ویرانههای باقیمانده از شهر قدیم تیسفون را مرحوم «ارنست هرتسفلد» در كتابی تحت نام «یك مسافرت از نظر باستانشناسی به سرزمین فرات» كه در تاریخ 1920 در برلن به زبان آلمانی منتشر شده به طور مفصل معرفی نموده است.
در سال 1928 كاوشهایی توسط هیئتی آلمانی تحت سرپرستی آقای «رویتر» در محل تیسفون به عمل آمد و در سال 1930 میسیون امریكایی «موزه متروپولیتن نیویورك» به سرپرستی آقای «اوپتون» با هیئت آلمانی نامبرده در كاوشهای تیسفون شركت كرد.
خلاصه:كاوشهای باستانشناسی درمحل تیسفون درسال 1930- بررسی كتاب "ایران درعهد ساسانی" از آثار "آرتوركریستن سن" ،محل شهر تیسفون، مجموعة ساختمانهائی كه دراطراف طاق كسری وجود داشته، "وه اردشیر" مركز عمده مسیحیان ایران، اسامی هفت شهری كه پایتخت ساسانی را تشكیل میدادند، محله "اسپانبر" ـ اشعاری از فردوسی دربارة طاق كسری ـ ویژگیهای معماری بنای مزبور.
ویرانههای باقیمانده از شهر قدیم تیسفون را مرحوم «ارنست هرتسفلد» در كتابی تحت نام «یك مسافرت از نظر باستانشناسی به سرزمین فرات» كه در تاریخ 1920 در برلن به زبان آلمانی منتشر شده به طور مفصل معرفی نموده است.
در سال 1928 كاوشهایی توسط هیئتی آلمانی تحت سرپرستی آقای «رویتر» در محل تیسفون به عمل آمد و در سال 1930 میسیون امریكایی «موزه متروپولیتن نیویورك» به سرپرستی آقای «اوپتون» با هیئت آلمانی نامبرده در كاوشهای تیسفون شركت كرد.
«آرتور كریستن سن» در كتاب «ایران در عهد ساسانیان» كه در سال 1936 ترجمه فرانسه آن منتشر شد با استفاده از نتایج كار كاوشكنندگان در تیسفون خلاصهای از اطلاعاتی را كه راجع به این شهر در دست داشت انتشار داد و ما قسمتی از آن اطلاعات را در این مقاله از نظر خوانندگان میگذرانیم.
«پایتخت شاهنشاهان ایران خصوصاً در زمان خسرو اول وسعت و اعتبار یافت و تیسفون (Tespon) نام شهر عمدهای است كه جز مجموعهای از چند شهر بود كه به زبان شامی Mahoze یا Medhinata یا Medhine (ما حوزه ملكا یا مذیناتا یا مذینه) مینامیدند، و اعراب آن را به «المدائن» ترجمه كردهاند و احتمال دارد كه این كلمات ترجمه پهلوی «شهرستانان» Shahristanan باشد شهرهای مهم این مجموعه شهر «وهاردشیر» Veh-Ardechir (سلوقیه قدیم) و تیسفون بوده است.»
«آمین مارسل» میگوید پایتخت ایران غیرقابل تسخیر بود و از چندین شهر تشكیل شده بود و حصاری آن را احاطه میكرد و این حصار دروازههای محكم داشت.تیسفون در مشرق دجله و «وهاردشیر» در مغرب آن قرار داشت و جسری آن دو را بهم میپیوست و فردوسی در شاهنامه خود در ضمن بیان تاریخ پادشاهی شاپور دوم میگوید: چون رفت و آمد روی این پل روز به روز زیاد میشد شاپور در ابتدای پادشاهی خود دستور داد پل دیگری روی دجله انداختند تا عبور از آن پل و برگشت از پل دیگر انجام گیرد.
تیسفون اصلی در مشرق دجله حصاری به صورت كمان داشت و برجهای متعددی در این حصار بود كه آثارشان هنوز باقی است و مجموع زمینی كه در زیر آن بود از 58 هكتار تجاوز نمیكرد و آن را به زبان عربی «مدینه العتیقه» مینامیدند. در نتیجه كاوشهایی كه در سالهای 1928 و 1929 در این ناحیه انجام گرفته پدیدههای كلیسایی از زمان ساسانیان پدیدار گشته است.
