دفاع از امر اجتماعی

بحث درباره گفت‌وگو در جامعه ایران شاید بیش از حد تكراری و خسته‌كننده بنماید، اگرچه هنوز به لحاظ عملی شرایط آن فراهم نیامده و چنان كه در گفتارهای پیش رو میبینید، وضع نگران كننده‌تر از آن است كه در ظاهر مینماید. به عبارت دقیق‌تر تورم بحث‌ها درباره ضرورت گفت‌وگو و فواید گفت‌وگو و آثار و پیامدهای آن، دلیلی بر آن نیست كه به لحاظ واقعی و عملی شرایط گفت‌وگویی در جامعه ما پدید آمده است.

امكان و امتناع گفت‌وگو میان نخبگان در گفتارهایی از ملكیان، شریعتی و ایازی

روشنفكران «كر» مردم را «لال» فرض كرده‌اند

محسن آزموده: بحث درباره گفت‌وگو در جامعه ایران شاید بیش از حد تكراری و خسته‌كننده بنماید، اگرچه هنوز به لحاظ عملی شرایط آن فراهم نیامده و چنان كه در گفتارهای پیش رو میبینید، وضع نگران كننده‌تر از آن است كه در ظاهر مینماید. به عبارت دقیق‌تر تورم بحث‌ها درباره ضرورت گفت‌وگو و فواید گفت‌وگو و آثار و پیامدهای آن، دلیلی بر آن نیست كه به لحاظ واقعی و عملی شرایط گفت‌وگویی در جامعه ما پدید آمده است. همچنان آن چه هست یا به تعبیر سارا شریعتی سخن گفتن یكی و شنیدن دیگران یا خطابه و سخنرانی است، یا چنان كه مصطفی ملكیان تاكید میكند، گفت و شنودی است به همراه تایید و همراهی در میان جمع مریدان و دوستان و همفكران. سارا شریعتی كه وضع را نگران‌كننده‌تر از این تلقی میكند و معتقد است آنچه میان نخبگان فكری و دانشگاهیان و روشنفكران صورت میگیرد نیز در اصل یك گفت‌وگوی ناشنوایان است، یعنی همه حرف میزنند، بدون اینكه كسی گوش نكند، یك مجادله و مباحثه بیفایده كه نتیجه اصلیاش گسست نخبگان از جامعه و رها كردن آن به حال خود شده است. محمدعلی ایازی البته با تاكید بر اینكه فرهنگ دینی علت این وضعیت نیست، بر نمونه‌هایی از گفت‌وگوها موجود در قرآن‌كریم اشاره میكند و نشان میدهد كه از دل فرهنگ دینی فقدان گفت‌وگو در نمیآید. او علت را استبداد تاریخی و فرهنگ تكفیر و متهم كردن یكدیگر میداند، وضعیتی كه سبب میشود كه آدمیان از ابراز آزادانه اندیشه‌شان احساس ترس كنند و نتیجه نیز به قول سارا شریعتی روی آوردن ایشان به غیبت و دروغ و دورویی است. در ادامه گزارشی از سخنان این سه تن كه دیشب در موسسه رحمان در نشست «امكان و امتناع گفت‌وگو میان نخبگان» صورت گرفت، از نظر میگذرد. در این جلسه كه اداره آن به عهده هادی خانیكی بود، مصطفی معین، نجفقلی حبیبی، غلامرضا ظریفیان و شماری از چهره‌های علمی اصلاح‌طلب نیز حضور داشتند:
 
ضرورت تسهیل گفت‌وگو در ایران/ مصطفی معین- وزیر اسبق علوم
مصطفی معین، وزیر اسبق علوم و مدیر موسسه رحمان در آغاز نشست به وضعیت گفت‌وگو در ایران اشاره كرد و گفت: كشوری كه پرچمدار گفت‌وگو میشود باید بتواند در داخل گفت‌وگو كند و موانعی به لحاظ سیاسی و فكری یا هر مانع دیگری برای گفت‌وگو در آن وجود نداشته باشد. اما متاسفانه به جای گفت‌وگو و نوعی دوستی شاهد نوعی دوری و جدایی هستیم و اینكه تحمل شنیدین صدای مخالف وجود ندارد. این معضلی است كه هم ابعاد تاریخی و اجتماعی و چه بسا ساختاری دارد و ما باید این بحث را ادامه دهیم تا بعدها بتواند به یك گفتمان تبدیل شود و بتوانیم زمینه‌های گفت‌وگو را در همه حوزه‌ها تسهیل كنیم. معین در پایان مقدمه خود با اشاره به اینكه این نخستین میزگردی است كه از سه زاویه مختلف اخلاق، جامعه‌شناسی و فقه به این موضوع میپردازد افزود امیدواریم این بحث‌ها ادامه پیدا كند تا جایی كه زمینه‌ساز كارهای بعدی و به نتیجه رسیدن این فعالیت‌ها باشد.
