ضرورت توجه به زایش زبان فارسی / زمان رضاخانی

نقش فرهنگستان در زایش زبان فارسی همواره با دیدگاه های موافق ومخالف روبرو بوده است،به طوریکه برخی بر زایش های درونی تاکید می کنند و برخی دیگر بر دخالت های بیرونی. با این وجود برخی راهی میانه را مطرح کرده و تصریح می کنند که بهترین راه برای افزایش پویایی زبان، این است که مردم یک کشور در زایش های درونی زبان رسمی خود - به عنوان میراث فرهنگی و هویت ملی - مشارکت داشتند باشند و فرهنگستان نیز نقشی هدایتگرانه ایفا کند.

 

نقش فرهنگستان در زایش زبان فارسی همواره با دیدگاه های موافق ومخالف روبرو بوده است،به طوریکه برخی بر زایش های درونی تاکید می کنند و برخی دیگر بر دخالت های بیرونی.

 با این وجود برخی راهی میانه را مطرح کرده و تصریح می کنند که بهترین راه برای افزایش پویایی زبان، این است که مردم یک کشور در زایش های درونی زبان رسمی خود - به عنوان میراث فرهنگی و هویت ملی - مشارکت داشتند باشند و فرهنگستان نیز نقشی هدایتگرانه ایفا کند.

زبانشناسان، زبان های جهان را با دو شیوه ی «رده ای» و «نسبی» دسته بندی می کنند. در شیوه ی نسبی، ریشه ی تاریخی زبان ها مورد توجه قرار می گیرد، اما شیوه ی رده ای به ساخت و ویژگی های صرفی و نحوی زبان ها می پردازد.

از نگاه رده ای، برخی زبان ها «پیوندی» هستند؛ یعنی با افزودن (پیوستن) تکواژهای فراوان به ریشه ی واژه، می توان نقش های دستوری برای واژه ها آفرید. ترکی، ژاپنی و فنلاندی، معروف ترین نمونه ها از زبان های پیوندی به شمار می روند. در زبان ترکی، «او» {ev} یعنی خانه؛ با افزودن تکواژ «لَر»، «او» را جمع می بندیم و می شود «اولر» (evlar = خانه ها)؛ سپس تکواژ پسوندی «دَن» را به واژه می افزاییم و عبارت «اولردن» (از خانه ها) را می سازیم.

بسیاری از زبان ها، از جمله فارسی، کمابیش سازه های پیوندی دارند، اما سه زبانی که نام برده شد، بنیانشان بر پیوندی بودن است.

برخی زبان ها «تصریفی» اند؛ یعنی برای تعیین زمان، شخص (اول شخص، دوم شخص،...)، شمار، جنس و وجه (اخباری، امری،...)، شکل واژه ها تغییر می کند و به اصطلاح صرف می شود. عربی و عبری، نمونه هایی آشنا از زبان های تصریفی هستند.

در زبان فارسی باستان (هخامنشی)، اسم، صفت و ضمیر در هشت حالت نحوی (فاعلی، مفعولی، متممی،...)، سه جنس (مذکر، مونث، خنثی) و سه شمار (مفرد، مثنی، جمع) صرف می شد. بیشتر این صرف ها، در فارسی نو کاربردی ندارند.

برخی دیگر از زبان ها، «تحلیلی» اند؛ یعنی به جای صرف فعل، از نقش نماها (واژگان دستوری و حروف اضافه) استفاده می کنند. برای نمونه، در زبان فارسی، هرگاه شما حرف اضافه ی «را» داشته باشید، ناخودآگاه می دانید که واژه یا عبارت پیش از آن، «مفعول بی واسطه» بوده است. برای مثال، می توان گفت «حسن غذا را خورد» و اگر شرایط کلام یا وزن شعری ایجاب کرد، می توان جای واژه ها را عوض کرد و گفت «غذا را خورد حسن». با، از، در، به، و... نیز چنین ویژگی هایی دارند.

زبان های ویتنامی و چینی کلاسیک، نمونه هایی شناخته شده از زبان های تحلیلی هستند.

برخی زبان ها، ترکیبی از ویژگی های پیش گفته را دارند و به همین دلیل، پویایی و انعطاف پذیری بیشتر از خود نشان می دهند. انگلیسی و فارسی، از آن جمله اند. ویژگی های تحلیلی در زبان های انگلیسی و فارسی به شکوه و بالیدن شعر در این دو زبان کمک بسزایی کرده است. در تاریخ ادبیات عرب، نویسندگان بزرگی را می بینید که در پهنه ی گیتی نام آور بوده اند، اما هرگز شاعرانی همتای فردوسی، حافظ، مولوی، عمرخیام یا شکسپیر، ادگار آلن پو و دیگران نمی یابید.

