کشف حجاب با سرنیزه

واقعه کشف حجاب که در راستای سیاست های تجدد آمرانه رضا‌خان شکل گرفت، واکنش‌های منفی و مخالفت‌های بسیاری در میان جامعه سنتی - مذهبی ایران برانگیخت. در اثر این امر بسیاری از زنان به‌دلیل مواجهه ناپذیرای لایه‌های سنتی درخانه محبوس شدند. آثار کشف حجاب دوره‌ های طولانی از تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران را درگیر کرد.

 

روایتی از تلاش رضاشاه برای برداشتن حجاب زنان ایرانی

مریم گنجی: در دوران مشروطه با گشوده شدن افق‏ های تازه در فضای سیاسی و اجتماعی به واسطه آشنایی با تحولات فکری و فرهنگی غرب، بافت سنتی کشور دچار تحول و تغییر شده بود. از عرصه ‏هایی که دگرگونی و تحول در آن ضروری می ‏نمود زنان و مسائل آنان بود و همین ضرورت زنان را در کانون توجه مسائل فرهنگی قرار داد. با فراز و فرودهای فراوانی که فضای سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پس از مشروطه تجربه کرده بود، در دوران به قدرت رسیدن رضاخان نیاز به ایجاد فرهنگی جدید با معیارها و اصول متفاوت از سوی بخشی از فضای روشنفکری احساس می ‏شد. رضاخان که خود باور به یکپارچه ‏سازی و تمرکزگرایی داشت و با نیم ‏نگاهی که به تحولات کشور همسایه و همتا، ترکیه، داشت در تمایلات فضای روشنفکری برای تحول در انگاره ‏های اجتماعی و فرهنگی و هماهنگ و همسو ساختن آنها همراه بود. ازجمله اقدامات تجددخواهانه رضاخان که همچون سایر سیاست ‏های او با اعمال زور و خشونت، نافی اصل تجدد، همراه بود، واقعه کشف حجاب بود که مخالفت ‏های بسیاری برانگیخت و آثار آن تا سالیان بسیار بر فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران و مهم‏ تر از همه بر وضعیت زنان سنگینی می ‏کرد.

 

نیمه غائب

زنان به عنوان نیمی از جمعیت پویای ایران با توجیه فرهنگی، فکری و ساختار سنتی اندرونی/ بیرونی در اندرونی خانه محصور شده و حضور سیاسی و اجتماعی نداشتند. در سایه تحولات مشروطه تلاش‏ هایی برای به عرصه آوردن این نیمه پنهان و آگاهی ‏بخشی به آنان صورت گرفت. برخی از روشنفکران، نویسندگان و شعرای این دوران با آثار انتقادی خود به این وضعیت پرداختند. آنان به حجاب از آن رو که معنای در خانه ماندن، آموزش ندیدن و حذف از حضور اجتماعی و ممانعت از آزادی و استقلال زنان بود، انتقاد داشتند. کسانی چون ایرج‏ میرزا، میرزاده عشقی و ابوالقاسم لاهوتی در اشعار و نوشته‏ های خود آزادی زن را از طریق کشف حجاب میسر می‏ دانستند.

ترک چادر کن و مکتب برو و درس بخوان/ شاخه جهل ندارد ثمری جز ادبار

لاهوتی

 

در همین دوران بود که نشریات و روزنامه‏ های زنان چون عالم نسوان، دختران ایران، ایرانشهر، آینده و... به مسائل زنان پرداخته و زمینه ‏ها را برای تحول در وضعیت آنان فراهم می‏ کردند.

 

پیش ‏زمینه ‏های کشف حجاب

مسئولیت کشف حجاب و آنچه بر زنان به واسطه اعمال زور و خشونت عوامل نظمیه رفت، همواره متوجه رضاشاه و عمال او شده است حال آنکه در دگرگونی که در فضای سیاسی و اجتماعی رخ داده بود، ساختار مستحکم سنتی دچار رخنه و خدشه شده بود و زمینه از سوی برخی روشنفکران، نویسندگان و نیز زنان برای چنین پدیده ‏ای فراهم بود. از شواهد برمی ‏آید که قبل از قانون ممنوعیت حجاب و اجرایی شدن کشف حجاب، جنبش زنان ایران در نقد حجاب بسیار فعال بوده است.

 

بسیاری قانون متحدالشکل کردن لباس در سال ۱۳۰۷ را زمینه ‏سازی و مقدمه‏ چینی برای کشف حجاب دانسته ‏اند. رضاشاه با نگاهی که به غرب به عنوان جهان پیشرفته و ترکیه به عنوان همسایه ‏ای که سریع‏تر از ما در مسیر ترقی گام برمی ‏داشت، سیاست ‏های خود را در متجدد کردن ایران تعریف کرده بود و با تمایل عمیق و گسترده ‏ای که به تمرکزگرایی و یکپارچه کردن داشت، قانون لباس متحدالشکل را تصویب کرده و این حرکت را گامی در راه ترقی و تجدد ایران می ‏دانست.