در مشرق تیسفون امروز آرامگاهی بنام سلمان پاك وجود دارد كه در محله سابق «اسپانبر» Aspanbar واقع است. كاخ شاهنشاهان ساسانی در همین محله قرار داشته و مركب از حیاطها و تالارها و باغهایی بوده است كه طاق كسری امروز، در میان آن برپا بوده است.
در جنوب طاق كسری خرابههایی بنام «خزانه كسری» Khazanat Kersa وجود دارد و محل دیگری بستان كسری میباشد كه «رومگان» Rumaghan نیز نامیدهمیشد و خسرو اول پس از فتح انطاكیه عدهای از مردم آن شهر را به پایتخت خود انتقال داد و شهر جدید را برای آنها ساخت.
قسمتی از مدائن را كه مغرب دجله قرار دارد حصاری از آجر احاطه كرده بود و بخش مهم آجرهای آن شهر از شهر بابل به این محل حمل شده بود و در مكان قدیمترین ساختمان این شهر یعنی سلوكیه برپا شده بود.
اردشیر قسمتی از آن را تعمیر كرده و آنرا «وهاردشیر» نامید (ترجمه واژه اردشیر خوب یا خانه اردشیر). وهاردشیر مركز عمده مسیحیان ایران و مقر «كاتولیكوس» رئیس مذهبی آنان بود و كلیسایی در آن بنا شده بود كه به فرمان شاپور دوم ویران شد و بعد از مرگ این پادشاه مجدداً آنرا برپا كردند.
تقریباً در پنج كیلومتری شمال «وهاردشیر» شهر كوچك «درزنیذان»Darzanidhan قرار داشت. در مغرب «وهاردشیر» شهری بنام «ولاش آباد» واقع بود. بنابراین از مجموع شهرهایی كه در زمان خسرو اول پایتخت ایران را تشكیل میدادند [11] امروز پنج شهر آن را میشناسیم ( تیسفون و رومگان در مشرق دجله، «وهاردشیر»(سلوكیه) و «درزنیذان» و «ولاشاباد» در مغرب آن). اگر محله «اسپانبر» در مشرق و «ماحوزه» در مغرب را به پنج شهر فوقاضافه كنیم تعداد شهرهای پایتخت ساسانیان به هفت خواهد رسید
در طرفین رود دجله چند كاخ مخصوص شاهنشاه وجود داشته است ولی از همه آنها معروفتر همان «طاق كسری» یا ایوان كسری است كه در محله «اسپانبر» قرار داشت و ویرانههای آن هنوز موجب تعجب و تحسین است.فردوسی بنای آن را به خسرو اول نسبت داده است
ز ایوان خسرو كنون داستان
بگویم كه پیش آمد از راستان
چنین گفت روشندلی پارسی
كه بگذشت با كام دل چارسی
كه خسرو فرستاد كسها بروم
بهند و به چین و به آباد روم
برفتند كاریگران سه هزار
ز هر كشوری آنكه بد نامدار
چو صد مرد بگزید اندر میان
از ایران و اهواز و از رومیان
از ایشان دلاور گزیدند سی
از آن سی دو رومی یكی پارسی
گرانمایه رومی كه بد هندسی
بگفتار بگذشت از پارسی
بدو گفت شاه «این زمن در پذیر
سخن هر چه گویم همه یاد گیر»
«یكی جای خواهم كه فرزند من
همان تا دوصد سال پیوند من»
«نشیند بدو در نگردد خراب
زباران و از برف و از آفتاب»
«مهندس بپذیرفت از ایوان شاه
بدو گفت:«من دارم این دستگاه»
چو دیوار ایوانش آمد بجای
بیامد به پیش جهان كدخدای
بریشم بیاورد تا انجمن
بتابند باریك تابی رسن
ز بالای دیوار ایوان شاه
بپیمود تا خاك دیوار گاه
رسن سوی گنج شهنشاه برد
ابا مهر كنجور او را سپرد
وز آن پس بیامد به ایوان شاه
كه «دیوار ایوان بیامد بماه»
«چو فرمان دهد خسرو زودیاب
نگیرم بدان كار كردن شتاب» [12]
«چهل روز تا كار بنشیندم
ز كاریگران شاه بگزیندم»
بدو گفت خسرو كه «چندین زمان
چرا خواهی از من تو ای بدگمان»
«نباید كه داری تو زین دست باز
بزر و به سیمت نیاید نیاز»
بفرمود تا سی هزارش درم
بدادند تا وی نباشد دژم
بدانست كاریگر راستگوی
كه عیب آورد مرد دانا بدوی
اگر گیرد از كار ایوان شتاب
اگر بشكند، كم كند نان و آب
چو بشنید خسرو كه فرغان گریخت
بگوینده بر، خشم فرغان بریخت
چنین گفت «كو را كه دانش نبود
چرا پیش ما در فزونی نمود»
دگر گفت:«كاریگران آورید
گچ و سنگ وخشتگران آورید.»