 
گفت‌وگو تنها راه‌حل مشكلات در كشور است/ هادی خانیكی - استاد دانشگاه علامه طباطبایی
هادی خانیكی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در آغاز بحث خود را با بیان اینكه شاید تجربه اغلب ما این باشد كه در برخورد با مسائل مختلف دریافته‌ایم كه هر چقدر هم اگر بزرگ فكر میكنیم از كارهای كوچك‌تر شروع كنیم، گفت: به این اعتبار از تمثیل طنزآمیز سوسن شریعتی در یكی از جلسات رحمان به كار بردند استفاده میكنم كه گفتند برخلاف جاهای دیگر كه اول كار اجتماعی میكنند بعد سیاسی، اینجا اول كار سیاسی میكنند بعد اجتماعی. جمعی كه در سیاست عمدتا و در مدیریت‌های كشور از دانشگاهیان از ٤-٣ سال پیش یكی از بحث‌هایی را كه دنبال میكردند این بود كه اگر دریافتیم كه مشكل اساسی در كشور ما گفت‌وگو است، این قفل یا گره آن را چگونه میتوانیم باز كنیم. البته نه به صورت انفجاری به این معنا كه بخواهیم به شكل ناگهانی جامعه ایران را به یك جامعه گفت‌وگویی بدل كنیم. خانیكی با تاكید بر اینكه اگر تنها یك راه وجود داشته باشد كه بتواند مشكل ایران را حل كند، مطمئنا آن راه گفت‌وگو است، افزود: به این اعتبار موسسه رحمان، به این نتیجه رسید كه اگر ما بخواهیم در میان دانشگاهیان به طرح مساله بپردازیم تا آنها آن را ادامه دهند از كجا باید شروع كنیم. زمانی من خدمت دكتر سارا شریعتی بودم در مراسم دفاع یك پایان‌نامه كه عنوان آن «فهم روشنفكران از ماركسیسم» و موضوع مطالعه نیز دكتر شریعتی، استاد مطهری و مهندس بازرگان بود. در آن نشست گفتم كه این یك مساله است كه چرا قبل از انقلاب، روشنفكران فقط در زندان با یكدیگر آشنا میشدند. خانم شریعتی پاسخ خوبی دادند و گفتند در حال حاضر نیز كه استادان ما فقط در جلسه‌های دفاع با یكدیگر گفت‌وگو میكنند. خانیكی در پایان بحث خود گفت: ما این را با گوشت و پوست خود لمس كرده‌ایم كه در دانشگاه هم كه زندگی میكنیم در حصارهای در خود تنیده هستیم. بنابراین، تصمیم گرفتیم گفت‌وگوهایی را شروع كنیم تا بتواند زمینه‌ساز گفت‌وگوهای دیگر شود.
 
در مصائب فقدان گفت‌وگو/ مصطفی ملكیان - استاد فلسفه اخلاق
مصطفی ملكیان در آغاز با اشاره به این پرسش خانیكی كه از جایگاه گفت‌وگو در جامعه ایران پرسیده بود، اشاره كرد كه جامعه‌شناس نیست و بر این اساس نمیخواهد به توصیف یا تبیین جایگاه گفت‌وگو در میان روشنفكران در جامعه بپردازد و بحث خود را در سه نكته پیش برد و گفت: بحث اول من این است كه فقدان گفت‌وگو در جامعه ما منحصر به فضای روشنفكری نیست وآكادمیسین‌های ما و سایر نهادهای تدریسی و تعلیمی ما نیز با یكدیگر گفت‌وگو نمیكنند. البته تاكید بر این نكته ضروری است كه روشنفكر و آكادمیسین و عالم دینی با یكدیگر از نظر مفهومی متفاوت هستند، اگرچه ممكن است از نظر مصداقی یك نفر هم عالم باشد و هم روشنفكر یا هم آكادمیسین باشد و هم روشنفكر. با این همه تاكید بر این نكته ضروری است كه گفت‌وگو نكردن با یكدیگر اختصاص به جامعه روشنفكری ما از صدر مشروطه تا كنون ندارد، بلكه اساتید دانشگاه‌های ما نیز با یكدیگر گفت‌وگو نمیكنند. هر كدام از آكادمیسین‌ها و عالمان دینی و روشنفكران ما جرگه طرفداران مربوط به خودشان را ندارند.
