تحلیل‌های صاحبنظران ایرانی درباره گروه تروریستی داعش

واكنش روشنفكران ایرانی در برابر ظهور داعش و ادعاهایش را می‌توان در چند گروه دسته‌بندی كرد. نخست تحلیلگران و محققانی كه رویكردی تاریخی به مساله دارند و می‌كوشند به ریشه‌های فكری داعش و بنیادگرایان افراطی اشاره كنند. از میان این گروه می‌توان صادق آیینه‌وند، استاد تاریخ اسلام و داود فیرحی، استاد علوم سیاسی و رسول جعفریان استاد تاریخ اسلام اشاره كرد. گروهی از محققان عمدتا رویكردی سیاسی دارند و در واكنش‌های‌شان كوشیده‌اند

 

محسن آزموده: واكنش روشنفكران ایرانی در برابر ظهور داعش و ادعاهایش را می‌توان در چند گروه دسته‌بندی كرد. نخست تحلیلگران و محققانی كه رویكردی تاریخی به مساله دارند و می‌كوشند به ریشه‌های فكری داعش و بنیادگرایان افراطی اشاره كنند. از میان این گروه می‌توان صادق آیینه‌وند، استاد تاریخ اسلام و داود فیرحی، استاد علوم سیاسی و رسول جعفریان استاد تاریخ اسلام اشاره كرد. گروهی از محققان عمدتا رویكردی سیاسی دارند و در واكنش‌های‌شان كوشیده‌اند فارغ از مباحث اعتقادی مساله را از جنبه تحولات سیاسی و بین‌المللی بنگرند؛ فاطمه صادقی پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی، احمد موثقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، كامران متین استاد علوم سیاسی دانشگاه ساسكس و ابراهیم متقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران مساله را عمدتا از این جنبه دیده‌اند. برخی دیگر از محققان پاسخ به مساله را از جنبه مباحث اعتقادی نگریسته‌اند و به مباحث الهیاتی و فلسفی توجه كرده‌اند؛ محمد مجتهد شبستری، فیلسوف دین و استاد الهیات فلسفی و عمادالدین باقی، پژوهشگر و نویسنده از این دسته‌اند. ایشان عمدتا كوشیده‌اند ظهور و بروز داعش را از منظر نقد و بررسی قرائت ایشان از متون دینی مورد نقد و ارزیابی قرار دهند

در سر خط خبرهای داغ روز مدام نام داعش (ISILیاISIS) تكرار می‌شود، گروه تروریستی بنیادگرایی كه با ادعاهایی عجیب و غریب مثل احیای خلافت اسلامی و بازگشت به سلف صالح از دل خاورمیانه كهن بر آمده و با خشونتی عریان و رعب‌انگیز همچون مغول سده‌های میانه دست به كشت و كشتار می‌زند و مدعی است كه می‌خواهد طرحی كهن را از نو زنده سازد! سرعت رشد داعش و مهابت اقدامات دهشتناك‌شان در عصر آگاهی شبكه‌یی و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، ذهن تحلیلگران و كارشناسان حوزه‌های مختلف تاریخ، روابط بین‌الملل، سیاست، جامعه‌شناسی، فلسفه، روان‌شناسی، ادیان و مذاهب، اقتصاد و... را وادار ساخته كه هر یك از منظر خود به تحلیل و بررسی پرسش‌هایی نوپدید بپردازند: داعش چیست؟ از كجا بر آمده است؟ آیا خاستگاه یا ریشه‌یی در تاریخ دارد؟ چه اندیشه‌یی دارد؟ این اندیشه چه بنیادهایی دارد و چه نسبتی با مذاهب و فرق اسلامی دارد؟ منظورش از خلافت اسلامی در سده بیست و یكم چیست؟ چه چیز می‌خواهد؟ از دل چه شرایط اجتماعی بر آمده است؟ طرفداران بین‌المللی و مخالفانش چه كسانی هستند؟ نقش دولت‌های منطقه و جهانی در قدرت گرفتن آن چه بوده است؟ فارغ از طرفداران واقعی یا مخالفان عینی، این پیكارجویان برای هر یك از دولت-ملت‌های منطقه و فرامنطقه‌یی چه سود و زیان‌های سیاسی یا اقتصادی دارند؟ نگاه مردمان معمولی اعم از آنها كه در عراق و سوریه هستند یا آنها كه در سایر نقاط دنیا اخبار ایشان را خواه با ترس و اضطراب و خواه با هیجان زدگی و علاقه دنبال می‌كنند، چیست؟ شرایط اجتماعی و ویژگی‌های منطقه‌یی خاورمیانه در عراق و سوریه به ویژه در سال‌های اخیر چگونه بوده كه برآمدن داعش و گروه‌های افراطی مشابه را موجب شده است؟ نسبت داعش با سایر گروه‌های بنیادگرا مثل طالبان و القاعده چیست و با آنها چه شباهت و تفاوت‌هایی دارد و...

