دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو

روز 17 دیماه یادروز خواجوی کرمانی است؛ کسی که گرچه دستی بر آتش انواع قالب‌های شعری داشت اما اوج شاعری‌اش در غزل نمایان شد. خواجو، شاعر کرمانیِ مهمان تنگ الله اکبر شیراز، پیشاهنگ و رواج دهنده غزل چند موضوعی در آغاز قرن هشتم به شمار می‌رود؛ کسی که در غزل شیوه سعدی را با افکار عرفانی درآمیخت و شیوه‌ای به وجود آورد که بعدها حافظ آن را به اوج رساند. با این حال در مقابل ارکان شعر فارسی کمتر از او یاد می‌شود.

 

حسن دهقان: روز 17 دیماه یادروز خواجوی کرمانی است؛ کسی که گرچه دستی بر آتش انواع قالب‌های شعری داشت اما اوج شاعری‌اش در غزل نمایان شد.

خواجو، شاعر کرمانیِ مهمان تنگ الله اکبر شیراز، پیشاهنگ و رواج دهنده غزل چند موضوعی در آغاز قرن هشتم به شمار می‌رود؛ کسی که در غزل شیوه سعدی را با افکار عرفانی درآمیخت و شیوه‌ای به وجود آورد که بعدها حافظ آن را به اوج رساند. با این حال در مقابل ارکان شعر فارسی کمتر از او یاد می‌شود.

 

به گفته سیروس شمیسا «سبک غزل خواجو بین غزل عارفانه و عاشقانه و در واقع آمیزه عشق و عرفان است و بسیاری از غزل‌هایش با اصطلاحات صوفیانه و عرفانی آمیخته است.»

 

اغتنام فرصت، نقد شیخ و صوفی و کاربرد هنرمندانه ایهام که در غزل حافظ به اوج می‌رسد، در دیوان خواجو بسامد بسیاری دارد و به اعتقاد اصغر دادبه می‌توان گفت زمینه ساز کمال هنری شعر حافظ است. بهاءالدین خرمشاهی در این باره می‌گوید: «شواهد بسیاری از قبیل تضمین، کاربرد الفاظ و مفاهیم مشترک و تتبع در وزن و قافیه وجود دارد که نشانه تأثر حافظ از اشعار خواجوست».

 

مقدمه مبسوط احمد سهیلی خوانساری بر دیوان خواجوی كرمانی، بخش خواجو و حافظ، حاوی نكات ارزشمندی است كه ما را از شرح و توضیح در این مورد بی‌نیاز می‌كند.

 

به گفته ذکاوتی قراگزلو در مقاله «حافظ و طرز سخن خواجو»، «خواجو متوفی 753 و خواجه متوفی 792 هجری قمری است؛ بدین گونه حافظ در سنی بوده که می‌توان از جهت فن شاعری او را از شاگردان خواجو به حساب آورد و مساماً در کسب تجارب هنری، خواجه از خواجو فایده برده است.»

 

او حتی پا را فراتر گذاشته و معتقد است: «حقیقت اینکه خواجو، مقدمه خواجه است و به جرأت می‌توان گفت بدون خواجو، خواجه را نداشتیم.»

 

اصطلاحات زیادی همچون «فتنه دور قمر»، «فسون و فسانه»، «صوفی و صافی»، «خلوتیان صبوح»، «باده صلفی»، «روضه خلد برین» شعر حافظ را فرایاد می‌آورد.

 

مهناز شایسته فر هم در مقاله ای که بررسی نگاره‌های نسخه خطی دیوان خواجوی کرمانی در مکتب شیراز پرداخته تأکید کرده است: «شیوه ای که او در غزل سرایی داشت، پیشرو شاعران بعد از خود از جمله حافظ  شد که چندی نیز با او معاشرت داشت.»

 

به قول دکتر انوری، «خواجو فلز ارزشمندی است که در ساختن آلیاژ حافظ نقش بسیار مؤثری داشته است.»

گرچه در ابهام و ایهام و تأویل کسی به پای حافظ نمی‌رسد اما به قول سهیلی خوانساری در مقدمه دیوان خواجو «در طرز غزل آمیخته به عرفان، خواجو مقدم بر حافظ است.»