در همین دوران حرکت‏ های آرام و تدریجی برای عادی ‏سازی در فضای عمومی برای برداشتن حجاب صورت می‏ گرفت. به عنوان نمونه هاجر تربیت، از زنان پیشگام آن دوران، در سال ۱۳۱۴ با همکاران خود بدون حجاب سر کار حاضر شدند. در همان سال جشنی در مدرسه شاهپور شیراز با حضور علی‏ اصغر حکمت، وزیر معارف، برگزار شد که برخی از دختران حجاب برداشته و به اجرای برنامه پرداختند. صدرالاشراف در خاطرات خود به این تجارب و تلاش‏ هایی که در این راه صورت گرفته اشاره می‏ کند؛ «شاه ایران برای اینکه مردم عادت کنند، امر کرد وزراء هر کدام در وزارتخانۀ خود یا در کلوپ ایران جشن بگیرند و از افراد آن وزارتخانه و وجوه رجال دعوت کنند که با خانم های خود در آن جشن حاضر شوند ابتدا در وزارت جنگ این امر اجرا شد، و خود او هم در آن جشن حاضر شد...»

و با آنکه فضای عمومی جامعه تاب چنین تحولاتی را نداشت و گاه و بی‏گاه به صورت خودجوش به مقابله با این افراد و جریان‏ ها برمی ‏خاست اما چنین حرکت‏ هایی از حمایت بی ‏سروصدای نظمیه و عاملان حکومت برخوردار بود. نوشین احمدی خراسانی، در کتاب خود «حجاب و روشنفکران» به نقل از پیرنیا نمونه ‏ای از پشتبانی و حمایت دولت از فعالان جنبش زنان ذکر می‏ کند؛ «یک روز خانم صدیقه دولت ‏آبادی در لباس دوخت اروپایی و بی‏ حجاب با دست ه‏ای از زنان چاقچوری در پشت مسجد سپهسالار مواجه شد که از روضه ‏خوانی برمی‏ گشتند. یکی از زنان او را شناخت و فریاد زد: آهای این خودش است همان کافر ملعون است، اوست که می‏ خواهد زن‏ها را با گیس باز روانه بازار کند، بریزید و او را بکشیم... سایر زنان هجوم بردند... صدیقه خانم بدو، و آن‏ها بدو... کارآگاهی که به طور مخفیانه مراقب خانم دولت ‏آبادی بود به پاسبان پست خبر داد و درست در لحظاتی که زن‏ها به صدیقه خانم رسیده بودند و می ‏خواستند او را با چنگ و دندان پاره پاره کنند پاسبان با اسلحه به میان مهاجمان دوید... و آن دو نفر زنی که محرک قضیه بودند به کلانتری جلب شدند... صدیقه خانم از زن‏ها شفاعت کرد و آزادشان ساخت.»

 

کشف حجاب اجباری

رضاشاه که سیاست‏ های خود را با نگاهی به غرب تعریف کرده بود و چاره عقب‏ ماندگی ایران را تمثل به غرب می‏دانست، بدون توجه به تفاوت‏ های فرهنگی و مذهبی و فارغ از روند طبیعی و تدریجی تحولات، سیاستی آمرانه در این حوزه‏ ها در پیش گرفته بود. بسیاری اقدامات او در جهت کشف حجاب را تنها در دین ‏ستیزی او منحصر کرده‏ اند حال آنکه در کنار عامل مهمی چون توجه یا بی ‏توجهی به دین و استلزامات آن در جامعه دین ‏مدار، سیاست‏ های او را باید در سایه تلاش او برای متجدد کردن ایران، یک‏پارچگی و تمرکز و پیشرفت نیز دید. او در این مسیر از آتاتورک تأثیر بسیاری پذیرفته بود و از همین رو بود که مهم‏ترین، جنجالی ‏ترین و سخت‏ترین سیاست یعنی کشف حجاب را پس از سفر به ترکیه آغاز کرد.

 

عیسی صدیق از قول مستشارالدوله صادق، سفیر ایران در ترکیه، در مورد دغدغه رضاشاه نسبت به تحولات ترکیه در این سفر روایتی به دست می ‏دهد که برای درک رویکرد او حائز اهمیت است. مستشارالدوله از قول رضاشاه در سفر ترکیه نقل می‏ کند: «من تصور نمی‏ کردم ترکها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا می ‏بینم که ما خیلی عقب هستیم، مخصوصاً در تربیت دختران و بانوان و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم مخصوصاً زنان اقدام کنیم.» رضاشاه در گفت ‏و گو با محمود جم، رئیس ‏الوزا، در ۱۱ آذر ۱۳۱۴ نیز به این دغدغه که او را سخت به خود مشغول داشته بود، اشاره می‏کند «نزدیک دو سال است که این موضوع [کشف حجاب] سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک می ‏کنند، دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.»