 

چرا داعش برای ایرانیان مهم است؟

این پرسش‌ها و ده‌ها سوال دیگر این روزها در ذهن و ضمیر روشنفكران و پژوهشگران و تحلیلگران ایرانی نیز بازتاب یافته‌اند، گو اینكه این پژواك به دلایلی چند نزد ایرانیان پر رنگ‌تر بوده است. نخست و مهم‌تر از همه آنكه ما نیز در ایران زندگی می‌كنیم، یعنی در بطن خاورمیانه و تردیدی نیست كه سرنوشت مان به عاقبت این منطقه گره خورده است، دوم آنكه ما نیز مسلمان هستیم و از این حیث در معرض این پرسش جهانیان هستیم كه به راستی اسلام و اسلامگرایی چه نسبتی با ادعاهای داعش و بنیادگرایان مذهبی دارد؟ مساله سوم آن است كه اتفاقا داعش بر خلاف گروه‌های بنیادگرای قبلی از جمله القاعده كه نوك پیكان حمله‌اش به سمت غرب بود، این‌بار به خود جهان اسلام یورش برده و با تاكید بر اختلافات مذهبی (مثل اختلاف شیعه و سنی) تاكید می‌كند و چهارمین علت بسیار مهمی كه موجب می‌شود ما ایرانیان به طور خاص نسبت به مساله داعش بی‌تفاوت نباشیم، آن است كه داعش به طور خاص نسبت به شیعه آن هم تشیع ایرانی موضع‌گیری كرده است. در اعلامیه‌های داعش با نبش قبر تحریف آمیز تاریخ هدف اصلی خود را براندازی «سپاهیان صفوی» می‌خواند و منظورش در واقع آن است كه با قدرت گرفتن صفویه در ایران، جریانی «انحرافی» در سنت اسلامی در ایران قدرت گرفته است كه برای اصلاح امور باید آن را رفع كرد. روشن است كه روشنفكران و تحلیلگران ایرانی در برابر این ادعاها موضعگیری می‌كنند و می‌كوشند پاسخی به آنها ارایه دهند. اما واكنش روشنفكران ایرانی در برابر ظهور داعش و ادعاهایش را می‌توانند در چند گروه دسته‌بندی كرد. نخست تحلیلگران و محققانی كه رویكردی تاریخی به مساله دارند و می‌كوشند به ریشه‌های فكری داعش و بنیادگرایان افراطی اشاره كنند. از میان این گروه می‌توان صادق آیینه‌وند، استاد تاریخ اسلام و داود فیرحی استاد علوم سیاسی و رسول جعفریان استاد تاریخ اسلام اشاره كرد. گروهی از محققان عمدتا رویكردی سیاسی دارند و در واكنش‌های‌شان كوشیده‌اند فارغ از مباحث اعتقادی مساله را از جنبه تحولات سیاسی و بین‌المللی بنگرند؛ فاطمه صادقی پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی و احمد موثقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و كامران متین استاد علوم سیاسی دانشگاه ساسكس و ابراهیم متقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران مساله را عمدتا از این جنبه دیده‌اند. برخی دیگر از محققان پاسخ به مساله را از جنبه مباحث اعتقادی نگریسته‌اند و به مباحث الهیاتی و فلسفی توجه كرده‌اند، محمد مجتهد شبستری، فیلسوف و استاد الهیات فلسفی و عمادالدین باقی پژوهشگر و نویسنده از این دسته‌اند. ایشان عمدتا كوشیده‌اند ظهور و بروز داعش را از منظر نقد و بررسی قرائت ایشان از متون دینی مورد نقد و ارزیابی قرار دهند. برخی روشنفكران و روزنامه‌نگاران نیز مساله داعش را در بطن تحولات روشنفكری و سیاسی و اجتماعی واكاوی كرده‌اند. روشن است كه نمونه‌هایی كه آمد، تنها واكنش‌های ذهن ایرانی نسبت به پدیده داعش نبوده است، گو اینكه پرداختن به همه موارد در حوصله و توان یك صفحه روزنامه نیست اما در ادامه خواهیم كوشید، به معرفی مهم‌ترین و آشناترین دیدگاه‌های اهل فكر ایرانی به مساله داعش ارایه بپردازیم.

