حمله به برج های تجارت جهانی در نیویورك (2001م)
در تاریخ 11 سپتامبر 2001م برابر با 20 شهریور 1380ش، پس از ربوده شدن چند هواپیما از فرودگاههای نیویورك، بوستون و واشینگتن، در ابتدا یكی از هواپیماها به همراه سرنشینان آن به برج صد و ده طبقه ای تجارت جهانی برخورد كرده و دقایقی بعد برج دیگر این مجموعه نیز با حمله مشابهی مواجه شد
در تاریخ 11 سپتامبر 2001م برابر با 20 شهریور 1380ش، پس از ربوده شدن چند هواپیما از فرودگاههای نیویورك، بوستون و واشینگتن، در ابتدا یكی از هواپیماها به همراه سرنشینان آن به برج صد و ده طبقه ای تجارت جهانی برخورد كرده و دقایقی بعد برج دیگر این مجموعه نیز با حمله مشابهی مواجه شد. همچنین هواپیمایی دیگر به ساختمان وزارت دفاع امریكا، پنتاگون، برخورد نمود. این حادثه منجر به فرو ریختن كامل ساختمانهای تجارت جهانی و ویرانی مقداری از وزارت دفاع امریكا گردید. در این مجموعه عملیات، تمامی مسافران هواپیما، هواپیما ربایان و هزاران نفر از كارمندان برجهای دوقلوی مركز تجارت جهانی و ساختمانهای اطراف آن كشته شدند و علاوه بر برجهای دوقلوی فوق، چندین ساختمان كوچكتر نیز كه در مجاورت آنها قرار داشت به طور كامل منهدم گردید. پس از این حادثه تروریستی، جورج دبلیو بوش (بوش پسر) رئیس جمهور وقت امریكا و دیگر دولتمردان این كشور، برخی از گروههای تروریستی از جمله شبكه القاعده به رهبری اسامه بن لادن ناراضی عربستان سعودی ساكن در افغانستان را مسبب اصلی این حملات تروریستی دانسته و با تبلیغات شدید و گسترده رسانه های گروهی، خود را برای به اصطلاح مقابله و مبارزه با تروریسم و شبكه های تروریستی آماده كردند. در همین راستا جورج بوش بدون مراجعه به سازمان ملل متحد و هماهنگی با این سازمان، در اقدامی خودخواهانه و خودسرانه، امریكا را سردمدار مبارزه با تروریسم معرفی كرد و اعلام نمود هر كس با ما نباشد، پس با تروریستهاست و باید منتظر حمله و مقابله به مثل ما باشد. پیرو این اعلام جنگ وقیحانه، ابتدا افغانستان در پاییز 2001م و عراق در زمستان 2003م مورد حمله نیروهای متحد امریكا و انگلیس قرار گرفت و فجایع بیشماری به وقوع پیوست. حادثه 11 سپتامبر برای امریكا زمینه ساز برنامه ای جهانی بود تا به تحكیم نظام تك قطبی و تضعیف رقبای اروپایی خود بپردازد و بسیاری از طرحهای توسعه طلبانه خود را عملی نماید. اما در این میان، نباید مسئله مقابله با اسلامگرایی و سركوب احساسات اسلامی در كشورهای خاورمیانه را از نظر دور داشت. معرفی اسلام به عنوان مظهر خشونت و متضاد با سایر ادیان الهی و نیز تشدید بدبینی افكارعمومی غرب نسبت به مسلمانان، از دیگر اهدافی بود كه در پی حادثه 11 سپتامبر، امریكا آن را دنبال میكرد. بدون تردید، تروریست خواندن تمامی گروههای اسلامی موجود در كشورهای خاورمیانه در این راستا قابل تفسیراست. حمله به افغانستان، اشغال عراق، فشارهای امریكا به ایران در مورد فعالیتهای هستهای، تحریم اقتصادی سوریه و اصرار بر لزوم اصلاحات در كشورهای عربی نمونه هایی از عملكرد امریكا پس از این حادثه است. ضمن آنكه این رویداد، اگر به صورت یك واقعه طبیعی و نه ساختگی مورد توجه قرار گیرد، نشان دهنده ناتوانی امریكا در تامین امنیت این كشور می باشد. با این حال، بیشتر قرائنْ بیانگر اطلاع مقامات امریكا از وقوع این حادثه بوده است. امریكا با استفاده از این مساله توانست اولاً با ارایه چهره یك كشور تهدید شده، به مظلوم نمایی بپردازد؛ ثانیاً به تفكر برتری جویی و استیلاطلبی خود استمرار بخشد و ثالثاً برای رسیدن به اهداف و دست یابی به منافع خود در عرصه بین الملل، حمایت كشورهای مختلف جهان را به دست آورد. از سوی دیگر، امریكا موفق شد در كوتاه مدت به نتایجی دست یابد. از جمله با استفاده از فرصت به دست آمده، حكومتهایی را كه برای امریكا و رژیم صهیونیستی به هر دلیلْ خطرساز بودند، مورد تهاجم و تهدید خود قرار داد؛ رژیم صهیونیستی را در استفاده از سرمایه ها، منافع و بازارخاورمیانه سهیم ساخت و با تقویت رهبران وابسته به خود درمنطقه، در جهت سركوب مخالفتهای ضد امریكایی و ضد اسرائیلی تلاش نمود. البته امریكا در جریان اقدامات خود، نشان داد كه مقولاتی چون دموكراسی، حقوق بشر، آزادی، مشاركت مردم و... شعارهایی است كه صرفاً برای فریب افكار عمومی جهان مورد استفاده قرار میگیرد و هر جا كه منافع امریكا در میان باشد از ایجاد اختناق و سركوبی و پایمال كردن حقوق اولیه انسانها، ابا نخواهد كرد. به طور خلاصه میتوان گفت رویداد 11 سپتامبر به هر صورت و با هر انگیزهای كه به وقوع پیوسته باشد، از سوی سردمداران كاخ سفید به نوعی از جنگهای صلیبی علیه جوامع اسلامی تبدیل شد. تحت فشار گذاشتن كشورهای اسلامی همگی نشانه هایی گویا ازتلاش سلطه گران غربی و این بار تحت عنوان حمایت از حقوق بشر و دموكراسی ولی در واقع حفاظت از صهیونیسم جهانی است.