داهی کبیر، ابوریحان بیرونی / دکتر حسن بلخاری

الف) دوم رجب ۱۴۴۰ق، دقیقاً مصادف با هزارمین سالروز فوت یکی از بزرگترین و بی‌نظیرترین دانشمندان ایرانی است. به تعبیر و روایت بسیاری از مورخان، روز وفات او دوم رجب ۴۴۰ق بوده است؛ بنابراین دقیقاً هزار سال از وفات این نادرة دوران عصرخویش می‌گذرد. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با حضور دکتر ولایتی و دکتر محقق و این حقیر طی نشستی علمی ـ خبری در تالار آینه انجمن، اعلام ‌خواهد نمود در سال آیندة شمسی تحقیقات و تتبعاتی را با عنوان «هزاره ابوریحان بیرونی» آغاز خواهد کرد.

 

به مناسبت آغاز هزاره دوم ابوریحان بیرونی

الف) دوم رجب ۱۴۴۰ق، دقیقاً مصادف با هزارمین سالروز فوت یکی از بزرگترین و بی‌نظیرترین دانشمندان ایرانی است. به تعبیر و روایت بسیاری از مورخان، روز وفات او دوم رجب ۴۴۰ق بوده است؛ بنابراین دقیقاً هزار سال از وفات این نادرة دوران عصرخویش می‌گذرد. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با حضور دکتر ولایتی و دکتر محقق و این حقیر طی نشستی علمی ـ خبری در تالار آینه انجمن، اعلام ‌خواهد نمود در سال آیندة شمسی تحقیقات و تتبعاتی را با عنوان «هزاره ابوریحان بیرونی» آغاز خواهد کرد.

 

ب) علامه فقید علی‌اکبر دهخدا، کتاب را با عنوان «شرح حال نابغه شهیر ایران، ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی بیرونی» در سال ۱۳۲۴ش منتشر کرده است. کتابی مختصر و البته بسیار دقیق و که شرح حال کاملی از «اجله مهندسین و بزرگان علوم ریاضی و یکی از نوادر دهاة عصر و نمونه کامل ذکاء و فطنت و شدت عمل ایرانی» به دست می‌دهد. مرحوم دهخدا در پایان این اثر نکات ارجمندی دارد که برای آشنایی با یکی از بزرگترین ادیبان معاصر و زبان فارسی، ابتدا شرحی به زبان ساده از آن ارائه داده و سپس اصل متن را می‌آورم.

 

از دیدگاه علامه دهخدا یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر ابوریحان آن است که برای دریافت جوهر هر علمی، زبان اصلی آن را فرا گرفته است؛ مثلا برای نگارش «ماللهند»، زبان سنسکریت را و برای ترجمه قصه «وامق و عذرا»، زبان یونانی را. بر خلاف ابن‌سینا و ابن‌رشد که کاملا از زبان ارسطو و جالینوس بی‌خبر بوده و به ترجمه‌های بعضاً ناقص و غلط قناعت کرده‌اند:

 

«بیرونی برای اینکه زندگی در هندوستان را خوب تحقیق کند، در ابتدا به فراگرفتن زبان سنسکریت پرداخت و این کار در نظر کسانی که به طرز فکر و عمل ملل شرقی به‌خصوص علمای آنان آشنایی دارند، بسی عجیب می‌نماید. درست است که مسلمانان مثلا مسلمانان ترک‌زبان، فارسی و عربی نیز می‌آموزند، ولی تصور اینکه مسلمانی به منظور دست یافتن به ذخایر ملتی بیگانه، به یاد گرفتن زبان آنان پردازد، نزدیک به محال می‌نماید. تا جایی که من می‌دانم، هیچ‌یک از اعراب، زبان ادبی یونانی را به منظور آشنایی با ادبیات یونان نیاموخته است و به طور قطع ابن‌رشد و ابن سینا کاملا از زبان ارسطو و جالینوس بی‌خبر بوده‌اند و با اینکه آن دو تن از علوم یونانی ‌نهایت استفاده را کرده‌اند، هرگز بدین فکر نیفتاده‌اند که از سرچشمه اصلی استفاده کنند، بلکه به ترجمه‌های ناقصی که از ترجمه‌های سُریانی کتب اصلی یونانی به عمل آورده بودند، قناعت کرده‌اند؛ بنابراین از این لحاظ بیرونی در تمام تاریخ تمدن مشرق، اعجوبه به شمار می‌رود. این مرد با اصولی که شباهت به اصول عصر حاضر دارد، سعی می‌کند که سدّی را که اختلاف زبان بین ملل مختلف ایجاد کرده؛ از میان بردارد؛ بنابراین شروع به آموختن سنسکریت می‌کند و مساعی او را فقط کسانی که امروزه به انجام این امر کمر می‌بندند، تقدیر توانند کرد…» (شرح حال ابوریحان. ص۸۳).

