گفته شده است که سر و پیکر امام شهید را جدا از هم دفن کردند. سر بریدة امام(ع) را به دربار یزید در دمشق(شام) فرستادند: به دمشق اندرون یزید پلیدر منتظر بود تا سرش برسید. (سنایی) و در آنجا نزدیک دروازة فرادیس، به روایتی در مدینه و در کنار مرقد مادرش، حضرت فاطمه(ع)، به روایتی دیگر در قاهره و در محلی معروف به «مقبرة حسین»، و به قولی هم در کربلا و در کنار پیکر مطهرش، یا در مسجد حنانه در نجف اشرف به خاک سپردند.
آیین خاکسپاری
گفته شده است که سر و پیکر امام شهید را جدا از هم دفن کردند. سر بریدة امام(ع) را به دربار یزید در دمشق(شام) فرستادند: به دمشق اندرون یزید پلیدر منتظر بود تا سرش برسید. (سنایی) و در آنجا نزدیک دروازة فرادیس، به روایتی در مدینه و در کنار مرقد مادرش، حضرت فاطمه(ع)، به روایتی دیگر در قاهره و در محلی معروف به «مقبرة حسین»، و به قولی هم در کربلا و در کنار پیکر مطهرش، یا در مسجد حنانه در نجف اشرف به خاک سپردند. سه روز پس از شهادت امام (به قولی یک روز) مردم قبیلة بنیاسد ساکن در ده حاضریه، واقع در کنار آب فرات، پیکر بیسر او را، به قولی در بوریا پارهای بیغسل و کفن در کربلا به خاک سپردند. پس از آن هر ساله بنیاسدیها در شب یا روز سوم عاشورای امام، بیل و کلنگ بر دوش با پیکر بیسر تشبیهی امام روی قطعهای بوریا در کنار مرقد او در کربلا گرد میآیند و با تکان دادن بیل و کلنگ و هرولهکنان به سوی قبرستان منامه (بابالجنه) میروند و مراسم خاکسپاری نمادین او را باز مینمایند.
شیعیان ایران نیز در برخی شهرهای ایران به تقلید از قبیلة بنیاسد آیین خاکسپاری نمادین امامحسین(ع) را همهساله در شب یا روز سوم شهادت او با نمایش «بیلزنی» یا «بیلگردانی» برپا میدارند (از جمله: کازرون، خوسف بیرجند، آذربایجانیهای مقیم گیلان). مردم فین کاشان نیز همه ساله در دومین جمعة آغاز پاییز و به باور عمومی در روز سوم شهادت حضرت سلطانعلیفرزند امام محمدباقر(ع)ـ با چوبدستیهایی در مشهد اردهال گرد میآیند و به همراهی مردم طایفههای دیگر مراسم شستشوی قالی (مظهری از تابوت و پیکر شهید) و خاکسپاری نمادین پیکر بیسر امامزاده سلطانعلی (سر او را بنا به روایت عامه به دارالخلافة قزوین فرستاده بودند، مقایسه شود با فرستادن سر بریدة امامحسین(ع) به شام) را با نمایشی تقریباً مشابه مراسم بنیاسدیها برپا میدارند.
در سرزمینهای دیگر
بزرگترین جامعة تشیع جهان در بیرون از سرزمین ایران، در شبهقارة هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، جمهوری آذربایجان، آلبانی، کوزوو و… سرزمینهای دیگر شکل یافته است. شیعیان این سرزمینها همراه با برخی از پیروان مذاهبدیگر که با آنها همزیستی جغرافیایی و فرهنگی دارند،ماه محرم و بهویژه روز عاشورا را به سوگ مینشینند و مراسم عزاداری حسینی را کموبیش مشابه شیعیان ایران و همراه با چاشنیهایی از رسوم و آداب فرهنگ حوزة جغرافیایی سرزمین زیست خود برپا میدارند. در اینجا به نمونههایی از آیین عزاداری محرم در برخی از این سرزمینها اشاره میشود.
بنا بر گزارشی از مراسم محرم در نیمه نخست سده۱۱قر۱۷م، در لاهور، شیعیان پنج روز نخست محرم را برای شادی امامحسین(ع) جشن میگیرند و به نمایش میپردازند (در ایران روز میلاد امام را در سوم شعبان جشن میگیرند). از ششم تا دهم محرم را هم عزاداری میکنند و بر قاتلان و دشمنان امامان لعن و نفرین میفرستند. در روز دهم، شیعیان و هندوها در خانه میمانند، و جماعت سنی با بیرقهای خاص به تظاهرات میپردازند و اغلب درگیریهایی هم میان آنان و شیعیان پیش میآید.
