کاظم چلیپا از اوضاع و احوال هنر می‌گوید

داشته‌هایمان را از چاه بیرون بکشیم نبود تابلوی نقاشی به دیوار در فیلم‌های صداوسیما نشانه توجه فرهنگی است!


داشته‌هایمان را از چاه بیرون بکشیم
نبود تابلوی نقاشی به دیوار در فیلم‌های صداوسیما نشانه توجه فرهنگی است!

علی نامجو:  فراموشی، دردی است که ما از زمانی که دقیقا در تاریخ ثبت نشده است، به آن دچار شده‌ایم. ایران را مهد فرهنگ و هنر می‌دانیم اما از خودمان نپرسیده‌ایم چرا در کتاب‌ها و دایره‌المعارف‌های هنری هیچ اثری از نام کشور ما نیست. این درحالی است که نام کشورهایی چون چین، ژاپن در خاور دور در همه دایره‌المعارف‌های مربوط به هنر آمده است. برخی از کارشناسان این عرصه نبود علاقه‌مندی استادان هنر در عرصه‌های مختلف به مکتوب‌کردن آثار و اقدامات‌شان را دلیل بروز چنین وضعی می‌دانند و برخی دیگر با مرور جنگ و حوادث گذشته بر سرزمین مادری‌مان معتقدند کتاب‌های مربوط به این بخش در آتش خشم مهاجمان ایران سوخته و بخش زیادی از تاریخ این سرزمین را با خود برده است. کاظم چلیپا، نقاش و مدرس دانشگاه که سه دهه از فعالیت او در فضای آکادمیک می‌گذرد جزو معتقدان به این نظریه است و می‌گوید: غربی‌ها در حق ما بد نکرده‌اند. ما خودمان را باید مسئول وجهه ناقص هنری‌مان در تاریخ هنر جهان بدانیم، چون به صورت مدون و برنامه‌ریزی‌شده برای این بخش کاری نکرده‌ایم. با این نقاش و متفکر در عرصه هنرهای تجسمی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم و علت گمنامی هنر باسابقه ایران را از او پرسیده‌ایم:  
***

 

به‌نظر شما چرا سند مشخصی برای شیوه آموزش هنرهای تجسمی در ایران وجود ندارد؟
در تاریخ هنر ایران؛ آموزش  برخی از تکنیک‌ها در رابطه استاد و شاگردی شکل می‌گرفت و بعضی بر اثر اعتقادات و نوع تفکر صاحبان مشاغل انجام می‌شد. نکته‌ای که در این‌جا وجود دارد این است که اساسا در تاریخ پیش از دوران صفویه و قبل از وارد شدن هلندی‌ها، پرتغالی‌ها و انگلیسی‌ها به ایران روال سینه‌به‌سینه و نسل‌به‌نسل رویه انتقال هنر در ایران بود. در اواخر دوره قاجار امضا در زیر آثار هنری چون نقاشی متداول شد. می‌گویید چرا؟ نقاش سنتی ایرانی خودش را در تفکر عرفانی  و هیچ ندیدن خود و حل‌شدن در معشوق و هوالمصور بودن خالق می‌دید و خودش را چیزی نمی‌دانست. هنرمند خودش را در برابر حق هیچ می‌پنداشت. در رابطه با مسائل و مکتوبات هنرهای تجسمی در ایران باید گفت در اشعار فارسی به‌عنوان مهم‌ترین و قدرتمندترین گونه هنری در ایران، توصیف‌هایی از طبیعت شده است. در بعضی از کتاب‌ها تجزیه و ترکیب رنگ، تجزیه قلم یا مسائلی مانند انتخاب قلم‌مو از موی زیر گلوی گربه را توضیح داده‌اند. روال سینه‌به‌سینه در ایران با اقبال روبه‌رو بوده است. برای مثال پدر خود من، نقاش قهوه‌خانه‌ای بود. ایشان خیلی از مسائل را شفاهی به من آموزش می‌دادند. در همین‌باره داستانی را نیز برای من تعریف می‌کردند که در کاخ سعدآباد درحال کارکردن بودند و حسین قوللر آغاسی رنگ لاجوردی را در تابلو کار می‌کرد. یک نقاش دیگر اهل شیراز در آن‌جا به همراه پدرم و حسین قوللر آغاسی مشغول بود. (نقاشان قهوه‌خانه‌ای در کاخ سعدآباد با مدبر کار می‌کردند) او از حسین قوللر آغاسی پرسیده بود: این رنگ لاجوردی را چطور ساخته‌ای. این لاجوردی خیلی خوش‌رنگ شده است. پدرم نقل می‌کرد حسین آقا در جواب گفته بود: باید ما را به یک ناهار مهمان کنی تا من طرز ساخت رنگ را به تو بگویم. خلاصه بعد از صرف ناهار به حساب  نقاش شیرازی، حسین آقا گفت: این رنگ را باید مقداری آب داخل فلان رنگ ترکیب کنی و بزنی تا لاجوردی از حالت تیره‌بودن خارج شود، چون وقتی با روغن ترکیب می‌شود، هرگاه خشک شد، باز هم تیره خواهد بود.
 