 

بنیادگرایان ضد تمدن هستند

صادق آیینه‌وند استاد نام آشنای تاریخ اسلام دانشگاه تربیت مدرس و رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، داعش را «حاصل تشتت آرای علمای اسلام» می‌خواند. او در گفت‌وگویی با «شفقنا» می‌گوید: «در جهان اسلام وحدت و برنامه مشخصی وجود ندارد به همین دلیل امروز گروه‌های افراط گرا در جهان اسلام تبدیل به فتنه‌یی شده‌اند كه به نام اسلام جنایت می‌كنند، فكر را منحرف می‌كنند و ضد تمدن هستند». آیینه‌وند برای توضیح ریشه‌های داعش به بررسی جریان‌های خشونت گرا در تاریخ اسلام مثل رده و قراء و خوارج در سده‌های نخست تاریخ اسلام اشاره می‌كند و جریان‌های بنیادگرای اخیر مثل داعش و بوكوحرام را ادامه همان‌ها می‌داند. از نگاه آیینه وند «هور و خفای این اندیشه‌ها از عواملی تغذیه می‌كند؛ این عوامل همان‌هایی هستند كه وقتی یك مجال پیدا می‌كنند و امكانات، ظرف و شرایط برای‌شان فراهم می‌شود، خود را نشان می‌دهند. این امر در بطن جامعه و تفكرهای دینی حتی تفكرهای ایدئولوژیكی مثل نازیسم، فاشیسم و ماركسیسم وجود دارد و تنها خاص ادیان الهی نیست. منتها چون اعمال و رفتار این گروه‌های افراطی به گونه‌یی است كه با تكیه به دین و به نام خداوند كشتار به راه می‌اندازند، خطر آنها بیشتر است.» آیینه‌وند در بیان راه‌حل برای مقابله با داعش می‌گوید: ‌«تنها راه این است كه یك بخشی از جهان اسلام یعنی علمای دین، مراجع و نخبگان حركت كنند. ما باید همه كسانی را كه به اسلام اعتقاد دارند، هدایت كنیم و به مردم نشان دهیم كه از آنها دفاع می‌كنیم. این گروه‌ها باید كنگره بگذارند، با هم متحد شوند، چارچوبی برای تبلیغ جهان اسلام بیان كنند و برنامه‌یی برای آینده داشته باشند. منظور از متحد بودن این است كه فتوا دادن در سوریه، نجف و قم به یك صورت و یكپارچه باشد و جهان اسلام با تشتت آرا مواجه نباشد. مثلا در یك كشور كوچك كه پول و چاه‌های نفت به آن سرازیر شده و از قبل آن تروریست تربیت می‌كند، شاهد هستیم كه بعضی از علما این حركت را تایید می‌كنند، برای خود تشكلی درست كرده‌اند و این تشكلات بلایی برای دین اسلام شده است بنابراین ضروری است كه شیعه نجف و قم و اهل سنت الازهر با یكدیگر متحد شوند و یك استراتژی روشنی برای هدایت و تربیت جهان اسلام تصویب كنند. از سوی دیگر دانشمندان جهان اسلام، روشنفكران، عالمان و همه كسانی كه به عزت اسلام اعتقاد دارند و جنگ‌شان یك برنامه تمدن‌ساز معرفتی است و همچنین جامعه شناسان، روان‌شناسان و فیلسوفان باید جمع شوند، این حركت را آسیب‌شناسی كرده و یك برنامه‌ریزی مدون شده‌یی برای 20 سال آینده جهان اسلام تدوین كنند.»

 

