استاد علی اصغر معصومی خالق تصویرهای بکر و بیهمتای شاهنامه، هنرمند چیره دستی بود که عشق به سرزمین مادریاش از همان روز نخست در تمامی آثارش هویدا بود.
یادی از هنرمندی اصیل به پاس پنج دهه فعالیت هنری در سالگرد فقدانش
علی پاکزاد: استاد علی اصغر معصومی خالق تصویرهای بکر و بیهمتای شاهنامه، هنرمند چیره دستی بود که عشق به سرزمین مادریاش از همان روز نخست در تمامی آثارش هویدا بود.
«پشت خانه ما، خانهای متروکه ولی با معماری بسیار زیبایی قرار داشت که در، دیوار و سقف آن، پُر از نقش و نگار بود؛ نقش و نگارهایی بس زیبا، که هر بار، وقتی به اتفاق همبازیهایم به آنجا میرفتیم، مدتها با لذت این نقوش را تماشا میکردیم. بعدها متوجه شدم که پتینهکاری و بهکار بردن رنگ کهنگی در آثارم، تأثیری از آن دوران است، چرا که این ذهنیت را برای من به وجود آورده که در بسیاری اوقات هر چیز که قدمت دارد، دارای حرمت است».
علی اصغر معصومی از نقاشان و تصویرسازان پیشگام ایران است که بویژه در تلفیق هنرهای تزئینی ایرانی و مینیاتور با نقاشی مدرن کوشیده است. او از نسل نقاشهای نوگرای ایرانی بود که در دهه چهل شمسی با اندوخته هنر ایرانی و آموزش هنر غربی، پایهگذار جنبشی با مؤلفههای هنری ملی و ویژگیهای جهانی در هنرهای تجسمی شناخته میشد. به گفته عزیز معتضدی نویسنده و منتقد هنری، مکتب سقاخانه محصول این جنبش هنری است. او در سال ۱۳۱۲ در شهر کنگاور استان کرمانشاه به دنیا آمد. معصومی در نوجوانی به تهران سفر کرد و در سال ۱۳۳۴ از هنرستان نقاشی کمالالملک فارغالتحصیل شد. وی سپس در هنرستان هنرهای تزئینی ایران ادامه تحصیل داد.وی در سال ۱۳۶۲ به اسپانیا رفت و بعد از پنج سال راهی کانادا شد و در مونترال اقامت گزید.
علی اصغر معصومی اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری «هنر جدید» به سال ۱۳۴۳ برپا کرد. حضور در حیطه فعالیتهای مربوط به گرافیک، او را به جمع زیادی از حاضران و فعالان عرصه گرافیک آشنا کرد. این آشناییها بعد از مدتی به همکاری نزدیک تری منجر شد. معصومی در سال ۱۳۴۶ در یک کار گروهی بزرگ با دیگر هنرمندان صاحبنام برای انتشار کتاب شاهنامه فردوسی بهعنوان تصویرساز مشارکت کرد.فعالیت در عرصه کارهای گرافیک باعث شد تا دومین نمایش انفرادی آثار وی، دوازده سال بعد، ابتدا در گالری سیحون و سپس در نگارخانه تهران اتفاق بیفتد. معصومی خود میگوید تمردش از سنت رایج کپیکاری در هنرستان هنرهای تزئینی، موجب دلخوری شدید استاد بهزاد و محرومیت یک ساله او از تحصیل شد. او که تحت تأثیر استادانی چون سیمین دانشور، جلال آل احمد، پرویز مرزبان، شکوه ریاضی و دکتر کیهانی بود که در آن زمان در هنرستان دروس تئوریک را تدریس میکردند، به این نتیجه رسیده بود که نگارگری به سیاق گذشته مناسب نیست و باید راهی تازه جست، به این باور رسید که چاره کار تلفیق آموزههایش در هنرستان هنرهای تزئینی با دستاوردهای تجسمی هنر غرب است. او در ادامه کارش به گرافیک نیز پرداخت و علاوه بر همکاری در تصویرسازی کتابهای درسی و همکاری با انتشارات فرانکلین، از جمله ۲۵۰ طرح سیاه و سفید برای شاهنامهای کشید که با تصحیح دکتر محمد جعفر محجوب، خوشنویسی جواد شریفی، صفحهآرایی محمد احصایی و تصویرسازی رنگی محمد بهرامی در سال ۱۳۵۰ منتشر شد.
