فرهنگ فارسی به فارسی؛ فرهنگ فارسی به ترکی
ناشناسی از سدۀ 8ق به آن سو. چنان مینماید که یکی از ترکزبانان، عبارتهای کوتاه فارسی را گرد آورده.
ناشناسی از سدۀ 8ق به آن سو. چنان مینماید که یکی از ترکزبانان، عبارتهای کوتاه فارسی را گرد آورده، و در زیر هریک واژه، برابر ترکی آن را آورده و چنان مینماید که کار خود را «قواعد زبان» نامیده است (نک : فرهنگ عربی به فارسی، هف ).
برای نمونه: خدا، تنگر؛ خداوند، ایله لر؛ صفات ازل ذات صفت لر کند و کنک، اوزی. لم یزل ابد سرمد ذوالجود؛ زایل اولمز، فموده، صنکره، جوانمرد، واجب الوجود، وارلیق لازم ایله.
آغاز: سپاس بیحد، و ستایش بیعد، مر خدای را که آفریدگار جهان است، و پروردگار جهانیان است، و درود نامعدود به روضه مقدس وجود پاکیزه و پاک به خلعت لولاک، و بر اهل و آل و اتباع او باد. اما بعد، بدانکه این نسخهای است و انشا(؟)، باب القاب مشتمل به فنون عبارات و صفوف اشارات، از مفرداة و مرکبات (؟)، که چون مبتدیان و مجتهدان بر صفایح منیر ضبط نمایند، امید به قو ]...[ معانی به قواعد سوادخوانی به قدرالحال شروع نماید، و نامش قواعد زبان. و من الله التوفیق.
انجام: فرج...، بیغایت، بینهایت، بیشمار، بیقرار، فروان، الوف، ... مستحق: غایت سر، نهایت سر، حساب سر، فرار سر...