در مصائب فقدان گفت‌وگو
ملكیان در ادامه فقدان گفت‌وگو میان روشنفكران و عالمان دینی و آكادمیسین‌ها و انحصار ایشان به هواداران‌شان را از دو جهت ویرانگر خواند و گفت: اول اینكه هواداران یك روشنفكر یا آكادمیسین یا یك عالم دینی نسبت به او احساس عاطفی مثبت دارند و در مواردی شیفته او هستند و در نتیجه نسبت به عیب و نقص‌های او كور و كر میشوند و نمیتوانند او را نقد كنند. مشكل ویرانگر دوم این امر یعنی انحصار یك روشنفكر یا عالم دینی یا آكادمیسین به طرفدارانش این است كه او تنها با كسانی مراوده دارد كه عمدتا از نظر علمی علیالقاعده از او پایین‌تر هستند یا حداقل در تراز او هستند و در اكثر موارد قوت فهم او را ندارند و در نتیجه حتی اگر قصد نقد او را نیز داشته باشند، در این قصد موفق نیستند. در حالی كه تنها وقتی فرد با همگنان خودش مواجه شود، معلوم میشود كه چند مرده حلاج است.
وی گفت: این امر سبب شده كه نه در حوزه‌های علمیه ما و نه در محافل دانشگاهی ما و نه در حلقه‌های روشنفكری ما قدر عالمان و آكادمیسین‌ها و روشنفكران مشخص نشود. این دقیقا بر خلاف آن چیزی است كه در غرب اتفاق میافتد. در دانشگاه‌های غربی میبینیم كه مخاطب اصلی یك عالم دانشگاهی دیگر دانشگاهیان هم تراز اوست و ایشان او را نقد میكنند و در این نقد طرفینی است كه وزن نسبی هر كس مشخص میشود.
ملكیان با تاكید بر اینكه این وضعیت در مورد روشنفكران به مشكل مضاعفی منجر میشود، گفت: مشكل این است كه برخلاف دانشگاهیان و علمای دینی، روشنفكران جنبه‌ای ویژه‌تر پیدا میكنند. به هر حال از یك دانشگاهی یا یك عالم دینی در محافل دانشگاهی یا حوزه‌های علمیه سوال میشود و مثلا از او برای سخنانی كه میگوید، منبع و سند بخواهند. در كشورهای جهان سوم و به خصوص در جامعه ما روشنفكران نقشی ویژه‌تر ایفا میكنند و در نتیجه این امر گفت‌وگو در فضای روشنفكری ما صورت نمیگیرد و یا بد صورت میگیرد و نمیشود با ایشان بحث كرد.
«كاریزما» حرف اول و آخر را میزند
این استاد فلسفه در ادامه، سیاسی شدن فضای روشنفكری ایران را دیگر مشكل برای شكل نگرفتن فضای گفت‌وگویی خواند و گفت: روشنفكری در ایران در یك صد سال اخیر با شدت و حدت بیشتری از كشورهای دیگر سیاسی شده است و گویی یك روشنفكر فعال سیاسی است. ویژگی فعالیت سیاسی نیز آن است كه در آن به جای حق و باطل مساله موفقیت و شكست مهم است. در سیاست پیروزی و شكست است كه مطرح میشود. وقتی در روشنفكری ما جنبه سیاسی غلبه كرد كه متاسفانه در كشور ما این طور شده است، صدق و كذب كمتر محل توجه قرار میگیرد و عمدتا به این توجه میشود كه یك نفر چطور در میدان سیاست پیروز میشود. روشنفكر غیرفعال سیاسی هنوز در ذهن و ضمیر ما جا نیفتاده است و در سیاست نیز شكست و پیروزی مطرح است و وقتی كسی عده (به كسر عین) و عده (به ضم عین) بیشتری دارد، موفق‌تر است. در چنین فضایی حرف اول و آخر را كاریزمای روشنفكر میزند و اینكه چقدر او نفوذ كلام دارد. در حالی كه در استادی دانشگاه نفوذ كلام مهم نیست. این فضا نیز سبب میشود كه فضای گفت‌وگو پدید نیاید.