علی اصغر معصومی آثارش را به پنج دوره تقسیم کرده است: دوره بازنمود کیفیات شاعرانه طبیعت، دوره صفویه، دوره قاجاریه، دوره مرغ و گل و دوره ترکیبی.
مرتضی ممیز، گرافیست برجسته ایران، درباره این طرحهای علی اصغر معصومی نوشته است: «این طراحیها محصول یکی از بهترین دورههای فعالیت معصومی در تصویرسازی است که علاوه بر نمایش توانایی او در طراحی و تصویرگری، شخصیت و شیوه کارش را در زمینه تصویرسازی معاصر ایران ماندگار کرده است و در طراحی امروز ما جایگاه ویژهای برای معصومی به وجود آورده است. معصومی بدون تصنع و لکنت، به جای قلم موی سنتی، با مهارت تمام از ابزارهای امروزی استفاده کرده است و با اجرای قلمگیریهای یکدست و وضوح جزئیات در تزئین شکلها، به بیانی جدید دست یافته و با ظرافت تمام شیوه خودش را ایجاد کرده است.»
بعد از مهاجرت به کانادا هم یکبار در سال ۱۳۷۴ به تهران آمد و پس از بیست سال نمایشگاههای شایانی در گالریهای سیحون و دی برپا کرد. چند سال زندگی و رفت وآمد به کالیفرنیا و برگزاری نمایشگاههای موفق از دستاوردهای او در سالهای مهاجرت بود. «کفترباز» فیلم داستانی به سفارش مرکز تحقیق تلویزیون، از مهمترین آثار این نقاش است. وی در تصویرسازی کتابهای درسی همکاری کرد و در زمینه تصویرسازی و گرافیک با انتشارات فرانکلین فعالیت داشت. معصومی پس از انقلاب و پیش از سفرش به اروپا، با تکیه بر اسلوب خود به نقاشی از موضوعات مربوط به آن سالها پرداخت. مهمترین اثر او در بحبوحه جنگ، تابلویی با ابعاد ۱۸۰× ۱۳۰ سانتیمتر با رنگ روغن با نام «فتحالمبین» - اولین پیروزی بزرگ ایران در جنگ با ارتش عراق- است که بیشباهت به پردهنگاریهای نقاشان قهوهخانه نیست.
روش کار نقاش
علیاکبر معصومی در گفتوگویی و در توضیح پیرامون روش کار خود میگوید: «رجوع من به نقاشی خیالیسازی در گذشته با آگاهی و مطالعه کامل صورت گرفت، نقطه شروع و حرکت در تغییر دیدگاه و تصحیح روش آینده کارهای من بود. به بیان دیگر شیوه نقاشی کلاسیک غربی که از زمان ناصرالدینشاه به ایران آورده شده بود، کاری از پیش نمیبرد و به گذشته هنری کشور ما وصل نمیشد. نقاشان ما که وارث هنرهای تصویری، دقیق و منظم، هندسی و ظرافت تزئینی ایرانی بودند و از تصویرگری کتابت و تذهیب میآمدند و از شعرگونگی و درونگرایی فرهنگ ایران تبعیت میکردند، در رویارویی با نقاشی کلاسیک غرب، دچار شیفتگی، خودباختگی و بحران هویت شدند، چرا که از طرفی از هدفهای درونی و فلسفه وجودی این مکتب بیخبر بودند و از طرف دیگر شالوده استوار، عمقنمایی به کمک پرسپکتیو، آناتومی، طراحی دقیق از روی طبیعت، کاربرد سایه و روشن با کمک رنگ و روغن، نمایاندن صحنههای تاریخی، مذهبی به قصد ارزشگذاری و احیای انسانمداری، تأکید بر اصالت عقل و ایجاد حس تعادل و توازن که در این شیوه مد نظر بود، در ایران بهکناری نهاده شد و به جای این همه، تقلید محض نمایش ظرایف و دقایق زندگی معمولی رواج پیدا کرد …. و بالاخره این همه آمده بود که جایگزین قالی پازیرک، مجسمههای مفرغی لرستان، گاوهای سفالی املش، کاسه بشقابهای سرامیک ری و نیشابور، جامهای طلایی و نقرهای دوره ساسانی، تذهیبهای فاخر عصر تیموری، مینیاتورهای کمالالدین بهزاد، محمد زمان، رضا عباسی، علیاشرف، آقا صادق، مهر علی و اسماعیل جلایر شود.به همین علل وجهات برشمرده که شرح خلاصهای از تاریخ تصویری چند هزار ساله ما است، مصمم شدم که بهطور دربست پیرو و مقلد نباشم و با الهام و کار کردن روی این همه پشتوانه غنی هنر ایرانی، بندبند کارهایم را با عشق و صبوری تا به امروز کشاندهام.»
