24 سال از درگذشت عباس زریاب خویی میگذرد؛ مورخ، ادیب، نسخهشناس، نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی. از پیشگامان و نامآوران تاریخنگاری جدید در ایران كه تسلط شگرفی بر میراث تاریخی و ادبی اسلامی- ایرانی داشت و همزمان با رویكردها و روشهای نوین غربی آشنا بود. دكتر زریاب همچنین از بزرگان دانشنامهنگاری در ایران بود و در توسعه و غنی شدن دایرهالمعارف بزرگ اسلامی نقش موثری داشت. علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ اسلام، عضو شورای عالی علمی و كارشناس ارشد بخش فهرستنویسی كتابهای خطی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی از سال 1369 با این مركز همكاری كرده و محضر دكتر زریاب را تجربه كرده است. به مناسبت سالروز درگذشت دكتر زریابخویی با او گفتوگویی صورت دادیم كه از نظر میگذرد.
اوراق زر معرفت
محسن آزموده: 24 سال از درگذشت عباس زریاب خویی میگذرد؛ مورخ، ادیب، نسخهشناس، نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی. از پیشگامان و نامآوران تاریخنگاری جدید در ایران كه تسلط شگرفی بر میراث تاریخی و ادبی اسلامی- ایرانی داشت و همزمان با رویكردها و روشهای نوین غربی آشنا بود. دكتر زریاب همچنین از بزرگان دانشنامهنگاری در ایران بود و در توسعه و غنی شدن دایرهالمعارف بزرگ اسلامی نقش موثری داشت. علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ اسلام، عضو شورای عالی علمی و كارشناس ارشد بخش فهرستنویسی كتابهای خطی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی از سال 1369 با این مركز همكاری كرده و محضر دكتر زریاب را تجربه كرده است. به مناسبت سالروز درگذشت دكتر زریابخویی با او گفتوگویی صورت دادیم كه از نظر میگذرد.
***
- عباس زریاب خویی جزو نسل دوم (نسل اول كسانی مثل فروغی و تقیزاده و فروزانفر و عباس اقبال و عیسی صدیق و ... هستند) اساتید دانشگاهی ایران است كه این ویژگی را دارند كه از سویی پا در حوزه و علوم سنتی دارند و از سوی دیگر در دانشگاههای جدید تحصیل كردند و در نتیجه میتوانستند پیوندی میان سنت و تجدد برقرار سازند. در ابتدا درباره همین نسل توضیح ارایه دهید و بفرمایید به نظر شما چرا این نسل تداوم نیافت؟
مرحوم استاد زریاب خویی و چهرههایی چون دكتر زرینكوب و دكتر شهیدی از آن نسل و نسل پیش از آنها، در واقع تركیبی از استعداد شخصی، یعنی حافظه نیرومند، علاقه و عشق و پیگیری و استواری در كار تحقیق بودند، از سویی دیگر، در مكتب كهن تعلیم و تعلم آموزش دیده و تربیت شده بودند. سابقه این مكتب در ایران و به طور كلی در جهان اسلام به بیش از 1000 سال میرسید. دانشمندان و علمای برجسته پیشین از جمله شیخالرییس ابنسینا و فارابی و ابوریحان بیرونی و غزالی تا روزگار ما شخصیتهای برجستهای مثل محمد قزوینی و محمد فرزان و بدیعالزمان فروزانفر محصول آن مكتب بودند. چهره برجستهای مثل ابن سینا اگرچه یكی از استعدادهای درخشان خلقت است، اما نباید از فرهنگ و مكتب تعلیم و تعلمی كه ابن سینا را پرورش داد غفلت ورزید. در این فرهنگ آدمها به صورت جامعالاطراف پرورش مییافتند، یعنی