 

بسیاری از چنین فوت‌وفن‌هایی به‌صورت سینه‌به‌سینه و حاصل رابطه استاد و شاگردی را در آواز و موسیقی ایرانی هم داریم...
بله. حتی می‌توان گفت موسیقی ایرانی در اوایل دوران پهلوی به‌صورت نت‌نویسی‌شده درآمد. اگر آن زمان هم نت‌نویسی در موسیقی را آغاز نمی‌کردیم، بازهم به‌صورت سینه‌به‌سینه انتقال پیدا می‌کرد و امکان داشت گوشه‌هایی را فراموش کنند یا تغییر دهند. در مجموع کارهایی که در عرصه هنرهای تجسمی به‌صورت مکتوب انجام‌شده است، احوال هنرمندان و اتفاقاتی که در زندگی‌شان پیش آمده را شامل می‌شود. مثلا سه جلد کتاب در مورد خصوصیات خوش‌نویسان، نگارگران و تذهیب‌کاران هست و در آن احوال هنرمندان را توصیف کرده است؛ این‌که کجا به دنیا آمده‌اند، چند‌سال زندگی کرده‌اند یا در کنار چه کسانی کار کرده‌اند. آقای رجبی این کتاب را برای من کپی کرد و یک جلدش را به من دادند. در رابطه با این گوشه کناره‌های تخصصی فن نقاشی، فن نگارگری یا فن موسیقی. یا درویش‌خان تار می‌ساخته و ردیف موسیقی ایرانی را مکتوب کرده است. یا این‌که یحیی در اصفهان تار می‌ساخته و الان گرانقیمت‌ترین و معروف‌ترین تار ساخته دست ایشان است اما متاسفانه دیگر حتی یک شاگرد از آنها به جا نمانده است که عین تار یحیی را بسازد یا درجایی طرز تهیه تار یحیی را مکتوب نکرده که در آن توضیح داده‌شده باشد که این چوب درخت توت است و چند‌سال و چگونه و کجا باید بماند یا چه روغنی باید بخورد یا تراش‌های داخلش را از چه زاویه‌ای بزنیم تا فلان صدا را بدهد. این مسأله در رابطه با انواع هنرهای ما وجود دارد.  نکته مهم در این میان آن  است که بوعلی سینا در زمینه طب مکتوبات زیادی دارد و امروز از ابوریحان یادداشت‌هایی در زمینه علوم و فنونی که به آن مسلط بوده، وجود دارد اما من در تعجبم چرا در زمینه هنر و فنون هنر هیچ نوع یادداشت پررنگی وجود ندارد.
با این توضیح که ما در زمینه هنر، تاریخ پاره‌پاره‌ای در بخش مکتوبی داریم به‌نظر می‌رسد مردم ایران از یک زمانی به بعد نوشتن را فراموش کردند. در برخی از زمینه‌های هنری موجود و منابعی وجود داشته و بنا به دلایل مختلف از قبیل جنگ‌ها و سوختن کتاب‌ها و غیره به دست ما نرسیده است. با این توضیح که ایرانیان در دوره اسلامی به‌عنوان وزرا و بزرگان دیوان‌ها مشغول به‌کار بودند  و از ابن‌مقفع گرفته تا سیبویه و به همین روال تا شاعران صاحب سبک، شکار و صید ایرانی بزرگانی را در عرصه‌های مختلف هنری در تاریخ پیش و پس از اسلام می‌بینیم. اما امروز از دستاوردهای آن  دوران هم به جز در زمینه معماری کارهای چندانی در دست  نیست...
در این‌باره باید گفت بخشی از کتاب‌های علما و هنرمندان ایرانی در کتابخانه جندی‌شاپور آتش گرفت که مربوط به دوره قبل از اسلام بود. اما بعد از اسلام نیز آثار زیادی به‌صورت مکتوب شکل گرفت ولی امروز در ایران وجود ندارد. این سخن را به استناد سخن دوستانم می‌گویم. آقای خزایی به همراه همسرشان به لندن رفته بودند و در کتابخانه‌ای در شهر بیرمنگام که مربوط به مرکز اسناد بوده، پرسیده بودند کتاب‌های خطی برای نت‌برداری وجود دارد؟ در جواب گفته بودند بله. ما یک‌سری فیلم‌های میکرو به‌صورت اسلاید در موزه خودمان داریم که می‌توانید از آن استفاده کنید. مسئولان آن موزه گفته بودند ما صندوق‌هایی از کتاب‌های خطی داریم ولی هنوز فرصت بازکردن آنها را پیدا نکرده‌ایم. با این توضیح باید گفت اگر دوستان و افراد مقیم خارج از کشور بتوانند به کتاب‌های خطی درزمینه ادبیات و هنرهای تجسمی دسترسی پیدا کنند و از آثار به‌جامانده از هنرمندان ایرانی در طول تاریخ نت‌برداری کنند می‌تواند برای تثبیت تاریخ هنرهای تجسمی ما بسیار مثمرثمر باشد.
 

