شب مرتضی نی داود برگزار شد

عصر چهارشنبه، نوزدهم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، کانون زبان فارسی میزبان دویست و شصت و هفتمین جلسه از مجموعه شب های مجلۀ بخارا، شب «مرتضی نی داود» بود. در این شب، هارون یشایائی، سیامک مرصدق، سپیده طوبی و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند.

پریسا احدیان: عصر چهارشنبه، نوزدهم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، کانون زبان فارسی میزبان دویست و شصت و هفتمین جلسه از مجموعه شب های مجلۀ بخارا،  شب «مرتضی نی داود» بود.

در این شب، هارون یشایائی، سیامک مرصدق، سپیده طوبی و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند.

در ابتدا علی دهباشی، ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست، با یادی از تصنیف «مرغ سحر» ساختۀ مرتضی نی داود و با آواز محمدرضا شجریان، بیان داشت:

"سی و شش سال از خاموشی استاد زنده یاد مرتضی نی داود می گذرد؛ ولی روزی نیست که صحبت از موسیقی ایران نگردد و نامی از استاد بزرگمان برده نشود. نامی پرافتخار در کارنامۀ زرین موسیقی ملی ما ایرانیان. امشب جای یک استاد بزرگ در جمعمان خالی است: استاد شجریان. ایشان با اجرای آهنگی که استاد نی داود بر روی شعر شاعر ملی ما: ملک الشعرای بهار ساخت، آن را جاودانه تر کرد. همگی دعا می کنیم و آرزوی تندرستی استاد را داریم. دیگر اینکه خوشحالیم بعد از برگزاری شب استاد «سلیمان حییم» که با همکاری یهودیان ایران و رونمایی از فرهنگ فارسی-عبری که در آن جلسه برگزار شد، امشب نیز در خدمت هنرمند بزرگ استاد مرتضی نی داود هستیم.

نخستین سخنران این شب، سپیده طوبی به بخش هایی از زندگی و حضور نی داود در موسیقی ایران پرداخت و گفت:

"مرتضی نی داود در سال 1279 شمسی، در یک خانوادۀ کلیمی آَشنا با موسیقی  در اصفهان متولد شد، پدرش «بالاخان» که خود در نواختن تنبک دستی استادانه داشت، فرزند خود را به یادگیری و تمرین موسیقی تشویق نمود. مرتضی خان گفته است:"آموزش نواختن تار را از زمان کودکی تا هفت سالگی به همت خود و با راهنمایی پدرم تجربه نمودم." پدر مرتضی با درک استعداد و شوق و ذوق فرزندش به موسیقی از هفت سالگی او را نزد استاد زمان، «رمضان خان ذوالفقاری» فرستاد. پس از فراگیری دورۀ مقدماتی، پدر، مرتضیِ جوان را برای آشنایی با ردیف های ایرانی، نزد میرزا حسینقلی خان، استاد برتر موسیقی فرستاد. او بیش از دو سال در محضر حسینقلی خان رو به کمال و پیشرفت می رفت و از سن چهارده سالگی به افتخار شاگردی استاد درویش خان در آمد. به عقیدۀ مرتضی خان، استاد او درویش خان بزرگترین و اولین و آخرین آهنگساز و نوازندۀ ابزار موسیقی و مخصوصا تار در تمام تاریخ موسیقی ایران، از دوران قاجار تا زمان حاضر بود. درویش خان بعد از مدتی مرتضی را با نام "نی داود" در مقام جانشینی خلف خود دانست. مرتضی خان پس از سه سال، موفق به دریافت سه نشان مسی و تبرزین طلا گردید و تقدیرنامۀ خود را با خط استاد درویش خان دریافت کرد. وی در بیست سالگی اولین کلاس موسیقی خود را در خیابان علاالدوله (فردوسی فعلی) افتتاح نمود. بسیاری از هنرمندان زمان، آموزش موسیقی و آواز را در این کلاس ها آموختند که از آن جمله قمرالملوک وزیری نامی جاودانه در آواز خوانی و شناخت موسیقی ایران پیدا کرد و در سال 1300 همراه با او و سایر نوازندگان در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان، همدان، مشهد و کرمانشاه کنسرت های موفقی اجرا نمودند."