 
روشنفكر دینی ما همیشه غیرجویده حرف میزند
ملكیان مشكل سوم برای گفت‌وگو در فضای روشنفكری و میان نخبگان ایران را عمدتا معطوف به روشنفكران دینی خواند و گفت: روشنفكران دینی و مذهبی ما از آنجا كه با افكار عمومی هم مواجهه دارند، این امر باعث میشود كه حتی اگر از قدرت سیاسی نترسند و با شجاعت آنچه در ذهن و ضمیرشان میگذرد را بیان كنند، اما از افكار عمومی میترسند. روشنفكری دینی ما همیشه غیرجویده حرف میزند. یعنی روشنفكری دینی ما نه فقط در برابر قدرت سیاسی بلكه در برابر جامعه هم به مصاف میرود. به همین خاطر هیچ روشنفكر دینی نتوانسته حرف دلش را بزند. معمولا یا حرف‌هایشان ممهور میشود و بعد از مرگ‌شان بیان میشود یا به جایی میگریزند كه از دسترس افكار عمومی دور میشوند و حرف خودشان را میزنند.
گاهی افكار عمومی محدودكننده آزادی بیان است
وی در پایان به آسیب این مشكل برای عرصه گفت‌وگویی اشاره كرد و گفت: یك شرط مهم گفت‌وگو آزادی است و آزادی فقط در برابر رژیم سیاسی مطرح نمیشود بلكه افكار عمومی نیز گاهی محدودیت‌هایی برای آزادی بیان ایجاد میكنند. روشنفكر دینی به دلیل همین امر نمیتوانند آنچه در ضمیر و ذهن شان میگذرد را بیان كنند و نمیتوانند صادق باشند و در نتیجه از گفت‌وگو احتراز میكنند. زیرا شرط لازم گفت‌وگو را ندارند. این ٣ نكته باعث شده كه در صد سال اخیر شاهد گفت‌وگو در میان نخبگان و روشنفكران نباشیم و برای هر سه باید چاره‌سازی كرد.
 
دفاع از پایان گفت‌وگو/ سارا شریعتی - استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
سارا شریعتی در آغاز با اشاره به سخنان معین، خانیكی و ملكیان گفت: میخواهم از پایان گفت‌وگو دفاع كنم. دكتر معین گفتند كه در ایران كه مدافع گفت‌وگوی تمدن‌ها است، فضای گفت‌وگو مناسب نبوده است، آقای ملكیان نیز گفتند كه گفت و شنود صورت غالب گفت‌وگو در ایران بوده است یعنی اینكه من بگویم و شما بشنوید، سنت غالب در جامعه ما هم میان روشنفكران و هم در میان دانشگاهیان و هم در میان عالمان دینی بوده است. علت نیز آن است كه جایگاه طرفین برابر نیست و در یك شرایط نابرابر یكی سخنران میشود و دیگران ناگزیرند سخن او را بشنوند. ما در جامعه‌ای سلسله مراتبی زندگی میكنیم و در چنین جامعه‌ای افراد در موقعیت برابر نیستند یعنی یكی در موقعیت بالاتر است و حرف میزند و دیگران گوش میكنند ودر نتیجه گفت‌وگویی صورت نمیگیرد. البته در همه جا پرسش و پاسخ هست، اما این پرسش و پاسخ نه برای به چالش كشیدن و طرح بحث جدید بلكه برای تصریح بحث و روشن شدن نقاط ابهام است.