بنیان سست دولت-ملت‌های مجعول

كامران متین، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه ساسكس برای تبیین برآمدن داعش به تحولات بین‌المللی توجه دارد و در تحلیل این موضوع مسائل را از جنبه سیاسی تحلیل می‌كند و كمتر مسائل عقیدتی درون جهان اسلام را مد نظر قرار می‌دهد. او در ریشه‌شناسی این موضوع در گفت‌وگویی به تحولات بین‌المللی بعد از جنگ جهانی اول و قرارداد سایكس - پیكو ‌اشاره می‌كند. این موافقتنامه سری كه در سال 1916 میان دولت‌های ‌پادشاهی متحد بریتانیای كبیر و امپراتوری روسیه بسته شد، امپراتوری عثمانی را به كشورهای نوساز سوریه، عراق، لبنان و فلسطین تقسیم كرد و مرزهایی بدون پیچیدگی میان این كشورها كشید. كامران متین معتقد است: « این تقسیم دلبخواهی از سوی فرانسه و انگلستان به نوعی ریشه اصلی بحران فعلی است. به این معنا بحران فعلی در واقع انفجار نتایج و پیامد‌های آن تقسیم استعماری و تشكیل دولت‌های مدرن در منطقه با بنیان‌های بسیار لرزان است.» او در بیان ماهیت داعش می‌گوید: ‌«ماهیت داعش خیلی پنهان نیست، دیگر گروه‌های سنی آنها را یك گروه تكفیری می‌دانند و در فیلم‌هایی كه منتشر می‌كنند گروه‌های شیعی را صفوی و مرتد خطاب می‌كنند و دیگر نحله‌های اسلامی را كافر پنداشته و در نهایت ریختن خون آنها را نیز حلال می‌دانند. نكته‌یی كه در این میان فراموش شده این است كه گروه‌هایی چون داعش از پایگاه اجتماعی زیادی برخوردار نیستند زیرا اگر از رویكرد جامعه‌شناسانه، دیدگاه مذهبی در جامعه را مورد بررسی قرار دهیم معمولا به جامعه‌یی محافظه كار برخورد می‌كنیم نه رادیكال. مگر اینكه یك نارضایتی عمیقی وجود داشته باشد كه بخش‌هایی از جامعه پذیرای یك چنین گروه‌های رادیكالی شوند و سیاست‌ها و پراتیك آنها را تخفیفی در وضعیت ناگوار فعلی خود پندارند. در رابطه با عراق و گروه داعش نیز با یك بنیه مالی از شرایط موجود استفاده می‌كند و حتی شاید بسیاری از گروه‌های مسلح وابسته به عشایر با حفظ استقلال خود به داعش بپیوندند و شواهد نیز حكایت از وضعیتی این گونه دارد. بدون چنین بستری داعش قطعا نمی‌توانست چنین پیشروی‌هایی داشته باشد»

 

امریكا سر منشا درگیری است

عماد افروغ، استاد دانشگاه و تحلیلگر اصولگرا مساله بر آمدن داعش را با تحولات بین‌المللی تحلیل می‌كند و بر نقش امریكا در بر آمدن این گروه تاكید می‌كند. او در مصاحبه‌یی با تسنیم می‌گوید: ‌« در اینكه باید نسبت به مواضع امریكا حساس و محتاط بود هیچ تردیدی نیست و ما هیچگاه از امریكا یك موضع صادقانه ندیدیم. نكته اساسی دیگر اینكه، امریكا سال‌ها در قبال جهان اسلام موضع واحد داشته و ابتدا همواره خودش تفرقه انداخته و جهان اسلام را با انواع اختلاف‌ها و آسیب‌ها مواجه و سپس خود را به عنوان منجی معرفی كرده است. امریكا هم خودش منشا تشتت و درگیری است و هم می‌خواهد به عنوان منجی وارد شود و این طرح فقط در قبال جهان اسلام نیست، حتی در موضوع بالكان هم امریكا همین روند را طی كرده است. یعنی خودش سرمنشا درگیری است و خودش هم برای حل نمایشی موضوعات وارد می‌شود و متاسفانه بعضا به دلیل ساده‌انگاری بازیگران منطقه‌یی موفق هم می‌شود، لذا چیزی كه نتوانسته در جنگ به دست بیاورد با استقرار آرامش و یك توافق به دست می‌آورد.»

 

داعشی‌ها ضد شیعه هستند

داود فیرحی، استاد اندیشه سیاسی اسلامی در دانشگاه تهران معتقد است كه در تحلیل داعش باید بیش از هر چیز به تحلیل جریان‌های فكری درون اسلام توجه كرد. او با ارایه دسته‌بندی جریان‌های فقهی و سیاسی در جهان اسلام به ویژه در نزد اهل تسنن نسب داعش را به جریان‌های سلفی می‌خواند و می‌گوید: ‌«جریان سلفی ایدئولوژی سنگینی دارد. درون سلفیه یك سلفی علمی را در جنوب خلیج فارس داریم یا سلفی‌های «الصحوه» یعنی شیوخ بیداری در عربستان یا در مناطق دیگر. دومی سلفی‌های جهادی و در حقیقت جهادی‌های تكفیری هستند. جریان تكفیر تا اندازه‌یی در اندیشه‌های آنها مهم است كه از در این دو هفته، سه تا چهار كتاب به نام «فقه تكفیر» از درون اهل سنت منتشر شد بنابراین داعش از سلفی‌های جهادی تكفیری است و عمده ایدئولوژی آنها احیای خلافت عباسی و پرچم‌های‌شان نیز نماد آنهاست. بزرگ‌ترین ضد آنها شیعه است و در خطبه‌های نماز جمعه و كلیپ‌های منتشر شده از آنها از شیعه به عنوان «روافض صفویه» یاد می‌كنند. جالب است كه ارتش مالكی را نیز «جیش الصفویه» می‌خوانند یعنی اصلا آنها را عرب تلقی نمی‌كنند. ایده‌یی تحت عنوان «تاسیس الحكومت الاسلام» دارند و معتقد هستند كه حتما باید حكومت اسلام و نه حكومت‌های اسلامی را تاسیس كنند. جالب این است كه در دیدگاه‌های خود پسوند «اسلامی» را به كار نمی‌برند بلكه در دیدگاه‌های خود از «حكومت اسلام» استفاده می‌كنند. »فیرحی در بیان هدف داعش می‌گوید: «آماج آنها مثلث سنی‌های كلاسیك یعنی پیروان مكاتب ائمه اربعه، شیعه و غرب هستند. این گروه، بیشتر گرایش ضد شیعی دارند. در آنها نشانه‌هایی از گرایش به غرب دیده نمی‌شود و اتفاقا یكی از اولین صحبت‌هایی كه ابوبكر بغدادی كه امروز خلیفه داعش نام دارد، پس از آزادی از زندان ابوغریب داشت، این بود كه بلافاصله به فرماندهان امریكایی گفت كه سال 2013 شما را در نیویورك خواهم دید یعنی به این شكل نیست كه دست نشانده امریكایی‌ها باشند. »

