سیدعلی آل‌داوود: سرنوشت نامعلوم کتابخانه «حبیب یغمایی» پس از سال‌ها

35سال پیش در چنین روزهایی در اردیبهشت‌ماه سال 63، حبیب یغمایی درگذشت، روزنامه‌نگار، شاعر و نویسنده‌ای که عموم مردم، بیشتر او را با شعر «روباه و زاغ» در کتاب فارسی سوم دبستان به یاد دارند و می‌شناسند؛ در حالی‌که سابقه مطبوعاتی او، کم از شاعری‌اش ندارد. سردبیری و انتشار مجله سیاسی و ادبی «یغما» در 31 سال متوالی مهری بر تایید این سابقه مطبوعاتی و از کارهای کم‌نظیر در تاریخ مطبوعات ایران است.

 

 

35سال پیش در چنین روزهایی در اردیبهشت‌ماه سال 63، حبیب یغمایی درگذشت، روزنامه‌نگار، شاعر و نویسنده‌ای که عموم مردم، بیشتر او را با شعر «روباه و زاغ» در کتاب فارسی سوم دبستان به یاد دارند و می‌شناسند؛ در حالی‌که سابقه مطبوعاتی او، کم از شاعری‌اش ندارد. سردبیری و انتشار مجله سیاسی و ادبی «یغما» در 31 سال متوالی مهری بر تایید این سابقه مطبوعاتی و از کارهای کم‌نظیر در تاریخ مطبوعات ایران است. یغمایی که از نوادگان دختری یغمای جندقی بود، بر خلاف پدر و برادران خود که فامیل «آل‌داوود» را برگزیده‌اند، از ابتدا فامیل را از سمت مادری انتخاب کرده است. یغمایی قبل از مرگ خود آرامگاه و کتابخانه‌ای به نام خود در بیرون از شهر زادگاهش (خورو بیابانک) احداث می‌کند که بعد از مرگ، جنازه‌اش به آنجا منتقل می‌شود، اما کتابخانه‌اش دچار مشکلاتی می‌شود که برای اطلاع از همین مسائل به بهانه‌ سی‌وپنجمین سالمرگ درگذشت او با برادرزاده او، سید‌علی آل‌داوود نویسنده و پژوهشگر گفت‌وگویی داشتیم.

 

سید علی آل‌داوود اینگونه صحبت‌هایش را آغاز کرد: مرحوم حبیب یغمایی روز 24اردیبهشت63 در تهران فوت کرد و جنازه‌اش هم به زادگاهش در خور و بیابانک منتقل شد. آنجا یک آرامگاه شخصی برای خودش ساخته بود در کنار کتابخانه‌ای که به اسم حبیب یغمایی تاسیس کرده بود که حدود 10هزار جلد کتاب داشت. این کتابخانه را در زمان حیات خودش به وزارت فرهنگ و هنر واگذار کرد. آنجا این کتابخانه دایر بود اما بعد از انقلاب جابه‌جا شد و کسانی که صلاحیت نداشتند، اسم کتابخانه را هم عوض کردند. ولی اصل قضیه این بود که ایشان در بیرون شهر خوروبیابانک روی یک تپه هم آرامگاه و هم کتابخانه برای خود ساخته بود.

 

 او ادامه داد:  زمانی که آقای مسجدجامعی وزیر بود، به ایشان گزارشی درباره کتابخانه یغمایی دادم و گزارش مفصلی هم سید فرید قاسمی در مجله «کتاب هفته» منتشر کرد. در آنجا گفتیم که این کتابخانه یک وقف‌نامه و اساسنامه دارد که خود حبیب یغمایی نوشته و به تصویب رسیده است. اصل آن هم این است که اسم کتابخانه باید «حبیب یغمایی» و جای آن هم همان سالن‌هایی باشد که خود او ساخته و به کتابخانه اهدا کرده است. منتها کسانی در آنجا تصدی امور و کتابخانه را به دست گرفتند که اولا اسم کتابخانه را عوض کردند و «کتابخانه عمومی» گذاشتند. بعد جای آن را هم به دو تا حجره در مسجد منتقل کردند که این وسط خیلی از کتاب‌ها از بین رفت، یا معلوم نشد کجا رفت.

