۱۱سپتامبر و رشد اسلام‌هراسی / عباس عیسی‌زاده

سلسله عملیات انتحاری ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به‌عنوان بزرگترین رویداد تروریستی تاریخ ایالات متحده و نیز عظیم‌ترین حمله خارجی به آن، پس از واقعه‌ «پرل هاربر» در زمان جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود. در صبح این روز، ۱۹ تن از اعضای القاعده (به انضمام ۱۴ تبعة سعودی)، چهار هواپیمای تجاری و مسافربری را ربودند و ساختمان مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پنتاگون در واشنگتن ـ پایتخت امریکا ـ را مورد هدف قرار دادند. در این واقعه، طبق گزارش، ۲۹۴۷ نفر از شهروندان عادی، از ۹۰ ملیت گوناگون کشته شدند.

 

 

سلسله عملیات انتحاری ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به‌عنوان بزرگترین رویداد تروریستی تاریخ ایالات متحده و نیز عظیم‌ترین حمله خارجی به آن، پس از واقعه‌ «پرل هاربر» در زمان جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود. در صبح این روز، ۱۹ تن از اعضای القاعده (به انضمام ۱۴ تبعة سعودی)، چهار هواپیمای تجاری و مسافربری را ربودند و ساختمان مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پنتاگون در واشنگتن ـ پایتخت امریکا ـ را مورد هدف قرار دادند. در این واقعه، طبق گزارش، ۲۹۴۷ نفر از شهروندان عادی، از ۹۰ ملیت گوناگون کشته شدند.

این حادثه شوک عمیقی به رسانه‌های جمعی و همچنین افکار عمومی غرب وارد کرد و تا مدتها موضوع غالب گفتمان عمومی و پوشش رسانه‌ای بود. این رویداد سراسر مغرب‌زمین را سخت متأثر کرد؛ زیرا هدف آن نه فقط ایالات متحده، که کلیت غرب و ارزش‌های اساسی آن تعبیر شد. نظری به اهداف نمادین این حمله، ادعای فوق را به اثبات می‌رساند. مرکز تجارت جهانی، نماد تمام‌عیار کاپیتالیسم (سرمایه‌داری) و اقتصاد جهانی در قلب منطقه تجاری نیویورک و پنتاگون به‌ عنوان نماد و محور میلیتاریسم و قدرت نظامی ایالات متحده و غرب به‌ طور عام.

متعاقب این رویداد تروریستی، با محوریت و شیطنت رسانه‌های جمعی، پیوند جدایی‌ناپذیر میان‌ «اسلام و تروریسم» در افکار عمومی غرب تثبیت شد. برای نمونه، نمایش مکرر‌ «تصاویر عدة اندکی از مردم فلسطین، در حال شادی و پخش شیرینی، بعد از این فاجعه»، اثر عمیقی بر افکار عمومی گذاشت. در اصالت این تصاویر، تردیدهای جدی وجود داشت و برخی آن را فیلمی آرشیوی از شبکه سی‌ان‌ان مربوط به سال ۱۹۹۱ می‌دانستند، لکن پخش آن در القای حمایت مسلمانان از تروریسم کاملاً مؤثر بود. در مقابل، همین رسانه‌ها بخش اعظم کشورهای اسلامی که حادثه تروریستی ۱۱سپتامبر و عاملان آن و نیز اعمال هرگونه خشونت و افراطی‌گری را به‌شدت محکوم کرده بودند، تعمداً نادیده گرفتند تا مبادا در القای پیوند خودساخته میان اسلام و تروریسم در افکار عمومی غرب، خللی واقع شود!

به‌ طور خاص، آثار و تبعات این فاجعه بر مسلمانان ساکن ایالات متحده، بسیار عمیق بود؛ دولت با وضع و اجرای قوانین ضد‌تروریستی و همچنین طرح‌ «جنگ علیه ترور» فشارهای شدیدی بر آنان وارد می‌کرد. رسانه‌ها نیز با تبعیت از دولت به نمایش خصمانه خود ادامه می‌دادند؛ در نتیجه، احساسات ضداسلامی، تحت تأثیر نفرت‌پراکنی مقامات رسمی و رسانه‌ها به اوج خود رسید. به گونه‌ای که برخی، کل جامعه اسلامی را مسئول این فاجعه می‌دانستند و معتقد بودند: تک‌تک مسلمانان باید بابت این رویداد عذرخواهی و اظهار ندامت کنند!