 

ربط داعش با ابن تیمیه و عبدالوهاب چیست؟

البته در بیان ریشه‌های داعش در جریان‌های سلفی یك باور غلط رایج آن است كه عمدتا داعش را به ابن تیمیه (1328-1263) و پس از او محمد بن عبدالوهاب (1791-1703) منتسب می‌كنند. البته تردیدی نیست كه داعشی‌ها افكار مشابهی با وهابی‌ها دارند اما همان‌طور كه عماد باقی در گفتار «تبری ابن تیمیه از گروه‌های تكفیری و تروریسم» نوشته اولا باید میان ابن تیمیه و عبدالوهاب تمایز گذاشت، به این معنا كه اولا ابن تیمیه تكفیرگرا نبود و عبدالوهاب بود و ثانیا ابن تیمیه عقل‌گرا بود و عبدالوهاب نبود. او همچنین میان خود جریان‌های وهابیت تمایز می‌گذارد و می‌نویسد: «جریان وهابیت نیز در گذر زمان تغییر كرده و امروز به دوشاخه تقسیم شده است؛ وهابیان ارتدوكس و وهابیان پروتستان. هزاران وهابی در دانشگاه‌های مختلف امریكایی و اروپایی تحصیل كرده‌اند و نگرشی متفاوت از وهابیان سنتی دارند. وهابیان ارتدوكس به محمدبن عبدالوهاب شبیه‌تر و وفادارترند و وهابیان نوگرا به ابن تیمیه. وهابیان ارتدوكس همچنان شیعه را رافضی و مشرك می‌خوانند و فتوای به قتل آنها می‌دهند و جبهه النصره و داعش و بخشی از القاعده استمرار همین خط هستند و وهابیان مدرن با وجود انتقاداتی كه به شیعه دارند اما مانند ابن تیمیه تشیع را یكی از مذاهب اسلامی می‌دانند. امروزه جریان تكفیری و سلفی‌گری بیش از هر چیز سردر آخور قدرت‌های سیاسی دارد كه با وهابیان ارتدوكس همنوایی دارند.»

 