ازسوی دیگر، ویژگی های پیوندی و اشتقاقی انگلیسی و فارسی به این دو زبان در واژه سازی و پویایی، کمک می کند. و البته اینجاست که تفاوت گویشوران انگلیسی و فارسی آشکار می شود. انگلیسی ها به طور میانگین سالانه 800 واژه ی نو می آفرینند (روزی 2 واژه) که گروهی از آنها جا می افتد و گروهی دیگر به دلایل فنی و زبانشناسی کنار گذاشته می شود.

 

** نمونه هایی از زایایی در زبان انگلیسی

در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، داشتن ˈابروی پیوستهˈ رایج نیست و به همین دلیل، واژه ای هم برای آن وجود نداشته است؛ تا آنکه برای نخستین بار، کسی در سال 1988 میلادی، تصمیم می گیرد برای این پدیده، نام انگلیسی بگذارد. وی از ترکیب پیشوند uni- به معنای یک و تک (unicellular = تک سلولی) و واژه ی eybrow، نوواژه ی unibrow را می سازد و این واژه وارد فرهنگ وبستر نیز می شود.

در سال 1994، کسی برای نخستین بار از ترکیب پیشوند poly- (= چند) و amor (= عشق)، واژه ی polyamory (چند معشوقگی) را می سازد و خیلی زود، شکل های دیگر این واژه مانند polyamorous (چندمعشوقگیانه)، polyamorist (چندمعشوقه گرا) و... نیز در زبان انگلیسی جا می افتد.

در سال 1986، دانشمندان آمریکایی برنامه ی تولید سوخت خودرو از گیاهان را مطرح می کنند و با کمک پیشوند bio- (زیست)، نام biodiesel (زیست سوخت) را بر آن می گذارند.

اوایل دهه 90 میلادی و با گسترش اینترنت، پدیده ی جاسوسی از شبکه نیز به وجود می آید و بدافزارهایی ساخته می شوند که کارشان جاسوسی است. در سال 1994، برای نخستین بار، کسی با ترکیب دو واژه ی spy (جاسوس) و software (نرم افزار)، نوواژه ی spyware (جاسوس افزار) را می سازد.

در سال 2008 و با فراگیرشدن بحران اقتصادی در ایالات متحده، روزنامه های آمریکایی خبر دادند که بسیاری از مردم در تعطیلات تابستان امسال، ترجیح می دهند با توجه به بهای بالای بنزین و هزینه های مسافرت، به جای سفر، در خانه هایشان بمانند. روزنامه ها (برای اولین بار در روزنامه ی USATODAY دیدم) برای این پدیده، واژه هم ساختند: staycation که از ترکیب stay (ماندن) و vacation (تعطیلات) ساخته شده است. Staycation خیلی زود جا افتاد و وارد زبان مردم شد.

 

** نسبت فراکافت

موضوع زایایی در زبان، آنقدر برای زبان شناسان انگلیسی مهم است که روش هایی هم برای سنجش ˈوندˈهای واژه ساز ابداع کرده اند. برای آشنایی با نسبت فراکافت که سنجه ای برای اندازه گیری ˈزایایی وند-هاˈ در زبان است، مثال زیر را می آوریم:

در زبان انگلیسی، صفت secure با پسوند –ity ترکیب شده و واژه ی security به وجود آمده است. در همین زبان، صفت modern نیز با پسوند –ity ترکیب شده و واژه ی modernity به وجود آمده است. با این حال، security در واژه نامه ها سرواژه (مدخل) دارد، اما modernity سرواژه ندارد و به صورت زیرواژه ی modern نمایش داده شده است. این یعنی ity- در مورد صفت secure، زایایی بیشتری نسبت به صفت modern داشته است.

حالا برای سنجش زایایی ity-، می خواهیم بدانیم چه تعداد از واژه های انگلیسی که با این پسوند ساخته شده اند، سرواژه و چه تعداد زیرواژه هستند. یک روش این است که نسب زیرواژه ها به کل واژه های ساخته شده با این پسوند را در زبان انگلیسی به دست می آوریم که این نسبت، در اصطلاح تخصصی، نسبت فراکافت (parsing ratio) نامیده می شود. نسبت فراکافت، زایایی وندها در فرهنگ واژگان را نشان می دهد.

زبانشناسان، نسبت فراکافت وندهای انگلیسی را محاسبه کرده اند که در زیر، شماری از آنها را مشاهده می کنید:

affix --- parsing ratio

ence --- 0.1

ity --- 0.17

ate --- 0.31

dom --- 0.5

ness --- 0.51

ish --- 0.58

like --- 0.68

proof --- 0.8

less --- 0.86

بر این پایه، 17% از واژه های مرکب دارای ity- در فرهنگ واژگان انگلیسی، پسوند خود را از دست می دهند و 83% آن را حفظ می کنند. زبانشناسان همچنین دریافته اند که نسبتی مستقیم میان «نسبت فراکافت» (parsing ratio) و «زایایی واقعی در زبان» (productivity) وجود دارد.

