عبدالله نصری : هر اندیشه‌ای قابل نقد است

نصری معتقد است باید تفکیکی میان عقیده و معرفت قائل شد؛ چرا که این‌گونه نیست که معرفت، همواره به عقیده منجر شود و عوامل بسیاری در اینکه فردی به چیزی معتقد شود، دخیل است. آنچه در ادامه مطالعه می‌کنید گزارشی از این جلسه است.


 

جلسه اول درسگفتارهای عبدالله نصری، پژوهشگر ایرانی فلسفه و استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در زمینه «بازخوانی جریان روشنفکری دینی» در مدرسه آزاد فکری مهاجر برگزار شد. نصری معتقد است باید تفکیکی میان عقیده و معرفت قائل شد؛ چرا که این‌گونه نیست که معرفت، همواره به عقیده منجر شود و عوامل بسیاری در اینکه فردی به چیزی معتقد شود، دخیل است. آنچه در ادامه مطالعه می‌کنید گزارشی از این جلسه است.

  ریشه بسیاری از اختلافات در بحث توحید است
مهم‌ترین پرسش و محل بحث در مسائل فکری و عقیدتی، مربوط به «تصویر ما از خدا» است. در طول تاریخ نیز یکی از بزرگ‌ترین خدماتی که پیامبران به انسان‌ها کرده‌اند، اصلاح تصویر آنها از خدا بوده است و به ندرت دیده می‌شود پیامبران برای اثبات وجود خدا برهان اقامه کنند یا به دفع شبهات فلسفی مانند مساله شر و ... بپردازند. (بر‌عکس فلاسفه) عظمت عرفا نیز در تاریخ اسلام، تا حد زیادی مربوط به تصویر آنان از خدا است. در نهایت بالاترین تصویر را می‌توان در قرآن و بیانات ائمه یافت. در طول تاریخ اسلام نیز، که بحث عقاید مطرح بوده است، فلاسفه و متکلمان در جهان اسلام هر کدام راه خود را پیش گرفته‌اند، اما می‌توان ریشه بسیاری از اختلافات و مشکلات را در همان بحث توحید جست‌وجو کرد.به طور خاص در بحث تحلیل وحی نیز، که فلاسفه و متکلمان بسیاری مانند فارابی، ابن‌سینا و ملاصدرا آن را طرح کرده‌اند، هر یک در چارچوب تصویری که خود از خدا داشته‌اند به بحث پرداخته‌اند. در دوران اخیر نیز، تلاش‌های خوبی برای ترجمه آثار متفکران غربی در زمینه هرمنوتیک انجام شده و توجه خوبی به مباحث طرح شده توسط هایدگر و گادامر مبذول شده است که یک نمونه خوب آن کتاب «ساختار و تاویل متن» بابک احمدی است. خود استاد نیز کتابی در سال ۸۰ با نام «راز متن» منتشر کرد.
اما در این زمینه، چند پرسش اساسی مطرح است؛ اول آنکه یک معرفت و به طور خاص معرفت دینی چگونه شکل می‌گیرد؟ دوم آنکه سر اختلاف معرفت‌های دینی در چیست؟ سوم آنکه ریشه تحول و تطور معرفت از جمله معرفت دینی کجاست؟ و چهارم آنکه منطق فهم دین چگونه است؟
آنجایی می‌توان از اختلاف در فهم و قرائت یاد کرد، که همچنان تعریف مشترکی از مساله وجود داشته باشد تا بتوان پیرامون آن سخن گفت و‌گر‌نه با نداشتن هیچ معیار و ملاک مشخصی برای سنجیدن نسبت هر قرائت و فهم با اصل مساله و مختصات اصلی آن، دیگر بحث از اختلاف قرائت نیست و صحبت از دو مفهوم متفاوت خواهد بود. (اگر به ذات هم قائل نباشیم، باید حداقل از مولفه‌های مشترکی برای تعریف مفاهیم استفاده کنیم.)


منبع: فرهیختگان