داعش در حد یك دولت شكست خواهد خورد

رسول جعفریان، استاد تاریخ اسلام دانشگاه تهران نیز لزوم تفكیك در جریان‌های مختلف در وهابیت را ضروری دانسته و در سایت خود پیرامون این دسته‌بندی‌ها و محل رشد و نمای آنها در عربستان نوشته است: «در سعودی عهد ملك عبدالله، همواره دو نیروی متخاصم وجود داشته كه یكی جانبدار اصلاحات در وهابیت بوده و دیگری افراط در آن داشته است. جریان افراطی هم، دو بخش بوده و هست: جریانی كه مدافع دولت سعودی است و آن را دولتی اسلامی دانسته و مدافع آن است و جریانی جهادی كه از سه دهه قبل هسته اصلی‌اش علیه دولت سعودی ریخته شد و البته این دولت با زیركی آن را به جانب افغانستان سوق داد. » او در مورد نسبت داعش با وهابیت و عربستان چنین نوشته است: ‌«هیچ شكی وجود ندارد كه جریان توده‌یی داعش، افراطی‌ترین جریان جهادی است كه تمام دولت‌های اسلامی را به خاطر قبول قوانین مدرن، كافر می‌داند. طبیعی است كه چنین جریانی، دولت اصلاحی ملك عبدالله را نیز غیر اسلامی بداند.» جعفریان در یادداشتی با عنوان «راه نجات» به شرح و بسط نظریه خلافت توسط داعش اشاره می‌كند و می‌نویسد: ‌«خلافت تازه‌ترین راه‌حل-اگر بشود اسم آن را راه‌حل گذاشت- جماعتی است كه دنبال نجات شرق اسلامی مقهور تمدن غرب است، هر چند همین به قول معروف دست به دامان روش‌های تجربه شده در قرون جدید از نوع چپ‌گرایانه آن است كه فقط و فقط آدمكشی و فشار و نظامی‌گری را به عنوان ابزار انتخاب كرده و بر آن است هر كه با ما نیست، از ما نیست و باید نابود شود». او خود در یادداشتی در خبرآنلاین داعش را محتوم به شكست می‌داند و می‌نویسد: ‌«داعش در حد یك دولت شكست خواهد خورد اما بخش زیادی از توان نظامی و اقتصادی آن به صورت پراكنده باقی خواهد ماند. تجربه نشان داده است كه از آن مرحله به بعد امریكا مساله را به دولت‌های عراق و سوریه ـ چه دولت بشار یا دولتی كه امریكا در نقشه خود دارد و ممكن است درباره آن با عربستان و تركیه به توافق برسد ـ واگذار خواهد كرد. در ادامه، برای ده‌ها سال مشكل در منطقه ادامه دارد تا آنكه داعش هم سرنوشتی مانند القاعده پیدا كند، سرنوشتی كه سازمان‌هایی از این قبیل دارند كه دو راه بیشتر نیست یا با دولت‌های مركزی مصالحه خواهند كرد و در مسیر این مصالحه وارد یك نظام مشترك با مخالفان‌شان خواهد شد یا آنكه به صورت گروه‌های منزوی و دور از شهرها خواهند ماند و به تدریج در مسیر نابودی و ضعف همراه با استفاده از روش‌های نامتعادل در برخوردهای نظامی و سیاسی قرار خواهند گرفت.»

 

داعش بنیاد تئوریك دارد یا ندارد؟

محمد مجتهد شبستری، استاد الهیات و فلسفه دین در متن كوتاهی ضمن بیان «مبناهای تئوریك داعش» می‌نویسد: ‌«هیچ شكی وجود ندارد كه جریان توده‌یی داعش، افراطی‌ترین جریان جهادی است كه تمام دولت‌های اسلامی را به خاطر قبول قوانین مدرن كافر می‌داند. طبیعی است كه چنین جریانی، دولت اصلاحی ملك عبدالله را نیز غیراسلامی بداند.» از نگاه او «پادزهر تئوریك در این باب فقط و فقط به رسمیت شناختن «حقوق بشر» است. به رسمیت شناختن این مبنا كه در جهان حاضر هیچ انسانی و هیچ گروهی حق ندارد به نام خدا یا هر عنوان دیگر با قهر و غلبه قیام كند و نظم سیاسی جامعه‌ها و حكومت آنها را در دست بگیرد یا بر خلاف رای اكثریت با استبداد و اختناق آن را در دست خود نگه دارد. تاسیس نظم سیاسی و تعیین قواعد آن و اعمال قدرت سیاسی و حفظ آن، حقوق فرد فرد انسان‌های هرجامعه است و لاغیر. اینها حقوق بشر است از آن نظر كه بشر است و در همه جهان و همه جامعه‌ها باید به رسمیت شناخته شوند.» البته مصطفی بروجردی، رییس دانشكده روابط بین‌الملل معتقد است كه «داعش پایه تئوریك ندارد» و می‌گوید: «صرف نظر از اینكه تعدادی از صاحبنظران بر این باورند كه پیدایش جریان‌هایی مانند داعش، محصول تلاش‌های سرویس‌های امنیتی غربی برای تخریب وجهه مسلمانان است، ایده خلافت اسلامی، ایده‌یی نیست كه امروز بتواند در جامعه پیچیده‌یی كه در میان جوامع اسلامی با آن مواجه هستیم، الگوی مطلوبی باشد. به همین خاطر حتی بسیاری از متفكران سنتی جهان اسلام هم از این ایده استقبال نكردند.»