 

آل‌داوود ضمن بیان اینکه در جریان انتقال کتابخانه حبیب یغمایی از جمله یک «شاهنامه بایسنقری» از بین رفت، اضافه کرد: آقای مسجدجامعی قول داد به جای آن، یک «شاهنامه بایسنقری» برای کتابخانه آنجا بخرند، ولی توفیقی پیدا نشد و با اینکه ایشان دستور صریح داده بود؛ همکاران زیر دست او در وزارتخانه، این کار را دنبال نکردند و انجام نشد. همچنین به اداره کل ارشاد اصفهان دستور داد که کتابخانه را سر جای اول خود برگردانند- که دو سالن ویژه کتابخانه، یکی مخصوص مخزن کتاب‌ها و یکی مخصوص سالن مطالعه داشت- ولی اداره ارشاد اصفهان تا زمانی که مسجدجامعی وزیر بود، این کار را انجام نداد و هنوز هم سالن‌های کتابخانه بلااستفاده مانده و کتابخانه در ساختمان اجاره‌ای دایر است.

 

شعر حبیب یغمایی تابع سبک سعدی شیرازی است

نویسنده «هفت اقلیم کتاب» در ادامه درباره ویژگی شعر حبیب یغمایی عنوان کرد: مرحوم یغمایی چند ویژگی خاص داشت. شاعر برجسته‌ای بود و شعر او ساده، روان و بی‌تکلف بود. دیوان اشعار او خیلی مفصل نیست و شاید در حدود هفت هزار بیت شعر داشته باشد. ولی در شعر چون کاملا از سبک سعدی متابعت کرده است، شعر او کاملا روان و مفهوم است و به همین دلیل سال‌های اولی که او سرایش شعر را آغاز کرده بود، یعنی از سال 1300 شمسی به بعد، شعرهای زیادی از او در کتاب‌های درسی منتشر شده است. به‌خصوص شعر «روباه و زاغ» او که با گذشت حدود 70 سال، هنوز هم در کتاب‌های درسی درج می‌شود و بچه‌های دبستانی با این شعر آشنا هستند.

 

او ادامه داد: علاوه بر این نوع اشعار، یک بخش شعری او تا حدی سیاسی است. از دیگر بخش‌های شعر یغمایی، شعر اجتماعی و اشعاری است که به عشق زادگاهش سروده که شعرهای خیلی برجسته‌ای است؛ مخصوصا مثنوی «خورنامه»  و «از انارک تا چوپانان» که خیلی مثنوی مهمی است و به زبان آلمانی هم ترجمه شده است. و همین طور شعرهای مختلفی که به تناوب در دوره‌های مختلف مجله «یغما» و قبل از یغما در مجله «ارمغان» به چاپ می‌رسانده است.

 

آل‌داوود درباره قالب‌های شعری مورد استفاده توسط یغمایی بیان کرد: یغمایی در قالب غزل به ندرت شعر دارد و شعر او بیشتر قصیده، مثنوی و قطعات چند پاره است که اشعار مختلف او طرفدار فراوانی هم یافته است. در زمان حیاتش دیوان مختصری از اشعارش چاپ شده، ولی دیوان کامل او که دو برابر دیوان قبلی است را بنده تصحیح کرده‌ام و به زودی به چاپ خواهد رسید.

 

فعالیت مطبوعاتی حبیب یغمایی

برادرزاده حبیب یغمایی در ادامه به سابقه فعالیت مطبوعاتی او اشاره کرد و افزود: یغمایی در اوایل جوانی مدتی در شاهرود، دامغان و سمنان درس می‌خواند و در همان زمان تحصیل خبرنگار روزنامه «رعد» در آنجا بود، که روزنامه «رعد» را سید ضیاء‌الدین طباطبایی منتشر می‌کرد و در عصر پیش از روی کار آمدن رضا شاه، شاید مهم‌ترین روزنامه ایران شمرده می‌شد. بعد که در سال 1300 برای تحصیل به تهران آمد؛ هم‌زمان با تحصیل در دارالمعلمین، با فرخی یزدی روزنامه هفتگی و سیاسی «طوفان» را اداره می‌کرد و دستیار فرخی یزدی در این روزنامه معروف بود. شعرهای انقلابی و سیاسی یغمایی در «طوفان» چاپ می‌شده؛ که شاید به خاطر مسائل خاص آن زمان، معمولا این شعرها در آنجا امضا ندارد و بعد «حسین مکی» که دیوان فرخی یزدی را گردآوری کرده، به اشتباه بعضی از این شعرها را در دیوان فرخی -و با عنوان اشعاری که سراینده آن مشخص نیست- وارد کرده است. ولی واقعیت این است که این اشعار یغمایی در زمان همکاری با طوفان، بدون امضا به چاپ رسیده است. بعدا همکاری با مجله «ارمغان» را شروع کرد که یک مجله خیلی سنگین ادبی بود که زیر نظر وحید دستگردی منتشر می‌شد.