 

تأثیر ۱۱ سپتامبر بر روند اسلام‌هراسی

گروهی از صاحب‌نظران غربی تلاش کرده‌اند تا اسلام‌هراسی را به‌عنوان یک روند واکنشی و به‌منزله یکی از پیامدهای اجتناب‌ناپذیر حادثه یازدهم سپتامبر معرفی نمایند. با این حال واقعیت‌های عینی و تاریخی، نقصان و نادرستی این ادعا را اثبات می‌کند؛ چراکه از سویی زمینه‌ها و ریشه‌های اسلام‌هراسی، به مدتها قبل از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ برمی‌گردد و از سوی دیگر، نمودهای اسلام‌هراسی با شگردهای متنوع و اشکال گوناگون، در روز ۱۰سپتامبر نیز مانند ۱۲سپتامبر جریان داشت. با این تفاوت که میزان و گسترة آن بعد از این واقعه بیشتر و شدیدتر شد؛ چنان‌که سازمان ملل مدتی پیش از این حادثه، رسما نگرانی خود را از افزایش قابل توجه نفرت، تعصب و تبعیض علیه مسلمانان ابراز داشت و بدین شکل، اسلام‌هراسی را به رسمیت شناخت و آن را در ردیف پدیده‌های تبعیض‌آمیز دیگری همچون یهودستیزی و نژادپرستی قرار داده بود.

به بیان روشن‌تر با وجود آنکه اغلب پژوهشگران به‌درستی معتقدند که تلقی منفی از اسلام و مسلمانان تاریخی طولانی در غرب دارد، جمعی دیگر، حادثه ۱۱سپتامبر و بازنمایی رسانه‌ای آن را در گسترش تصورات منفی و به ‌طور مشخص، هراس‌آلود از اسلام و مسلمانان، عمیقاً مؤثر می‌دانند. در جمع بین این دو رویکرد ظاهراً متضاد باید گفت: بی‌تردید اسلام‌هراسی و ریشه‌های شکل‌گیری آن، به قبل از این حادثه و حتی به بیش از هزار سال پیش بازمی‌گردد. اما در این نیز تردیدی نیست که حادثه ۱۱سپتامبر و موج سیاسی، امنیتی و تبلیغاتی عظیمی که بر اثر آن به‌راه افتاد، تأثیری شگرف بر تغییر نگرش غرب نسبت به مسلمانان و نحوه تعامل با ایشان بر جای گذاشت. موج اسلام‌هراسی شدید، گسترده و برنامه‌ریزی شده به دنبال این حادثه، اشکال مختلف رسمی و غیررسمی جدیدی یافت. تحت تأثیر این موج، چهره‌ای مغشوش و مشوّش از اسلام و مسلمانان ترسیم شد و محدودیت‌ها و فشارهای روانی و قانونی سنگینی بر اقلیت‌های مسلمان ساکن غرب تحمیل گردید.

این فشارها به حدی بود که در ۷ دسامبر ۲۰۰۴ کوفی عنان ـ دبیر‌کل وقت سازمان ملل ـ کنفرانسی با عنوان‌ «مواجهه با اسلام‌هراسی: آموزش برای تأمل و تفاهم» برگزار کرد و در آن متذکر شد:‌ «این که جهان وادار شده است واژه جدیدی برای اشاره به تعصب گسترده و فزاینده کنونی ابداع کند، تحولی اندوهناک و آزار‌دهنده است. این مسأله در مورد‌ اسلام‌هراسی صدق می‌کند… از زمان حملات یازدهم سپتامبر، بسیاری از مسلمانان به‌ویژه در غرب در معرض بدبینی، آزار و تبعیض قرار گرفته‌اند… همچنین غالب مردم، اسلام را یکپارچه و فی‌نفسه مخالف غرب می‌دانند… این برداشت گسترده است و گرداب جهالت به صورت خطرناکی عمیق است».

