شعر وثوق الدوله / ایرج افشار

دل پراسف از ماضیم وز حال خود ناراضیم تا خود چه داند قاضیم، تقدیر استقبالها ایام بر من چیره شد، چشم جهان بین خیره شد وین آب صافی تیره شد پس ماند در گودالها این دو بیت زیبا، استوار و تأثر انگیز از قصیدۀ مشهور وثوق الدوله است. شاید بهترین و استوارترین شعر او همین قصیده باشد که مطلعش چنین است: بگذشت در حسرت مرا بس ماهها و سالها چون است حال ار بگذرد دائم بدین منوالها

 

دل پراسف از ماضیم وز حال خود ناراضیم

تا خود چه داند قاضیم، تقدیر استقبالها

ایام بر من چیره شد، چشم جهان بین خیره شد

وین آب صافی تیره شد پس ماند در گودالها

این دو بیت زیبا، استوار و تأثر انگیز از قصیدۀ مشهور وثوق الدوله است. شاید بهترین و استوارترین شعر او همین قصیده باشد که مطلعش چنین است:

بگذشت در حسرت مرا بس ماهها و سالها

چون است حال ار بگذرد دائم بدین منوالها

به گمان من شاعر در چند جای این قصیده اشاراتی دارد به قرارداد 1919، قراردادی که پردازندۀ آن و سرایندۀ شعر را از میدان و حیثیت سیاسی دور کرد.

من قصیده را، در منبعی که پیش از قرارداد باشد ندیده م، بنابراین متأسف بودن شاعر از گذشته ای است که او را گرفتار بدنامی سیاسی کرد. در عین حال کاملا متوجه است که در «نامجوئی» احتمالا «ننگ» هست و کسی که از ننگ پرهیز دارد نباید به میان میدان سیاست بیاید. ...

ادامه مقاله را اینجا بخوانید.

آینده سال یازدهم شهریور و مهر 1364 شماره 6 و 7

منبع: پرتال جامع علوم انسانی