گزارشی از مراسم عزاداری محرم ۱۲۰۳راکتبر۱۷۸۸ در شهرهای جینگر، لکهنو، بنگاله و بنارس هند، آمیختگی میان دو فرهنگ ایرانی و هندی و تقلید از آیینهای یکدیگر را در شیوه عزاداری در میان شیعیان و هندوان نشان میدهد. رخت عزا پوشیدن و ترک لذت پس از دیدن هلال ماه عزا، امساک کردن در خورد و خوراک در دهه محرم، اطعام کردن فقرا و مساکین، مرثیهخوانی به زبان هندی و فارسی، سنگزنی، سبیل کردن آب و گلاب در کوچه و بازار، جمع شدن در امامبارهها و عزاداری کردن و زدن بر سر و رخساره و سینه خود، آن چنان که «خون از آنها جاری گردد و بیخود شوند»، ساختن تعزیههایی از چوب و کاغذ شبیه ضریح مقدس امامحسین(ع) و به سجده رفتن در برابر آنها و غلتیدن بر خاک و «طلب مطالب کردن» از تعزیهها، و سرانجام انداختن تعزیهها در پایان مراسم عاشورا در آب رودخانه یا دفن کردن آنها در جاهایی که کربلا نامیده میشوند، افروختن آتش در گودالهایی بیرون از امامبارهها به نشانه آتشزدن خیمهگاه امامحسین(ع)، و گذشتن از روی آنها با پای برهنه و خواندن مراثی به عنوان «تحتاللفظخوانی» توسط علما و «سوزخوانی» یا نوحهخوانی و سینهزنی مردان و زنان، از جملهآیینهای مشترک میان گروههای شیعه و هندو و گاه سنی در مراسم عاشوراست.
در سدههای ۱۲و ۱۳قر ۱۸و ۱۹م، مسلمانان سنی «اَوَده» همراه شیعیان برای عزاداری امامحسین(ع) در دسته رویهای محرم شرکت میکردند. سنیان در دستههای خود علامتهایی با سه انگشت، به نشانه سه خلیفه حمل میکردند که آنها را از دستههای شیعیان که علامتهایی با پنجه به نشانه پنجتن داشتند، متمایز میکرد در برخی از نقاط هند مانند جامعه طبقاتی چَنوربا (Chanroba)، مردم از هر گروه و پایگاه شغلی محلهها، به جز نخبگان، پنج شب از اول محرم را با پیراهن بلند سبز و کلاه سبز در مجلسی که «ماتم» نامیده میشود. گرده میآیند و سینه میزنند. از شب ششم تا نهم محرم، دستهها هنگام غروب یا «عَلُم (عَلَم) و شب هنگام با «مهدی» در محلهها راه میافتند و در عاشورا، شب هنگام با «تعزیه» دور میگردند.
دستهروی هر یک از این چهار شب به یک گروه شغلی مسلمان جامعهو به نامآن گروه: جولاه، قصاب، سقا و فقیر اختصاص یافته که میتواند مهدی خود را بیرون بیاورد و بگرداند. در روز هفتم محرم پیکرة غولمانند سیاهی را که از پادشاه جنیان، جعفر جنّی (= زعفر جنی) ساختهاند، در دستهها میآورند. به باور آنها زعفر روز عاشورا برای یاری به امام در کربلا ظاهر میشود، ولی امام اجازه جنگیدن به او نمیدهد. در دهه محرم، بهویژه در شب عاشورا زنان مسلمان هند به پاس حرمت شهادت امامحسین(ع) جامههای ساده میپوشند و از پوشیدن لباس به رنگ روشن یا رنگارنگ و آویختن جواهر و زیور پرهیز میکنند. همچنین به نشانه همدردی با حضرت زینب(س) در غم از دست دادن برادر، النگوهای بلورین خود را میشکنند (مراسم النگوشکنی)، گیسوی خود را شانه نمیزنند، و در طول دوره عزاداری که گاه تا اربعین به درازا میکشد، از مجالس شادی و خنده دوری میجویند. در روز عاشورا، عزاداران همه از صبح تا غروب لب به غذا نمیگشایند و برای خوشبو نگهداشتن دهان، دانههای هل و نخودچی میخورند. به هنگام غروب پخت و پز و خوردن غذا را آغاز، و به اصطلاح «فاقهشکنی» میکنند.
یکی از رسمهای معمول در روزهای پنجم تا دهم محرم که به دوره «بندِ محنَت» معروف است، مردم با بستن ریسمانهای سبز و قرمز بر دور گردن و مچ دستها و بستن سیمهای نازک سُربی رنگ بر مچ پاها، همدردی خود را با امام نشان میدهند.