 

او ادامه داد: در سال 1322 که فرهنگستان ایران فعال شد؛ یک نشریه با نام «نامه فرهنگستان» منتشر می‌کرد، که سردبیر آن یغمایی بود. این نشریه حدود ده سال منتشر شد  و سردبیر آن در تمام این سال‌ها یغمایی بود ولی تعداد شماره‌هایی که منتشر شده، خیلی کم است. به این صورت که سالی یک یا دو بار این مجله منتشر می‌شده و اخیرا یکی از انتشاراتی‌ها مجموعه آن شماره‌هایی را که به سردبیری یغمایی بود، یک جا و به صورت یک جلد کتاب چاپ کرده است. آن زمان نشریه‌ای از طرف وزارت فرهنگ به نام نشریه « آموزش و پرورش» منتشر می‌شد که نشریه طولانی بود که انتشار آن از سال 1297 شروع شده بود. اوایل نام آن «تعلیم و تربیت» بود و از سال 1317 به «آموزش و پرورش» تغییر نام داد. یغمایی بعد از «نامه فرهنگستان» و از سال 1324 سردبیر نشریه «آموزش‌وپرورش» شد؛ هم‌زمان با سردبیری این نشریه، یک روزنامه سیاسی هم با نام «یغما» منتشر می‌کرد، که بعد از حدود دو سال، در دوره قوام‌السلطنه، انتشار آن توقیف شد. نهایتا در سال 1327 امتیاز مجله «یغما» را گرفت که جمعا تا اول انقلاب، 31 سال به طور مرتب مجله یغما منتشر شده که از اساسی‌ترین و مهم‌ترین مجلاتی است که در ظرف یک قرن اخیر ایران منتشر شده و مجله سنگین ادبی، تاریخی و سیاسی است که تا به حال مشابه این مجله را که طی 31 سال مرتب منتشر شده باشد، در تاریخ مطبوعات ایران نداریم. بعد از انقلاب انتشار این مجله متوقف شد، یعنی آخرین شماره این مجله در اسفند 1357 منتشر شد. با اینکه یغمایی 6 سال بعد از انقلاب هم زنده بود؛ ولی شرایط انتشار مجله یغما وجود نداشت و یغمایی هم منتشر نکرد.

 

شعری که یغمایی برای مصدق سرود

آل‌داوود درباره واکنش مطبوعاتی یغمایی در جریان کودتای 28 مرداد، عنوان کرد: او یک شعر برای مصدق گفته بود، که این شعر طبعا در سال‌های قبل از انقلاب زمینه چاپ نداشت، ولی بعد از انقلاب، در آخرین شماره مجله «یغما» که در اسفند 1357 چاپ شده، این شعر را چاپ کرده است. «یغما» یک ستون داشت که در آخر هر شماره اخبار سیاسی را خیلی کوتاه در چند سطر می‌نوشت؛ یعنی دو صفحه ویژه اخبار تحت عنوان «خبرهای روز» داشت و در آن اخبار روز را منتشر می‌کرد، اما در آن دو سالی که جریان ملی شدن صنعت نفت که دوران نخست‌وزیری مصدق بود، اخبار را به طور کامل مندرج می‌کرد. آخرین شماره اخبار مربوط به مرداد 32 است؛ یعنی به محض اینکه مصدق سقوط می‌کند، یغمایی بخش اخبار سیاسی را به‌طور کلی قطع می‌کند و دیگر وارد عرصه سیاست نمی‌شود و این نشان دهنده این است که یغمایی جانب‌دار نهضت ملی ایران بوده است.

منبع: ایبنا