كسانی بودند كه از سویی حافظ قرآن و حدیث بودند، از سوی دیگر ادبیات فارسی و عربی را به خوبی فرا میگرفتند، حكمت و كلام و تاریخ و حتی طب و موسیقی میدانستند و خلاصه در زمینههای مختلف تربیت میشدند؛ به گونهای كه مثلا فردی 40-30 ساله به خوبی و مناسب آن عهد و فرهنگ پرورش مییافت. چنین نبود كه فردی ادبیات فارسی بداند، اما قرآن را نشناسد و نتواند بخواند! تقریبا به صورت قابل قبولی وجوه مختلف و متكثر فرهنگی جامعه در این افراد جلوه داشت. مرحوم زریاب خویی نیز متعلق به همان فرهنگ آموزشی بود. یعنی ابتدا در آذربایجان مقدمات و ادبیات خوانده بود، بعد به قم رفت و تحصیلات را در حوزه فقه و اصول و كلام و فلسفه تكمیل كرد. همان زمان مورد توجه علمای وقت از جمله امام خمینی كه استادش بود، قرار گرفت. در نتیجه زمانی كه به تهران آمد، طلبه فاضلی شناخته میشد. بعدا به همت مرحوم تقیزاده به آلمان رفت تا در زمینه فلسفه و تاریخ تحصیل كند و سپس به ایران بازگشت. در نتیجه مرحوم زریاب پرورش یافته دو مكتب علم آموزی بود. یعنی از سویی در مكتب قدیم ایران و از سوی دیگر دانشگاههای غربی را تجربه كرده بود. افرادی اگرچه در آن مكتب سنتی ایرانی خوب تحصیل كرده بودند، اما با كارهای خاورشناسان و ایرانشناسان آشنایی نداشتند، زیرا به زبان آنها یا به روشهای تحقیق آنها مسلط نبودند. در حالی كه مرحوم زریاب از یك طرف به زبانهای تركی و فارسی و عربی مسلط بود و از طرف دیگر زبانهای آلمانی و انگلیسی و فرانسه را نیز فراگرفته بود. در نتیجه توانست به آثار خاورشناسان نیز مسلط شود و این در او جامعیت بینظیری ایجاد كرد؛ ضمن آنكه باید به هوش و استعداد و حافظه شگفتانگیز او نیز اشاره كرد.
- به آن مكتب كهن آموزش و پرورشی در ایران اشاره كردید و اینكه اولین دانشگاهیهای ما نیز به دلیل بهرهمندی از آن مكتب چنین نامآور شدند. اما چرا این مكتب دوام نیافت؟
این نقیصه مهمی است و من هم متوجه آن شدهام. باید در این زمینه تحقیق كرد؛ البته همان زمان نیز اعتراضهایی صورت میگرفت. برای مثال استاد مجتبی مینوی در بزرگداشت مرحوم سید محمد فرزان گفت كه از این دانشگاه آن محصولات قدیم از قبیل فرزانها بیرون نخواهد آمد. بنابراین صدای اعتراض به مكتب جدید تعلیم و تعلم در ایران دیرزمانی است كه بلند شده، اما هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است. بهطور كلی میتوانم بگویم در قدیم افراد مستعد مناسب این فرهنگ و به صورت جامع الاطراف تربیت میشدند، اما در فرهنگ جدید لزوما چنین نیست؛ ضمن آنكه مشكلات دیگر از قبیل مدركگرایی نیز هست. برای مثال الان ممكن است فردی در علوم انسانی حتی دكتری بگیرد، اما بر زبان عربی مسلط نباشد، در حالی كه در فرهنگ قدیم ما اگر كسی عربی، آن هم به خوبی نمیدانست، امكان ترقی در مراتب علمی را نداشت.
- به وجه تاریخنگارانه مرحوم زریاب بپردازیم. ایشان یكی از چهرههای برجسته مورخان اسلام در دوره معاصر هستند كه اگرچه دانش گسترده و عمیقی از آثار سنتی دارد، اما با نگرشی متفاوت و جدید به آن منابع مینگرند. در ابتدا راجع به نوع نگاه ایشان به تاریخ و تاریخ اسلام بفرمایید.