گفت‌وگوی كرها
سارا شریعتی مشكل را در این دانست كه ما دیگری را به رسمیت نمیشناسیم و گفت: این یكی از آسیب‌های گفت‌وگو در جامعه ما است. البته گاه فكر میكنم كه مساله اساسیتر این است كه میان نخبگان و جامعه گفت‌وگو در نمیگیرد. ما نخبگان اعم از روشنفكران و دانشگاهیان و عالمان دینی چنان درگیر بحث‌های خودمان میشویم كه جامعه را فراموش میكنیم. برای ما گفت‌وگو از مقوله‌ای ارتباطی به امری قائم به ذات بدل میشود. یكی راجع به مساله‌‌ای سخن میگوید و بقیه نسبت به او واكنش نشان میدهند، یكی دیگر راجع به امر اجتماعی حرف میزند و بقیه با او بحث میكنند. در این دنیای نخبگان اجتماعی كه درگیر هم میشوند و با یكدیگر گفت‌وگو میكنند، البته بیشتر گفت‌وگوی «كرها» (ناشنوایان) صورت میگیرد. یعنی افراد به حرف هم گوش نمیدهند، در حالی كه به هم جواب میدهند. كم‌كم این فضای بحث كرها چنان داغ میشود كه مدام در مطبوعات و رسانه‌ها و مجلات و محافل روشنفكری از شما میخواهند كه در این زمینه‌ها بحث كنیم. این وسط باب خود گفت‌وگو و مفهوم ارتباطیاش از میان میرود و جامعه نخبگان به یك جامعه مستقل بدل میشود كه در آن تعداد مشخصی از آدم‌ها با یكدیگر مدام به بحث میپردازند. آنچه از دست میرود متن جامعه است.
پایان گفت‌وگو بهتر است
سارا شریعتی تاكید كرد كه در این بحث نمیخواهد در این باره صحبت كند كه روشنفكر چیست یا اینكه آیا باید امر سیاسی باشد یا خیر گفت: به نظر من پایان گفت‌وگو بهتر است. برای اینكه با هم صحبت نكنیم و از جامعه بیدفاع صحبت كنیم. روشنفكران چنان درگیر نظریات و مباحث خودشان هستند كه جامعه رها شده است و به این فكر نمیكنند كه افكار جامعه را چه كسی میسازد. ما دانشگاه‌ها و محافل علمی و روشنفكری را پر كرده ایم از بحث‌های خودمان و از این حیث گفت‌وگو نداریم. البته به هم گوش نمیكنیم، اما مدام همایش و جلسه و بحث داریم؛ گفت‌وگو با مریدان و شاگردان و دوستان. اما به این فكر نمیكنیم كه چه كسی افكار عمومی را میسازد. مگر روشنفكر كسی نیست كه حقیقت اجتماعی را به قدرت سیاسی میگوید. یكی از تعریف‌های الیت (نخبه) یعنی برگزیده كه حرف مردم را بگوید و منعكس كند. اما الان ما روشنفكران كری هستیم كه مردم را  لال میبینیم. مردم لال كسانی هستند كه نمیتوانند حرف بزنند. روشنفكران مردم را رها كرده‌اند و به بحث خودشان میپردازند.
گفت‌وگوهای بیشتر هزینه‌های سنگین‌تر
شریعتی گفت: اما در چنین فقدان و خلأیی چه كسی از جامعه حمایت میكند و صدای جامعه میشود؟ مداحان، خانم‌های جلسه‌ای، یا كسانی كه برای مردم باور و افكار شادی میسازند؟ روشنفكران نیز به این مساله اصلا توجهی ندارند و تنها به این فكر میكنند كه دیروز فلان روشنفكر چه گفت یا نظریات فلان نظریه‌پرداز چه بود. ما به هم گوش نمیدهیم و این به خاطر خلقیات ایرانی نیست بلكه به دلیل پیشینه‌ای است كه داریم. ما هر بار گفت‌وگو كرده‌ایم، هزینه‌ای گزاف‌تر داده‌ایم و به این خاطر منطقی این است كه دیگر هزینه ندهیم و در نتیجه گفت‌وگو نكنیم.
جامعه‌شناس؛ مترجم مردم است
این استاد جامعه‌شناسی یك بحث مهم جامعه‌شناسی را مردم خواند و گفت: جامعه‌شناس مترجم مردم است و باید به حرف مردم گوش كند و حرف‌شان را منتقل كند. البته بین جامعه‌شناسان در این زمینه اختلاف نظر هست. برخی از جامعه‌شناسان میگویند جامعه‌شناسی به مردم گوش نمیدهد، زیرا مردم لال هستند. برخی جامعه‌شناسان نیز خود را نماینده مردم میدانند. عده‌ای هم به این پرداخته‌اند كه چگونه سلطه در همه اشكالش باعث شده كه جامعه چنان سخت شود كه مردم اعتماد به یكدیگر نداشته باشند و از یكدیگر بترسند. گفت‌وگوی مردم خاموشی و سكوت است و گاهی با بغض و عقده همراه میشود واگر با آن ور برویم میتركد و اشك میشود. گاهی نیز به غیبت تبدیل میشود و غیبت یعنی غیاب دیگری و اینها همه نشان‌دهنده آسیب و اختلاف رابطه با دیگری است.