 

ذبیح الله صفا هم عقیده ای مشابه دارد آنجا که در «تاریخ ادبیات سترگ» خود می‌گوید: «از میان معاصران خواجو، حافظ از همه مشهورتر است. خواجو که به سال و تجربت شاعری در خواجه تقدم داشت در مدتی که مقیم شیراز بود، مانند دوستی که سمت رهبری داشته باشد بر اندیشه حافظ پرتو تعلیم افکنده بود و به همین سبب است که در دیوان خواجه شیراز، بیت‌های بسیاری را می‌بینیم که به تقلید یا به استقبال خواجو ساخته و یا گاه معنی و لفظی را از او اقتباس کرده است.»

 

منصور پایمرد رییس انجمن دوستداران حافظ شیراز هم معتقد است: «کسانی که با غزلیات خواجو انسی دارند می‌توانند قضاوت کنند که لحن و گاه حتی فضای فکری حافظ چقدر به خواجو نزدیک می‌شود.»

 

مهدی برهانی هم در مقاله ای با عنوان «پیشگام سبک هندی حافظ یا خواجو؟» که در ساله 1386 در مجله حافظ منتشر شد بر این باور است که حافظ حتی خواجو را استاد خود می‌دانسته است.

 

او می‌گوید: «هر چند در شعر حافظ پاره ای نشانه‌ها از گرایش به سبک اصفهانی به چشم می‌خورد اما این گرایش‌ها بیشتر مربوط به تأثیرپذیری حافظ از خواجو است که زمانی او را استاد خود می‌دانسته است.»

 

بهادر باقری در سلسله نشست‌های خواجو پژوهی که در سال 1396 در شهر کتاب تهران برگزار شد به نکات جالبی اشاره کرده است: «خواجوی کرمانی در بسیاری از عرصه‌های آفرینش هنری و پرداخت هنرمندانه‌ صورت و محتوا، پیشگام و استاد حافظ به شمار می‌آید و حق انکارناپذیری بر گردن خواجه‌ی رندان دارد؛ به‌ویژه در ایهام، حافظ از سرچشمه‌ی زلال و فیاض غزلیات خواجو سیراب شده است اما همواره در بازنگری و بازنگاری صورت و محتوا، ازخواجو، گوی سبقت را ربوده و کلام را به قله‌‌ کمال برکشیده است.»

 

او با طرح این پرسش که «حافظ چه کار می‌کند که از خواجو جلو می‌افتد؟» تصریح می‌کند: «اگر حافظ می‌خواست همان ایهام‌های سنتی و هنرنمایی‌های خواجو را تکرار کند، حافظ می‌شد نسخه‌بدل خواجو، یا شاعری در حد خواجو، اما او نمی‌خواست شاعری در حد خواجو یا سعدی بماند، او می‌خواست کاری کند که امضای خودش پای این شعر باشد، بوی حافظ را بدهد و در حقیقت شعرش در انحصار خودش باشد. از ویژگی‌های حافظ این است که همه چیز را چکیده کرده است. مثلاً اگر خواجو در 900 غزل یک ایهام را 10 بار تکرار کرده که خیلی هم با هم تفاوتی ندارند، حافظ این 10 بار را به یکبار تبدیل کرده که همین یکبار هم تکرار شگرد خواجو نیست بلکه چیزهایی بدان افزوده است.»

 

دکتر عبدالواهاب نورانی وصال در مقاله ای که در خصوص حَضَریات خواجوی کرمانی نگاشاته است صنایع لفظی خواجو را در ادبیات فارسی کم نظیر توصیف می‌کند و می‌گوید: «خواجو نسبت به صنایع لفظی عنایت بسیار داشته و غزلی در دیوان او نیست که از صنایع بدیع تهی باشد. دامنه صنایع لفظی در دیوان خواجو بیش از دیوان حافظ است و تقریباً می‌توان نمونه هر یک از صنایع بدیعی را در دیوان او یافت. اگر از صنعت ابهام که حافظ خلاق آن و دیوان او شاهکار این هنر است درگذریم، غزل‌های خواجو نمونه بارز صنایع شعری است».

