قحطی نیشابور به سال ٤٠١ هجری /همدلی برای کفن و دفن جان‌باختگان

یک قحطی بزرگ در سال ٤٠١ هجری در نیشابور و عراق عجم سایه انداخت. بر اثر بارش برف در سالی پیش از آن، سرما مزرعه‌ها، کشت‌زا‌رها و باغستان‌ها را درنوردید و سترون ساخت. روایت شده است در این زمان برف زیادی بارید؛ تا شصت و هفت بار. نعمت الهی به بلا تبدیل شده بود. آذوقه مردم کم‌کم پایان یافت. گرسنگی امان‌شان را برید و سرانجام توان برخی به آخِر رسید.

 

ماه‌چهره تهرانی: یک قحطی بزرگ در سال ٤٠١ هجری در نیشابور و عراق عجم سایه انداخت. بر اثر بارش برف در سالی پیش از آن، سرما مزرعه‌ها، کشت‌زا‌رها و باغستان‌ها را درنوردید و سترون ساخت. روایت شده است در این زمان برف زیادی بارید؛ تا شصت و هفت بار. نعمت الهی به بلا تبدیل شده بود. آذوقه مردم کم‌کم پایان یافت. گرسنگی امان‌شان را برید و سرانجام توان برخی به آخِر رسید. یکی یکی چون برگ‌های درخت بر زمین افتاده، جان ‌دادند. صورت‌ها پژمرده و لب‌ها خشک و بی‌رنگ شد. فریاد مردم از شدت بی‌تابی به آسمان می‌رسید. هر دانه گندم همچون دانه‌ای مروارید ارزش یافت. انبارها خالی شد. حتی شکم ثروتمندان نیز از نان تهی ماند. بنا به آنچه تاریخ به ما می‌گوید در این زمان  هر روز در برخی محله‌های نیشابور بیش از چهارصد نفر جان می‌باختند. کسی نمی‌توانست به کار غسل و تدفین جان باختگان برسد. مرده‌ها از این‌رو با لباس در دل خاک جای می‌گرفتند «و مرد و زن و پیر و جوان فریاد می‌داشتند و نان نان می‌زدند و بر جای سرد می‌شدند».
این‌ها روایت‌هایی برگرفته از گزارش تلخ «تاریخ یمینی» از اوضاع شهر نیشابور به روزگار غزنوی است؛ نیشابور، شهر فیروزه‌ای تاریخ ایران که زمان بنای آن را به دوران تهمورث پادشاه اساطیری می‌رسانند. این شهر در روزگاران کهن تاریخ ایران تا سده‌ها اهمیتی درخور توجه داشته است. نیشابور در تاریخ میانه، عروس شهرهای خراسان است. نیشابور بنا به نوشته  محمدرضا شفیعی کدکنی، چکیده و فشرده‌ای از ایران بزرگ است. این شهر در گذر تاریخ با زلزله‌ها، جنگ‌ها و قحطی‌ها جایگاه پیشین باشکوه خود را از دست داد. پیش از چنین رخدادهایی شاید کم‌تر کسی می‌پنداشت روزگار باشکوه و آرام نیشابور بر اثر رخدادهای طبیعی و  جز آن سیاه شود و ردی از خستگی و محنت بر پیشانی شهر بنشیند؛ اثری که تا امروز نیز هنوز دیده می‌شود.
قحطی در ایران پیشینه‌ای دراز دارد. سرزمینی که همواره با پدیده کم‌آبی روبه‌رو بوده، دوره‌هایی از نعمت و سختی را پی‌درپی پشت سر گذاشته است. خشک‌سالی‌ها بر اثر افزایش گرما و سرما، قهر طبیعت و شیوه سنتی کشاورزی در پیوند با عواملی دیگر چون سیاسی و اجتماعی، پیامدهایی گوناگون از قحطی در تاریخ ایران بر جای نهاده‌اند. تورم، کاهش جمعیت و گونه‌ای هراس اجتماعی از خشک‌سالی و همبسته شدن مردم روستاها در رویارویی با این پدیده از جمله این پیامدها است. بررسی این پدیده دهشتناک و تلخ در دوره‌های دورتر از زمانه اخیر، زمانی که امکانات و برنامه‌ریزی‌های امروزین نبود، یکی از مطالعات مهم در زمینه تاریخ اجتماعی و فرهنگی به شمار می‌آید. شاید مرگ بر اثر قحطی یکی از هولناک‌ترین مرگ‌ها باشد زیرا بلایایی دیگر همچون طوفان، سیل و زلزله طومار یکباره زندگی همه مردم را، از ثروتمند گرفته تا تهیدست، درهم می‌پیچد. قحطی اما ابتدا گریبان فقیران و تنگ‌دستان را می‌گیرد و پس از دوره‌ای بیماری به کام مرگ می‌کشاند.
مردم در قحطی نیشابور از هر راهکاری برای رفع گرسنگی بهره می‌گرفتند؛ روش‌هایی که در دیگر قحطی‌های تاریخ ایران نیز مورخان ثبت کرده‌اند. برخی در زمان مورد اشاره با گیاهان خشک گرسنگی‌شان را برطرف می‌کردند اما زمانی رسید که دیگر چیزی برای خوردن نبود. مردم گرسنه استخوان از میان زباله‌ها برداشته، خرد کرده و از آن غذایی فراهم آورده، می‌خوردند. مرگ چهره ترسناک خود را می‌نمود و ترس بر همه جا حاکم بود. بنا به نوشته تاریخ یمینی در این میانه، روزی قصابی چهارپایی را قربانی کرد. فقیران بر سر تقسیم آن و حتی خوردن خون و اجزای ناخوردنی‌اش بر هم سبقت می‌گرفتند. هر کس از آن اجزا می‌خورد، بیمار می‌شد و جان می‌داد. گرسنگی شدت یافت. کار حتی از خوردن حیواناتی مثل سگ و گربه هم گذشت و به آدم‌خواری رسید. مردم به عنایت خدا چشم دوخته بودند. در این میانه از عبدالملک واعظ، یک عالم و فاضل در نیشابور نام برده شده است، کسی که برای کفن و دفن مردم جان‌باخته به همراهی گروهی همکاری می‌کرد. عبدالملک در یک روز چهارصد نفر را به خاک سپرده بود. وضعیت بر همین منوال سخت می‌گذشت و جان‌ها به لب رسیده بود. هر روز عده‌ای مرگ را در آغوش می‌گرفتند. در این حال سلطان وقت، محمود غزنوی فرمانی صادر کرد تا حکومتیان انبارهای غله را بگشایند و آنچه که در انبارها است میان مردم تهی‌دست تقسیم کنند. اندکی از شدت گرسنگی کاسته شد و دمی آرامش به شهر بازگشت. قحطی اما ادامه داشت تا این که با آغاز سال ٤٠٢ هجری آهسته‌آهسته از سر مردم دست برداشت. بارش رحمت الهی مزرعه‌ها و کرت‌ها را دوباره سرسبز کرد. بی‌تردید زمان باید می‌گذشت تا پیامدهای قحطی از کوچه و بازار رخت برمی‌بست و زندگی به وضع عادی بازمی‌گشت. نیشابور در انتظار روزهای فارغ از سختی گام برمی‌داشت. کسی نمی‌دانست روزگار چه در چنته دارد.

منبع: شهروند