چراغ روشن معنا؛ درباره سيدجعفر شهيدى

دستاران: وقتى مى خواهى از سيد جعفرشهيدى بنويسى، بى بروبرگرد مى گويد: «اى بابا، اين كارهاى تكرارى براى چى؟! يه چيزى بنويسيد كه به درد مردم بخورد.»

 

 

 

دستاران: وقتى مى خواهى از سيد جعفرشهيدى بنويسى، بى بروبرگرد مى گويد: «اى بابا، اين كارهاى تكرارى براى چى؟! يه چيزى بنويسيد كه به درد مردم بخورد.»

 

 اديب، صاحب نظر در تاريخ اسلام، مترجم

۱۲۹۷ تولد در بروجرد

۱۳۲۰ عزيمت به عراق براى ادامه تحصيلات حوزوى

۱۳۲۷ بازگشت به ايران

۱۳۲۸ شروع همكارى با مرحوم دهخدا در لغت نامه

۱۳۳۰ تدريس در دبيرستان هاى تهران

۱۳۳۰ انتشار مجله فروغ معلم

۱۳۳۲ اخذ ليسانس از دانشكده معقول و منقول

۱۳۳۵ اخذ ليسانس ادبيات فارسى

۱۳۴۰ آغاز تدريس در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران

۱۳۴۰ اتمام دوره دكترى زبان و ادبيات فارسى

۱۳۴۲ معاونت مؤسسه دهخدا

۱۳۴۶ همكارى با دكتر محمد معين در تهيه فرهنگ فارسى معين

۱۳۴۶ سفر به اردن به دعوت دانشگاه عمان

۱۳۴۶ رياست مؤسسه دهخدا

۱۳۴۹ سفر به مصر جهت شركت در كنفرانس اسلامى قاهره

۱۳۵۱ سفر به الجزاير

۱۳۵۷ سفر به عراق به دعوت دانشگاه بغداد

۱۳۶۸ سفر به چين به دعوت دانشگاه پكن، سفر به آمريكا، شركت و سخنرانى در كنفرانس شيعه در دانشگاه تمپل، فيلادلفيا ۱۳۷۳ سفر به چين و دريافت استادى افتخارى از دانشگاه پكن

 

فهرست آثار استاد شهيدى:

تأليف:

مهدويت در اسلام / جنايات تاريخ / چراغ روشن در دنياى تاريك (يا زندگانى امام سجاد) / در راه خانه خدا / در ديار آشنايان / پس از پنجاه سال / شرح لغات و مشكلات ديوان انورى / تاريخ تحليلى اسلام / زندگانى حضرت فاطمه (س) / زندگانى على بن الحسين (ع) / آشنايى با زندگانى امام صادق (ع) / ستايش و سوك امام هشتم در شعر فارسى / عرشيان / شرح مثنوى شريف / از ديروز تا امروز

 

تصحيح:

تصحيح آتشكده آذر اثر لطفعلى بيك آذر بيگدلى / تصحيح دره نادره اثر ميرزا مهدى خان استرآبادى / براهين العجم

 

ترجمه:

ابوذر غفارى، نخستين انقلابى اسلام / شيرزن كربلا اثر بنت الشاطى / انقلاب بزرگ اثر دكتر طه حسين / ترجمه نهج البلاغه

 

مجموعه ها:

محمد خاتم پيامبران / يادنامه علامه امينى (با همكارى محمدرضا حكيمى) / محيط ادب، مجموعه سى گفتار به پاس پنجاه سال تحقيقات و مطالعات سيد محمد محيط طباطبايى، با همكارى حبيب يغمايى، محمد ابراهيم باستانى پاريزى و ايرج افشار

وقتى مى خواهى از سيد جعفرشهيدى بنويسى، بى بروبرگرد مى گويد: «اى بابا، اين كارهاى تكرارى براى چى؟! يه چيزى بنويسيد كه به درد مردم بخورد.»

از خودش حرف زدن را اصلاً دوست ندارد، تا جايى كه ناچارى براى رسيدن به تمام وجوه كارى اش به منابعى مراجعه كنى.

در ۸۶سالگى، هم چنان بعد از ۵۵سال به مؤسسه لغت نامه دهخدا مى رود، كارها را سروسامان مى دهد و چهارشنبه ها هم پذيراى دانشجويانش است. تدريس در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران را از سال ۱۳۴۰آغاز مى كند و از سال هاى۴۵ ، ۴۶ با ناامنى دانشگاه، دانشجويان خود را به لغت نامه مى برد كه حالا سال هاست در برنامه هاى چسبانده شده روى برد گروه ادبيات دانشگاه تهر ان، محل تشكيل كلاس هاى استاد شهيدى لغت نامه دهخدا ذكر مى شود.

