مقصود فراستخواه:ربط خود با هستی را از دست داده ایم

آئین رونمایی از کتاب «نه گانه ایرانی» نوشته لاله بختیار در خانه اندیشمندان علوم انسانی روز گذشته برگزار شد. در ابتدای این نشست مهشید رضوی رضوانی مترجم کتاب به ارائه مباحثی در مورد اناگرام و کتاب «نه گانه ایرانی» پرداخت و سپس مصاحبه تصویری لاله بختیار در مورد زندگینامه خود و موضوع اناگرام پخش شد.

 

 

آئین رونمایی از کتاب «نه گانه ایرانی» نوشته لاله بختیار در خانه اندیشمندان علوم انسانی روز گذشته برگزار شد.

در ابتدای این نشست مهشید رضوی رضوانی مترجم کتاب به ارائه مباحثی در مورد اناگرام و کتاب «نه گانه ایرانی» پرداخت و سپس مصاحبه تصویری لاله بختیار در مورد زندگینامه خود و موضوع اناگرام پخش شد.

در این نشست مقصود فراستخواه نیز به ارائه مباحثی در مورد کتاب و در مورد بحث «اناگرام» پرداخت. وی گفت: اناگرام یا نُه‌گانه یک طرحواره برای فهم شخصیت انسان است. گورجیف و آسپنسکی، تحت تاثیر مفاهیم نقشبندیه سخن گفته اند. صورتبندی اناگرام معانی عرفانی داشت.

وی ادامه داد: مردمان در خوابند و وقتی که می میرند بیدار می شوند و در گیر و دار مصرف بیشتر و تولید بیشتر اند و در این بین حیات معنوی ماست که فرسوده می شود. لذا ما ربط عمیق خود با هستی را از دست می دهیم.

وی افزود: زیمل در حیات ذهن و کلان شهر توضیح می دهد که ذهن مردم این روزگار به سبب درگیری های روزمره آن آرامش و هوشیاری معنوی و ذهن‌آگاهی را از دست می دهد و ذهن سرشار به ذهن انبار استحاله پیدا می کند.

مقصود فراستخواه گفت: مفهوم اناگرام از گرجستان تا آمریکای لاتین رفت و توسط امثال نارنجو در دلتنگی های انسان مدرن دنبال شد و در نهایت به بازار اوقات فراغت آمریکا وارد شد. از آنجا رونق گرفت و تا درون دانشگاه ها نفوذ کرد و کتاب هلن پارمر در نیویورک پرفروش شد.

وی ادامه داد: فهمیدن خود و فهمیدن دیگری، صلح با خود و صلح با هستی و صلح با دیگران اصل قضیه همین است.

وی افزود: ریسو و هاتسون اناگرام را راهنماهایی عملی برای تیپ های شخصیتی کردند و ۹گانه به وجود آمد. ۹گانه یک سازه برای توضیح شخصیت است. این ساره سه مولفه اصلی دارد که شخصیت آدمی با این سه شکل می گیرد. مادی، عاطفی و شناختی یا غریزه، احساس و اندیشه این سه مولفه است و همه ما ترکیبی از این سه هستیم. ترکیبات این سه ۹ تیپ شخصیتی ایجاد می کند.

مقصود فراستخواه گفت: مثلاً کمال گرا، دست و دل باز، توفیق طلب، هنرمند، پرسشگر، مدیر و... از جمله از ۹ تیپ است. هر یک از این ۹ تیپ می تواند موهبتی برای زیستن انسان باشد.

وی ادامه داد: ما باید خود و دیگری را همانطور که هستیم بپذیریم و بعد شروع به گفتگو کنیم و نیمه گمشده خود را در دیگران جستجو کنیم. همه از یک وحدتی آمده ایم و کثرت پیدا کرده ایم و می توانیم به آن وحدت برگردیم. می توانیم در یک وحدتی سکنی بگیریم و با خود و دیگران صلح کنیم.