وی در ادمه بیان داشت:

"استاد بزرگ ایران بعد از آشنایی با عارف قزوینی در سال 1301 و موافقت با او و دیگران مجلس یادبودی به مناسبت چهلمین روز درگذشت درویش خان در تهران برپا کرد. اجرای این کنسرت با حضور مرتضی نی داود و پیانوی رضا محجوبی و آواز طاهر زاده و دوامی موفقیتی بزرگ بود و کلیۀ درآمد حاصل از آن صرف پرداخت بدهی های استاد درویش خان به هنگام درگذشتش بود.

سال 1305 نی داود اجازۀ تأسیس مدرسۀ موسیقی را از وزارت فرهنگ دریافت کرد و به یاد استاد خود آن را مدرسۀ درویش خان نامید. در ادامه کار این مدرسه، موسی خان برادر مرتضی که نوازندۀ چیره دست در ویولن بود، در همکاری با محجوبی و سایرین کار را به خوبی پیش بردند. اولین صفحۀ موسیقی در ایران با اجرای تار نی داود و آواز قمر الملوک وزیری توسط کمپانی صفحۀ پر کنی «هیز مستر زویس» سال 1305 ضبط گردید و بعد از آن صفحات متعدد با آواز ملوک ضرابی و قمرالملوک وزیری و اساتید آواز، طاهر زاده و قوامی با همان کنسرت اجرا و ضبط شد. در سال 1307 آهنگ و آواز مرغ سحر با صدای ملوک ضرابی و کنسرت مدرسۀ درویش خان به وسیلۀ کمپانی "دیولیفون" ضبط شد که بعضی از صفحات آن هنوز موجود است. اجرای کنسرت های مدرسۀ درویش خان با همراهی عارف قزوینی ادامه یافت و در همین زمان «عارف نامه» در شکل موسیقایی در شهر همدان اجرا شد و پس از آن اجرای کنسرت های متعدد با پیانوی محجوبی و آواز تاج اصفهانی در باغ سهام الدوله برای اجرای عموم آزاد شد."

سپیده طوبی در بخشی از این زندگی نامه به همکاری نی داود با رادیو اشاره کرد و ادامه داد:

"در سال 1319، مرتضی نی داود به رادیو پیوست و در همکاری با هنرمندان عصر خود از جمله رضا محجوبی، علی اکبر خان شهنازی، حبیب سماعی، ابوالحسن صبا، موسی معروفی و جمعی دیگر، موسیقی اصیل ایرانی را در رادیو پایه گذاری کردند و خوانندگان معروف آن زمان؛ ادیب خوانساری، جواد بدیع زاده، غلام حسین بنان، یونس دردشتی همراه با گروه درویش خان به اجرای برنامه های موسیقی در رادیو پرداختند و می توان گفت با راه اندازی رادیو موسیقی ایرانی از محافل خصوصی به عرصۀ عمومی پیوست و بخشی از زندگی مردم کوچه و بازار شد. نی داود در سال 1348، سیصد نوار از ردیف های موسیقی ایرانی و گوشه های آهنگ های سنتی با نواختن تار خود اجرا و ضبط نمود که هنوز هم تعدادی از آن ها، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به گوش می رسد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد مرتضی حنانه قسمتی از پیش در آمد دستگاه اصفهان، ساختۀ نی داود را به شیوه ای نو و گوش نواز بازسازی نمود و در تمام قسمت های سریال جاودانۀ «هزاردستان»، ساختۀ مرحوم علی حاتمی، از آن استفاده کرد.

وی در قسمت پایانی سخنانش با یادی از نمونۀ آثار استاد نی داود گفت:

"شعر و آهنگ «مرغ سحر» که شعر آن را ملک الشعرای بهار سروده بود و آهنگ آن توسط مرتضی نی داود در دستگاه ماهور ساخته و نخستین بار توسط ملوک ضرابی و بعد ها قمرالملوک وزیری اجرا شد، به لحاظ داشتن مضمونی سیاسی- اجتماعی و زبان حال ملت بودن و نیز ارزش های موسیقیایی و ادبی یکی از ماندگارترین تصنیف های موسیقی معاصر ایران به شمار می رود. تصنیف مرغ سحر را می توان، سرودِ شکست آرمان ها و شعارهای مشروطه دانست. از اولین اجرا به وسیلۀ ملوک ضرابی تا اجرای استاد محمدرضا شجریان تقریبا تمام خوانندگان و نوازندگان موسیقی ایرانی «مرغ سحر» را خوانده و نواخته اند. از دیگر آهنگ های ساخته شده توسط مرتضی نی داود، از «پیش در آمد اصفهان» (شاه من، ماه من) و «روزگار گذشته» (بس کن ای دل) و تصنیف «آتش دل» با شعر پژمان بختیاری و «هدیۀ عاشق» شعری از ایرج میرزا و بسیاری دیگر می توان نام برد. در آثار ایشان، معمولا در ابتدا یک چهار مضراب کوتاه و ضمن اجرای آهنگ، الگویی ریتمیک و متنوع، معرف گوشه هایی از ردیف های اصیل موسیقی ایران است. شیوۀ بیان موسیقایی نی داود برگرفته از فرهنگ موسیقایی دین یهود و استفاده از استعداد خدادادی در شناسایی و به کار بردن خلاقیت در موسیقی ایران و تلفیق هنرمندانۀ آن ها می باشد. یکی دیگر از آثار ایشان ثبت و نوشتن موسیقایی ردیف های موسیقی ایرانی است. مرتضی نی داود در سال 1369 در سن 90 سالگی در سان فرانسیسکو دیده از جهان فروبست و موسیقی ملی ما یکی از هنرمندان ارزشمند خود را از دست داد."

در بخشی دیگر هارون یاشایائی، ضمن خوشامدگویی به میهمانان، از همکاری سردبیر مجلۀ بخارا در برگزاری شب های ویژۀ مشاهیر و هنرمندان ایرانی یهود و همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گفت:

"در واقع  بزرگداشت نی داود برگزار نمی شد مگر به همت آقای علی دهباشی. ولی واقعا از زمانی که بزرگداشت استاد حییم و رونمایی از فرهنگ فارسی-عبری را برگزار کردیم و آقای دهباشی پیشنهاد کردند که مشاهیری در این زمینه معرفی نماییم، ایشان به تنهایی تمام آنچه را شما در طول این سال ها دیده اید و معرفی شده، انجام داده اند. خود انتشار مجلۀ بخارا کاری است تحسین برانگیز! از بنیاد موقوفات افشار تشکر می کنم و با یادی از محمود و ایرج افشار که بخشی از تاریخ معاصر ایران مدیونشان است و در شناساندن تمدن کهن ایران سهم بزرگی داشته اند و سپس از کتابفروشی آینده که زحمات بسیاری در نشر کتاب های متعدد و وزین داشته است، سپاسگزارم.

باید اشاره به این داشته باشم که معرفی شخصیت های مشهور فرهنگی و هنری در شب های بخارا، یادآوری بخش فراموش شده ای از تاریخ ملت ما است. همانند شب نی داود که نتیجۀ همکاری بخارا با ماست. از جوانان کلیمی تشکر می کنم که با انجام و پیگیری در موسیقی سنتی ما، یاد نی داود را زنده نگه می دارند و بیشتر اینکه سهم ما و جامعۀ یهودی را در بقای موسیقی ایرانی یادآور می شوند. این گروه جوانان انجمن کلیمیان تهران هستند و با پشتکار خودشان داوطلبانه کار می کنند."

وی در ادامه با اشاره ای به سخن امام خمینی با عنوان وحدت فرهنگی و دینی و نژادی مردم ایران، اظهار داشت:

"زمان بسیاری از حضور جامعۀ یهودی در ایران می گذرد؛ یعنی هر جا که تاریخ ملت ایران قابل مطالعه باشد حتما جامعۀ یهودی در گوشه ای از این تاریخ زندگی می کند. با همۀ شادی ها و مشکلات و نابسامانی ها در کنار ملت ایران بوده و بخشی از این ملت است. یادآوری کوچکی می کنم: در زمان جنگ تحمیلی، در سال شصت و یک، نزد امام رفتیم. امام در سخنرانی خود فرمودند:"ایران مال همه است و توحید مذهب همه است و مبدأ و معاد ایدۀ همه است و ما این مشترکات را داریم و یک ملت واحده هستیم." و به دلیل ملت واحده بودنمان، پایدار بودیم. آنچه که ما و جغرافیای امان را احاطه کرده، نا امنی و خشونت است؛ ولی در کشوری زندگی می کنیم که فارس، لر، کرد، عرب، ترکمن، یهودی و مسلمان و زرتشتی و مسیحی زندگی می کنند و در واقع رنگین کمان ملت ایران را می سازند. در این شرایط، آنچه که موجب برقراری امنیت می شود، همبستگی در ملت ماست که در تاریخ وجود داشته وامروزه نیاز به آن بیشتر از گذشته است. می خواهم بگویم هر کسی که در ایران زندگی می کند و دلبستگی به این کشور را دارد، درک این مسأله که ما ملت واحده و مردمی هستیم با سرنوشت مشترک برای او آسان خواهد بود! شاید زبان و نژاد و مذهبمان با هم متفاوت باشد اما همگی رنگین کمان ایران را تشکیل می دهیم و آرزو دارم این رنگین کمان همچنان باقی بماند و هر اتفاقی که بیفتد هیچگاه این شعار را فراموش نکنیم."

دکتر سیامک مرصدق در آغاز سخنانش ضمن تقدیر از زحمات علی دهباشی، از آشنایی خود با چهره های فرهنگ و ادبیات ایران توسط دو مجلۀ «کلک» و «بخارا»، چنین سخن گفت:

"نسل من و هم نسلان من توسط مجلۀ «کلک» و «بخارا» است که با فرزانگان و استادانی همچون: بدیع الزمان فروزانفر، دکتر حسین خطیبی، ملک الشعرای بهار، سید محمد فرزان، دکتر زرین کوب، آَشنا شدیم و حالا شاهد آن هستیم که آثار ستون های اصلی فرهنگ زبان فارسی همچون: دکتر شفیعی کدکنی، دکتر حسن انوری، دکتر ژاله آموزگار، دکتر داریوش شایگان، دکتر احمد مهدوی دامغانی را در بخارا می توانیم بخوانیم. در زمینۀ ادبیات معاصر هم همینطور، اساتیدی همچون: جمالزاده و سیمین دانشور، محمود دولت آبادی، سیمین بهبهانی، ه.الف. سایه و بسیاری دیگر با شب ها و ویژه نامه هایی در بیشتر از پانصد صفحه، به طور دقیق آشنا شدیم. بخارا ما را با ادبیات کلاسیک و معاصر آشنا کرد. هر چه در زمان پیش می رویم، متوجه می شویم که فعالیت مطبوعاتی ایشان دوام بیشتری پیدا می کند و امروزه شاهد این هستیم که سومین و چهارمین نسل کسانی که در انتشار بخارا همکاری می کنند، پا به عرصه گذاشته اند. در واقع بعد از درگذشت مرحوم افشار به ویژه کارهای دکتر عظیمی ارزش قابل احترامی دارد و مهم ترین نکته اینجاست که خود آقای دهباشی هم دفتر نشریه و سردبیر،  هم هیئت تحریریه و ویراستار هستند و تمام این زحمات را به صورت فردی و بدون اینکه از سازمان های رسمی حمایت شوند، انجام می دهند و مشعل زبان فارسی را نه تنها در ایران حتی در تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان و ... و جوامع فارسی زبان زنده نگاه داشته اند. تمامی کسانی که در حول محور زبان فارسی با یکدیگر دارای فرهنگ مشترکی هستند، اگرچه ممکن است در جغرافیای ایران هم زندگی نکنند اما می توانند مراودات بیشتری داشته باشند. همانند استاد دامغانی که از امریکا به همکاری با این مجله ادامه می دهند و این ارتباط باعث افتخار من به عنوان یک ایرانی است. در سفر نیویورک متوجه شدم که برای ایرانیان مقیم این مکان تنها دریچۀ گشوده بر روی فرهنگی ایرانی، مجلۀ بخارا است."

