از سرایندهای با تخلص «عطار» كه بارها نام خود را در منظومه آورده است.
از سرایندهای با تخلص «عطار» كه بارها نام خود را در منظومه آورده است
بس خرابـی از تـو بـر «عطار» رفت
او در این عـالـم ز تـو بیـزار رفت
(ص 3).
ختم كن «عطار» مستــی تــا بكـی
صبـر كن تـا او بگویـد همچـو نـی
(ص 27).
مــن گنهكــارم خـدایــا رحمتــی
كـن بـدین عطـار مسكیـن شفقتـی
(ص 173).
سرایندهای دست دوم و شیعی است و از اینكه پسرش را دستگیر (اسیر) كردهاند فغان میكند:
یــا الهــی ملكشـان ویــران بـكن
آن لعینـان را تــو سـرگردان بـكن
یــا الهـی بـردهانـد پــورم اسیــر
لطـف او كــردست او را دستگیـر
جـرم او حــب علـی مـرتضـاست
بـر نبـی و آل او مــا را دعـاست
(ص 3).
برای چند تن با تخلص عطار (نیشابوری، همدانی، تونی) و نشانیهای بیشتر از این مثنوی (نک : مشترك 8/514).
بــه اول سـه كتب تقریــر كــردم
بــه آخـر یـك كتب تحریر كردم
«جـواهرنـامه» بـا «مختـارنـامـه»
بشیرالقلب مـن رهبـر چـو خـامـه
ترا «مختارنامه» چـون كنشت است
بشیرالقلب دنیـا چـون كنشـت است
ز بُعد ایـن كتب خـوان سـه كتب را
كـه تــا گردد وجـودت خـود مصفا
بـه «وصلتنـامه» دان وصل معانی
ز «بلبـلنــامه»ی مــن وانمــانـی
ز «هیلاجـم» جهـان در لرزش آمد
فلك از قدرتش در گردش آمـد...
بدان كین «مظهرم» جان كتبهاست
در او اسـرار دیـن حــق هـویداست
(ص 183).
نسخه با «مظهرالعجایب» عطار سنجیده شد، آن نبود، هر چند در ترقیمه به این نام خوانده شده است.
مثنوی است عرفانی و با پرسش و پاسخهایی با شماره آغاز میشود. نسخۀ در دست هر چند به نستعلیق زیبا است و با سرلوح اكلیلی، ولی از نسخهای نسبتاً مغلوط و آغاز افتاده رونویس شده است، نخستین سربند كه زیر آب طلا پنهان شد