 

داعش محصول روشنگری دینی در عصر مدرن است

در تحلیل بر آمدن داعش البته یك دیدگاه هم هست كه از سوی برخی روزنامه‌نگاران دنبال می‌شود و معتقد است كه داعش محصول «روشنگری دینی» در عصر جدید است. این نگاه معتقد است كه «بنیادگرایی اسلامی فرزند ناخواسته روشنگری اسلامی است. رویای روشنفكرانه بازگشت به صدر اسلام، عبور از روحانیت رسمی، گذار از شریعت سالاری سرسختانه، تشكیل حكومت دینی مبتنی بر اخلاق و تقوا، مرزبندی با غرب گرایی و تجددخواهی وارداتی؛ تلاش برای انقلاب دینی و رویای سوسیالیسم اسلامی در آرای روشنفكران مسلمان از سیدقطب تا شریعتی موج می‌زد و سرزمین‌های موعود مانند جمهوری اسلامی پاكستان كه محمد اقبال لاهوری و شیفتگان فارسی زبان او در ایران تحت تاثیرش بودند و برایش سرودست می‌افشاندند آزمایشگاه این اندیشه شد. اكنون چهره دیگر این نهضت یعنی داعش سربرآورده است. خلافتی كه علیه شریعت است و اسلام گرایی‌ای كه علیه اسلام است. این دشمن خانگی است. » ابراهیم فیاض جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران هم سو با این نظر است، او در یك میزگرد خبرگزاری مهر ضمن قبول اینكه از دل پروتستانتیزم (پروژه برخی از نواندیشان دینی) بنیادگرایی حاصل می‌شود، می‌گوید: ‌« وهابیت و بهاییت مكتب‌های روشنفكری قرن نوزدهمی‌اند و خودشان را نهضت‌های روشنگری دینی می‌دانند.»

 

داعش محصول بحران دولت-ملت است

فاطمه صادقی، تحلیلگر مسائل سیاسی اما دقیقا بر خلاف دیدگاه پیش گفته است. او اتفاقا در تحلیل ظهور داعش عوامل مختلف را مد نظر قرار می‌دهد و می‌گوید: ‌«یكی اینكه داعش محصول سیاست‌های امریكا در منطقه بوده، یعنی شكست پروژه تهاجم نظامی (امریكا) و ساختار دولت‌هایی كه پس از سرنگونی صدام در عراق بر سر كار آمدند؛ دولت‌هایی كه مشكلات جدی‌ای در همه ابعاد داشتند. » او البته ظهور داعش را جدی‌تر از این می‌داند و می‌گوید: «داعش از جمله واكنش‌هایی است كه از دل بحران بزرگ‌تری پدید می‌آید كه به نظر من بحران دولت- ملت است. بحران «دولت-ملت» در عراق این است كه آنها هنوز نتوانسته‌اند یك دولت تشكیل دهند كه بتواند چتری فراگیر را بر همه گروه‌ها مثل اقلیت‏‌های مذهبی و قومی از جمله كردها، سنی‏‌ها و شیعیان بیفكند. در نتیجه بسیاری از اینها از شمول دولت بیرون مانده‌اند و مطالباتی دارند كه هنوز به آنها پاسخ داده نشده است. البته بحران فقط به عراق محدود نمی‌شود، بلكه شاهد گستردگی نارضایتی‌های فراگیری در سطح منطقه هستیم. بنابراین از یك منظر این اتفاقات نشان‌دهنده آن است كه اغلب دولت‌های فعلی در منطقه، از دولت بودن و ایفای وظایف دولت مشروع قاصرند.» صادقی در تحلیل جامعه شناختی ظهور داعش معتقد است كه« ظهور داعش بیش از هرچیز نشانگر ظهور وضعیت جدیدی در خاورمیانه است كه ریشه اصلی آن حاكمیت‌های فرقه‌یی هستند؛ حاكمیت‌هایی كه از ملی بودن و پاسخ به مطالبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم ناتوانند. در فقدان تشكل‌های مدنی و سیاسی و افكار و احزاب و رسانه‌هایی كه بتوانند خواسته‌های عمومی را نمایندگی كنند، تنها بدیل، اسلحه است. از منظر تاریخی؛ عامل بسیار مهم دیگری را هم باید اضافه كرد و آن حمله نظامی امریكا به عراق است كه با هدف سقوط صدام و به اصطلاح «صدور دموكراسی» صورت گرفت، اما درواقع، چیزی نبود مگر یك مداخله امپریالیستی تمام عیار. بنابراین نه تنها در عراق بلكه در دیگر كشورهای منطقه هنوز از شرایط امپریالیستی خارج نشده‌ایم. این حمله، بسیاری از زیرساختارها را در این كشور نابود و آن را به برهوتی بدل كرد. میزان تخریب در عراق حتی از افغانستان هم بیشتر بود، زیرا افغانستان از پیش درگیر جنگ داخلی بود، در حالی كه عراق از هرچه بگذریم، در دوره صدام دارای یك نظام آموزشی كارآمد بود و در مقیاس منطقه‌ای، كشور نسبتا پیشرفته‌یی محسوب می‌شد. اما با تهاجم امریكا از این كشور هیچ چیز باقی نماند. در نتیجه نسل جدیدی كه بار آمده، در دوران تهاجم نظامی كودكی خود را سپری كرد و امروز تعداد بسیاری عضو گروه‌های تندرو هستند. اینها هیچ چیز جز جنگ و تخریب و عملیات انتحاری و دعوا بر سر قدرت ندیدند و نشناختند. از آموزش درستی برخوردار نیستند و به توسعه و دموكراسی و این چیزها بسیار بدبین هستند و از آنها سرخورده. هرچند ممكن است در استفاده از اینترنت و دیگر تكنولوژی‌ها البته در كنار موادمخدر و «وقیحه‌نگاری»، به غایت، حرفه‌یی باشند و گوشی‌های موبایل پیشرفته هم داشته باشند اما درواقع، تفكر ندارند و از نظر فكری، به‌شدت نابالغ و فقیرند. » صادقی روشنگرانه بر خلاف تحلیل فیاض اتفاقا معتقد است كه ظهور پدیده‌یی چون داعش «تا حد زیادی از بحران فكری‌ای هم پرده برمی‌دارد كه در منطقه شاهد آن هستیم. این مساله بسیار جدی است. نفس پدیدآمدن این جریان نشان از یك انفعال سیاسی جدی دارد. در واقع اسلحه در جایی حرف اول را می‌زند كه آدم‌ها از ساختن بدیل‌های سیاسی و ایده‌های نوین برای ابراز خود ناتوان هستند. بنابراین ضمن اینكه این جریان ممكن است به نظر خیلی خشن بیاید، اما نشانگر انفعال بسیار فراگیر مردم خاورمیانه است كه از یك سو با حاكمیت‌های امنیتی متكی بر زور اسلحه مواجهند و از سوی دیگر در برابر آنها احساس بی‌قدرتی می‌كنند. اما بن بست در آلترناتیوهای سیاسی كاملابه بن بست‌های فكری وابسته است. در مقام مقایسه باید بگویم خاورمیانه فعلی نسبت به قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از نظر فكری به‌شدت پسرفت كرده است. یك زمانی امثال «شیخ محمد عبده» وجود داشتند كه مسائل جهان اسلام را در بعدی فراملی جدی می‌گرفتند و تلاش فكری زیادی می‌كردند تا برای آنها پاسخی بیابند و بسیار هم تاثیرگذار بودند. اما امروز شاهد تحولی جدی در گفتارهای روشنفكری هستیم. واقعیت این است كه به نظر من جریان‌های فكری امروز دیگر نه تنها جهانشمول نمی‌اندیشند، بلكه حتی در دامنه محدود خود هم تاثیرگذاری چندانی ندارند. تاثیر این رویه را بر جنبش‌های اجتماعی می‌توانید ببینید.»