دكتر زریاب از این خصلت نادر میان معاصرین بهرهمند بود كه بسیار متن میخواند. امروزه حتی كسی محصل یا محقق در تاریخ اسلام یا ایران است، كمتر ممكن است تاریخ یعقوبی و تاریخ طبری و ابناثیر را از ابتدا تا انتها خوانده باشد اما مرحوم زریاب اصولا متنهای ادبی و تاریخی و كلامی را از اول تا آخر میخواند. بنابراین و بدین طریق در فضای متن و حوادث قرار میگرفت؛ گویی مثل كسی بود كه در همان قرون زندگی میكند و كتاب مینویسد. به این ترتیب با طرز بیان و زبان نویسندگان این متون آشنایی حاصل میكرد و به جزییات مسلط میشد. اولا به سبب تسلط بینظیر بر عربی، همیشه به متون اصلی مراجعه میكرد. این موضوع البته در زمان مرحوم زریاب شاید خیلی عجیب و غیرمعمول نبود اما در روزگار ما بنده ناچارم بر آن تاكید كنم. خود ایشان همیشه میگفت اگر متون اصلی یك دوره تاریخی را بخوانید، كم كم به «شم تاریخی» میرسید.
- یعنی چه؟
یعنی میتوانید بین سطور را هم بخوانید، یعنی حتی نكتههایی را هم كه نویسنده ننوشته و نمیتوانسته به صراحت بنویسد در مییابید. اصولا یك وجه امتیاز تحقیقات مرحوم زریاب از دیگران آن بود كه روی كلمات و عبارات بسیار دقت و تامل میكرد. مثلا در كتابهای تاریخ اسلام از فردی به اسم نضر بن حارث یاد شده كه از جمله مشركان مخالف و دشمن پیغمبر (ص) در مكه بود. راجع به او از قدیم تا به امروز مطالب فراوانی نوشته شده است و نكاتی را كه در مخالفت با پیامبر (ص) میگفت، نقل كردهاند. تمام مورخان او را مشركی خواندهاند كه در جریان بعد از جنگ بدر كشته شده است، اما هیچ كس به این نكته پی نبرده كه مخالفت او با اسلام با مخالفت فردی چون ابوسفیان تفاوت داشت. مرحوم زریاب در كتاب «سیره رسولالله (ص)» با دقت در عبارات و جملاتی كه از نضر بن حارث نقل شده و آیات قرآن كریم در همین خصوص، در بحث مستوفایی چنین نتیجه گرفته كه این شخص بت پرست نبود، بلكه تحت تاثیر ادیان ایران باستان، احتمالا مانوی بوده است. این دقت نظر اولا نتیجه مراجعه مرحوم زریاب به متون اولیه و اصلی و دقت و تامل بینظیر در آنهاست و ثانیا آشنایی جامع ایشان از فرهنگها و اعتقادات از جمله ادیان ایران باستان است.
- مرحوم زریاب این روش تاریخ نگاری را از كجا فرا گرفته بود؟ ما قرنهاست كه تاریخ مینویسیم، اما از مشروطه به این سوست كه شاهدیم كسانی چون كسروی و عباس اقبال و سعید نفیسی و رشید یاسمی و... با رویكردی تازه به تاریخ نگاری روی میآورند.
یكی از وجوه قابل توجه فرهنگ ایرانی و اسلامی تاریخنگاری است. اما اصولا نگاه به تاریخ در عهد معاصر با قدیم فرق میكند؛ البته در دوره قاجار نیز كسانی بودهاند كه میكوشیدند از تاریخ سوالهایی بپرسند و مثل قدما آن را نبینند، اما به طور كلی نزد قدمای ما تاریخنویسی علم تلقی نمیشده و آن را فن میدیدند و مثل قصهنویسی به آن نگاه میكردند. ثانیا از زمانی به بعد، انگیزه بسیار خوب و مناسبی برای انشای خوب و ادبی بوده است؛ البته در اینكه تا حدودی از تاریخ كسب مشروعیت میشده، شكی نیست، اما نگاه به تاریخ به عنوان یكی از شاخههای علم از نشانههای دوران معاصر است. شیوه تحقیق در تاریخ كه دكتر زریاب در سیرت رسولالله (ص) و سایر آثارش دارد، بطور كلی جدید است. البته در قدما هم میبینید كه درباره جزییات بحثهای مفصلی صورت میگیرد، اما به این معنا كه هدف از تاریخ نگاری این باشد كه بتوانیم گذشته را قابل فهم كنیم، در قدیم نبود یا بسیار كم بود. این نگاه به تاریخ ویژگی عصر جدید است. غالبا بر وجه عبرت آموزی تاكید میشد.