به‌نظر شما این کار را باید چه کسی مدیریت کند؟
به‌نظر من  وزارت فرهنگ و ارشاد و شورایعالی انقلاب فرهنگی حتما می‌تواند به این افراد دستمزد پرداخت کند و هرکسی در مورد زمینه دلخواه و موردعلاقه خود مطالب را از کتاب‌های خطی بیرون بکشد. هرچند علاقه‌مندان نمی‌توانند کتاب را همراه خود بیاورند اما لااقل می‌توانند مطالبش را بنویسند و با خود بیاورند. آیا شما تابه‌حال به کتابخانه خطی آیت‌الله مرعشی نجفی سر زده‌اید؟ کتابخانه‌ای بسیار غنی و کلکسیونی است از کتاب‌های خطی در تمام زمینه‌ها. هر کس به تحقیق در این زمینه علاقه‌منداست، می‌تواند استفاده مناسب را ببرد.
آقای چلیپا در مورد تاریخ با همدیگر به توافقی رسیدیم که برمبنای ‌آن، ایرانیان بنا به هر دلیلی با نگاشتن علوم و فنون از دوره‌ای به بعد بیگانه شدند. فارغ از اتفاقات تاریخی، زمانه امروز به ما آموخته که کمرنگ‌ترین جوهرها از پررنگ‌ترین و قوی‌ترین حافظه‌ها ماندگارتر است. اگر به

 

دوره قاجار برگردیم کسی چون آقای مهدی تائب را می‌بینیم. او عکاس و نقاش ماهری بود اما امروز کمتر کسی با او آشناست. در مقابل هنر کشوری چون ژاپن در خاور دور در همه دایره‌المعارف‌های تاریخ هنر آمده است و به تفکیک و دقت توضیح داده شده است...
فرض کنید اگر مسافری از هواپیما پیاده شود و با گمان داشتن سه ساعت زمان توقف بگوید من می‌خواهم موزه مربوط به ایران شما را ببینم و بدانم از گنجینه هنر معاصر چه چیزهایی به دیوار دارید. تنها می‌توانید موزه ایران باستان و موزه فرش و آبگینه را معرفی کنید. شما جایی را برای نشان دادن سراغ دارید که موزه هنرهای اسلامی باشد؟ یا موزه‌ای که نشانگر دوره‌های مختلف نگارگری ایران؟ یا موزه نقاشی قهوه‌خانه‌ای باشد؟ حالا اگر شما امروز به ژاپن بروید می‌توانید سیر تحول  سامورایی‌ها، شمشیرها یا نقاشی‌هایی در رابطه با تفکر شینتو را به تفکیک و بسیار طبقه‌بندی‌شده ببینید. در چین شما می‌توانید نقاشی‌هایی درباره  تفکر هندوئیسم، بودیسم یا تفکر تائو را ببینید. هر آدمی وارد تبت، چین یا ژاپن بشود، ترتیب هنرهای ظریفه خاور دور را می‌بیند، اما در ایران یک چیز جمع‌بندی‌شده و قابل ‌ارایه به مردم و توریست‌ها یا حتی دانشجویان داخلی وجود ندارد. اتفاقا غربی‌ها با تاریخ هنرهای تجسمی در ایران بد برخورد نکرده‌اند؛ آنان دوره‌بندی تاریخ هنر ما را مطرح کردند. پروفسور «پوپ» به ایران آمد و تاریخ هنر ایران را نوشت. در این کتاب عظیم و قطور ١٨ کارشناس و منتقد، رشته‌هایی مرتبط با تخصص‌شان را دنبال کردند. یکی در رابطه با منظره‌سازی و دیگری در رابطه با سفال، فیگور، حیوانات و فرش کار کردند. تمام مقالات و تحقیقات به‌جامانده از دانشجویان هنر ما در مقطع  دکتری و کارشناسی‌ارشد به آثار انجام‌شده توسط محققان خارجی در مورد ایران ارجاع داده شده است. در تزهای دکتری دانشجویان اگر سیری داشته باشید به‌جز تعداد انگشت‌شماری، الباقی تفاوتی با تزهای کارشناسی ارشد ندارند. اگر ما در دایره المعارف‌ها نامی نداریم به‌خاطر عدم حضورمان در این عرصه است.
 

