اســــــــــــتقبال بیشتر از ترجمههای خارجی نسبت به کتابهای تالیفی چالشی است که گریبانگیر حوزه ادبیات کودک و نوجوان هم شده است. این موضوع را با جعفر ابراهیمینصر، متخلص به شاهد، شاعر و نویسنده و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان در میان گذاشته و به گفتوگو نشستهایم. ابراهیمی در 6 دوره دبیر جشنواره مطبوعات و از سال 1360 تا 1380 مسئول شورای شعر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده است و بیش از 150 کتاب برای گروه سنی مختلف در کارنامهاش دارد. خودش میگوید که اغلب آنها به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است.
چالش غلبه کتابهای خارجی در بازار کتاب در گفتوگو با جعفر ابراهیمینصر
مهربانو ابدیدوست : اســــــــــــتقبال بیشتر از ترجمههای خارجی نسبت به کتابهای تالیفی چالشی است که گریبانگیر حوزه ادبیات کودک و نوجوان هم شده است. این موضوع را با جعفر ابراهیمینصر، متخلص به شاهد، شاعر و نویسنده و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان در میان گذاشته و به گفتوگو نشستهایم. ابراهیمی در 6 دوره دبیر جشنواره مطبوعات و از سال 1360 تا 1380 مسئول شورای شعر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده است و بیش از 150 کتاب برای گروه سنی مختلف در کارنامهاش دارد. خودش میگوید که اغلب آنها به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است. او با صدا و سیما 12 سال به عنوان نویسنده برنامههای رادیویی همکاری داشته است. ابراهیمی در سال 86 موفق به دریافت نشان درجه یک هنری، معادل «دکتری ادبیات» شده است.
کودکان و نوجوانان این روزها از کتابهای خارجی استقبال بیشتری میکنند تا ایرانی. شما علت این ماجرا را در چه میدانید؟
دقیقا این رویکردی است که ناشران دارند برای اینکه سود تجاری ببرند. چون وضعیت کتاب بحرانی است و ناشران هم برایشان صرف نمیکند کتاب را از نویسنده ایرانی بگیرند و برایش خرج کنند. در نهایت مردم هم مثل سابق خیلی کتاب نخرند و کتاب دستشان بماند و چون دولت هم هیچ تمهیدی در این مورد نیندیشیده و کاری و کمکی نکرده و اگر هم بکند خیلی کمرنگ است خب ناشران هم به خصوص ناشران تازه کار، ناچارا سراغ کتابهای
خارجی میروند.
در واقع نظر شما این است که عرضه بیش از حد کتاب خارجی توسط ناشر باعث این مساله شده است؟
ناشران کمتر میخواهند هزینه کنند. بنابراین کتابهایی را که تصویری است و هزینه کمی دارد، انتخاب میکنند؛ چون هزینه تصویرگری و صفحهآرایی و تالیف هم نمیدهند. از طرفی سراغ کتابهایی میروند که در نمایشگاههای خارجی عرضه میشود و آنها را با قیمت اندکی چاپ میکنند. مردم هم معمولا گرایش بیشتری به جنسهای خارجی دارند و بیشتر هم فکر میکنند همه چیز خارجیاش خوب است و آنهایی که آگاهی ندارند برای بچههایشان میخرند. آنان فکر میکنند مرغ همسایه غاز است؛ ولی غالب کتابهایی که در بخش به خصوص کودکان چاپ میشود، سطحی، بازاری و تجاری هستند. البته در بخش نوجوان قضیه فرق میکند. گاهی کارهای خوبی در بخش رمان و قصه چاپ میشود که نمیشود اینها را با آن چوب نقد کرد. شاید در بین اینها هم کتابهایی به شکل بازاری وجود داشته باشد ولی بیشتر در بخش کودک و خردسال است چون مردم شناختی نسبت به اینکه چه کتابی برای کودکشان بخرند، ندارند. بنابراین کتاب هایی را که رنگ و لعاب خوب و رنگهای شادی دارند انتخاب میکنند. در نهایت این کتابها در حد سرگرمی ایفای نقش میکنند وگرنه چیزی به دانش بچهها یا علاقه کتابخوانی آنها اضافه نمیکند که هیچ، بلکه ممکن است سلیقههایشان را پایین نگه دارد و در درازمدت آنها علاقه خود را به کتاب از دست بدهند.
آمارها نشان میدهد نشر کتاب کودک و نوجوان به یک بازار پرسود تبدیل شده است. در این میان ناشران برای سودآوری بیشتر به شکلهای مختلف وارد این بازار شدهاند. شاهدش بستهبندیهای مختلف است که از اتفاق هزینه کتاب را هم بالاتر می برد و آن را به یک کالای لوکس تبدیل میکند.
جامعه ما در سالهای اخیر خیلی تغییرات شگفتی از نظر فرهنگی کرده است. اخلاق یک مقدار عوض شده است. در این میان چشموهمچشمیهایی بین مردم وجود دارد و همچنین نوعی مصرفگرایی و حتی میشود گفت مصرفگرایی کاذب و استفاده از اینترنت و ماهواره و تلگرام و... باعث شده نحوه زندگی مردم به تدریج تغییر کند و از کتاب دوری کنند و بیشتر به ظاهر و کمتر به محتوای زندگیشان توجه کنند. همانطور که مبلمان زندگیشان را میخواهند با فرش و دیوار و... ست کنند در مورد کار فرهنگی هم چنین کاری را میکنند. خودم دیدهام وقتی میخواهند یک کتاب بخرند به رنگ و شکل کتاب که چه جوری در کتابخانه قرار بگیرد توجه بیموردی دارند.