هر روز از لغت نامه كه برمى گردد، در تنهايى خانه و در ميان قفسه هاى فلزى لبريز از كتاب، پشت ميزى مى نشيند و ادامه كارهايش را پى مى گيرد. در اين خانه ساده تزيين شده با چند تابلو كه اكثراً رنگ و رويى مذهبى دارند جلوى در ورودى كه گاه گربه اى پشت آن منتظر است تا در بازشود و خود را برساند به پاى استاد، چوب رختى نشانى از زمستان دارد؛ پالتوهاى زمستانى و كلاه هاى گپ و بره اى روى آن، در اين فصل گرم، باتو از پيرمرد تنهاى منتظرى سخن مى¬گويد و يا شايد از تنهايى مردى كه گذر روزها و بودن در فصلى سرد يا گرم ديگر چندان اهميتى برايش ندارد.

سيد جعفر شهيدى روزگار كودكى را در بروجرد گذراند. آنجا به دكان مى رفت و درس مى خواند. معلم هاى بروجرد ديگر اقناعش نمى كردند، راهى نجف شد و درضمن تحصيل علوم دينى و فقه و اصول، توجهش به مسائل تاريخى نيز جلب شد، تا جايى كه اولين كتابش ـ مهدويت در اسلام ـ را در نجف پيرامون نوشته هاى احمد كسروى منتشر مى كند. در نجف نه تنها به قواعد و صرف و نحو زبان عربى بلكه در مكالمه و تكلم و سخنرانى هم تسلط پيدا مى كند، هرچند بعد از گذشت هفت سال در سال ،۱۳۲۷ بخاطر بيمارى، ناگزير به بازگشت مى شود، اما هم چنان با حسرت از آن روزها ياد مى كند و بهترين دوران زندگى خود را همان سال هايى مى داند كه سخت ترين دوران زندگى اش بوده است.

پس از بازگشت به ايران، دكتر شهيدى همان سال ها براى گذران زندگى و به منظور انجام كار ترجمه نزد دكتر سنجابى ـ وزير فرهنگ وقت ـ مى رود كه به او پيشنهاد تدريس مى شود. با ماهى ۱۵۰ تومان در دبيرستان ابومسلم مشغول مى شود و بعد كه به او مى گويند با داشتن مدرك ليسانس حقوقش به ۳۰۰تومان خواهد رسيد، بدون شركت در كلاس ها، ليسانس الهياتش را از دانشكده معقول و منقول با بهترين نمره ها مى گيرد. سال ۱۳۲۸ شروع همكارى سيدجعفر شهيدى با علامه دهخداست. دهخدا از او دعوت به همكارى مى كند و در نامه اى به وزير فرهنگ وقت، خواستار آن مى شود تا به جاى ۲۲ساعت به او شش ساعت تدريس اختصاص دهند تا بقيه وقتش را در لغت نامه بگذراند.شهيدى لغت نامه دهخدا را مؤسسه اى مى داند كه قائم به شخص نيست. به همكارى ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر از فضلاى درجه اول و هم چنين عده زيادى از دانشجويان و حتى غيردانشجويان، چه در گردآورى يادداشت ها، چه در نوشتن مطالب و بررسى آن ها تأكيد مى كند كه اينها در طول زمان لغت نامه را به وجود آورده اند.

بعد از مرحوم دهخدا، دكترمعين سرپرست مجموعه مى¬شود. اما در طول مدت پنج سال بيمارى او نيز شهيدى اسم معين را از لغت نامه برنمى دارد تا اسم خود را بگذارد. تمام نامه ها را با عنوان معاون امضا مى كند و حتى تا مدتى پس از درگذشت دكتر معين، زيرنظر دكترمحمد معين هم چنان روى جلد لغت نامه پابرجا مى ماند.

دكترشهيدى همواره خود را طالب علم مى داند. در ۴۵ـ۴۰ سالگى تازه آموختن زبان انگليسى را آغاز مى كند و هميشه كتابى در جيب داشته كه در اتوبوس و موقع راه رفتن از روى آن لغت حفظ مى كرده است. حالا هم يك روزنامه انگليسى زبان چاپ داخل روى ميزش است. مى گويد هر از گاهى نگاهى به اين روزنامه ها مى اندازد كه شايد اخبار كامل ترى نسبت به ديگر روزنامه ها داشته باشند.

آشنايى استاد با زبان و ادبيات فارسى هم به ساليان دورى برمى گردد كه كتاب هاى زيادى در ادبيات فارسى مى خوانده است، بيشتر به نثر و كمتر شعر، هرچند اهم مطالعه اش در داستان ها و تاريخ بوده است. در مدرسه هاى قديمى رنگ تاريخ بيهقى را نمى ديدند، تا چه رسد به ديوان فلان شاعر كه در دانشكده ادبيات تدريس مى شود. اما بعد كه شهيدى به خانه مرحوم دهخدا مى رود و با آن جمع كار مى كند، اندك اندك با متون نظم آشنايى پيدا مى كند و به تتبع در آن ها مى پردازد. همين تتبع در متون و هم نشينى با آن اشخاص، به ويژه شخص علامه دهخدا، او را به ادبيات فارسى علاقه مند مى كند. بعد هم استاد به اهميت اين بخش در فرهنگ اسلامى بيشتر واقف مى شود و خود را موظف مى داند تا آن جا كه از دستش برمى آيد خدمتى انجام دهد. اين گونه است كه سال ها مشغول تصحيح «دره نادره» مى شود كه پيش از او كسى به اين كار نپرداخته است. استاد ايرج افشار در اين باره مى گويد: «همه مى دانند «دره نادره» نمونه اى روشن از فضل فروشى بى ذوقانه ميرزامهدى خان استرآبادى است كه شهيدى با «صفاى لرى» بر سر آن «جان كردى» كند و توانست چكيده مطالب تاريخى كتاب را سودمند سازد.»