اندونزی و مالزی
مسلمانان سنی جزایر اندونزی و مالزی در جنوب شرق آسیا، ماه محرم را که «سورا» (عاشورا) و «حسن و حسین» مینامند، با مجموعهای از آداب و رفتارهای نمادین مذهبی گرامی میدارند. در جزیره سوماترا، در روز اول محرم، مقداری خاک از کنار یکی از شطها برمیدارند و در محلی در بیابان میگذارند و حصاری چوبی دور آن میکشند. این خاک را نمادی از خاک کرانه شط فرات میدانند که با صورت و بدن امام به هنگام شهادتش آغشته شد. همچنین انگشتهایی تشبیهی از انگشتان امام (پنجه) از چوب میسازند و آنها را با پارچه و برگ و گل میپوشانند. در شب دوم عاشورا پنجه را در حالی که یک «سَربان» (عمامه) سفید روی آن بستهاند، در محلهها میگردانند. این عمامه را که مظهری از عمامه امامحسین(ع) میانگارند، از گل خاکی میسازند که از کناره شط در بیابان گذاشتهاند.
در این جزیره هر طایفهتابوت و عَلَمی مخصوص خود دارد که در شب دوازدهم محرم آنها را در محلههای جزیره میگردانند و صدقه جمع میکنند. روز سیزدهم محرم تمام طایفهها یا تابوتها و علمهای خود به کنار شطی میروند و در حالی که هر طایفه برای تابوت خود قدری رجز میخواند و به آن فخر میکند، آن را هنگام غروب در آب شط میاندازد و گروههای مذهبی مسلمان، هندو و مسیحی ساکن جزیره ترینیدا در دریای کارائیب مراسم محرم را که به نام امامحسین(ع)، «هوسی» (حسین) میخوانند، به تأسی هندوان مهاجر هندوستان به این مجمع الجزایر برپا میدارند. هر دسته «تجّه» (صورت تغییر یافته تعزیه)هایی کوچک و بزرگ و دو صورت نمادین از ماه، مظهری از امامحسین(ع) و امام حسن(ع) میسازند و آنها را در دستههای عزا میگردانند و در پایان مراسم با آدابی خاص در آب دریا میاندازند.
محل برگزاری مراسم
تا پیش از اختصاص یافتن فضاهایی ثابت و دائمی برای مراسم عزاداری، شیعیان ایران معمولا در خانههای خود، مساجد، صحن امامزادهها، پیرامون مزارها، میدانها، کاروانسراها، بازارها و گهگاه در خیمههایی موقت، و در دستهرویها عزای شهدای کربلا را برگزار میکردند.
نخستین بار در دوره بوییان و به دستور معزالدوله ظاهراً خیمه برافراشتن برای عزاداری عاشورا در گذرگاهها معمول شد. بعدها بهویژه در دوره قاجار بزرگان محلهها خیمهها یا چادرهایی موقت برای عزاداری حسینی برپا میداشتند که مردم محل و خانوادههای سرشناس و متمول هزینه تهیه و برافراشتن آن را میدادند برخی از رجال و اعیان مملکت هم فضای حیاط خانههای خود را برای عزاداری در دهه محرم آماده میکردند. برای این کار، چادری بر فراز حیاط میزدند و در و دیوارهای آن را سیاه میبستند و با کتیبهبندیهای پارچهای با اشعاری از سروده دوازدهبندی محتشم کاشانی با این مطلع: باز این چه شورش است که در خلق عالم استر باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است. و اشعار و کلمات دیگر (مثلا برای شیعیان کویت که اشعاری از دعبل خزاعی و سلامهای زیارت عاشورا مینوشتند) میآراستند. روی حوض خانه را هم با الوار میپوشاندند و روضه و تعزیهروی تخت حوض میخواندند.
با شیوع عزاداری و روضهخوانی در ایران که به تحقیق باید در اواخر دوره صفوی یا آغاز دوره زندیان بوده باشد، تکیه که پیشترکاربری و نقش خاصی در ایران داشت، کاربری تازهای برای عزاداری حسینی و اجرای نمایشهای مذهبی یافت. در دوره صفوی، «حسینیه» که پیشینه آن در شهرهای بزرگی چون بغداد، حلب و قاهره به پایان سده۳ قر اوایل ۱۰م میرسید، در ایران پدید آمد و مراسم عزاداری امامحسین(ع) در حسینیه نیز تمرکز یافت. پس از آن مسجد، تکیه و حسینیه سه نهاد فعال برای برگزاری مراسم عزاداری امامحسین(ع) شدند. در سرزمینهای دیگر برای عزاداریهای محرم، در اماکن مذهبی مخصوصی جمع میشوند که در حوزههای جغرافیایی مختلف نامهایی خاص دارند؛ مثلا در شبهقاره هند این اماکن را «امامباره» یا «امامخانه»، «عاشورخانه»، «عزاخانه» و «تعزیهگاه»، در عمان و بحرین «مأتم» و در افغانستان «منبر» مینامند.
* دایرهالمعارف بزرگ اسلامی (با حذف منابع)
منبع: روزنامه اطلاعات