موضوع این مجلس مبارک، کتاب نینوا شامل گزیده ای از آثار زیبای هنری دربارۀ حضرت امام حسین(ع) است که به همت برخی هنرمندان و دوستداران امام رئوف شیعیان در 4 فصل به نامهای نگارگری و نقاشی، خوشنویسی، گرافیک و عکاسی تهیه و چاپ شده است. من به سهم خود این واقعۀ خجسته را به همۀ دست اندرکاران تهیه و چاپ کتاب و برگزارکنندگان این محفل تبریک و تهنیت میگویم و از این که کسالت اجازه نداد در این محفل پرفیض و منوّر در کنار شما باشم عذر میخواهم.
دبا: شب نینوا عصر روز چهارشنبه 24 بهمن 1397 در سالن رسول اکرم مرکز همایش های بین المللی رایزن – مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی- برگزار شد. آنچه در زیر می خوانید متن سخنرانی کاظم موسوی بجنوردی رئیس، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است که توسط علی دهباشی خوانده شد.
موضوع این مجلس مبارک، کتاب نینوا شامل گزیده ای از آثار زیبای هنری دربارۀ حضرت امام حسین(ع) است که به همت برخی هنرمندان و دوستداران امام رئوف شیعیان در 4 فصل به نامهای نگارگری و نقاشی، خوشنویسی، گرافیک و عکاسی تهیه و چاپ شده است. من به سهم خود این واقعۀ خجسته را به همۀ دست اندرکاران تهیه و چاپ کتاب و برگزارکنندگان این محفل تبریک و تهنیت میگویم و از این که کسالت اجازه نداد در این محفل پرفیض و منوّر در کنار شما باشم عذر میخواهم. به همین مناسبت دوست دارم به چند نکته دربارۀ موضوع کتاب اشاره کنم. سخنم را با بیتی از مولوی در دیوان شمس آغاز مینمایم؛ آنجا که می گوید:
دلست همچو حسین و فراق همچو یزید
شهید گشته دو صد ره به دشت کرب و بلا
مولوی در این شعر به جای این که حسین را به دل تشبیه کند، دل را به حسین تشبیه می نماید و این نکته، بسی مهم و ارزشمند است. می دانیم که در قرائتهای مختلف از اسلام از اسلام عارفانه گرفته تا اسلام فقیهانه، نقطۀ ثقل و کانون مرکزی پیوند با خداوند و کلید واژۀ عبادت و بندگیِ حق، دل است و هیچ عملی بدون نیت خالصانه در دل پذیرفتنی نیست. از نگاه مولانا خلوص کار حسین چنان مرتبۀ اعلایی دارد که دل به او تشبیه میشود و حسین خود دل میشود. در نقطۀ مقابلِ دل به عنوان کانون عشق و وصل الهی ، فراق و جدایی قرار دارد که مولانا آن را به یزید تشبیه میکند. اهمیت این تمثیل مولانا در آن است که دل به مثابۀ کانون عشقِ به خلق و وصلِ به حق، یکی از محبوبترین کلیدواژههای مثنوی و دیوان شمس است و فراق یا جدایی نیز اصطلاحی است که مولانا همواره از آن شکایت میکند و این مهم را بیش از هر جا در ابتدای مثنوی میتوان دید.
هر چند نینوا واژه ای آشوری است و از جهت لغوی ارتباطی با نوای نَی ندارد؛ اما مِن باب تمثیل میتوان در این جا از آن استفاده کرد و آن، این که نخستین نوای نی مولانا شکوه از جدایی و تمنای وصل است .
بشنو از نی چون حکایت می کند
وز جداییها شکایت میکند
تا وقتی که به این بیت می رسد:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش.
با برداشتی آزاد از این شعر و در مقایسه با شعر قبلی می توان گفت که حسین به عنوان دل، نماد بازگرداندن اسلام به اصل؛ و روزگار وصل خود؛ یعنی عصر پیامبر است و یزید به عنوان نماد فراق، همان کسی است که اسلام را از اصل خود دور کرده بود.
می دانیم که خاستگاه و زادگاه هنر دل است و کار هنرمند کارِ دل است و او با عشق، کار هنری اش را خلق میکند. نتیجۀ کار هنرمند نیز مهم تر از هر چیزی نزدیک کردن و وصل کردن دلها و تأکید بر صلح و دوستی و نفی جدایی ها و جنگها و برحذرداشتن آدمها از دشمنی و کینه جویی است. وقتی حسین به قول مولوی، خود عینِ دل و نماد وصل و وحدت است ، بنابراین کار هنری دربارۀ او هم کار دل برای دل است.
امروز زبان هنر بیش از هر زبان دیگری در دنیا بُرش وگیرایی دارد و توسط همگان با هر مرام و مشربی استفاده میشود؛ علت موفقیت هنر هم روشن است ، زیرا به قول مشهور، «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند». من در تکمیل این گفته میگویم که هر سخن دربارۀ دل و در این جا یعنی حسین وقتی از دل هنرمند برآید لاجرم به شکلی مضاعف بر دل دیگران می نشیند. می توان گفت که کار هنری دربارۀ حسین به همین سبب، گیراتر و جذابتر از کار هنری دربارۀ برخی موضوعات دیگر است، زیرا هنرمند در این جا دربارۀ کسی کار می کند که عینِ دل و کانون عشق و وصل است؛ کسی که به ناحق به دستِ نماد فراق و جدایی ؛ یعنی یزید شهید شد.
بارها این مصراع شاهنامه را شنیده ایم که «هنر نزد ایرانیان است و بس». من شعرشناس نیستم و نمی دانم این سخن متعلق به فردوسی است یا بعدها به شاهنامه افزوده شده است. همچنین قرائت ملیگرایانه و ناسیونالیستی هم از آن ندارم و بر این باور نیستم که به ویژه در جهان کنونی هنر تنها نزد ایرانیان است. من حدس میزنم که این شعر در طول تاریخ به محرّک و کاتالیزور مهمی برای کار هنری نزد ایرانیان تبدیل شده است و به همین سبب هیچ عجیب نیست که بیشترین کارهای هنری درشاخه های مختلف فرهنگ و تمدن اسلامی توسط ایرانیان انجام شده است. به همین قیاس بیشترین کارهای هنری دربارۀ امام حسین و عاشورا در همۀ شاخه های هنر به دست هنرمندان ایرانی و شیعی به وجود آمده است.
در خاتمه از همۀ هنرمندانی که با این کار فاخر خود به شناساندن امام حسین با زبان هنر همت گماشتند، صمیمانه سپاسگزارم و آرزو میکنم که همۀ ما بتوانیم اسلام و تشیع و نمادهای برجستۀ آن از جمله امام حسین را بیش از هر زبانی با زبان دل؛ یعنی زبان هنر، عشق، وصل و لبخند به جهانیان معرفی کنیم و مانع ترویج قرائتهای عبوس، خشن ، افراطی و تفرقه افکنانه از این اسوههای عشق و صداقت و مهربانی شویم .
کاظم موسوی بجنوردی