اخبار

نتیجه جستجو برای

شعر حجم،شعر ناب و تحولات شعر مدرن در گفت‌و‌گو با هرمز علی‌پور مخاطب عام را‌هم به‌دست آوردم امیرحسین بریمانی «شعر ناب» حرکت شاعران خوزستانی برای فتح دروازه‌های شعر پایتخت بود! گرچه برای مخاطب ناآشنا، این موج شعری ممکن است در ردیف «موج نو» و «شعر حجم» قرار گیرد اما‌ شباهت‌های اندکی میان سه حرکت شعر مدرن دیده می‌شود. شاید مهم‌ترین تفاوت «موج ناب» با آن دو، بومی‌گرایی و ذات ایرانی آن باشد که شباهت‌های آن را با شعر مدرن غرب، تقریباً به صفر می‌رساند. هرمز علی‌پور، از شاعران صاحبنام «شعر ناب» است که کار جدی‌ شعر را از سن بیست سالگی با چاپ شعری در مجله فردوسی آغاز کرد. علی پور فارغ‌التحصیل رشته کارشناسی ادبیات فارسی است که پس از سی سال اشتغال در آموزش و پرورش بازنشسته شده. از وی کتاب‎های«با کودک و کبوتر»، «نرگس فردا»، «الواح شفاهی»، «بال و برف»، «پرتره»،«فاخته هیمالیا»، «ریحان آلفابت»، «نیم‌رخ آهو»،«گیاه کهکشان» و...منتشر شده است. آنچه راجع ‎به هرمز علی پور سال‎های اخیر می‎توان گفت، این است که هرمز علی پور در شعر ناب به فردیت خود رسیده و انگار که نمی‎توان شعر این‎روزهای او را ناب به شمار آورد اما اوضاع راجع‎به شعر نابی‎ها به همین سادگی‎ها هم نیست چراکه این نحله برخلاف دیگرنحله‎ها به بیانیه روی نیاوردند و به تفرد خود از همان ابتدا اهمیت دادند، چیزی که بخصوص در کتاب «نیمرخ آهو»ی هرمز علی پور به چشم می‎خورد البته جدا از این حرف و حدیث‌های حوزه نقد ادبی، شعر امروز علی‌پور شفاف‌تر و مخاطب‌پسندتر شده است. شعر امروز شما به فردیت خاص خودتان رسیده است و انگار که سبک شخصی خود را کاملاً پیدا کرده‎اید. این امر را می‎توان نوعی فاصله‎جویی هرمز علی‌پور از شعر ناب دانست؟ من تا کتاب « با کودک وکبوتر» که در سال شصت چاپ شد و بعد با فاصله 10 سال که کتاب «نرگس فردا» چاپ شد، درواقع شاعری بودم منتسب به جریان ناب؛ البته قبل از آن هم به وسیله منوچهر آتشی در چهار ویژه نامه‎ شعر تماشا، در چارچوب شعر ناب قرار داشتم و در سال‎های 54 تا 57 که «آتشی» تماشا را منتشر می‌کرد، 10 سال سابقه‎ شعری داشتم که بر می‎گشت به کارگاه شعر نوری علاء و آنجا هم جزو چهره‎ها محسوب می‎شدم. ما پنج نفر (سیدعلی صالحی، یارمحمد اسدپور، آریا آریاپور، سیروس رادمنش و بنده) در مسجد سلیمان به عنوان پنج ضلعی‎ای نامنظم و در عین حال همانند انگشت‎های مشت شده‎ یک دست، شاکله‎ شعر ناب را تشکیل می‎دادیم ولی هرکدام با توجه به دانش و سابقه‎ شعریمان، برجستگی‎های متفاوتی را در شعرمان ایجاد کردیم. بعدها شعر ناب از مسجد سلیمان فراتر رفت و در دیگرشهرها هم هواخواهانی یافت. به عنوان مثال در تهران خانم میزانی و فرامرز سلیمانی و در شمال فرهاد پاک سرشت و به طور کلی در دیگر شهرها افرادی را که آتشی در تماشا جمع‌آوری کرد و در دایره‎ ناب قرار ‎داد، به شعر ناب روی آوردند. ایراد منطقی‎ای که می‎شد به شعر ما گرفت و البته من هم به این دریافت رسیده بودم، این بود که ما اگرچه نوع نگاهمان متفاوت بود، اما نوع بیان‌مان محدود بود و در اکثر اشعارمان واژگان مشخصی به چشم می‎خورد که برگرفته از فرهنگ زیستی قوم بختیاری بود. در واقع کار ما داشت به حالت اشباع می‎رسید و در عین حال شعرمان تأثیرگذار هم بود. ای بسا اگر شعر ناب با دامنه‎ تحولات اجتماعی-سیاسی دهه پنجاه