 

سپس مرحوم دهخدا از دست بی‌رحم زمان و همدست قسی‌القلب او یعنی حمله مغول و به آتش کشیدن و نابود کردن مدنیت ایرانی توسط این قوم وحشی ناله می‌کند که چگونه دست ما را از دامان بسیاری از آثار ابوریحان کوتاه کرد: «ناگفته نماند که برای شناساندن مکانت و منزلت رفیع و منیع ابوریحان در انواع علوم و فنون، احاطه بر همه آن علوم و فنون و نیز اطلاع بر مجموع تألیفات کثیرة وی ضرور است و با فرض امکان وجود شرط اول، چون دست بی‌رحمی زمان و همدست قاسی‌تر او یعنی بلای مدنیت‌سوز هدم و حرق و اغار? قوم شوم مغول از آن‌همه مصنفات ابوریحان جز معدودی بر جای نمانده است، هر فاحص و متّتبع بصیر نیز، در تعریف شخصیت ادبی او از قناعت از حد به رسم و اکتفا از رسم نیز به ناقص آن ناگزیر است. با اینهمه همین بقیة قلیل‌الحجم و کثیرالمعنی که در دسترس ماست، به حد أوفی، کافی از نمودن نبوغ و دهاء این اعجوبة شرق یا به قول خود ابوریحان، غصن دوحة ایران است.»(همان، ص۸۴).

 

و در پایان، همین بخش باقی‌مانده از آثار او و به دور مانده از غارت زمین و زمان را به حد وافی و کافی، بیانگر عظمت این اعجوبه شرق می‌داند.

 

نکته دیگر مورد توجه علامه دهخدا، تأکید مطلق بر پیشگامی ابوریحان یا به تعبیر او «داهی کبیر» بر کسانی چون بیکن در پایه‌گذاری روش استقرا در علوم است و نیز بالاتر و مهمتر، بنای علوم طبیعی را بر ریاضی گذاشتن و پیش از کسانی چون کپرنیک و گالیله، آن‌هم در زمان پادشاهی متعصب و جرّار چون محمود غزنوی، بر تحرک زمین اصرار ورزیدن و به استخراج جیب درجه واحده توفیق یافتن، همه و همه کافی است برای شناختن دانشمندی عظیم چون ابوریحان: «در هزار سال پیش بر دو تسطیح از تسطیحات چهارگانه کره متفطن گشتن، و نوع چاه آرتزین کشف کردن و به استخراج جیب درجه واحده توفیق یافتن و بالاتر از همه، بنای علوم طبیعی را بر ریاضی نهادن و قرنها پیش از بیکن، برای حل معضلات علمی و فنی متوسل به استقراء شدن و صدها سال قبل از کپرنیک و گالیله، در مسمع و مرای پادشاهی چون محمود یعنی خونخواری جبار و مستبد و متعصب در ظواهر دین، در عقیده متحرک بودن ارض، اصرار ورزیدن برای شناختن اجمالی این داهی کبیر کافی است.»(همان، ص۸۴).

 

و پایان کلام مرحوم دهخدا ابراز و اظهار امید است که با تفحص در کتابخانه‌های شخصی و عمومی هندوستان، ترکیه و اروپا، آثار مکنون او کشف گردد. امید و استدعایی که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نیز در آغازه هزاره ابوریحان از درگاه باری تعالی دارد و امید است که با تفحص کافی در کتابخانه‌های شخصی و عمومی هندوستان و ترکیه و اروپا، بعض دیگر از آثار این مرد بی‌بدیل به دست آید و روشنی‌های دیگری بر حیات علمی و ادبی این وجود عدیم‌النظیر تافته و دنیای تمدن به تمتّع از بهره‌های و نوآیین‌تری توفیق یابد.

منبع: روزنامه اطلاعات