیعی است كه غدیر را به معنای صحیح و اصیل آن دریافتند و از افراط و تفریط بیرون در مسیر راستین آن گام می‌نهند، البته این جمع، اندكی از جامعه جهانی هستند كه به نام مكتب امامیه و جامعه شیعی بر آن باوردارند. اكنون روی سخن را باید به چهره كسانی گشود كه یا هیچ شناختی از این حقیقت والا ندارند یا وارثان جریانی هستند كه هیچ نقشی در ایجاد و ادامه آن نداشته بلكه چه بسا منتقد آن نیز بوده و هستند، البته تردیدی نیست كه این دسته كسانی هستند كه به حداقل غدیر كه محبت و ارادت قلبی به اهل بیت است باور داشته و آن را در عمل نیز ملتزمند و نسبت به حد‌اكثر آن در ریب و تردیدند، به عبارت دیگر جبهه كلام با جمع كثیری از امت اسلام است كه بر اساس كج‌اندیشی نیاكان یا كژروی سالفان خویش در نادانی یا ناتوانی وامانده و عده‌یی نیز از این سو ناآگاهانه بر آتش جهالت دمیدند یا بر آذر ضلالت هیزم نهادند. همگان باور دارند كه جمع كثیری از امت اسلام بلكه همه اهل سنت ولایت غدیر را به معنای محبت آن باور داشته و چه بسا اگر درایت و تدبیر از ناحیه عالمان و اندیشمندان و اهل حل و عقد شیعه و سنی به درستی اندیشیده می‌شد و این محبت به درستی مدیریت می‌شد و به آتش اختلاف دامن زده نمی‌شد، از ولایت به معنای محبت به ولایت به معنای امامت راه برده می‌شد و روح ولایت كه همان پذیرش امامت اهل بیت(ع) است برای عمده آنها حاصل می‌شد. این همان نقطه كلیدی و كانون محوری است كه همه معتقدان به ولایت و علاقه‌مندان به توسعه آن باید تلاش كنند تا این فاصله به درستی و بر مبنای معرفت و ارادت طی شود، اتفاقا عده‌یی كه از ولایت چیزی جز محبت عاطفی در نمی‌یابند و تمام این حقیقت والا را در سطح عاطفه مادری تنزل می‌دهند ممكن است بیشترین آسیب را به این امر وارد سازند زیرا با اشعار و مدایح سطحی و بی محتوا و حركات تند و افراطی كه هیچ ثمری جز اشك بی‌معرفت و گریه بی‌ارادت، صرفا از سر عاطفه، به بار می‌نشاند، می‌تواند بسیار مضر و حتی مانع این انتقال والای مفهومی‌و حقیقی باشد، این گسست و خلأ بین ولایت به معنای دوستی تا ولایت به مفهوم سرپرستی و امامت را باید اندیشه، دانش و بینش اندیشمندان، متكلمان، حكیمان و مفسران و نیز شاعرانی كه اشعار و سروده‌هایی مشحون از فضایل، مناقب و كمالات اهل بیت عریز(ع) دارند تامین كند.

بدون تردید چنین ولایتی كه از سر عشق و آگاهی و معرفت و گواهی می‌جوشد حب و دوستی عاطفی و ارزشمندی را به بار می‌نشاند كه به مراتب با روح‌تر و موثر‌تر خواهد بود. این همان وظیفه و تكلیفی است كه این نوشتار آن را پی می‌جوید بلكه رسالت غدیر در عصر كنونی را تنها در همین محور می‌داند.