- و شما معتقدید كه دكتر زریاب چنین نگاهی به تاریخ داشت، یعنی نگرشی مدرن و انتقادی؟
بله. زریاب همچنان كه بر آمده از دو نگاه و مكتب بود، تاریخنگری و تاریخ نگاریاش نیز آمیزهای از هر دو بود. یعنی در عین آنكه این سنت را از خاورشناسان بهتر میشناخت، اما به روش ایشان در برخورد با منابع تاریخی توجه داشت. یعنی بین كار زریاب با نولدكه از لحاظ روشی تفاوتی نبود، جز اینكه زریاب به سنت اسلامی- ایرانی بیشتر مسلط بود. برای امثال زریاب همچنین هویت ایرانی اهمیت داشت. یعنی تاریخ نگاری او بیهدف نبود، اما نه به اینگونه كه از پیش نظری داشته باشد و برای آن نظر از تاریخ دنبال سند و مدرك بگردد. برای او این نكته اهمیت داشت كه تحقیق او موجب كشف رازهایی از تاریخ و فرهنگ ایران شود. برای ایشان مهم بود كه مردم به درستی بدانند در گذشته ما چه روی داده است؟ اینكه امثال زریاب و فروزانفر دچار بحران هویت نمیشدند، به این دلیل بود كه توانایی داشتند متون اصلی را بخوانند و در این زمینه از روی انصاف علمی داوری كنند. در حالی كه در روزگار ما كسانی هستند كه نه میتوانند آن متون را بخوانند و نه میتوانند درست داوری كنند و این نكته از ادعاهای گزاف و بیپایه آنها در موضوعات گوناگون مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام پیداست. اگر از دكتر زریاب میخواستید راجع به منابع و مآخذ تاریخ موسیقی ایران سخن بگوید، میتوانست ساعتها در این باره برای شما صحبت كند، چون بسیار خوب میدانست كه در چه مآخذی باید در این زمینهها جستوجو كرد.
- چرا؟
زیرا این اطلاعات غالبا لابه لای همان متونی است كه دكتر زریاب دایم با آنها تماس داشت. یكی از آثار دكتر زریاب به نام بزمآورد است. بزمآورد به معنای لقمه حاضر و آماده است و در قرون اولیه هجری نوعی پیش غذا بوده است و دكتر زریاب نام «بزمآورد» را حتما در اخبار و حوادث متون تاریخی و ادبی دیده بود. اصولا دكتر زریاب به سبب حساسیتی كه نسبت به هویت ایرانی داشت، به وجوه گوناگون فرهنگ ایرانی در متون برجای مانده از آن قرون توجه میكرد.
- یكی از ویژگیهای تاریخنگاری دكتر زریاب توجه به وجوه اجتماعی تاریخ است.
بله همین طور است. یكی از دلایل آنكه عموما به تاریخ سیاسی بیشتر توجه میشود این است كه نسبت به وجوه دیگر سادهتر است؛ در حالی كه برای یافتن اطلاعات متنوع زندگی اجتماعی مثل نوع خوراك و نحوه پوشاك و آداب و رسوم و فرهنگ روزمره باید به صدها نوع مآخذ اعم از تاریخی و فقهی و كلامی و حدیثی مراجعه كرد. در قرون اولیه به خصوص، اطلاعات در همه انواع این منابع پراكنده است. این دشواری هر چه دوره مورد بررسی قدیمیتر باشد، بیشتر میشود. مثلا برای دورههای باستانی كتیبهخوانی و سكهخوانی هم ضروری است.