به این ترتیب پس از سفر شاه به ترکیه قانون کشف حجاب در دی ۱۳۱۴ به تصویب رسید و در ۱۷ دی‏ماه اولین روز اجرای قانون کشف حجاب، رضاشاه به همراه ملکه و دخترش که بی ‏حجاب بوده و لباس اروپایی به تن داشتند، برای اعطای گواهینامه فارغ‏ التحصیلی در دانشسرای عالی حاضر شد و در نطقی خطاب به زنان فارغ‏ التحصیل گفت: «شما زنها باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست روز بزرگی بدانید و از فرصتی که بدست آورده‏ اید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید... شما خواهران و دختران من حالا که داخل جامعه شده‏ اید و برای پیشرفت خود و کشورتان این قدم را برداشته‏ اید باید بفهمید که وظیفه شما این است که برای کشور خودتان کار کنید، سعادت آینده در دست شماست.»

رویکرد رضاخان و حکومت او در راستای پیشبرد سیاست کشف حجاب بر دو گونه اقدام مبتنی بود؛ اقدامات تبلیغی و اقدامات بازدارنده و انتظامی. کشف حجاب با باورهای مذهبی توده مردم تداخل پیدا کرده و موجب برانگیختن حساسیت ‏ها و واکنش منفی شد. اجباری بودن قانون و اعمال محدودیت واکنش‏ ها را شدت بخشید. اجباری بودن کشف حجاب و خشونت عاملان آن، تلقی سرکوب ‏گرانه از آن را شدت بخشید. رضاشاه که به دنبال مدرنیته بود، توجه نداشت که جوهر مدرنیته آزادی و خودفرمانی انسان است و کشف حجاب با شیوه‏ ای که او اتخاذ کرده بود، مدرنیته ظاهری بود و سرکوب بود. اگر بپذیریم که او برای به عرصه آوردن زنان و همگامی آنان در پیشرفت این اقدام را صورت داده بود، به نوعی نقض غرض منتهی شد. زیرا بخش زیادی از زنان از مشارکت در نوسازی شرایط و بهبود وضعیت خودشان به خاطر کشف حجاب و مواجهه لایه‏ های سنتی با این مقوله به عنوان بی‏ عفت کردن و از دست رفتن ناموس و امنیت محروم شدند. ساناساریان در کتاب «جنبش حقوق زنان در ایران» معتقد است: «این قانون فرصت پیشبرد راه‏ حل درازمدت برای موضوع حجاب را با توجه به اینکه به طور ناگهانی حق انتخاب را از زنان می‏ گرفت از بین می ‏برد.»

 

پیرنیا در خاطرات خود از واقعه کشف حجاب روایتی به دست می‏ دهد که نشان‏دهنده وضعیت افکار عمومی و تلقی بخش بزرگی از توده مردم در مورد این واقعه است: «وقتی کشف حجاب شد، توفانی در شهر برپا گردید. روضه ‏خوان‏ها بالای منبر برای زن‏ها از بلای بی ‏حجابی حرف می‏ زدند و حرف و شایعات نیز بسیار بود... می ‏گفتند: ستاره دنبال‏دار درآمده است و این، علامت آخر دنیا است. می‏ گفتند اول بی ‏حجابی می ‏شود و بعد بیماری وبا می ‏آید و سپس دنیا به آخر می ‏رسد و نسل بشر منقرض می ‏شود... »

 

رضاشاه درحالی داعیه دفاع از حقوق زنان و به عرصه آوردن آنان با سیاست‏ های آمرانه و خشونت ‏آمیز کشف حجاب داشت که جامعه زنان مشکلات بسیار جدی دیگری داشتند که جایی در سیاست ‏ها و دغدغه‏ های شاه تجددطلب نداشت. ساناساریان به خوبی شکاف میان نیازها و ضرورت جامعه زنان و سیاست ‏های رضاشاه را نشان می ‏دهد: «کشف حجاب اجباری زنان ایران ویترینی پرزرق‏وبرق و نمایشی برای جلب نظر جهانیان بود مبنی بر اینکه ایران غربی و توسعه ‏یافته شده است. درحالی‏که تعداد قابل ‏توجهی از زنان فقیر شهری و روستایی و کودکان‏شان بر اثر بیماری‏ های مختلف ناشی از اهمال، خرافات و فقدان خدمات بهداشتی مناسب به هلاکت می‏ رسیدند. هنوز زنان با اجبار والدین‏شان در کودکی ازدواج می‏ کردند. آن‏ها خیلی‏ کم (تقریباً هیچ) حقی در رابطه با طلاق و حضانت کودکان نداشتند. هنوز در قانون اساسی زنان از مشارکت سیاسی منع شده بودند و در زمرۀ دیوانگان و جانیان قرار داشتند. می‏ توان حدس زد که هرچند برای اولین بار دولت گام‏ هایی برای بهبود شرایط زنان برداشت اما بسیاری از تغییرات اساسی و اولیه هرگز به اجرا درنیامد.»