از‌این‌رو حادثه ۱۱سپتامبر بدون شک، به افزایش بی‌سابقه نگرش‌های منفی نسبت به اسلام و مسلمانان به عنوان اقلیتی مذهبی در غرب منجر شد. گزارش‌های رسمی حاکی از آن است که پس از این رویداد، آزار و اذیت مسلمانان و تلقی خصمانه از اسلام، در میان عموم مردم و ارباب رسانه‌های غربی رشد چشمگیری داشته است. در پی این امر همچنین توجه به ابعاد پژوهشی موضوع اسلام‌هراسی، به‌ویژه نحوة بازنمایی رسانه‌ای مسلمانان، شدت بیشتری یافت. به تعبیری، پس از یازدهم سپتامبر،‌ «اسلام و هر آنچه گروه خاصی از مسلمانان انجام می‌دادند، به یکباره ارزش خبری کم‌سابقه‌ای یافت!»

 

افزایش اسلام‌هراسی در امریکا

به‌رغم وجود درجاتی از اسلام‌هراسی پیش از واقعه ۱۱سپتامبر، مسلمانان مقیم امریکا تقریبا تا پایان دهه ۹۰ میلادی با آزادی کامل، اعمال دینی خود را به‌جا می‌آوردند و در انجام فعالیت‌های روزانه، با محدودیت خاصی مواجه نبودند. میزان تعصب و تبعیض نیز از آنچه اکنون شاهد آنیم، بسیار کمتر بود. ادوارد سعید، متفکر و منتقد نامدار فلسطینی، این مقطع را به بهترین شکل با عبارت‌ «شرق‌شناسی پنهان» توصیف می‌کند. در این مقطع، نوعی نگاه مثبت ناخودآگاه نسبت به عربها و مسلمانان در ذهن اغلب امریکایی‌ها نقش بسته بود؛ اما ۱۱سپتامبر همه زمینه‌های مشترک و پلهای موجود را از بین برد و جایی برای هیچ‌گونه نگرش و دیدگاه مثبتی باقی نگذاشت.

وقوع این حادثه تکان‌دهنده به‌ دست چند تروریست افراطی مسلمان، اسلام و مسلمانان را در کانون توجه مردم امریکا قرار داد. بسیاری از امریکایی‌ها که تا آن زمان چیزی از اسلام نمی‌د‌انستند، ناگزیر شدند به تصویری هرچند سطحی از‌ اسلام دست یابند تا بتوانند وقایع عجیبی را که بدان نسبت داده می‌شد، تبیین و تفسیر کنند. این خود، زمینة رجوع و اعتماد به اولین منبع در دسترس یعنی‌ «رسانه‌ها» را فراهم ساخت. به‌ طورکلی واکنش امریکایی‌ها به این ماجرا از طرح برقراری گفتگوی جامع و فراگیر و رفتارهای صلح‌آمیز اجتماعی، تا تبعیض و تعصب نسنجیده و رفتارهای نژادپرستانه در نوسان بوده است. اگرچه احتمالا در این پیوستار، سویه خشونت‌بار آن شدت و غلظت بیشتری داشته است؛ چنان‌که‌ «طبق آمار رسمی پلیس فدرال امریکا، میزان جنایات ناشی از نفرت علیه مسلمانان، پس از ۱۱سپتامبر، حدود ۱۵برابر رشد داشته، تعداد این نوع جرایم از ۳۳ مورد در سال ۲۰۰۰، به ۵۴۶ مورد در سال ۲۰۰۱ افزایش یافت».