از نمونه هاى علقه شهيدى به ادبيات فارسى، يكى هم تأليف شرح مثنوى معنوى است. او در اين راه پيروى از روشى را پيش گرفت كه استادش بديع الزمان فروزانفر آغاز كرده و ناتمام مانده بود.

اما استاد شهيدى در تدريس كه بهاءالدين خرمشاهى از آن به عنوان شيوه اى ياد مى كند كه آميزه هاى از شيوه هاى آموزشى حوزه و دانشگاه است، به زمينه هاى مختلفى پرداخته است: تدريس بسيارى از متون نظم و نثر از شاهنامه گرفته تا ديوان خاقانى، مثنوى، گلستان سعدى، ديوان حافظ، المعجم فى معابير اشعارالعجم، شمس قيس رازى، چهارمقاله نظامى عروضى، ديوان انورى، مرزبان نامه، كليله و دمنه، تاريخ وصاف، دره نادره، داراب نامه طرسوسى، منشآت قائم مقام فراهانى، ديوان نشاط اصفهانى، قرآن كريم، نهج البلاغه، شعر كميت متنبى، ربيع، ابوالملاء معرى، شعراى دوره جاهلى، صرف و نحو و ...

از شاگردان استاد نيز مى توان به كامران فانى، سعيد حميديان، بهاءالدين خرمشاهى، عباس كى منش، عبدالحسين فرزاد، احمد تميم دارى، سيدعلى موسوى گرمارودى و ديگران اشاره كرد.

شهيدى به جز كلاس هاى روزهاى چهارشنبه اش در لغت نامه ساليانى نيز در همين روز در جمع ديگرى حضور داشته است. او در فاصله سال هاى ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ به انجمنى مى پيوندد كه بنيان گذارانش مرحوم استاد احمد آرام و مرحوم على محمد عامرى بوده اند. پس از انقلاب اسلامى، اين انجمن از مدرسه عالى سپهسالار (مدرسه عالى شهيدمطهرى) به كتابخانه فرهنگستان قديمى مى رود و اعضا يكى دوبار هم در مؤسسه لغت نامه مى نشينند كه در نهايت ناهارخانه «پاراديزو» مقر آن ها مى شود.

از اعضاى اين انجمن كه به اصحاب چهارشنبه معروفند، مى توان به سيد محمد محيط طباطبايى، مجتبى مينوى، شهيد مرتضى مطهرى، محمدعلى حكيم، حبيب يغمايى، غلامحسين يوسفى، حسين خديو جم، احمد آرام، مهدى محقق، سيدعلى موسوى بهبهانى و ابراهيم تيمورى اشاره كرد.

سيد جعفر شهيدى بهترين و سودمندترين كار خود را پرداختن به تاريخ اسلام و سيره پيامبر و اهل بيت مى داند. مى گويد: «شايد هم يك مقدارى مربوط به پيرى است و نزديك شدن به آخرت»، اما معتقد است شايد اين كارها بهتر از كارهايى است كه قبلاً به آن ها پرداخته است: «اگر من عمر خود را صرف همين تحقيق در تاريخ اسلام و سيره پيامبر و اهل بيت مى كردم، به نظرم هم براى خودم مفيدتر بود و هم براى مردم.»

شهيدى ابراز اميدوارى مى كند تا استادان تاريخ همت كنند و كتاب هاى متعددى بنويسند و مى گويد: «نمى دانم چه شده است كه از سال تأسيس دانشكده ادبيات و پيش از آن، در دارالمعلمين به همه قسمت هاى تاريخ توجه شده، جز به تاريخ اسلام.»

استاد شهيدى نوشتن حدود ۱۵ كتاب و ۱۲۰ مقاله را در كارنامه سال ها فعاليت فرهنگى خود دارد كه نهج البلاغه نيز يكى از آنهاست، كتابى كه خواندن آن را به هر كس كه مى خواهد زندگى درست و حسابى و خداپسندانه اى داشته باشد، توصيه مى كند.

-------------

- این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد 1290 تا 1330 خورشیدی می پرداخت. بخشی از این پروژه سال 1383در قالب کتاب منتشر شده است.

- ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷

- آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده

-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:

elitebiography@gmail.com

منبع: انسان شناسی و فرهنگ