جامع اللغة فی تکمیل‌ الانسان

از ناشناسی که در دیباچه و انجامه از خود نام نبرده است می‌گوید لغات مستهجن را که دربرگیرندۀ پند و اندرز اخلاقی بوده، گرد آورده و کتاب را به نام «جامع اللغة فی تکمیل‌الانسان» خوانده. به ترتیب الفبایی هر واژه را گزارش کرده، سپس نتیجۀ اخلاقی بر پایۀ کتاب‌های فلسفۀ عملی آورده است.

از ناشناسی که در دیباچه و انجامه از خود نام نبرده است می‌گوید لغات مستهجن را که دربرگیرندۀ پند و اندرز اخلاقی بوده، گرد آورده و کتاب را به نام «جامع اللغة فی تکمیل‌الانسان» خوانده. به ترتیب الفبایی هر واژه را گزارش کرده، سپس نتیجۀ اخلاقی بر پایۀ کتاب‌های فلسفۀ عملی آورده است.

حرف الالف: «آشنا سنگین» کسی را گویند که به جهت زیارت حضرت عبدالعظیم یا امام‌زاده حسن و سرکشی مزرعه، ده اسب یا استر راهوار از آشنایان به امانت ستاند، چون بازآورد، از حیوان رمقی بیش نمانده باشد... «آمهرعلی» کسی را گویند که در مجلس مقامرین رمل... محض فضولی هر دم به حریفان نرد و شطرنج بازی بیاموزد... «آب زیر کاه» کسی را گویند که چون دیگری چیزی نویسد، با سرقت نظر مطالب آن را، برخواند و این مضمون را نخواند: من نظر فی کتابة اخیه کما نظر فی فرج امه... «حرف الباء»: «بنگی» بر وزن زنگی، کسی را گویند که چون قلیان به دستش افتد، به آسانی وِل نکند. گاه چنان سر قلیان را چرخ دهد که گویی اکنون برمی‌دارد. باز با اهل به صحبت مشغول شود. «بیعار» بر وزن «بیکار»، کسی را گویند که صبح و عصر برای خوردن چای و نهار به خانه‌های مردم رود. اسمش دیدنی گذاری.
آغاز:   به نستعین. جامع اللغات المصطلح الزمان فی تکمیل الانسان. گرانمایه برادرکان خورد سال من، آگاه باشید که از آموختن علم اخلاق، و سیر در انفس و آفاق انسانیت ممالک باید مردم را بصیرت در شناختن مخلوق حاصل آید.
انجام:   یاردان قلی، بر وزن استانبولی، کسی را گویند، که در مجلس باده‌خوران، حاضر شود و شراب ننوشد، ولی نقل و مزۀ میگساران از رطب و یابس به اشتهای کام آنچه در بساط باشد، بخورد. و این صفت از طمع و حرص ناشی شود، که از فروع شهوت است.