از طرف دیگر هم چون مردم تقاضای کتابهای اینچنینی دارند ناشران هم به طرف کارهای لوکس رفتهاند. یعنی سعی میکنند کارهایی را چاپ کنند که لوکس باشد و پک داشته باشد. آنان اینها را در یک باکسهایی چاپ میکنند که شکل ظاهری زیبا و بستهبندی تجاری خوبی داشته باشد. تمام اینها بر میگردد به جنبه تجاری آن. به نظر من کتاب هر چه سادهتر و ارزان تر باشد مردم بهتر به آن توجه میکنند و میخرند. یکی از دلایل روی آوردن مردم به کتاب در دهه 60 به این دلیل بود که کتابهای با کاغذهای معمولی چاپ میشد و حتی در دهه 50 یعنی قبل از انقلاب کتابهای جیبی با کاغذهای کاهی و جلد معمولی چاپ میکردند. کتابهای لوکس خیلی کم بود، اما استقبال مردم از کتاب زیاد بود؛ چون قیمتشان پایینتر بود. تمام بحثهای تجاری باعث شده است قیمت کتاب بالا برود. در این راستا مردم اگر هزینهای هم میکنند نه به خاطر محتوای کتاب بلکه بیشتر به خاطر شکل ظاهری و حالت دکوری، آنها را میخرند. در مواردی هم خیلیها که پولش را ندارند، کتاب نمیخرند و به دنبال چیزهای دیگری میروند تا کمبود شخصیتیشان را با آن پر کنند. به هر حال در جامعه ما اتفاقات عجیب و غریبی در حال رخ دادن است. من فکر میکنم در دوره گذار به سر میبریم و شاید در آینده به حالت تعادل برسیم.
به لحاظ اطلاعرسانی به خانوادهها و شناساندن حتی نویسندگان کودک و نوجوان و آثارشان چقدر توانستهایم به مردم کمک کنیم... .
متاسفانه در ایران برنامه برای معرفی کتابها و نویسندگان و در کل برنامهای که برای فرهنگ و هنر و ادبیات باشد؛ خیلی کم داریم. در مورد کتاب متاسفانه نهتنها تلاشی در این راستا نشده؛ بلکه کم کاری هم شده است؛ شاید هم عمدا کمکاری شده تا مردم ما خیلی کتاب خوان نشوند. بزرگترین مشکلات ما بعد از چاپ کتاب شروع میشود. در پخش کتاب یک نوع رانتخواری وجود دارد. مافیای پخش کتاب در جامعه ما حاکم است که به هر کسی مجال ورود به آن عرصه داده نمیشود. به هر طرف که برویم میرسیم به همان اقتصاد فاسد که به همه جا رسوخ کرده و جلوی خیلی از این مسائل را میگیرد.
راهکار پیشنهادیتان برای رونق بازار کتاب چیست؟
در کشورهای خارج از ایران جشنوارههای زیادی برگزار میشود که تاثیرات خود را دارد. ممکن است در کوتاهمدت تاثیراتشان مشخص نباشد ولی در درازمدت تاثیرات خوبی میتوانند داشته باشند. کتابهای من به چندین زبان ترجمه شده است. شاید استقبالی که آن طرف از کتابهای من میشود بیشتر از ایران باشد. دلیلش چیست؟ آیا مردم ما واقعا کتاب دوست ندارند؟ در حالی که من دیدهام هر جا که کتاب خوب بوده میخرند و میخوانند. مشکل اصلی ما بازدارندگیای است که در کشور ما رخ داده است؛ یعنی اتفاقات فرهنگی دیگری در کنارش میافتد که مردم را از کتاب دور میکند و ما تلاشی نمیکنیم جلوی آن بازدارنده را بگیریم.
برخیها سانسور را عامل مهم بیاعتمادی مردم به کتابهای داخلی میدانند. آیا شما سانسور را در استقبال کم از کتابهای کودک و نوجوان موثر میدانید؟
ممیزی خوشبختانه در ادبیات کودکان خیلی نمود ندارد. البته در سالهای گذشته خیلی کم بود یا اصلا نبود ولی در هفت، هشت سال گذشته بوده است. سانسور در جامعه جلوی رشد و خلاقیت هنرمندان، نویسندگان و شعرا را میگیرد و گذشته از آن یک نوع خودسانسوری بزرگی در خود ما به وجود آمده؛ یعنی به تدریج نویسنده با هول و ولا مینویسد که نکند ارشاد ایراد بگیرد. با توجه به اینکه ناشر هم این ترس را دارد با نوعی خودسانسوری مواجهه شدیم. همین مساله باعث میشود که نتوانند در خیلی از ژانرها که برای کودکان به خصوص نوجوانان لازم است، وارد شوند.
منبع: فرهیختگان