 
دروغ و غیبت چطور رواج مییابد؟
شریعتی با تاكید بر اینكه این فقدان گفت‌وگو به دلیل فرهنگ كاستی و سلسله‌مراتبی است، گفت: در كلاس‌های درس ما معمولا استاد ٢ طبقه بالاتر مینشیند و همیشه استاد در جایگاهی بالاتر از مخاطبانش قرار میگیرد و دیگران مستمع و شنونده هستند. در چنین وضعیتی است كه جامعه به سمت دروغ و غیبت میرود. چرا ایرانیان به تعبیر ایران‌شناسان غربی دروغ میگویند؟ چون نمیتوانند و میترسند به شكل روشن در حضور دیگران صحبت كنند. میترسند با صدای بلند حرف بزنند. گفت‌وگو تصمیم سیاستمداران نیست كه از فردای گفت‌وگو میگویند.  (و این بحثی صرفا سیاسی نیست) كه مردم میترسند با هم مواجه شوند و به راحتی افكار و باورهایشان را بیان كنند. ترس صرفا سیاسی نیست، ترس از پدر، ترس از مادر، ترس از سلطه‌ای كه بخشی از فرهنگ اجتماعی ما شده است.
وی گفت: یك زمانی فكر میكردم كه یكی از نمونه‌های آثار گفت‌وگویی ما گفت‌وگوهای تنهایی شریعتی است. بارها این اثر را خوانده بودم اما به تیتر آن فكر نكرده بودم. دیالوگ در لغت به معنای حضور دست‌كم دو نفر است یا گفت‌وگو میان یك نفر با دیگری است و بر این اساس تیتر گفت‌وگوی تنهایی غریب است. چرا یك فعال اجتماعی كه مینویسد و تاكید میكند كه حیاتش در راستای اصلاح اجتماعی است، ناگزیر باید دیگری را در درون خودش جست‌وجو كند و با خودش گفت‌وگو كند؟ این نكته مهمی است. علت زیرساخت شرایط اجتماعی است. تاریخ و پیشینه ما فرهنگ استبدادی است و جامعه نابرابری سلسله مراتبی گفت‌وگو را میان ما به وجود نیاورده است.
وی در ادامه افزود: آقای ملكیان میگویند روشنفكران دینی ما جویده حرف نمیزنند. چرا چنین است؟ زیرا اولا احساس بی صلاحیتی در میان ما نهادینه شده است و ثانیا ترس برای هزینه دادن باعث میشود كه كسی جرات نكند حرف بزند. بر این اساس است كه فكر میكنم شاید بتوانیم از پایان گفت‌وگو بگوییم؛ گفت‌وگوی با هم و میان روشنفكران و نخبگان و روی به سوی جامعه آوریم، نه صرفا پشت تریبون بلكه به جامعه رها شده روی آوریم. این كاری است كه پی یربوردیو كه در تمام عمر كار علمی میكرد، انجام داد. او در كار آخرش كه رنج جهان است، به میان جامعه رفت و تریبونش را به میان جامعه برد و در عمق جامعه با مردم ضعیف و اقشار فرودست اجتماعی صحبت كرد و از ایشان خواست بگویند كه مشكلات‌شان چیست. در جامعه‌ای كه دچار مشكل فقر است، منبع و مرجع، روشنفكران نیستند.
شریعتی در پایان هدی صابر را دیگر نمونه از روشنفكرانی دانست كه به میان جامعه رفتند و گفت: هدی صابر در تمام زندگی به فعالیت سیاسی و اجتماعی پرداخت و كلاس‌های درس گذاشت و بحث در مورد زن و تاریخ ایران و. . . كرد، اما در نهایت به این نتیجه رسید كه باید به میان جامعه رفت و فعالیتش را در میان مردم پی گرفت. او از همه موقعیت‌ها استفاده كرد و به میان مردم سیستان و بلوچستان رفت. روز تشییع جنازه‌اش شاهد اتوبوسی از مردم بلوچستان بودیم كه آمده بودند تا در مراسم او شركت كنند. نخبگان اجتماعی ما باید به حرف مردم گوش كنند. جای خالی نخبگان در جامعه مهم است؛ اگر امر دینی مهم است، اگر امر سیاسی مهم است، باید كسانی هم باشند كه از امر اجتماعی دفاع كنند.
