بچه محله شاپور است. از همان روزهای کودکی بود که تصویر بازارچه و میدانگاه قدیمی محله، او را مجذوب هنر کلاسیک کرد؛ کلاسیک ایرانی که در نقاشی قهوهخانهای برایش معنا پیدا کرد. بعد دانشجوی دانشگاه هنر یزد شد و در خانه رسولیها سر کلاس نشست و اولین کار حرفهایاش را در همان یزد انجام داد؛ پردهای به متراژ 50 متر که در محله امامحسینیهای یزد نصب شد. مهدی طالعی نیا 44 ساله، جوانترین نقاش قهوهخانهای ایران است و شاید روزی تنها او باقی بمانَد و آخرین باشد، چرا که استادان نسل اول و دوم فوت کردهاند و در نسل سوم، فقط اوست و استاد پورفرزانه و استاد حسینی و دیگر بعید است کس دیگری بیاید چرا که گرایشی به سمت این هنر نیست.
گفت و گو با مهدی طالعی نیا،جوانترین نقاش مکتب قهوهخانهای
مریم طالشی: بچه محله شاپور است. از همان روزهای کودکی بود که تصویر بازارچه و میدانگاه قدیمی محله، او را مجذوب هنر کلاسیک کرد؛ کلاسیک ایرانی که در نقاشی قهوهخانهای برایش معنا پیدا کرد. بعد دانشجوی دانشگاه هنر یزد شد و در خانه رسولیها سر کلاس نشست و اولین کار حرفهایاش را در همان یزد انجام داد؛ پردهای به متراژ 50 متر که در محله امامحسینیهای یزد نصب شد. مهدی طالعی نیا 44 ساله، جوانترین نقاش قهوهخانهای ایران است و شاید روزی تنها او باقی بمانَد و آخرین باشد، چرا که استادان نسل اول و دوم فوت کردهاند و در نسل سوم، فقط اوست و استاد پورفرزانه و استاد حسینی و دیگر بعید است کس دیگری بیاید چرا که گرایشی به سمت این هنر نیست.
با طالعی نیا در منزلش که این روزها محل کارش هم محسوب میشود به گفتوگو نشستم؛ در آپارتمانی که به محض ورود، پردهای به پهنای یک دیوار مقابل چشم خودنمایی میکند که با مبلهای سبز تیره چیده شده جلوی آن، بسیار متناسب است. در خانه زوج هنرمند، میشود نشانههای دیگری هم دید. اصلاً پایان نامه استاد نقاش همین بوده؛ نشانه شناسی. همسرش آزیتا آیتیزاده هم مدرس نقاشی و نقاش قهوه خانهای است؛ یکی از سه زنی که در کل تاریخ نقاشی ایران، نقاشی قهوه خانهای کار میکند. زنها نه در پردهها نقش داشتند و نه در خلق آنها.
«سال 67 نقاشی را شروع کردم. رشتهام در دبیرستان ریاضی فیزیک بود. از سال 75 دانشجوی دانشگاه هنر یزد شدم. اولین کار حرفهایام را سال 81در یزد انجام دادم که به سفارش سازمان زیباسازی شهرداری یزد بود. من اولش کار مدرن میکردم، کار باروک و کلاسیک، منتها پایاننامهام سمیولوژی یا همان نشانهشناسی بود و به همین خاطر گرایش پیدا کردم به نشانه و بخصوص نشانههای ایرانی. بعد دیدم بهترین زمینهای که برای کار نشانه در نقاشی ایرانی وجود دارد، نقاشی قهوهخانهای است. نشانه تعریفش این است که اولین چیزی است که در کار توی چشم میزند. جهاد دانشگاهی و آموزشگاههای مختلف و پیش دانشگاهی تدریس کردهام و در میراث فرهنگی هم چند سال کرسی نقاشی قهوهخانهای داشتم.»
طالعی نیا این را میگوید و اینطور ادامه میدهد:«الان گرایش به نقاشی قهوه خانهای صفر است. بخواهیم آسیب شناسی کنیم، اولین مقصر دانشگاهها هستند. الان این مکتب را اصلاً در دانشگاهها کار نمیکنند. دانشگاه آزاد متد تدریسش کلاً مدرن شده، حتی کلاسیک هم کار نمیکند. دانشگاه هنر اول کلاسیک کار میکند و بعد میرود سراغ مدرن. هیچ کدام اینها هم اصلاً کلاسیک ایرانی کار نمیکنند. نقاشی قهوهخانهای پایهاش نقاشی کلاسیک ایرانی یا مینیاتور است منتها اگر بخواهیم با مینیاتور مقایسه کنیم، این کار رسماً مدرن است چون چارچوبهای مینیاتور را میشکند؛ در واقع فرمهای مینیاتور صفوی و قاجاریه را دفرماسیون میکند و این کار را از لحاظ محتوایی انجام میدهد. نقاشی قهوه خانهای اولین مکتبی است که بحث انتقاد را پیش میکشد. تا پیش از دوره مشروطه، مینیاتوریستها داشتند کار خودشان را میکردند اما در زمان مشروطه ناگهان نبرد رستم و سهراب در نقاشی قهوهخانهای مطرح شد. نقاشی قهوه خانهای به شرایط موجود در جامعه انتقاد میکند. در واقع نسبت به هنر زمان خودش یعنی مینیاتور مدرن است. نسبت به هنر الان هم به لحاظ فرم مدرن نیست اما به لحاظ محتوا مدرن است.
