امام باقر(ع)، شکافنده دانش / دکتر عباس زریاب خویی

ابوجعفر محمد بن علی(ع)، مشهور به امام محمدباقر(ع)، امام پنجم از ائم ه اثنی‌عشر(ع) و هفتمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. تولد آن حضرت در سال ۵۶ یا ۵۷ق در مدینه رخ داد. روز تولد را به اختلاف در اول رجب و سوم صفر گفته‌اند و روز اول رجب را نیز جمعه یا دوشنبه یا سه‌شنبه ذکر کرده‌اند.

 

 

ابوجعفر محمد بن علی(ع)، مشهور به امام محمدباقر(ع)، امام پنجم از ائم ه اثنی‌عشر(ع) و هفتمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. تولد آن حضرت در سال ۵۶ یا ۵۷ق در مدینه رخ داد. روز تولد را به اختلاف در اول رجب و سوم صفر گفته‌اند و روز اول رجب را نیز جمعه یا دوشنبه یا سه‌شنبه ذکر کرده‌اند. مطابق جداول وستنفلد روز اول رجب سال ۵۷ق مطابق بوده است با روز یکشنبه دهم ماه مه سال ۶۷۷م و این محاسبه به روایتی که روز تولد آن حضرت را غرّۀ رجب روز دوشنبه سال ۵۷ گفته است، نزدیکتر است؛ زیرا اختلاف یک روز را باید به حساب اختلاف در رؤیت هلال گذاشت.

مادر آن حضرت فاطمه دختر امام‌حسن مجتبی(ع) است که مکنّی به «ام‌عبدالله» یا «ام‌الحسن» بود و با این ترتیب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر، فاطمی و علوی بوده است. لقب ایشان به سبب دانش بیکران «باقر» یا «باقرالعلم» [باقرالعلوم] بوده است و همه نویسندگان شرح حال آن حضرت ـ از شیعه و سنی ـ متفقند بر این که این لقب از مصدر «بقر» به معنی شقّ و شکافتن و بازکردن و وسعت‌دادن آمده است. در لسان‌العرب آمده است: «تبقر، توّسع در دانش و مال است و به محمد بن علی بن الحسین «باقر» می‌گفتند؛ زیرا او علم را می‌شکافت و اصل آن را می‌شناخت و فرعش را استنباط می‌کرد و در علم تبقر داشت (یعنی وسعت و احاطه داشت).» صدوق و طوسی در امالی خود روایت کرده‌اند که رسول‌الله(ص) آن حضرت را باقر نامید و به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «ای جابر، زمان یکی از اولاد مرا که از فرزندان حسین است، درک خواهی کرد. او همنام من است و علم را با مهارت بسط می‌دهد و می‌شکافد. وقتی او را دیدی، سلام مرا به او برسان.»

 

سیرت و صورت امام

وی گندمگون و میانه‌بالا و قوی هیکل بود. صورتی گرد و محاسنی سیاه و مویی مجعد داشت، ابروانش پیوسته و چشمانش درشت و بینی‌اش کشیده بود. در گفتار راستگوترین و در دیدار گشاده‌روترین و در بذل جان در راه خدا، بخشنده‌ترین و در اخلاق، متواضع‌ترین مردمان بود. از خوف خدا بسیار می‌گریست و هنگام بروز مشکلات، اهل‌بیت را جمع می‌کرد و با هم به ذکر و استغاثه می‌پرداختند.

قسمت عمده درآمد ملک خود را در راه خدا انفاق می‌فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه کار می‌کرد. در زهد و فضل و تقوا و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع، سرآمد همگان و ضرب‌المثل بود. بقایای صحابه و وجوه تابعین و رؤسای فقها از او روایت حدیث کرده‌اند.