- آیا در آثار دكتر زریاب نقدی هم به شرقشناسان میبینیم؟
داوری در این باره دشوار است. دكتر زریاب در مقدمه ترجمهاش از كتاب تاریخ ایرانیان و اعراب نولدكه در این زمینه ملاحظاتی دارد. به هر حال كار خاورشناسان مثل كار هر محقق دیگری بیعیب و نقص نیست. ضمن آنكه خاورشناسان چند دستهاند، آنها كه در قرون 19 و 20 بودند، با امروزیها تفاوت داشتند و بیشترشان مثل همین نولدكه، بسیار باسوادتر از امروزیها بودند؛ البته در آثار آنها گاهی آثاری از نیش و كنایه و بالاتر از آن، اهداف خاص هست، اما باید میانشان تمایز گذاشت. بسیاری از آنها به طور كلی اهل تحقیق هستند و البته ممكن است برخی چیزها را نبینند یا در استنتاج اشتباه كنند. اینكه دولتهای غربی از تحقیقات این شرقشناسان استفاده استعماری میكردند، بحث دیگری است. ما به عنوان پژوهشگر نخست باید به خود تحقیقات شرقشناسان توجه كنیم. مرحوم زریاب نیز تعصبی نداشت كه بگوید از كار یك خاورشناس استفاده میكند و همیشه از همت آنها تجلیل میكرد، اما در ضمن چشم و گوش بسته حرف آنها را قبول نمیكرد و به طور كلی در درجه اول به مآخذ مراجعه میكرد، اما در برابر آنها هم تسلیم نبود و اگر تحقیقات ایشان را ملاحظه كنید، نقد و بررسی مآخذ در آن موج میزند.
- دكتر زریاب از پژوهشگرانی است كه بعد از انقلاب، جذب مركز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی شد. به عنوان پژوهشگری كه در این مركز شاگرد و همكار دكتر زریاب بودید، درباره این وجه از فعالیتهای ایشان بفرمایید.
دكتر زریاب از دهههای 50-1340 به عنوان یك دایرهالمعارف متحرك مشهور بود. دكتر زرینكوب در مقاله «خاموشی دریا» كه بعد از فوت دكتر زریاب نوشت، به این نكته اشاره كرده است. مرحوم تقیزاده از سالهای دهه 1330 تصمیم داشت كه دایرهالمعارف اسلام ترجمه شود و به خوبی میدانست ترجمه آن نیز كار سادهای نیست و باید كسانی برای ترجمه انتخاب شوند كه به علوم اسلامی آشنایی گسترده و عمیق داشته باشند. دكتر زریاب برای این كار دعوت شد و بعدها هم كه دایرهالمعارف فارسی به سرپرستی مرحوم مصاحب تشكیل شد، دكتر زریاب از نویسندگان آن بود. به نظر من یكی از دلایل جامعالاطراف بودن ایشان، كار دایرهالمعارفنویسی هم بود. در دایرهالمعارف مصاحب هم مقالات «علی» (ع)، «قرآن» و «محمد» (ص) به قلم زریاب است، هم مقاله «كانت». بعد از انقلاب هم كه دایرهالمعارف جهان اسلام و دانشنامه جهان تشیع و دایرهالمعارف بزرگ اسلامی تشكیل شد، همه میدانستند كه اولین كسی كه باید دعوت شود، دكتر زریاب است، هم برای نوشتن و هم برای انواع و اقسام راهنماییها. ایشان را متاسفانه بعد از انقلاب از دانشگاه كنار گذاشتند و بین سالهای 1358 تا 1362 خانهنشین بود. بعد در سال 1364 به مركز دایره بزرگ اسلامی آمدند و رییس بخش تاریخ شدند. در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی نیز 24 مقاله بسیار مهم نوشتند، مقالاتی مثل ابراهیم نظّام و ابن تیمیه یا مقالاتی راجع به دوران مغول و تیموری و 113 مقاله نیز ویرایش كردند و بعد به پیشنهاد خود ایشان آقای دكتر سجادی مدیریت بخش تاریخ را بر عهده گرفتند. غیر از این، ایشان دو تاثیر عمده داشتند، یكی راهنماییهای ایشان در امور علمی مركز و دوم پاسخگویی با روی گشاده و محبت به