مثلاً ما در نقاشی قهوهخانهای جنگ تخیلی حضرت علی(ع) را با رستم میبینیم که 80 سال پیش آمدند این کار را کردند و فقط کار من هم نیست. کار کلاسیک میشود شاهنامه، اما یک دفعه شاهنامه برای نقال تمام میشود و میآید طومار میسازد. طومار یعنی داستانهای تخیلی. نقال برای اینکه سر مردم را گرم کند میآید و میگوید حالا رستم میآید با حضرت علی(ع) میجنگد و ناگهان محتوا مدرن میشود. همانطور که گفتم این کار 80 سال پیش اتفاق افتاده اما زمینه سانسوری که در جامعه بوده اصلاً نگذاشته که بالا بیاید.»
نقاشی قهوه خانهای حالا استادان قدیمی را از دست داده و کلاً همین سه نفر باقی ماندهاند به اضافه حبیب دزفولی از نقاشان نسل دوم که در دزفول توی بستر بیماری است و رنجور و ناتوان است.
«6 ماه پیش رفتم دزفول پیش حبیب دزفولی و او را دیدم. نسل اول نقاشان قهوه خانهای میشود حسین قوللر آقاسی که مبدع نقاشی قهوه خانهای در ایران است و همچنین محمد مدبر، نسل دوم حسین اسماعیلزاده، فراهانی، اسمال آرتیست، بلوکی فر، همدانی، گنجی، خلیلی و حبیب دزفولی که نسل اول و دوم بجز حبیب دزفولی همه فوت شدهاند. نسل سوم هم ما هستیم؛ من، استاد پورفرزانه و استاد حسینی. الان فقط ما سه نفر در ایران حرفهای کار میکنیم. جوانتر از من دیگر کسی نیست که کار بکند. بعضیها گرایش دارند که البته کار حرفهای را شروع نکردهاند.»
نقاشی قهوهخانهای جوری است که یک عده از آن اصلاً خوششان نمیآید و یک عده عاشقش میشوند، یا صفر یا صد. طالعی نیا این را میگوید و ادامه میدهد:«خود خانواده من اصلاً نقاشی قهوهخانهای را دوست ندارند و میگویند خوشمان نمیآید و به خاطر همین پردهها را در خانه خودم نصب نمیکنم چون دخترهایم دوست ندارند. هردو هم هنرمند هستند و کار گرافیک و عکاسی میکنند. عدهای دیگر از طرفداران، اما دوآتشه هستند و در واقع میمیرند برای این نقاشی. سفارش دهندگان و خریداران نقاشی قهوه خانهای هم معمولاً مجموعهداران، آنتیکفروشان، هتلها و قهوهخانهها هستند. مثلاً قهوه خانه آذری، کل کبابخانهاش کار من است و در قهوه خانه هم کار من هست.
نقاشی قهوه خانهای دو مدل است، یا تابلو است یا پرده. بهانه جفتش روایتگری است. اول از تابلوهای کوچک شروع شد. بناهایی مثل چهل ستون پر از نقاشی بوده. بعداً مردم میآیند این نقاشیها را تابلو میکنند که در خانههایشان استفاده کنند. وقتی نقاشی به پرده تبدیل میشود، در واقع ابزار نقالی است. در تعریف پرده داریم که ابزار نقالهای پردهخوان است. موادی هم که برای آن استفاده میشود، پارچه کرباس یا متقال است همچنین رنگ پودری که قدیم آن را با روغن برزک مخلوط میکردند و با کمی خشک کن به رنگ تبدیل میشده. نزدیکترین رنگ امروز به آن رنگ کیفیت قدیم، رنگ نقاشی است. آن موقع کیفیت رنگ خیلی بد بوده. پارچه را یک مقدار سریشوم و سینکا یا سفیداب میزدند و اندود میکردند و با رنگ ابتدایی شروع به کار میکردند.