پس از برکناری رضاشاه به دلیل فقدان روند جامعه‏ پذیری گسترده در میان زنان، قانون کشف حجاب تضعیف شده و به مرور اجرا نشد.

 

اندرونی/ بیرونی

مواجهه و تحلیل کشف حجاب معمولاً دولت‏ محور بوده یعنی نقدها، موافقت ‏ها و مخالفت ‏ها متوجه رفتار دولت ‏ها بوده است و به رویکردهای نیروهای سیاسی و اجتماعی از جمله خود زنان در قبال واقعه کشف حجاب توجه نشده است. نیروهای سیاسی و اجتماعی به عنوان بستر و زمینه‏ ساز وقایع از اهمیت بسیار برخوردارند. آنچه باید در مواجهه با حجاب آن زمان و رویکرد روشنفکران آن دوران در نظر داشت آن است که حجاب آن روز فراتر از آنچه امروز ما در ذهن و در جامعه داریم، بود؛ نوعی «پوشش همراه با جدایی کامل از جامعه». نوشین احمدی خراسانی بر این نظر است که حجاب در آن دوران بازنمایی از سبک و ساختار زندگی سنتی اندرونی بود و کشف حجاب، به معنایی که جنبش زنان و روشنفکران در نظر داشتند، به هم ریختن نظم سنتی و ایجاد ساختار نوینی در مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با حضور زنان بود.

«با استناد به تجربه ‏ها و مکتوباتی از این دست، و اسناد به جای مانده از آن دوران، شاید بتوان گفت که مردان مترقی و تجددخواه (و برخی از فعالان جنبش زنان) مرادشان از «کشف حجاب» لزوماً تعریفی در حوزه «حق انتخاب برای زنان» در مورد پوشش نبود، بلکه برای آنان تصویرگر یک «نظم اجتماعی متفاوت» بود که با انحلال نظم سنتی و تحول در ساختارهای کلان اجتماعی و ساختن و جایگزین کردن نهادهای نوین، به دست می ‏آمد. در این میان برای برخی از زنان پیشرو آن زمان نیز «کشف حجاب» مفهومی بیشتر از «آزادی نوع پوشش» داشت یعنی برای آنان نیز تداعی ‏گر تغییر ساختارهایی بود که می‏ توانست زنان را از «اندرون» به «بیرون» بکشاند.»

در سال‏ های مشروطه و پس از آن ساختار سنتی جامعه براساس اندرونی و بیرونی آرایش پیدا کرده و دغدغه اغلب پیشکسوتان جنبش زنان ازجمله بی ‏بی‏ خانم استرآبادی و طوبا آزموده و دیگران در راستای بهبود شرایط زنان در همان فضای اندرونی شکل گرفته بود و نه در راستای تغییر ساختار سنتی جامعه. تلاش ‏های آنان در این راستا تغییر و ارتقای سن ازدواج، کنترل تعدد زوجات، تعلیم و تربیت زنان و دختران در اندرونی و... بود. با آمدن رضاشاه بود که تلاش برای ادغام زنان در «گفتمان ناسیونالیسم تجددخواه» قوت گرفت و آموزش و تحصیل زنان از فضای اندرونی خارج و عمومی شد و «زن به عنوان عضوی از ملت» تبدیل به گفتمان شد.

 

«درحالی‏که در دوران مشروطه، زنان برای ارتقاء وضعیت‏شان در درون خانه و در مرزهای «اندرونی» تلاش می‏کردند، مردان روشنفکر و ترقی‏ خواه که نه در عرصه «اندرونی» بلکه در عرصه «بیرونی» فعال بودند عمدتاً مشکل جامعه و زنان را «حجاب‌برداری» می ‏انگاشتند و برای تحقق آن، به طور جدی تلاش می‏ کردند. چراکه فکر می ‏کردند با کشف حجاب، فضای عمومی کشورشان، از وضعیت سنتی، خارج می ‏شود، و نوسازی جامعه، محتاج تغییر بنیادین ساختار «اندرونی/ بیرونی» است.» رویکرد و گفتمان تجددگرا در اقلیت قرار داشت با آنکه توانستند رضاشاه را با خود همراه کنند به دلیل عدم همراهی اکثریت با این رویکرد راهی جز اعمال زور نداشت و به همین دلیل در این مسیر ناکام ماند.

منبع: روزنامه سازندگی