یعنی نام ژاپنی‌ها به‌صرف این‌که از یک دوره‌ای به بعد حضور داشتند در دایره‌المعارف‌های مربوط به تاریخ هنر واردشده است؟
بله. برای مثال وقتی بازی‌های المپیک را تماشا می‌کنید پر است از ژاپنی‌ها. آنان قدرت سفر به اقصی نقاط دنیا را چه برای تحقیق و چه برای تفریح دارند. ژاپنی‌ها حتی مملکت ما را بهتر از خودمان می‌شناسند.
 

با توجه به این نکته که گذشته را نمی‌توان تغییر داد و آینده هم قابل پیش‌بینی نیست و این‌که شما در فضای آکادمیک فعال و در حوزه نقاشی صاحب‌نام هستید، آیا احساس می‌کنید منابع موجود و مکتوب برای هنرهای تجسمی در دوره معاصر کفایت می‌کند یا نه؟ و اگر کفایت نمی‌کند راهش را چه می‌دانید؟
راهش این است که در مدیریت فرهنگی کشور بودجه خاصی را برای این کار قایل شوند و مرکز استراتژیک هنری و فرهنگی  برای یافتن استعدادها و نخبگان درزمینه هنر راه‌اندازی کنند. فرهنگ و هنر اسلامی که مملکت ما این امکان را دارد که به آن ببالد و می‌تواند یکی از شاخص‌ترین مراکز استراتژی فرهنگی شود. ابتدا باید مرکز تحقیقاتی به وجود آورند و با جذب افراد و دانشجویان ارشد و دکترا در این مرکز شروع به‌کار عملی و اجرایی و جمع‌آوری مطالب کنند. بعد از این مرحله باید شاخه‌بندی انجام گیرد. چنین کاری در مقیاس کلان برای بخش فرهنگی هزینه‌ای دربرندارد. باید از دانشگاه‌ها و استادان عرصه هنرهای تجسمی بخواهند تا دانشجویان توانا برای انجام چنین کارهایی را معرفی کنند و آنها را برای جمع‌آوری مطالب مختلف بفرستند. اگر به هنرهای تجسمی ایران در عرصه مکتوب نگاه کنید تنها پروفسور پوپ و چند نفر از محققان دیگر را به‌عنوان فعالان در این عرصه داریم و شاهد انجام گرفتن کارهای باارزشی توسط ایشان هستیم. آنها کارها را در کشور خودشان انجام داده‌اند و بعد از آن آمده‌اند در مورد ایران هم کار تحقیقاتی انجام داده‌اند.
 

لطفا درباره ماجرای خاکسپاری پروفسور پوپ در ایران توضیح دهید. چه اتفاقاتی باعث شد این خاکسپاری در ایران انجام نشود؟
زمانی که قرار بود به پاس زحمات پروفسور پوپ او را در ایران به خاک بسپارند، ما قدر فرصت به‌دست‌آمده را ندانستیم. این بهانه‌ای بود برای گرفتن بودجه و انجام دادن کارهایی درزمینه تاریخ هنرهای تجسمی. ما می‌توانستیم با گرفتن بودجه و کمک‌های مالی از یونسکو یا از مراکز فرهنگی دنیا بخش‌هایی را در کشورمان راه‌اندازی کنیم و مطالب و داشته‌های خودمان را از چاه بیرون بکشیم. بحث استراتژی در بخش فرهنگی به معنای وسیع کلمه طراحی نشده یا شاید بتوان گفت یک نوع بیشتر طراحی نشده که آن‌هم تبدیل‌شدن همه کارها شبیه به آقای فلانی یا بچه آقای فلانی است. از سریال‌ها و برنامه‌ها در تلویزیون و رادیو گرفته تا مجلات همگی مملو از تبلیغ هستند. شما یک عدد مجله تحقیقاتی در مورد فرهنگ و هنر را می‌توانی نام ببری؟