الان جوانها با این ابزار نمیتوانند کار کنند چون خیلی سخت است. اول رنگ در ساختمان استفاده میشده و بعد آمده روی تابلو مثل تصویرهایی که روی سقف کار میشده و بهش میگفتند فرنگیسازی که در کاخها و ابنیه قدیمی هست. هنوز من خودم به صورت سنتی با رنگ ساختمان کار میکنم و متریال کارم هم سنتی است. یکی از پارامترهای اصالت کار از لحاظ میراث فرهنگی این است که متریال سنتی استفاده شود. من تنها کسی هستم که بوم کاملاً سنتی استفاده میکنم با سریشوم و مِل. برای همین هم هست که کار با من سخت است چون کسی که بخواهد کار کند باید خودش ابزار کار را فراهم کند. تمام اینکه در فریم چه متریالی استفاده میکردند به خاطر محدودیتها بوده.
در سبک شناسی، متریال اولین اصل نیست اما تأثیر عجیبی در کاردارد. همه دوست داشتند چشم و ابرو بکشند و ظریف کار کنند اما متریال اجازه نمیداده. با آن ابزار نمیتوانستند چشم و ابروی صفوی دربیاورند در نتیجه دفرماسیون میشده و میگفتند سبک نو است. الان فکر میکنند ما نقاشی را بلد نیستیم که اینجوری کار میکنیم و چشم و ابرو را اینقدر ساده میکشیم. ما بلدیم و من کار کلاسیک کردهام اما نقاشی قهوهخانهای مکتبی که دارد، قلمگیری، رنگ تخت و پرسپکتیوش، همه از لحاظ سبک شناسی معنا دارد.
خود پیکاسو و ماتیس هم کار مینیاتور ما را تقلید میکردهاند و دهها کپی از آنها وجود دارد.» طالعی نیا یکی از کارهایش را که نقش مسیح مصلوب است نشانم میدهد که نمونه کار کلاسیک است و میگوید که خیلیها دنبال این سبک کار هستند و من سالها چنین کاری را انجام دادهام.
طالعی نیا به پرده پشت سرش اشاره میکند و قسمتهایی از آن را که پاره شده نشان میدهد و میگوید:«الان این پرده را خودم پیرسازی کردهام. البته این کار از قدیم مُد بوده. روی کار مثل مکتب دوم اصفهان یک لایه لاک الکل میزدند. جالب است بدانید اولین کسی که کار را کهنهسازی کرد، خود حسین قوللر آقاسی بود. اینطوری کار ورژن قدیمی میشود. خیلیها انتقاد میکنند نباید این کار را کرد اما جذابیتش برای مردم همینهاست. متراژ پردههای قدیم معمولاً یک و نیم در 4 متر بوده، علتش هم این است که پارچه عرض بیشتر از یک و نیم متر وجود نداشته. اگر میخواستند عرض بیشتر شود وسط پارچه را میدوختند که بشود سه متر. الان معمولاً دو در سه یا دو در چهار کار میکنم.»
آزیتا آیتیزاده، مدرس جهاددانشگاهی و هنرستان هنرهای تجسمی یزد بوده و در تهران هم کار کارگاهی انجام داده است. او دلیل گرایشش را به نقاشی قهوه خانهای، علاقه به سبک سنتی میداند. به گفته آیتیزاده تعداد خانمهایی که نقاشی قهوه خانهای کار میکنند دو سه نفر است آن هم در حدی که کار مدرن وارد کارشان کردهاند. کسی هم هست که سنتی کار کند. خود آیتیزاده علاقه زیادی به گل و مرغ دارد که آن را به فرم مدرن درآورده است و در منزلشان نمونهای زیبا از این کار دیده میشود.
طالعی نیا میگوید:«از قدیم اصلاً خانمها کار نمیکردهاند. در واقع در پردهها اصلاً زن مطرح نبوده و فرم زن را اصلاً در پرده نمیدیدید. نقش زن در این هنر نبود. در پرده زن نبوده چه برسد به اینکه زنی بخواهد نقاشی قهوه خانهای بکشد. در پرده از حضرت زینب(س) میگویند اما ایشان در پرده حضور نداشتند یک طرح کوچک وسط تابلو مثلاً میدیدید از زمان صفویه به بعد زن از پردهها حذف شد. من خودم فرم زن را وارد پرده کردم. برای اینکه ادای دین هم بکنم، پرده عاشورایی کار کردم که بزرگترین فرمش حضرت زینب(س) بود.»
نقاشی قهوه خانهای متر مربعی 2 میلیون تومان قیمت دارد. با این حساب کار 2 در 3 که میشود 6 متر، 12 میلیون تومان درمیآید؛ پردهای که میشود کنارش ایستاد و روایتش را ساعتها نقالی کرد.
خانه زوج هنرمند را ترک میکنم در حالی که نقش پرده در ذهنم مانده؛ نقل رستم و سهراب، عروسی و گوشهای هم تصویری از گاندی؛ کلاسیک، مدرن، منتقد و چشم نواز.
منبع: روزنامه ایران