 

اسلامگرایان تكلیف‌شان را با جهانی شدن روشن كنند

احمد موثقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز در تحلیل خود درباره داعش با فاطمه صادقی همراه است. او معتقد است: «اسلامگرایان در قرن بیست و یك، در دنیای مدرن، جهانی شدن و امواج اطلاعات اگر بخواهند به مثابه یك راه‌حل عمل كنند و پاسخگوی مشكلات مسلمانان باشند باید تكلیف‌شان را با چند مفهوم كلیدی روشن كنند. چون ما خلاهای تئوریك داریم، استراتژی روشنی هم نداریم و بعضا منافع شخصی، جناحی و خاص به دلیل فقدان نهادسازی بر منافع ملی ارجحیت می‌یابد. در این زمینه هانتیگتون می‌گوید: به میزانی كه نهادها شكل می‌گیرند، مصالح عمومی دنبال می‌شوند و اگر نهادها خوب شكل نگیرند مصالح عمومی دنبال نمی‌شوند. یعنی افراد، گروه‌ها و رهبران در كشورهای جهان سوم بیشتر به دنبال منافع شخصی خود هستند تا مصالح عمومی و چون شخصی حكومت می‌كنند، همیشه این احتمال وجود دارد كه منافع ملی و مصالح عمومی قربانی شوند. تا اسلام تكلیف خودش را با ناسیونالیسم كه از دل آن دولت ملی ساخته می‌شود معلوم نكند وحدت ملی، انسجام ملی، امنیت اجتماعی و... شكل نمی‌گیرد.

روزنامه اعتماد

تحلیل‌های صاحبنظران ایرانی درباره گروه تروریستی داعش