 
گفت‌وگو در قرآن/ سید محمدعلی ایازی - استاد علم قرآن
محمد علی ایازی آخرین سخنران این نشست بود كه تاكید كرد بحث خود درباره گفت‌وگو را با توجه به رشته تخصصی خودش یعنی علوم قرآنی پی خواهد گرفت و گفت: یكی از شخصیت‌های معاصر تفسیر قرآن كه تفسیر بسیار مهمی نگاشته و در آن به تفسیر المیزان علامه طباطبایی نیز ارجاع داده است، علامه سید محمدحسین فضل‌الله است كه كتابی نگاشته با عنوان گفت‌وگوها در قرآن و در آن كتاب مجموعه‌ای آیات را آورده كه فضایی گفت‌وگویی دارند. برای مثال یك نمونه گفت‌وگوی خدا با ملائكه است، مثل زمانی كه خدا با ملائكه درباره خلقت انسان گفت‌وگو میكند. نمونه دیگر از این گفت‌وگوها را در گفت‌وگوهای پیامبران و ملائكه میبینیم. مثل زمانی كه ابراهیم(ع) با ملائكه‌ای كه مامور شده‌اند قوم لوط را عذاب كنند، گفت‌وگو میكند و میكوشد كه مانع از عذاب این قوم شود. نمونه دیگر گفت‌وگو میان پیامبر(ص) و مخالفان اسلام است. این شكل گفت‌وگو حداقل ٣ یا ٤ بار در قرآن است و تعابیری از این دست میشنویم كه «قل هاتوا برهانكم» یعنی بگو دلیل‌تان را بیاورید. نمونه دیگر گفت‌وگوها میان موافقین و مخالفین است. در این گفت‌وگوها حتی گاهی تعابیری تند علیه پیامبر (ص) و مومنان میآید. اما قرآن با سعه صدر آنها را بازگو میكند و حرف‌های مخالفین را نقل میكند.
مشكل ما فرهنگ دینی نیست
ایازی بعد از برشمردن موارد متعدد گفت‌وگو در قرآن گفت: حجم این گفت‌وگوها نشان میدهد كه مشكل ما در این زمینه كه گفت‌وگو نداریم، به دلیل فرهنگ دینی ما نیست. اینكه ما نمیشنویم به خاطر فرهنگ قرآنی ما نیست. قرآن ما تاكید دارد كه فبشر عبادی الذین یستمعون القول. یعنی به بندگانی كه گوش فرا میدهند بشارت میدهد. در حالی كه ما نمیشنویم و چون نمیشنویم نمیتوانیم گفت‌وگو كنیم.
استبداد تاریخی
وی در ادامه بحث به علت این مشكل كه ما نمیتوانیم گفت‌وگو كنیم و یا بشنویم پرداخت و گفت: به نظر من این موضوع دو علت اساسی دارد. یكی استبداد تاریخی ما است كه هم جنبه فرهنگی و هم جنبه سیاسی دارد و در ذهنیت ما چنان رسوخ كرده است كه فضای دروغ گفتن و غیبت كردن را به وجود آورده است. در حالی كه به لحاظ تاریخی هر دوره كه این استبداد نبوده فضای گفت‌وگو وعقلانیت رشد كرده است. برای مثال در قرون ٤ و ٥ هجری به دلیل گشایشی كه در فضا به وجود میآید، علم و تمدن اسلامی چنان فضای روشنی را تجربه میكند كه به آن عصر طلایی میگویند. دوره‌ای كه كسانی چون شیخ مفید و ابوالعلاء معری و سید مرتضی و ابوبكر باقلانی و دیگران دارند. در بغداد كرسیهایی بوده كه در آنها یهودیها و مسیحیها و مسلمانان و شیعه و سنی حضور داشتند. حتی رونق تشیع مربوط به همین دوره است. بنابراین اولین مشكل ما اگر بخواهیم از این مرحله سخت و شكننده عبور كنیم، این است كه مخالفان خود را به رسمیت بشناسیم.