جوانان علاقهمند به تحقیق. روی خوش ایشان و راهنماییهای ارزندهشان به گونهای بود كه همكاران جوان با آرامش خاطر نزد او میرفتند. مرحوم زریاب به طور كلی بسیار خوش محضر و خوشرو بود و ابدا ضنّت و خست در دادن اطلاعات نداشت و پرسشگران را از مراجعه شاید به دهها كتاب مستغنی میكرد. ایشان معمولا روزهای سهشنبه به مركز میآمدند و همه سوالهای خود را برای آن روز آماده میكردند. به خاطر دارم ایشان یكبار بدون مراجعه به مأخذ، به سوال آقای دكتر خطیبی درباره اتابكان لرستان و به سوال آقای دكتر كرامتی درباره نام یك دارو در صیدنه ابوریحان و به سوال بنده درباره ابومسلم خراسانی آن هم با تسلط بینظیر بر جمیع جزییات پاسخ دادند. از این قبیل نمونهها از ایشان ما در بخش تاریخ بسیار دیده بودیم. در مركز هیچكس در اینكه نگارش مقالات عناوین و مداخل دشوار را باید به دكتر زریاب سپرد شك نداشت. اصلا در هیات علمی وقتی پرسشی مطرح میشد، همه از روی احترام صبر میكردند ایشان حرف بزند و بعد بقیه صحبت میكردند، زیرا میدانستند كه او با اشراف و انصاف تمام به موضوع مینگرد. میدانید، ما اصولا دو گونه اهل فكر و فرهنگ داریم. یك گونه كه مآخذ را میشناسند و آنها را خوب میخوانند و اصول تحقیق را میشناسند و بسا كه تحقیق آنها در باب یك موضوع سالها طول بكشد و سرانجام هم با نهایت احتیاط نتیجه تحقیق خود را عرضه میكنند، اما متاسفانه كسانی هم هستند كه چون فكر میكنند نویسنده و شاعر و فیلمساز خوبی هستند، میتوانند در كلیه امور و وجوه ادبی و تاریخی نظر بدهند و حتی خیلی راحت ناسزا بگویند و تهمت بزنند و ادعاهای گزاف بكنند. جالب است كه متاسفانه در جامعه ما صدای آنها بلندتر است تا صدای امثال قزوینی و زریاب!
- شما سالها در دایرهالمعارف همكار دكتر زریاب خویی بودید. آیا خاطرهای هم از او به یاد دارید؟
با اینكه سنم كم بود، اما تا حدی متوجه عظمت این مرد بزرگ شده بودم و میكوشیدم تا سر حد امكان از او یاد بگیرم، اما اكنون و بعد از گذشت این سالها بسیار بیشتر از گذشته و باز هم به اندازه فهم خودم به عظمت علمی و اخلاقی او پی بردهام. به نظر بنده او از كسانی بود كه قدرش را ندانستند و حتی او را رنج و آزار دادند.
- علت آن چه بود؟
به طور قطع قدری از آن به سبب حسادت بود و به گمان بنده این عامل در كنار رفتن او از دانشگاه هم تاثیر داشت. آخرین بار كه ایشان را دیدم، وضع سلامتشان بد نبود، اما مسائلی پیش آمده بود كه ناراحتشان كرده بود و از نظر روحی قدری آزرده به نظر میرسیدند. به خاطر دارم كه زمستان بود و من پالتو یا بارانی ایشان را گرفتم كه تن كنند و همیشه هم در این گونه امور پرهیز داشتند و معمولا اجازه نمیدادند، گرچه برای ما مایه افتخار هم بود. به هرحال آن روز ایشان همانطور كه دستشان را در آستین میكرد، با صدای بلند خواندن غزل معروفی از سعدی را شروع كرد: تفاوتی نكند قدر پادشایی را / كه التفات كند كمترین گدایی را ... و همین طور به سمت در بخش تاریخ در ساختمان سابق مركز میرفتند و بنده پشت سر ایشان در خدمتشان بودم، وقتی به این بیت رسید، آن را تا دم اتومبیل و تا وقتی سوار میشدند چندین و چند بار با صدای بلند تكرار كردند: حدیث عشق نداند كسی كه در همه عمر/ به سر نكوفته باشد در سرایی را...
منبع: روزنامه اعتماد