وی افزود: به عقیده من ۵ جریان اصلی برای توضیح اناگرام وجود دارد. اول راه مشاهده و روانشناسانه، دوم راه جامعه شناسانه، سوم تعلیم و تربیت، چهارم سنت فتوت ایرانی و پنجم سنت و حکمت و عرفان ایرانی است. کتاب دکتر لاله بختیار جزء مسیرهای چهارم و پنجم است.

وی ادامه داد: نویسنده اول سنت را تعریف می کند که دیگر رسوم گذشته نیست بلکه سنت خزائن اسرار و گنجینه معانی و نمادهاست و برای روی آوردن به سنت باید از زبان نشانه ها استفاده شود.

مقصود فراستخواه گفت: اولین نشانه در دایره هستی آن نقطه و مرکز است که نقطه صفر است که در این نقطه هستی با نیستی دیوار به دیوار می شود. پس ابتدا باید صفر شویم یعنی غرق در عدم شویم. انسان مدرن در اینجا دلتنگی بازگشت به اصل دارد.

وی ادامه داد: این به معنای نفی زندگی و پیشرفت نیست بلکه به معنی دور و پیشرفت است. اینجا زمان دوری با زمان پیشرفت آشنا می شود و دعواهای شرق و غرب باید خاتمه پیدا کند. دایره هستی را می پذیریم اما چشم به مرکز می دوزیم.

وی افزود: ابتدا باید روزنی در این عالم کثرت ایجاد کرد تا به آن وحدت باطنی و دانش و معرفت باطنی نگریست. این چنین است که چشمان با سرچشمه آشنا می شود و قلب ما عرش ملکوت اعلی می شود. به تعبیر سپهری ریه ها از ابدیت پر و خالی می شود.

فراستخواه گفت: اصلاً ریشه اینهمه قضایا و رویدادها چیست؟ ریشه به انتظار بازمی گردد. کسانی از این هستی بی کرانه انتظاری دارند. از اینجا ابن عربی و بایزید بسطامی و انسان های بزرگ به وجود آمده اند چون انتظاری از این عالم دارند.

وی ادامه داد: انتظار راز هستی بی کران است که به ما می گوید باید قدری درنگ کرد تا آن حس حضور دست دهد. این یک ارتعاشی در قلب است که خانم بختیار ریشه این حضور را در قلب مُلهمه انسان می یابد.

وی افزود: اناگرام هر لحظه می تواند یک راهی برای ما باشد. این حقیقت را اثبات گرایانه نمی توان اثبات یا نفی کرد بلکه با تأویل نشانه ها باید به آن نگریست. ریتم ها و ترنم ها و هارمونی های عالم همه نشان از حقیقت اند. نویسنده می کوشد این نشانه ها را یک یک تأویل کند.

فراستخواه گفت: خانم بختیار نشانه ها را داخل خیابان ها و فضای اجتماعی و... نیز نشان می دهد. دروازه، بازار، کاروانسرا، محله ها، خانه ها، دیوار اتاق ها و تزئینات آن، مدارس، مکان های حکمروایی، مرکز شهر که مسجد است و گنبدش رو به اوج دارد، شهرهایی که به هم ربط دارند و به کعبه می رسند از این جمله اند.

وی ادامه داد: حتی کار و صنعت سرشار از نشانه است که مشان از هم کرداری انسان و طبیعت دارد. صنعت امروز از تخنه فاصله گرفته است. در تخنه صنعت گر با آب و گِل هم کرداری می کند.

وی افزود: وقتی هستی آدمی صیقل پیدا می کند به سطح آئینگی می رسد و آگاهی و نور و خرد و حکمت در ما متجلی می شود و عزت نفس پیدا می کنیم و آرام می شویم. در این حالت ذهن و ضمیر انسان مدام آئینگی بیشتر پیدا می کند و جام جهان بین می شود. یعنی عالم را می فهمد و آن را حس می کند.

فراستخواه گفت: اگر انسانی نبود و اگر این آئینگی نبود جهان فراخ در «کتم» بی خبری و غفلت فرو می رفت. اگر دل آدمی صاف نبود دیگر تجلی سطوح عالی ممکن نبود این اومانیسم معنوی است، که ارزش انسان را به اوج می برد.

منبع: مهر