نكته‌یی كه بیان آن خالی از لطف نیست آنكه، تحمل زعامت و ولایت علوی، پذیرش ارادت و عشق فاطمی(ع) و نیز قبول شور و شعور حسینی(ع) در عین لذت و عزت، بسیار صعب و مشقت بار است، عشق این‌گونه از موالیان(ع) از همان جنسی است كه جناب حافظ آگاهانه می‌سراید. كه عشق آسان كرد اول ولی افتاد مشكل‌ها، زیرا باید دانست عدل علوی(ع) با وجود ظاهری زیبا و سیمایی آراسته بسیار سنگین، دشوار و غیرقابل تحمل است كه حتی دوستان و نزدیكان خاص هم تاب و توان تحمل آن را ندارند، علی(ع) در باب راستی و صداقت خویش فرمود: آنقدر راست گفتم كه یك دوست برای من نماند و این ماجرا برای تمام شوون حضرت مولا(ع) وجود دارد، یعنی علی(ع) به حدی بر عدل استوار و بر قسط پایدار بود كه جز عده‌یی معدود كسی را یارای استقامت با علی(ع) نبود، به‌گونه‌یی كه عقیل فرزند ابوطالب و برادر علی(ع) كه خود از والایی بسیار برخوردار بود طاقت عدل علی(ع) را نداشت، چه كسی تحمل آن را دارد كه از امامی پیروی كند كه از روشن نگه داشتن شمع بیت‌المال در مورد مسایل شخصی حتی برادرش احتراز می‌كند. چه بسا مدعیان امروزی در زمره ناكثین و قاسطین و مارقین دیروزی در آیند. پاره‌یی از افراد كه ادعای دوستی و پیروی از ولایت علوی(ع) و امثال وی را دارند، نمی‌دانند از چه حقیقتی سخن می‌گویند و آیا جنس دوستی و عشق علوی چیست و چگونه است؟ اینان حب نفسانی و عشق عرفانی و وِداد ولوی را با عدلِ شعاری یكسان دانسته و از جنس دوستی هر یك نسبت به دیگری می‌پندارند كه این خود از جهل علمی‌یا شهوت علمی حكایت دارد.

صاحب این قلم باور دارد؛ با توجه به اینكه دوران كنونی، عصر گفتمانی و واكاوی حقایق غابر و قادم است، اگر آن دسته از مسایلی كه روح و باطنی بسیار عمیق و جسم و ظاهری بسیار روشن و آشكار دارد و هیچ گرد ابهامی بر چهره آن ننشسته، بلكه همواره با عقل برهانی همراه و با نقل معتبر هم صحبت است، همانند غدیر، راستگویانه و بدون ظاهر سازی و درستكارانه بدون پنهان‌كاری، عالمانه و حكیمانه و نه ادعا مدارانه و به انگیزه روشنگرانه و نه غلبه و پیروزی تبیین شود، جمع فراوانی گذشته تاریك را به آینده روشن تغییر داده و به دنبال حق و صدق و دور داشت از باطل و كذب هستند، . تنها در این صورت است كه می‌توان امید داشت آنچه امروزه در جهان اسلام بلكه در شرق و غرب عالم از قتل و غارت به نام اسلام و به اسم دین و امثال آن شاهد هستیم اتفاق نخواهد افتاد و البته دست دساسان و پای پایكوبان هویدا و رسوا خواهد شد و امنیت جهان اسلام نیز از این جهت تامین می‌شود.

امامت و ولایت همان گمشده‌یی است كه امروز بشر از آن غافل و نامی‌یا به آن جاهل و ساهی است. در عصر حضرت مصطفوی(ص) كه دانش‌ها و ارزش‌ها بر اساس وحی قرآنی این آفتاب علم و معرفت و احادیث حضرت محمدی(ص) این مهتاب فرهنگ و تمدن، مبتنی بود، عمیق‌ترین معارف و عمده‌ترین دانش‌ها به صورت‌های بسیار ساده و قابل فهم ارایه می‌شد كه بعد از هزار سال همچنان درخشان و تابنده است. بدون تردید درخشنده‌ترین دوران تاریخ بشر روزگاری است كه با وجود حضیض سیاهی جهل و سحیق زشتی ظلم، در عصر حضرت ختمی رسالت(ص) نشانه‌های والاترین فرهنگ و غنی‌ترین تمدن بر اساس آموزه‌های وحیانی هویدا شد، به بیان دیگر برترین جلوه روشنگری با حضور كریم‌ترین انسان زمینی و شریف‌ترین پیامبر آسمانی در صحبت والاترین كتاب سبحانی یعنی قرآن حكیم و با همراهی شایسته‌ترین جانشینانی كه به امر الهی میراث‌داران علم و مشعل‌داران هدایت و پیشوایان جامعه‌اند یعنی ائمه هدی، توامان پدید آمد. دانستنی است كه هرگز تاریخ نتوانسته حیات وحیانی و زندگی نورانی 23ساله و پر فراز و نشیب رسول اكرم(ص) را كه می‌رفت تا بنیان بزرگ‌ترین و جامع‌ترین تمدن الهی انسانی را برای همیشه پایه‌ریزی كرده و فرهنگ و تمدنی اصیل كه ضمن داشتن بن مایه‌های وحیانی غنی، قوی و ثابت از همه ادیان آسمانی با ظرفیت‌های جدید و نوپدیدی كه بر اساس تعمق فكری و توسعه فرهنگی و علمی توسط دانشمندان، خردمندان و نكته‌دانان پدید می‌آید، پایه‌ریزی كرده و بنیان نهد را به‌درستی تحریر كرده و از متن این بوستان علم و آگاهی و گلستان حكمت و معرفت بهترین‌ها و كریم‌ترین‌ها را برگزیند، بلكه همواره دست تحریف و پای انحراف در ایجاد كژی در این فرهنگ و ارایه ناروایی در این تمدن به‌شدت موجب كدورت و سبب تیرگی فهم نسبت به آن دوران بوده است. پیامبر اسلام(ص) كه رحمت و صلح را صلا داد و از عداوت و دشمنی اعلام انزجار كرد بزرگ‌ترین سفیر الهی و پیغام آور ربانی بود و چون خود از جنس برتر بود كه سید الكونین است از همه اجناس والاتر نیز بهره جست، نبوت و رسالت او، دین او، كتاب او وصی و جانشین او و فرزندانش همه و همه از ناب‌ترین‌های روزگارانند، به‌گونه‌یی‌ كه هیچ موجودی را با آنها یارای نسبت و سنجه نیست.