 

زایایی در زبان فارسی

فارسی نیز ویژگی های وندافزایی زبان انگلیسی را دارد و با کمک شمار زیادی ریشه، پیشوند و پسوند و نیز با کمک قواعد واژه سازی (ترکیب، آمیزش،...) می توان برای پدیده های نو، واژه های جدید ساخت. برای مثال، در زبان فارسی، با افزودن پسوند –مند به اسم، می توان صفت هایی با بار معنایی مثبت آفرید (هوشمند، خردمند، توانمند،...). اکنون نگارنده، واژه ای نو (ترازمند) را برای نخستین بار در این جمله به کار می برد: «برج میلاد، سازه ای ترازمند و استوار است.» ترازمند، واژه ای است که نگارنده ساخته و احتمالا تاکنون نشنیده اید، اما همگان معنای آن را درک می کنند.

در ایالات متحده آمریکا، تا جایی که نویسنده می داند، چیزی به نام فرهنگستان زبان انگلیسی با کارکردی که ما می شناسیم وجود ندارد. اما مردم آمریکا، روزنامه نگاران و صنعت کاران و فن آوران، با روش های واژه سازی در زبان خود آشنا هستند و زایایی زبان از جانب توده های مردم انجام می شود.

در ایران، فرهنگستان زبانی داریم که آخرین واژه های مصوبش که روی تارنمای رسمی اش قرار دارد، در سال 1389

(4 سال پیش) تصویب شده بود؛ این فرهنگستان بسیار کند عمل می کند و با آنکه سازمانی دولتی است، گاه رسانه های دولتی هم به واژه های مصوب آن بها نمی دهند. از سوی دیگر، بسیاری از رسانه های ایرانی، ظاهرا نه گرایشی به زایایی زبان فارسی دارند و نه با روش های واژه سازی و ˈوندˈهای این زبان آشنا هستند.

در ایران، گروهی از دانش آموختگان زبانشناسی (که تعدادشان هم کم نیست)، با کار فرهنگستان و واژه سازی در زبان مخالفند. این عده به سخن زبانشناسان بزرگ تکیه می کنند که ˈآنچه مردم می گویندˈ درست است و نه آنچه به مردم تجویز شود.

به نظر می رسد برخی کارشناسان زبانشناسی در کشورمان،در درک مفهوم زایایی دچار خطا شده اند و آن را با دو مفهوم «تجویزی» یا «توصیفی» بودن دانش زبانشناسی اشتباه گرفته اند.

زبانشناسان قدیم، دستور، واژگان و حتی آواشناسی زبان های کلاسیک را درست و گویش های رایج میان مردم را نادرست می انگاشتند.

ابن ابی اسحق ( از زبانشناسان قدیم عرب) می گفت زبان بادیه نشینان و کپرنشینان صحرا، اصیل و درست است؛ وی دستور زبان خود را نیز بر آن پایه نوشته بود. زبانشناسان قرون وسطی در اروپا هم مبانی دستور لاتین را وارد دستور زبان های خویش می کردند و مردم را تشویق می نمودند که در واژه سازی، از ریشه های واژگان لاتین استفاده کنند.

زبانشناسی نوین، بنیادش را بر آن گذاشت که آنچه امروز مردم به کار می برند، اصالت دارد و کار زبانشناس، تجویز نسخه های کلاسیک نیست.

زمانی که «جک سی ریچاردز»، یکی از برجسته ترین زبانشناسان معاصر، هر پنج سال یک بار، کتاب آموزشی معروف خود به نام Interchange را به روز می کند و واژه ها و اصطلاح های نوساخته را بدان می افزاید، در واقع، به زبان آموزان تجویز می کند که از این واژه های نوساخته در زبان انگلیسی استفاده کنند. تنها فرق در اینجا این است که واژه ها و اصطلاح های یادشده از منبعی به نام «فرهنگستان» به گویشوران پیشنهاد نشده است.

البته فضای آرمانی برای زبان فارسی، روزی است که زایایی و واژه سازی در این زبان، مانند آمریکا و کشورهای انگلیسی زبان، از درون توده های مردم و از دانشمندان و اهل قلم سرچشمه بگیرد. نگارنده تصور نمی کند چنین فضایی، فعلا در ایران وجود داشته باشد؛ پس ضمن آنکه باید روحیه زایایی زبان و آموزش واژه سازی را در میان مردم تقویت کنیم، باید تا رسیدن به فضای آرمانی، وجود نهادی به نام فرهنگستان زبان و ادب پارسی را هم غنیمت شمریم. حتی در روزی که رسانه ها، نوآوران و سخنوران ایرانی در زایایی زبان فارسی شریک شدند هم فرهنگستان زبان و ادب فارسی می تواند نقشی هدایتگرانه و دانشورانه داشته باشد.

خبرگزاری ایرنا