این واقعه همچنین به‌مثابه یک نقطه عطف در تاریخ امریکا، تحولات برجسته‌ای را در سیاست داخلی و خارجی این کشور موجب شد. موج جدیدی از اسلام‌هراسی ساختند، مشخصا از طریق تحکیم هویت ملی امریکایی و جبهه‌گیری گسترده علیه مسلمانان به‌راه افتاد که نتیجه قابل انتظارش، تجاوز به حقوق شهروندی مسلمانان این کشور به انحای مختلف بود. نمونه‌ای جالب در این زمینه، اظهارات دین عبیدالله ـ کمدین عرب‌تبار امریکایی ـ است که در تشریح موقعیت یک مسلمان در آن مقطع می‌گوید:‌ «بسیار عجیب است! تا پیش از ۱۱سپتامبر، من به‌ عنوان یک سفیدپوست امریکایی زندگی کاملا عادیی را تجربه می‌کنم و دوستانم نامهایی چون مونیکا، چندلر، جویی و رُز دارند… شب دهم سپتامبر به اتاق خوابم می‌روم، در‌حالی‌که یک سفید‌پوست امریکایی‌ام و صبح یازدهم سپتامبر از خواب برمی‌خیزم و درمی‌یابم که دنیا به گونه‌ای دیگر مرا می‌نگرد: اکنون من یک‌ «عرب» هستم!»

گفتنی است که این حادثه اگر‌چه در خاک ایالات متحده به‌وقوع پیوست، آثار و پیامدهایش به‌ویژه برای مسلمانان هرگز به این کشور محدود نشد. همین وضعیت، یعنی برخوردهای خشن، تعصب‌آمیز و نژادپرستانه با مسلمانان و جوسازی علیه اسلام، در کشورهای مختلف اروپایی، به‌خصوص در عرصه رسانه‌های جمعی با شدت تمام و حتی در مواردی شدیدتر از امریکا تا سالها پس از این واقعه ادامه داشت.

 

۱۱ سپتامبر و اسلام‌هراسی اروپا

آسمان بریتانیا نیز همانند امریکا، در پایان تابستان سال ۲۰۰۱، پر از ابرهای طوفانی هراس و نفرت از اسلام شد و این امر ماحصل حادثه ۱۱سپتامبر و تنشهای بین‌المللی متعاقب آن و برقراری دوباره پیوند قدیمی‌ «اسلام با بنیادگرایی و تروریسم» بود؛ البته این بار همراه با نمونه‌ای عینی و فاجعه‌ای عظیم که قابل چشم‌پوشی و انکار نبود. در نتیجه پس از این تراژدی دلخراش، دگر‌بار توجه رسانه‌های بریتانیا به اسلام و جوامع اسلامی عمیقاً جلب شد، لکن از زاویه‌ای کاملا خصمانه و مسأله‌دار از هر حیث. از لحظه‌‌ای که هواپیماها به برجهای دوقلوی نیویورک اصابت کردند، اسلام و تروریسم به ‌نحو جدایی‌ناپذیر و غیر‌ قابل ‌تفکیکی به ‌هم پیوند زده شدند و رسانه‌ها بدون پایبندی به هیچ‌گونه معیار ژورنالیستی و یا اصول اخلاقی، به ‌طرز جنون‌آمیز، عنان‌گسیخته و بی‌امان فقط به اسلام می‌تاختند و نفرت‌پراکنی می‌کردند.

وضعیت مسلمانان پس از ۱۱سپتامبر در دیگر کشورهای اروپایی، حتی از ایالات متحده و بریتانیا وخیم‌تر بوده است. آنها دائما تحت نظارت و فشارهای اجتماعی قرار دارند؛ نه فقط از جانب رسانه‌ها و سیاستمداران، بلکه مهمتر از آن از سوی اکثریت غیر‌مسلمان جامعه اروپا. گزارش معروف مرکز اروپایی نظارت بر نژاد‌پرستی و دگر‌هراسی، که بزرگترین و جامع‌ترین پژوهش صورت‌گرفته در زمینه اسلام‌هراسی به ‌شمار می‌رود، بر این ادعا صحه می‌گذارد. کریس آلن و یورگن نیلسن ـ پژوهشگران دانشگاه بیرمنگام و سرپرستان این پروژه تحقیقاتی ـ با جمع‌آوری ۷۵ گزارش از ۱۵ کشور مختلف اروپایی، به بررسی واکنش‌های ضد‌اسلامی و به‌ طورعام وضعیت اسلام‌هراسی در اروپا، پس از یازدهم سپتامبر پرداخته‌اند.