در بین همه خوبان و جمله نیكان، تاج سراولیا، حضرت مولا و جناب مقتدا، امیر مومنان مثال‌زدنی است كه چون سید اولیا است از جایگاه ویژه‌یی برخورداراست. خداوند عالم همان‌گونه كه برای برترین دینش، برترین پیغام آور و برترین كتاب را برگزید از بین جانشینان نیز نیكوترین‌ها را كه هم برادر وصی و وزیر باشد یعنی حضرت مولی الموالی علی ابن ابی طالب(ع) را برای حبیبش انتخاب كرد.

گفتنی است كه رسول گرامی اسلام(ص) گفتنی‌ها در باب جانشینی و دوران بعد از خود را در مواقع و مواقف مختلف خصوصا در صحرای غدیر و در خطبه فوق‌العاده آن بیان داشت كه با مراجعه به این خطبه روشن می‌شود كه رسول گرامی(ص) به وجهی كه از آن صریح‌تر و شفاف‌تر امكان نداشت ولایت علوی(ع) و فرزندان معصوم آن حضرت را بیان كرد: معاشر الناس؛ أنا صراط‌الله المستقیم اللذی امركم باتباعه ثم ولدی من صلبه ائمة الهدی(ع) یهدون الی الحق و به یعدلون. به نظر می‌رسد كه اگر خطبه غدیریه در اختیار جوامع اسلامی و خصوصا اهل تسنن قرار گیرد، گویاترین و رساترین تبلیغی است كه می‌توان از ولایت ائمه(ع) داشت و وضوح و صراح‌تان به حدی است كه ممكن است هر بیان توضیحی دیگر موجب اخلال و املال شود. رسول خاتم(ص) در فرازی از خطبه خویش نوع آموزش و گونه پرورش حضرت مولا(ع) را فاش می‌سازد كه او دست پرورده پیامبر گرامی است كه برای چنین روزی تعلیم دیده و برای چنین جایگاهی پرورش یافته. حضرت را اطاعت كنید تا از هدایت‌الهی او برخوردار شوید و از نواهی آن مولا اجتناب كنید تا به رشد وكمال راه یابید. قال ص معاشر الناس؛ ان‌الله قد أمرنی و نهانی و قد أمرت علیا و نهیته بأمره فعِلم الامر و النهی لدیه فأسمعوا لامره تسلموا و أطیعوه تهتدوا و انتهوا لنهیه ترشدوا و(صیروا ازی مراده و لاتتفرق بكم السبل. بنابراین اگر تاكنون تمام تلاش‌ها و همه كوشش‌ها درجهت بیان حقانیت و تبیین صداقت مكتب فروغ بخش اهل بیت(ع) بوده است، زین پس باید كوشید تا چگونگی اثبات وساختار پیاده سازی آن در جهان كنونی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد و مسیر توسعه و گسترش آن در جهان اسلام را اندیشه كرد و از سخنانی كه مصرف داخلی داشته و از گسترش نعمت ولایت در عرصه اسلام و جهان می‌كاهد اجتناب كرد. باشد كه مسیر راهوار آن سلطان ولایت و قطب هدایت و كانون حق و عدل حضرت بقیه‌الله فی‌العالمین هموار شود و موانع ظهورش با گذر از افراط‌ها و تفریط‌ها بر طرف شود، ان‌شاءالله.

روزنامه اعتماد