در میان مردم... بیتکبّر / پرویز تناولی
من علی اصغر معصومی را از سالهای دور میشناختم. با اینکه او را میشناختم ولی فرصت اینکه از نزدیک برخورد داشته باشیم، چندان پیش نیامد. به همین دلیل آشنایی ما بیشتر یک آشنایی دورادور بود. مدتها از ایشان بیخبر بودم تا اینکه حدود 25 سال پیش، بعضی از مسئولان شهر ما، آقای معصومی را برای برپایی یک نمایشگاه دعوت کردند. چنین اتفاقی میتوانست برای شهر ما بسیار خوب باشد. شهر ما از نظر فرهنگی بسیار نیازمند چنین نمایشگاه و چنین هنرمندی بود. آقای معصومی به شهر ما آمدند و نمایشگاه نقاشی بسیار موفقی را برگزار کردند. یادم است که در آن دوران استقبال بسیار خوبی از آن نمایشگاه شد و هر کسی که از نمایشگاه بازدید کرده بود تا چند وقت از آن تعریف میکرد. این اتفاق مبارک باعث شد که رفت و آمد ما بیشتر شود و من بیشتر به خلق و خو و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری این نقاش برجسته پی ببرم. همیشه از مسئولان شهر که آقای معصومی را به شهرمان دعوت کردند، خیلی ممنون بودم. این نمایشگاه دوستی و آشنایی من با ایشان را چند برابر کرد. پس از این آشنایی، ارتباط ما بیشتر شد. من شیفته روابط عمومی، اخلاق، معاشرت، همراهی و تواضعی که ایشان نسبت به همه داشتند، شدم. آقای معصومی با همه با خوشرویی صحبت میکردند. یادم نمیآید که ایشان را غمگین یا عصبانی دیده باشم. بسیار شوخ طبع و طنزپرداز بودند. تلاش داشتند تا جایی که میتوانند، دوستانشان را شاد کنند. هر روز که این نقاش برجسته را بیشتر میشناختم، بیشتر شیفته او میشدم. آقای معصومی اخلاق و منش ایرانی و سنتی را حفظ کرده بودند و بدون هیچگونه غرور و تکبری با مردم معاشرت میکردند و به همه درباره کارشان توضیح میدادند. اخلاق خیلی خوبی داشتند و دوست نداشتند کسی از دستشان ناراحت باشد. یکی از ویژگیهای هنرمند خوب این است که مردمی باشد. مردمی بودن هنرمند باعث میشود که همیشه در یادها جاوید باشد. به نظر من آقای معصومی یک نقاش و هنرمند مردمی بودند. ایشان در طول زندگی دوستان زیادی را دور خود جمع کرده بودند که همیشه به یادش خواهند بود. با اینکه چند سال از درگذشت آقای معصومی گذشته است، ولی من درگذشت ایشان را به خانواده گرامیشان و اهالی هنر تسلیت میگویم. ایشان از جمله کسانی هستند که فقدانشان برای همیشه در جامعه هنری حس میشود. هنر همیشه به چنین هنرمندانی مدیون است. نقاشی ایرانی هم بسیار به کسانی چون علیاصغر معصومی مدیون است. جای ایشان بسیار خالی است.
منبع: روزنامه ایران