ایازی گفت: عالمان دینی خیلی صحبت میكنند، اما علم وقتی شكل میگیرد كه استمرار وجود داشته باشد. در آلمان ٢٠٠ سالگی انجمن قرآن را جشن میگیرند، ما در اینجا چند انجمن مستقل قرآنی داریم. مشخص است كه در این جامعه در نتیجه ٧٠ سال تلاش مستمر عالمی مثل نولدكه تاریخ قرآن به دست میآید. مشكل ما این است كه چه در فضای عالمان دینی و چه غیرعالمان دینی فكر میكنیم كه در موقعیتی هستیم كه باید حرفی كه میزنیم غلبه پیدا كنیم. این غلبه كردن به لحاظ دینی از فرهنگ دینی ما دور است. بنابراین مشكل نخست در فقدان گفت‌وگو در میان نخبگان ما استبداد تاریخی است.
تكفیر صرفا دینی نیست
ایازی مشكل دوم را بحث تكفیر خواند و گفت: تكفیر اگرچه اصطلاحی دینی است، اما به نظر من مشكل كلی ما است و ربطی به فرهنگ دینی ما ندارد. این یك بیماری است، مثل بیماری وسوسه. تكفیر نیز یك بیماری است و ایجاد محدودیت میكند. بنابراین بخشی از فقدان گفت‌وگو نیز به این خاطر است كه آدم به خاطر ترس از تكفیر نمیتواند حرف بزند. معمولا فكر میكنیم كه تكفیر فقط جنبه دینی دارد. اما در روشنفكری هم به شیوه خودش تكفیر دارد. در گفت‌وگوهای بین روشنفكران این نكته را میبینیم. در فضای ادبیات و در میان روشنفكران ماركسیست هم به شیوه خودشان تكفیر هست. در حوزه‌های علمی نیز هست، به گونه‌ای كه یك نفر میترسد از اینكه حرفش متفرد شود و از سوی دیگران مورد طعن و تحقیر قرار نگیرد، آهسته بیاید و آهسته برود و حرفی نزند كه هزینه داشته باشد.
ایازی گفت: به این دلیل است كه روشنفكران و عالمان بزرگ ما مثل ابن‌سینا در زمان خودشان مهجور بودند. مگر ابن‌سینا كتابش را در زندان ننوشت و مگر شیخ اشراق را شیخ مقتول نمیخوانند یا خیلی از عالمان ما در زمان خودشان دوره خوبی را تجربه نكرده‌اند و بعد از خودشان است كه نام‌آور شده‌اند.
استقلال شرط گفت‌وگو
ایازی در ادامه به بیان راه‌حل‌های خودش برای این مساله پرداخت و گفت: باید از خودمان شروع كنیم. مسلمان اگر روشنفكران و عالمان دینی حرفی برای گفتن دارند، باید به این فكر كنند كه این سخن را چگونه بیان كنند. این مساله مهم است. گاهی نوع سخن گفتن باعث شده كه ایجاد محدودیت بیشتر شود چه از ناحیه عوام، چه از ناحیه سیاست و حكومت. مرحوم مطهری در كتاب مشكل اساسی سازمان روحانیت در باب مشكل روحانیت شیعه در زمانه خودش (پیش از انقلاب) میگوید كه روحانیت اهل تسنن در زمان او وابسته به حكومت است و نمیتواند راحت و آزاد حرف بزند، اما روحانیت شیعه این محدودیت را ندارد. او از استقلال روحانیت شیعه دفاع میكند و آن را ضامن استقلال فكری میداند.
وی در پایان گفت: اما حرف آخر من این است كه نمیتوانیم برای دیگران نسخه بپیچیم. باید فكر كنیم و با مدیریت كردن حرف‌هایمان بحث‌ها را مطرح كنیم. یعنی اگر توده‌های مردم از این جهت ناتوان هستند، دست كم روشنفكران باید بتوانند خودشان را مدیریت كنند. باید به این بپردازیم كه چطور حرف بزنیم و اولویت‌های ما چه چیزهایی است. در چنین شرایطی زمینه و فرهنگ نهادینه كردن گفت‌وگو فراهم میآید.

 

منبع: اعنماد