ابن شهرآشوب در «مناقب»، نام بزرگانی را که از امام پنجم روایت حدیث کرده‌اند، چنین آورده است: از صحابه: جابر بن عبدالله، از تابعین: جابر جعفی و کیان سختیانی صوفی، از فقهای بزرگ: ابن مبارک و اوزاعی و زهری و مالک بن انس و ابوحنیفه و شافعی و زیاد بن منذر نهدی، از مصنفان: طبری و بلاذری و سلامی و خطیب بغدادی.

 

دانش بیکران

احادیثی که از ابوجعفر(ع) روایت شده، فصول عمدۀ فقه تشیع را تشکیل می‌دهد. علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف‌الغمّه و ابن‌طلحه در مطالب‌السؤول و سبط ابن جوزی در تذکره‌الائمه و سایر محدثان اهل سنت از عبدالله بن عطاء مکی روایت کرده‌اند که گفته ‌است: «علما را نزد هیچ کس حقیرتر از آن ندیدم که در محضر ابوجعفر محمد بن علی(ع) دیدم. حکم بن عبینه با مقامی که بین علما داشت، در برابر او چون کودکی ابجدخوان می‌نمود.»

احتجاج آن حضرت با خوارج و صوفیان و فقها و راهبان مسیحی و با هشام بن عبدالملک و جواب‌های مقنعی که به هر یک می‌داده، در کتب سیره مسطور است. علاوه بر احادیث و رساله‌های آن حضرت که حد فصاحت است، به عبری و سُریانی نیز واقف بود و نمونه اشعار و کلمات قصارش در تُحف‌العقول، أمالی سیدمرتضی، حلیه‌الاولیاء و سایر کتب حدیث و تاریخ ثبت است. به قول ابن‌الندیم در الفهرست، امام باقر کتابی در تفسیر تصنیف نموده که ابوجارود زیدی آن را روایت کرده و ابوبصیر یحیی بن قاسم السدی و علی بن ابراهیم بن هاشم در تفسیر خود نقل کرده‌اند. کلینی در روضۀ کافی دو رساله از امام را که خطاب به سعدالخیر اموی است، درج نموده است. ابن الندیم تألیف کتابی را به نام هدایه به ابوجعفر محمد بن علی نسبت داده که ظاهراً تألیف امام پنجم(ع) است.

 

خلفای عهد

حضرت باقر(ع) در زمان امامت خود با ولید بن عبدالملک (متوفای ۹۶ق) و سلیمان بن عبدالملک (م ۹۹ق) و عمر بن عبدالعزیز (م ۱۰۱ق) و یزید بن عبدالملک (م ۱۰۵ق) و هشام بن عبدالملک (م ۱۲۵ق) معاصر بود و به اغلب احتمالات سی وهفت سال با پدر بزرگوار خود زیست. وفات ایشان بنا به اشهر اقوال، در سال ۱۱۴ق بود و بعضی سال ۱۱۶ و ۱۱۷ نیز گفته‌اند، همچنان که در ماه وفات آن حضرت نیز میان ذوالحجه و ربیع‌الاول و ربیع‌الآخر اختلاف است. قبر ایشان در بقیع در کنار قبر امام زین‌العابدین و امام حسن مجتبی علیهماالسلام است.

 

در کلام دانشوران اهل سنت

نویسندگان اهل سنت درباره زندگی و سخنان و آثار و روایات آن حضرت مطالبی نسبتاً مفصل دارند از جمله حافظ ابونعیم اصفهانی در حلیه‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء (۳ر۱۸۰ـ۱۹۲) و حافظ ذهنی در سیر اعلام‌النبلاء (۴ر۴۰۱ـ۴۰۹). ذهبی می‌گوید که آن حضرت در سال ۵۶ در زمان حیات عایشه (م ۵۸ق) و ابوهریره (م ۵۹ق) متولد شد و به طور مرسل از جدش حضرت رسول(ص) و نیز از علی بن ابی‌طالب(ع) روایت می‌کند و روایت او از حضرت رسول(ص) زیاد نیست و از این جهت مانند پدرش (امام زین‌العابدین(ع)) و فرزندش (امام صادق(ع)) است و حدیث هیچ کدام (از حضرت رسول(ص)) جزوه بزرگی نمی‌شود؛ ولی خودشان صاحب مسائل و فتاوی هستند.

