داستان رزمی حماسی؛ مثنوی حماسۀ ملی؛ هفت لشکر

ناشناخته. آغاز و انجام افتاده، آغاز و انجام و گویا میانه افتاده. داستانی است حماسی و کمتر بزم و عشق، به پیروی «شاهنامه»ی حکیم فردوسی. گویا سراینده، از مردم شبه‌قارۀ هند بوده است.

ناشناخته. آغاز و انجام افتاده، آغاز و انجام و گویا میانه افتاده. داستانی است حماسی و کمتر بزم و عشق، به پیروی «شاهنامه»ی حکیم فردوسی. گویا سراینده، از مردم شبه‌قارۀ هند بوده است.
با سربندهای تازه نوشته: کشتی گرفتن برزو و فولادوند در برابر دو لشکر و کشتن برزو فولادوند را (ص 4)، نامه نوشتن شاه کیخسرو و فرستادن گیو را به طلب رستم (ص 10)، رسیدن رهام با شکسته لشکر به خدمت کیخسرو، عتاب شدن رهام (15)، بازگشت نمودن هر جور سپاه و غمگین شدن افراسیاب (ص 22). شبیخون زدن هومان بر سپاه فغفور (ص 24)، رزم نمودن تیمور با هومان و گرفتاری هومان (ص 27)، به میدان آمدن پیران... و گفتگو او با ]...[، (ص 43)، صلح نمودن افراسیاب با فغفور چین (ص 48)، آمدن فغفور تیمور به خدمت افراسیاب (ص 53)، به فرموده افراسیاب لشکرآرایی کردن پیران (ص 57)، پیش جنگ شدن تیمور (ص 58)، به میدان آمدن گرازه و از آن طرف آمدن تیمور (ص 66)، رزم گرازه با تیمور و گرفتار شدن کرازه (ص 71)، رسیدن شکسته لشکر گرازه به خدمت شاه کیخسرو و احوالات را عرض کردن (ص 79)، گرفتار شدن قراخان پسر افراسیاب (ص 73)، رسیدن کوهکش با لشکر بی‌کران به دشت ترسا (ص 85)، مسخر نمودن فرامرز ولایات «هند و سند»، خواستن دختر پادشاه هند (ص 90) رفتن جهانبخش و خراجات گرفتن... (ص 92)، نامه نوشتن جهانبخش به کیخسرو (ص 94).
برای نشانی: مسخر نمودن فرامرز ولایات هند و سند، خواستن دختر پادشاه هند.

چنین خـواند ایـن دختـر بـاستــــان
ز گـفـتـــار فــرزانــــه راسـتــــان
که چون شد فرامرز میل سـوی هنـد
مسخــر شـد، از جـملـه هنـد و سـنـد
شــه هنـد را بـــود، پــدر دلـیــــر
کـه چـندین بـدش نــام او شیـر گیـر
کجـــا مشکـل گــویــد او را پـسـر
یـکـی خـواهش بــود بـا زیـب و فــر
فــــرامــرز را داد خـــواهـــرش را
به گردون برآورد افسرش را