 

اما این استاد فقید دانشگاه هم به دلیل شهرت بیشتر خواجه شیراز نسبت به خواجه کرمان اشاره ای ظریف دارد آنجا که می‌گوید: «حافظ از میان انبوه صنایع شعری آنچه را که بیشتر ملایم طبع بوده برگزیده و از مابقی درگذشته است ولی خواجو گویی اصرار دارد از کلیه صنایع بدیعیه بهره جسته و کلام خود را بدان بیاراید.

 

نورانی وصال با این حال این دو شاعر را از چند حیث بسیار به هم می‌داند و تأکید می‌کند: «نکته ای که در بادی امر در تورق دیوان خواجو به نظر می‌رسد، نزدیکی کلام و نسج سخن او با خواجه شیراز است و بیت «استاد سخن سعدی است نزد همه کس اما/ دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو» را که یکی از معاصران آن دو شاعر سروده است، نکته دقیقی است. زیرا طرز بیان، مضمون یابی، ابهام گونی و صنعت پردازی این دو بسیار به هم نزدیک است.»

 

این استاد فقید دانشگاه شیراز که در مقبره الشعرا شیراز در همسایگی آرامگاه حافظ به خاک سپرده شده است معتقد است: «دیوان خواجو مفتاحی مهم در شناخت معضلات، ترکیبات و لغات مورد استعمال حافظ است و بدون توجه به دیوان خواجو مشکلات  و تردیدهایی که گاه در بعضی ابیات خواجه وجود دارد، برطرف نخواهد شد.»

 

او اما باز هم دلایل برتری حافظ در ادبیات فارسی اشاره می‌کند: «تأثیر بیان خواجو در حافظ بسیار بیش از تأثیر شعر حافظ در خواجو است. منتهی هنر حافظ در این است که از ترکیب‌ها، مضامین و مفاهیم خواجو به طرز استادانه ای بهره گیری کرده است. آنچه را واقعاً ذوق انگیز و ملایم با طبع لطیف است ، اخذ کرده و آنچه را که چندان دلاویز و شایسته نیست گرچه مبتکرانه، ار آن روی برتافته است.»

 

نغمه حکمت شعار در یکی از کاملترین مقالات در این خصوص، با عنوان «تطبیق و مقایسه عشق و عرفان در غزلیات حافظ و خواجوی کرمانی به خدمات بزرگ خواجو به شعر فارسی اشاره و تأکید کرده است: «خواجوی كرمانی با الهام گیری از سعدی به مثابه  شاعری كه غزل عاشقانه فارسی را به اوج خود رساند، مفاهیم عارفانه را با مسائل عاشقانه درهم آمیخت و در غزل خود به كار بست؛ ولی حافظ برای اولین بار در هیأت یك مؤسس مسایل اجتماعی و سیاسی زمانه خود را وارد شعرش ساخت و غزل را از انتقادات و كنایه‌های سیاسی سرشار كرد.»

 

او البته نیز با صراحت گفته است: «هر چند كه خواجو هم در اشعار خود با ورود به دیر پیر مغان و انتقاد از زهد ریایی و واعظان بی عمل تا حدودی به مسایل اجتماعی نزدیك می‌شود ولی در این راستا به پای حافظ نمی‌رسد. حال آنكه حافظ علاوه بر آن كه تقابل میان خرقه، شیخ، صومعه و زنار و پیر مغان و... را برجسته تر كرده است به مسایل واقعی و پیرامون خود هم حساسیت نشان داده و آنها را در شعر خود وارد كرده است.»

 

با بیان همین نظرات اساتید بزرگ دانشگاه و حافظ شناسان و خواجوپژوهان می‌توان به ظلم بی نهایت تاریخ به خواجو پی برد. شاعری که با این همه فضائل ادبی و کلامی چگونه کمتر از بقیه فرصت بروز و ظهور در عرصه را پیدا کرده است.

 

دکتر بهادر باقری بهترین توصیف از این حکایت داشته باشد: «خواجوی کرمانی از شاعرانی است که تاریخ به او ستم فراوانی کرده و او را بین دو قله‌ی بزرگ قرار داده: در برابر عظمت سعدی و حافظ. مقطع تاریخی‌ای که او در آن قرار گرفته جلوه‌ی چندانی پیدا نکرده یا نتوانسته خودش را خوب نشان دهد. از شوربختی‌های خواجو، قرار گرفتن بین دو قله‌ سر به آسمان‌سای سعدی و حافظ است.»

منبع: ایبنا