نسایی و دیگران او را از فقهای تابعین در مدینه شمرده‌اند که همه حفاظ حدیث به قول او احتجاج (استدلال) می‌کنند. تعبیری که ابونعیم از آن حضرت می‌کند، چنین است: «الحاضر الذاکر الخاشع الصابر… کان من سُلاله النبوّه و ممن جمع حسب الدین و الابوّه، تکلم فی العوارض و الخطرات و نهی عن المراء و الخصومات…» یعنی: آن که حضور قلب داشت، همواره خود را در حضرت الوهیت حس می‌کرد و زبانش پیوسته در ذکر خداوند بود، فروتن و بردبار بود و از خاندان نبوت بود و کسی است که شرف دین را با شرف خانوادگی جمع کرده است؛ درباره آنچه بر دلها می‌گذرد، سخن گفته است و از جدال و دشمنی نهی فرموده است.

ذهبی نیز روایتی از حضرت باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود: عمر گفت نمی‌دانم با «مجوس» (زرتشتیان) چه کنم؟ عبدالرحمن بن عوف بلند شد و از حضرت رسول(ص) روایت کرد که: «با ایشان مانند اهل کتاب رفتار کنید». این روایت دلالت دارد که زرتشتیان نیز مانند یهود و نصارا اهل کتاب هستند و نمی‌توان ایشان را مشرک و کافر حربی شمرد.

 

چند روایت

شیخ مفید در ارشاد، احتجاج حضرت باقر(ع) را در رد خوارج نقل کرده است. این احتجاج را که حضرت در برابر نافع بن الازرق ـ پیشوای ازارقه ـ فرموده است، قدرت آن حضرت را در استدلال می‌رساند. حضرت به نافع فرمود که: خوارج علی(ع) را به جهت رضای او به حکمیت ابوموسی اشعری و عمرو بن العاص تکفیر می‌کنند، در صورتی که خداوند چنین حکمیتی را در قرآن تجویز فرموده است: «فابعثوا حَکماً من اهله و حَکماً من اهلها ان یُریدا اصلاحاً یوفق ‌الله بینهما…» و نیز حضرت رسول(ص) در قضیه بنی‌قریظه سعد ابن معاذ را حَکم قرار داد و حُکم او را امضا فرمود. بعد امام‌باقر(ع) به نافع بن الازرق فرمود: «مگر نمی‌دانید که علی به حَکمین امر فرمود که از روی قرآن حکم کنند و از حکم قرآن تجاوز نکنند و شرط فرمود که اگر از حکم قرآن مخالفت کردند، حکمشان مردود باشد؟»

نیز به روایت کلینی در کافی، حضرت به عبدالله بن نافع بن الازرق فرمود که درباره حدیث خیبر که حضرت رسول(ص) فرمود: «عَلم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند»، چه می‌گوید؟ عبدالله بن نافع گفت: «در این حدیث شکی نیست؛ ولی علی پس از آن در قضیۀ حکمین کافر شد!» امام باقر(ع) گفت: «آیا خداوند که علی را در روز خیبر دوست داشت، نمی‌دانست که او بعداً کافر خواهد شد؟ اگر بگویی نمی‌دانست، پس تو خود کافر هستی و اگر بگویی می‌دانست و با این‌همه او را دوست می‌داشت، پس علی کافر نشده است.»

شیخ مفید در ارشاد برای آن حضرت هفت فرزند ذکر کرده است که بزرگترین ایشان حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) و بعد عبدالله بن محمد است. مادر این دو ام‌فروه ـ دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر ـ بود. فرزندان دیگر حضرت عبارت بودند از: ابراهیم و عبیدالله که مادرشان ام‌حکیم دختر اسد بن المغیره بود و علی و زینت و ام‌سلمه.

*دایره‌المعارف تشیع(با حذف منابع)