بجستند، هر كس كه دیوار دید
ز بوم و بر شاه شد ناپدید.
به بیچارگی دست از آن بازداشت
همی گوش و دل سوی اهواز داشت
كز آن شهر كاریگر آید كسی
نماند چنین كار بیسر بسی
همیجست استاد آن تا سه سال
ندیدند كاریگری را همال
بسی یاد كردند از آن كارجوی
به سال چهارم پدید آمد اوی
همانگاه رومی بیامد چو گرد
بدو گفت شاه:«ای گنهكار مرد
«بگو تا چه بود اندرین پوزشت
بگفتار پیش آید آموزشت»
چنین گفت رومی كه «گر شهریار
فرستد مرا با یكی استوار»
«بگویم بدان كارها پوزشم
بپوزش كجا باید آموزشم»
فرستاد و رفتند از ایوان شاه
گرانمایه استاد با نیكخواه
همی برد دانای رومی رسن
همان مرد را نیز با خویشتن
بپیمود بالای كار و برش
كم آورد كار از رسن هفترش [13]
چنین گفت رومی كه «گر زخم كاری
برافزودمی بر سر ای شهریار»
نه دیوار ماندی نه طاق و نه كار
نه من ماندهی بر در شهریار»
بدانست خسرو كه او راست گفت
كسی راستی را نباید نهفت
چو شد هفت سال آمد ایوان بجای
پسندیده مردم نیك رای
مر او را بسی آب داد و زمین
درم داد و دینار و كرد آفرین
همی كرد هر كس به ایوان نگاه
بنو روز رفتی بدان جایگاه
كسی در جهان كاخ چونان ندید
نه از نامور كاردانان شنید
یكی حلقه از زر همه ریختند
از آن جای خرم درآویختند
فروهشته زو سرخ زنجیر زر
بهر مهره درفشانده گهر
چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج
بیاویختندی به زنجیر تاج
بنو روز چون بر نشستی به تخت
به نزدیك او مردم نیكبخت
فروتر ز موبد مهان را بدی
بزرگان و روزیدهان را بدی
بزیر مهان جای درویش بود
كجا خوردش از كوشش خویش بود
برآنسان بزرگی كس اندر جهان
ندارد بیاد از كهان و مهان
اعضا هئیت كاوش كنندگان آلمانی اظهار كردهاند كه ایوان بزرگی كه امروزه برپاست به امر خسرو اول ساخته شده است. مجموع این كاخ و ساختمانهای فرعی آن در زمنیی به وسعت 300 در 400 متر قرار گرفته ومركب از ایوان و آثار بنای دیگری در فاصله 100متر از آن تپه مصنوعی كوچكی بنام حرم خسرو در جنوب ایوان و در شمال آن خرابههای یك گورستان بوده است.
ایوان كسری مهمترین قسمتی از مجموع كاخ تیسفون است كه امروز برپاست. نمای آن به طرف مشرق است و 28ر29 متر ارتفاع دارد و عبارت بوده است از دیواری بدون پنجره كه طاقنماهایی در سرتاسر آن ساخته شده و میان طاقنماها نیم ستونهایی در طرفین قوسهای هلالی وجود دارد. مجموع این طاقنماها و قوسها و نیمستونها در چهار طبقه از پائین به بالا گنجاینده شده. احتمالاً روی این بنای آجری را بوسیله گچ سفید كرده بودند و بعضی از قسمتهای آن را رنگ زده بودند و در بعضی قسمتهای دیگر روپوشی از سنگ مرمر ظاهر نمای بنا را میپوشانده است.
تا تاریخ 1888 تمام نمای این بنا برپا بوده و نقشی از آن در كتاب «دیولافوآ» Dieulafoy Lart antique de la Perse كشیده شده است. در همین سال قسمت شمالی ایوان بزرگ خراب شد و اکنون برای قسمت جنوبی ایوان نیز خطر از بین رفتن موجود است. ایوان بزرگ به صورت گهواره بیضی شكل در میان نمای بنا قرار گرفته و عرض آن 63ر25 متر و درازای آن 76ر43 متر است.
