سخنان خواجه عبدالله، به نظم
از مرتضی قلیخان شاملو پسر حسن خان، از امیران صفوی.
از مرتضی قلیخان شاملو پسر حسن خان، از امیران صفوی. در «جنگ مرتضی قلیخان» (نک : هف ) با دیباچهای به نثر، که در آن از خود به مرتضی قلی متولی درگاه شیخ صفی یاد میکند، که به جا دید، سخنان خواجه عبدالله انصاری (نک : هف) را به نظم درآورد، و هر فقره را با یک رباعی موشح کند. نخستین رباعی:
آنـان کـه تـرا چنانکه هستی داننـد
عنقــا صفتــانـنـد وز نظـر پنهــاننـد
یا رب که ز لطف خویش بر من بنما
جمعی کـه تـرا بروز و شب میخوانند
آغاز (دیباچه): سپاس بیقیاس خداوندی را سزاست، که سرمستان بادیۀ حیرت را.
آغاز (متن): الهی این چه فضل است که با دوستان کرده که هر که ایشان را شناخت ترا یافت... الهی این چه فضل است دوستان را ـ طفیل راه تو سازند جان را... .