کلام محوری در ادب پارسی

سنت فکری فلسفی غرب از روزگار افلاطون و ارسطو، و حتی پیش تر از آن، تا قرن بیستم و در اندیشه و آرای فردینان دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، تحت تأثیر رویکردی دوقطبی، گفتار را بر نوشتار ترجیح می داده است. در این نگره، انتقال کامل معنا از طریق «گفتار» امکان پذیر می نمود. حال آنکه نوشتار تنها فرع و جانشین گفتار قلمداد می شد و این انمکان دست نایافتنی به نظر می رسید.

فرزاد بالو - حبیب الله عباسی

چکیده: سنت فکری فلسفی غرب از روزگار افلاطون و ارسطو، و حتی پیش تر از آن، تا قرن بیستم و در اندیشه و آرای فردینان دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، تحت تأثیر رویکردی دوقطبی، گفتار را بر نوشتار ترجیح می داده است. در این نگره، انتقال کامل معنا از طریق «گفتار» امکان پذیر می نمود. حال آنکه نوشتار تنها فرع و جانشین گفتار قلمداد می شد و این انمکان دست نایافتنی به نظر می رسید. با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایرانی اسلامی می توان مدعی شد که با وجود تفاوت هایی در مبانی و روش ها، با ترجیح گفتار بر نوشتار در گفتمان اندیشگی زبان و ادب کلاسیک مواجه هستیم. چنان که، به طور خاص، ناصرخسرو مبانی نظری این مهم را سامان بخشید و سازوکار حاکم بر زبان گفتار حاکمیت و سیطرۀ خود را بر حوزۀ بلاغت اسلامی به طور عام و بلاغت فارسی به طور خاص تا قرن ها ادامه داد. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.

زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال هجدهم تابستان 1389 شماره 13 (پیاپی 68)

 

دریافت مقاله

منبع: پرتال جامع علوم انسانی