نمایندۀ کلیمیان در مجلس شورای اسلامی به نقش یهودیان در دو بخش فلسفه و موسیقی ایران اشاره و بیان کرد:

"در رابطه با حضور ایرانیان یهودی و یهودیان در کشورهای اسلامی در زمینه های هنری و فرهنگی، ریشۀ تاریخی مدونی از هزاره های پیش وجود دارد. شاید اگر بخواهیم فهرست وار به این قضیه نگاه کنیم، تمام زمینه های فرهنگ و هنر یهودیت در کشورهای اسلامی تأثیر گذار بودند و نه تنها از نظر آماری، وظیفۀ خود را به خوبی انجام دادند، بلکه کسانی بودند که باعث تعامل بهتر فرهنگ ها با یکدیگر شدند؛ بخصوص در دو رشتۀ مشخص، شاهد حضور پر رنگ یهودیان هستیم. یکی در انتقال فلسفه به سرزمین های اسلامی، چه در اندلس و ایران و چه سر تا سر جهان اسلام، نمی توان این نقش را نادیده گرفت. دیگر موسیقی است که در تمامی جهان اسلام از شمال آفریقا و تونس و مراکش حتی لیبی تا اندلس، ایران و افغانستان حتی تا تاجیکستان و بحرین، کسانی که موسیقی فولکلور را در درون خود سینه به سینه حفظ و به نسل های بعدی منتقل کردند، بیشتر یهویان آن منطقه بودند. موسیقی نواحی، بدون همراهی یهودیان هیچگاه نمی توانست شکل امروزی خود را پیدا کند. حضور پر رنگ آنان در موسیقی از شمال آفریقا تا ایران انکار ناپذیر است و شاید این بدین علت باشد که در فرهنگ یهودی همواره این هنر، قابل احترام بوده است. قسمت زیادی ار «مزامیر داود» برای گروه ارکستر و خیلی از آن ها برای تکنوازی تنظیم شده اند. به هر حال در تاریخ معاصر هم ما به مرتضی خان نی داود، به عنوان برجسته ترین موسیقیدان معاصر یهودی می رسیم."

وی در بخش پایانی سخنانش، اظهار داشت:

 "البته همین جا از جناب آقای دهباشی خواهش کردم که به این سنت نیکو ادامه دهند و برای چهره های مطرح فرهنگی یهودی ایران که در کل فرهنگ و هنر این کشور تأثیر گذار بوده اند، بزرگداشت هایی برگزار کنند. کاری که در شرایط فعلی توانش از ایشان بر می آید. مطالبی را در مورد شب مرحوم رهنما در بخارا می خواندم، حس کردم جای «منوچهر طبری» هم در عناوین این مجالس خالی است. همانقدر که مرحوم رهنما در پایه گذاری سینمای مستند نقش داشتند، منوچهر طبری نیز شخصی بودند که نخستین بار دوربین را میان دراویش بردند و کارهای مستند بسیاری انجام دادند. شاید از اولین کسانی بودند که آموزش علمی و آکادمیک در مورد سینمای انیمیشن داشتند.

به تمام جوانان ایرانی به ویژه هم کیشان خود نصیحت می کنم که از مطالۀ بخارا غافل نباشند؛ چرا که سبب افزایش دایرۀ واژگانشان می شود و از طرفی آن ها را با بزرگان ادبیات ایران آشنا می کند و زمینه ای را فراهم می آورد که مباحث مطرح در بخش های مختلف زبانشناسی، انسان شناسی و ایران نشناسی را مرور کنند.

هر زمان که شمارۀ جدید بخارا در می آید، همسرم می گوید که مطمئنم بیست و چهار ساعت نخواهم توانست با تو صحبت کنم! نه کاری خواهی کرد و نه حرفی خواهد زد! چون تا مطالعۀ بخارا را تمام نکنی، به حرف هیچ کسی گوش نمی دهی! قدرت فراوان انتشاراتی آقای دهباشی و دانش وسیع ایشان باعث شده که اگر بخواهیم از نشریات تخصصی در این زمینه مثالی بزنیم بخارا در صدر آن ها است و یکی از نشریاتی است که برای تمامی فارسی زبانان دنیا باعث افتخار است. از تمام کسانی که برای برگزاری بزرگداشت مرتضی نی داود زحمت کشیده اند تشکر می کنم. فرهنگ ایران زمین تمامی خدمتگزاران خود را در سینه، زنده نگاه خواهد داشت."

در قسمتی از این نشست، فیلم مستندی از زندگی نی داود به کوشش فربد جلالی و استودیو آشنا و پایان بندی اجرای مرغ سحر، با صدای استاد محمد رضا شجریان، به نمایش گذاشته شد.