در پشت دیوارهای طرفین ایوان پنج تالار كم ارتفاعتر از ایوان مركزی با طاق گهوارهای شكل ساخته شده بود. در طرفین ایوان طاقهای متعدد دیگر وجود داشت. ضخامت دیوارهای آجری بطور كلی بسیار زیاد است. در داخل تالارها تزئیناتی بصورت گچبری وجود داشته كه تعداد زیادی از آنها در حفاری هئیت آلمانی پیدا شده است. زیبایی ایوان كسری بیشتر از نظر عظمت آن میباشد. «ابن خرداذبه» آن را به كوهی تشبیه كرده كه در آن كاخی تراشیده باشند. میگویند خلیفه المنصور نخستین كسی است كه دست به خرابی آن زد و از مصالح آن برای ابنیه شهر جدید بغداد استفاده كرد. ظاهراًعلت اینكه تمام مصالح آن بكار نرفته این بوده است كه پس از چندی به نظر رسیده است كه خراب كردن و حمل مصالح از ارزش حقیقی آن مصالح تجاوز مینماید، و از استفاده از آن صرفنظر كردهاند.از نظر اصول ساختمانی وجود طاق كسری مطالبی چند را برای علاقمندان به تحول سبك ابنیه روشن مینماید.
ابنیه زمان هخامنشی تماماً از ستونهای سنگی و سقف افقی ساخته شده بود و با وجود مصالح فراوان كه برای بالا بردن آن مصرف میشد نسبت به بنایی مانند طاق كسری نواقص بسیار داشت. مثلاً در كاخ عظیمی چون كاخ آپادانای تخت جمشید تقریباً یك دهم بنا را پایههای قطور ستونها اشغال كرده بود و تالار آپادانا بیشتر شباهت به جنگلی پیدا كرده بود كه در آن درختهای عظیمی روئیده باشد. روشنایی در چنین تالاری به زحمت وارد میشد و روزهای «بار عمومی» عدهای از حاضران ناچار در پشت ستونها قرار میگرفتند و از دیدن شاهنشاه محروم میماندند.
چنین فرض كردهاند كه روشنایی از بالای بام وارد تالار میشد ولی با این حال باز قسمتهایی از تالار در تاریكی قرار میگرفت. بنابراین با ایجاد ایوانی مانند ایوان كسری معماران زمان ساسانی مسایل بزرگی را مانند پوشاندن تالار بسیار بزرگی [14] با مصالح سبك و ارزان و روشن كردن آن و افزودن بر وسعت تالار به وسیله حذف ستون، و افزایش ارتفاع آن به وسیله ایجاد طاق مرتفع بیضی شكل حل كردهاند. ضمناً حل مسایل دیگری نیز با ایجاد ایوان ساسانی آسان گردیده است.
در سقف افقی كاخ هخامنشی خطر آتشسوزی و موریانه وجود داشت و حال اینكه در كاخ ساسانی هر دوی این خطرها از میان رفته و ضمناً با سبك شدن مصالح از سنگینی بنا كاسته شده و در حقیقت سنگینی كاخ به فشار مختصری در جهت طرفین مبدل گشته است و این فشار را روی دیوارها و پایههای ضخیم وارد آورده كه آن را تا امروز با وجود ناملایمات طبیعت تحمل نموده است فردوسی ساختمان كاخ كسری را به معمار رومی نسبت داده ولی طاق كسری با عرض و طول كمتر در دو محل در ناحیه پارس بنام فیروزآباد و سروستان در زمان اردشیر اول موقعی كه هنوز به شاهنشاهی ایران نرسیده بود بنا شده كه قسمت مهمی از آن هنوز برپاست و قابل مقایسه با ایوان كسری میباشد، و در ساختمان آن بدون شك معمار رومی دخالت نداشته است. بعلاوه طاق كسری بیضی شكل و اختراع منحصر به معماران ایرانی است و در هیچ نقطه دیگری از عالم دیده نشده است. بنایی كه تقریباً همدوره با طاق كسری است و معماران رومی آن را بنا كردهاند كلیسای سنسوفی در شهر قسطنطنیه است. اگر چه این كلیسا دارای گنبد مرتفع و عظیمی بوده و خود یكی از شاهكارهای معماری قدیم است ولی واقعاً شباهت نزدیك از هیچ جهت با ایوان كاخ شاهنشاهی ایران ندارد. بنابراین باید طاق كسری را به منزله یكی از افتخارات معماران ایران در قدیم به حساب آورد. [15]
منبع: مجله هنر و مردم، دوره چهارم، شماره 44