نتایج پژوهش نشان‌دهندة «افزایش تعصب و تبعیض علیه مسلمانان و ترس و هراس از آنان در تمامی کشورهای مورد بررسی بوده است». در گزارش یادشده تأکید می‌شود که حملات ۱۱سپتامبر پیش‌داوری‌های قبلی درباره مسلمانان را تشدید نموده و آتش خشم و نفرت را شعله‌ور‌تر ساخته است. این نفرت هم موجب خشونت فیزیکی و هم در سطحی گسترده‌تر، منجر به تصویر‌سازی مخدوش، آزار کلامی و ایجاد فضای وحشت شده است. زنان مسلمان و افرادی که جلوه‌های بارز‌تری از دین اسلام داشتند (نمادهایی همچون ریش و عمامه)، بیشترین قربانیان جوّ پر از خصومت و دشمنی مورد بحث بوده‌اند. در یک کلام، مهمترین نتیجه این گزارش در موجزترین شکل آن، اشاره صریح به‌ «طبیعت عمیق و ریشه‌دار اسلام‌هراسی و بیگانه‌ستیزی» در اروپاست.

 

بهانه‌ای برای توجیه اسلام‌هراسی

بی‌تردید پس از یازدهم سپتامبر، اسلام‌هراسی شکل پیچیده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و متنوع‌تری به خود گرفته است. نفوذ تفکرات اسلام‌هراسانه به سطوح رسمی و مقامات دولتی، اتخاذ سیاست‌ها و وضع و اعمال قوانین محدود‌کننده و نیز زمینه‌سازی برای ورود احزاب افراطی و اسلام‌ستیز به عرصه سیاست، از اهم پیامدهای ۱۱سپتامبر بوده است. به تعبیری، اسلام‌هراسی از یک گرایش پنهان و خرده‌فرهنگ منزوی در جوامع غربی، به یک جریان تأثیرگذار و فراگیر تبدیل شده است.

از دید کریس آلن،‌ «۱۱سپتامبر و وقایع پس از آن موجب توجیه اسلام‌هراسی شده است». مطلوب دانستن هر شکلی از تعصب، تبعیض و نفرت، گرچه بسیار غیرعادی و عجیب به‌نظر می‌رسد، اسلام‌هراسی، یا همان تعصب علیه مسلمانان، پس از ۱۱سپتامبر با کمال تأسف به امری موجه، معقول و منصفانه بدل گردید و رویه و قاعده به‌مرور زمان این شد که‌ «اسلام و همه مسلمانان مقصرند، مگر اینکه بی‌گناهی‌شان ثابت شود»، و لذا هرگونه رفتاری علیه آنها مجاز شمرده می‌شود.

در نهایت گفتنی است که این فضای سرشار از نفرت و خشونت، ثمرة تلاش همه‌جانبه رسانه‌ها، سیاستمداران و نخبگان غربی و بازتاب پخش و انتشار میلیون‌ها تصویر، یادداشت، سخنرانی و… در این راستاست که چنین معضل اجتماعی بزرگی را برای جامعه انسانی پدید آورده است. در امریکای پس از ۱۱سپتامبر، ما شاهد وضعیت حتی بغرنج‌تری هستیم؛ در این کشور ذیل یک ائتلاف راهبردی بزرگ، مسیحیان محافظه‌کار، نومحافظه‌کاران، گروه‌های ضدمهاجرت و سازمان‌های طرفدار اسرائیل گرد هم آمده‌اند و از هیچ تلاشی برای مقابله با اسلام فروگذار نمی‌کنند.

 

منابع:

اسپوزیتو، جان و دالیا مجاهد. ۱۳۹۰٫ چه کسی از طرف اسلام سخن می‌گوید؟. ترجمه سهیلا ناصری. تهران: هرمس٫

شیرغلامی، خلیل. ۱۳۹۰٫‌ «اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی». سیاست خارجی ۲۵(۴): ۹۹۵-۱۰۲۲٫

منبع: روزنامه اطلاعات