هارون یشایائی دربارۀ این فیلم گفت:

"این فیلم بخصوص بخش های اول آن حدود 46 سال پیش با امکاناتی محدود فیلمبرداری شده است و دوستانم در وزارت ارشاد و شرکت «استودیو آشنا» سعی داشتند که صدای تار نی داود و گفتارش را بازسازی نمایند. زحمت بسیاری داشت و حاصل صدای روشن استاد است که به گوشمان می رسد."

در بخشی دیگر از این مراسم، از شمارۀ صد و پانزدهم مجلۀ بخارا، ویژۀ بهرام فره وشی با حضور دکتر هما گرامی، فریده زندیه، روح انگیز شریفیان، دکتر سرمد قباد، دکتر مریم مشرف، شهلا طهماسبی، دکتر مرصدق، سپیده طوبی و هارون یشایائی رونمایی شد. دکتر هما گرامی همسر زنده یاد دکتر بهرام فره وشی ضمن رونمایی مجله، از تلاش های سردبیر مجلۀ بخارا بخاطر زنده نگاه داشتن نام شخصیت هایی همچون: دکتر بهرام فره وشی، دکتر محمود صناعی، دکتر محمد جعفر محجوب، مهرداد بهار، سعید نفیسی و ... تشکر کرد.

دقایقی از این جلسه به اجرای آثاری از استاد نی داود توسط اعضای ارکستر انجمن کلیمیان اختصاص یافت. سپهر سلیمانی (خواننده)، شرمین داود زاده (هم خوان)، سهیل دفوآ (سنتور)، مهیار نظیری (تار)، پدرام یاشاراِل (تار)، پرهام یاشاراِل (آکاردئون)، سپهر عزیزی (دف)، پویا کهن صدق (ضرب) نوزاندگان و خوانندگان این گروه به سرپرستی فریدون طوبی بودند.

فریدون طوبی دربارۀ گروه و قطعات اجرایی در این شب گفت:

"اعضای ارکستر انجمن کلیمیان، سال هاست که تمرین می کنند و برنامه های متعددی اجرا کرده اند. قطعاتی اجرایی این شب:

پیش در آمد ماهور، قطعه ای در دستگاه ماهور و گوشۀ عراق و نهایتا قطعۀ مرغ سحر خواهد بود."

در پایان این شب، دکتر هما گرامی با همراهی علی دهباشی، بخارای صد و پانزدهم را به جوانان کلیمی گروه موسیقی هدیه کردند.

 

 در خاتمه بخشی از سخنان استاد نی داود (خاطره ای از داستان بلبل و دسته تار) را یادآور می شویم:

"وقتی کوچک بودم و مدرسه می رفتم می آمدند و می گفتند که داود شیرازی تار زده و بلبل آمده نشسته روی دستۀ سازش! من با آنکه کوچک بودم نمی توانستم باور کنم که یک چنین چیزی می شود تا اینکه یک شبی مهمانی ای بود در باغ صاحب جم، بنده تار می زدم و دیدم بلبل روی دستۀ ساز نیامد، ولی خیلی نزدیک روی یک شاخه درختی نشسته بود و من هیچ باور نمی کردم تا اینکه برای خود من این پیشامد، پیش آمد ولی بلبلی روی دستۀ تار ننشست. اما خیلی نزدیک بود، آنها که داشتند گوش می کردند، اشاره به خواننده کردند که دیگر نخواند و من تار نواختم. بلبل هم جواب می داد. مثل یک سئوال و جواب شده بود. آن شب که گذشت فردایش دیدم که مردم حرفهایی می زنند و من باور نمی کردم!

به من می گفتند:"آن شب فلان جا در باغ صاحب جم تار زدید، بلبل روی دستۀ تار نشسته بود!"

گفتم:"آقا اینطور نیست!"

 می گفتند:"باید افتخار کنید! حال اگر می خواهید نگویید ما خودمان می گوییم!"

 گفتم:"آقا! روی دستۀ ساز من بلبلی نیامده!"

 خلاصه هر چه از بچگی می گفتم یک چنین چیزی نمی شود باور نمی کردند فقط این را می گویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک می آید و از صدای نرم ساز، بلبل خوشش می آید."