مواجه نمی‎شد، گستردگی بیشتری هم می‌یافت. البته بعد از انقلاب هم آتشی دنباله‎ کار را گرفت اما عملاً به نابی قبل نبود. امتیازی که من برای بچه‎های شعر ناب قائل هستم، این است که در آن زمان، کسانی همچون فروغ و سپهری و شاملو و به‎طور کلی اغلب شاعران، شاعرانی نیمایی بودند و ما از آن فضا گسستیم البته ناگفته نماند که آن‎ها هم هرکدام به فضای متفاوتی رفتند یعنی هرکدام کارشان را به شکلی کانالیزه کردند و این باعث شد که شعرشان دوام و قوام پیدا کند. به عنوان مثال سپهری شعرش را معطوف کرد به فرهنگ شرق و در نوع خودش موفق شد. اما در مورد خود من همانطور که بعضی فکر می‎کنند و شاید هم حق داشته باشند، قضیه کمی فرق می‎کند و بنده از شعر ناب تخطی کرده‎ام و فراتر رفته‎ام. من شاید کمی حالت سهل و ممتنع به شعرم دادم و مخاطب عام را هم به دست آوردم؛ علتش هم این است که پس از اینکه ما پنج نفر از هم جدا شدیم و هرکدام از مسجد سلیمان رفتیم، دیگر نتوانستیم شعر ناب را به آن معنا به پیش ببریم. من به شعر ناب قانع نشدم و به طورکلی اندازه و نهایتی برای شعر قائل نیستم و تا زمانی که هستم، تجربه می‎کنم و از همه انواع تجربیات، استفاده می‎کنم و فکر می‎کنم از اکثر جریان‎ها با خبر بوده‎ام. با اینکه سردبیر رسانه‎ای نبوده‎ام تا بدین طریق با شاعران جوان در ارتباط باشم، اما از جریان‌های تازه و نسل تازه شاعران غافل نماندم. عده‎ای هم این امر را برنمی‎تابند و بد تلقی می‎کنند ولی اهمیتی ندارد و من از این همزیستی با شاعران جدید لذت می‎برم. به قول یکی از دوستان، من شاعر همه دهه‎ها بودم و سعی داشتم پیشنهادهایی به شعر معاصر بدهم که تبیین آنان دیگر وظیفه منتقدان است. پس جریان شعر ناب را باید جریانی تمام‌شده بدانیم؟ بله من شخصاً از شعر ناب عبور کرده‎ام و شعر من محصول فرآیندی فردی با زیربنای شعر ناب است. حجمی‎ها با مانیفست دادن، خود را محدود کردند که این محدودسازی، ذاتاً چیز بدی نیست اما شعر نابی‎ها از همان ابتدا به فردیت خود احترام گذاشتند و به بیانیه روی نیاوردند. از نظر شما وضعیت شعر ناب را در مقایسه با شعر دیگر و حجم را چگونه باید تبیین کنیم؟ شاعران حجم در دفترهای زمانه، بیانیه دادند که عده‎ای امضا کردند و پس گرفتند و از طرفی عده‌ای ایران نبودند و امضا نکردند و البته حجم منحصر به شعر نبود و در حوزه داستان و سینما هم نفوذ پیدا کرد مثل علی‎مراد فدایی‎نیا در داستان‎نویسی اما بچه‎های شعر دیگر، تفاوت زیادی با حجم داشتند و ما شعر نابی‎ها هم از شعر دیگری‎هایی همچون بهرام اردبیلی، محمود شجاعی، هوشنگ چالنگی و در رأس همه‎ این عزیزان بیژن الهی، بیشتر تأثیر می‎پذیرفتیم تا شعر حجمی‎ها. ناگفته نماند که بیژن الهی را به موازات احمدرضا احمدی می‎توان آغازگر شعر مدرن دانست البته فریدون رهنما هم فرد سرنوشت‎سازی در شعر بود چراکه اصلاً او باعث جدایی شاملو از نیما شد! از همه این‎ها که بگذریم، به نظر من شعر دیگر قوی‎تر و جان‎مندتر است اما راجع‎به ما شعر نابی و بیانیه ندادن‌مان باید بگویم که ما در فکر بیانیه هم بودیم اما در نهایت به آن تن ندادیم چراکه هیچ مانیفستی را قانع‌کننده ندیدیم. من دیدم چیزهایی که در شعر حجم از آنها به عنوان مؤلفه یاد شده است، در شعر کلاسیک ما هم حضور داشته‎اند! ما به این نتیجه رسیدیم که هر شعر، شناسنامه خودش را دارد و نهایتاً از بیانیه پرهیز کردیم. خاطراتی از فضای دوستانه‎ شاعران دیگر در محیط مسجد سلیمان برایمان بگویید. و اینکه فاصله‎تان با دیگر جریان‎ها چطور حفظ می‎شد؟ ما بچه‎های ناب واقعاً با هم بودیم. به صحراها و گندمزارها می‎رفتیم، شوخی می‌کردیم، آواز و شعر می‎خواندیم. در بین ما، حمید کریم‎پور خصوصاً خیلی شلوغ بود و طنز بالایی داشت. از طرفی سیروس رادمنش خیلی مبادی آداب بود. سیدعلی صالحی اصطلاحاً توی خودش بود و یارمحمد اسدپور هم ذاتاً آدم آرامی بود البته این را هم بگویم آن موقع هیچ کدام شور سیدعلی صالحی را در خواندن نداشتیم. دوران خیلی خوبی بود و آن موقع ما شعر دیگری‎ها را خیلی دوست داشتیم. مثلاً من هوشنگ چالنگی را خیلی دوست داشتم درصورتی که اصلاً او را ندیده بودم. در میان ما، اسدپور بیشترین ارتباط را با «شعردیگر»ی‎ها داشت البته من همراه با محمود مؤمنی، دو شب میهمان بهرام اردبیلی بودم و خیلی از او یاد گرفتم. آقای شجاعی را بعد از انقلاب و در کرج دیدم. درواقع دیدن این دوستان وظیفه‌ای بود ولی بیشترین دوستی را من با آتشی و شاعران ناب داشتم چون گروه شعر دیگر، دایره‎ محدودی داشتند و بودن میان آنان، نیازمند اخلاقیاتی بود که حقیقتاً به من نمی‌خورد. جدا شدن شعر نابی‎ها چگونه بود؟ خب تا زمانی که ما پنج نفر در مسجد سلیمان بودیم، دوستی‎ای داشتیم خالی از دغدغه و حب و بغض. دوستی ما مثل سایر دوستی‎ها نبود که هرکدام می‎خواستند سهم بیشتری داشته باشند و برای این امر، کسی را از جریان خود حذف می‎کردند تا به نوعی نقش قهرمان را در جریان شعری خود ایفا کنند. جدا شدن ما این‌طور بود که من به اهواز رفتم، صالحی به تهران، آریا آریاپور به فرانسه رفت و از میان ما فقط اسدپور در مسجد سلیمان ماند. زنده‎یاد رادمنش هم کارش در صحراها و شرکت‎های فنی بود و مدام به شهرهای مختلف مسافرت می‎کرد و همه این‎ها باعث شد که عملاً ما کمتر همدیگر را می‎دیدیم و به انزوایی ناخواسته دچار شدیم. البته مهاجرت من به اهواز، این حسن را داشت که با شاعران اهوازی‎ای همچون بهزاد خواجات آشنا شدم و با این عزیزان به داد و ستد شعری پرداختیم. قائل به تقسیم بندی‎های دهه‎ای هستید؟ به عنوان مثال شعر دهه هفتاد را می‎توان نحله‎ای خاص به شمار آورد؟ من در کنار شعر هفتاد و هشتاد هم بوده‎ام و تا جایی که می‌توانسته‎ام همگی جریان‎های متأخر را دنبال کرده‎ام، و فکر می‎کنم حداقل حسن این دهه‌بندی‎ها، حرارت دادن به فضای شعر است که نتیجه‎اش قدرتمند کردن شعر خواهد بود. بخصوص من شعر بچه‎های کارگاه براهنی همچون رویا تفتی، شمس آقاجانی را بسیار دوست دارم و همچنین علی قنبری را هم نباید از قلم بیندازم. شعر امروز ما اصلاً آسیبی دارد؟ اگر دارد نظرتان راجع‎به این آسیب‎ها چیست؟ چون اکثراً می‎گویند که شعر ما آسیب دارد اما به تبیین دلایل آن نمی‎پردازند. به نظر می‎رسد آسیب دارد چراکه هر گروه و نسلی ازاین شرایط می‎نالد. یک مسأله این است که می‎بینیم کتاب اول و دوم شاعران امروزی، خیلی بهتر از کارهای بعدیشان است و به کلی اهمیتی تاریخی هم دارد اما از آن باز می‎مانند! مسأله بعدی این است که جوانانی وارد شعر می‎شوند و می‌بینند پیشینه شعری آنان افرادی همچون شاملو و اخوان و غیره را در بر می‎گیرد که هرکدام محبوبیتی دوچندان داشته‎اند و با خود می‌گوید چرا من نباید معروف بشوم؟! درواقع بهتر است این‌طور بگویم یکی از آسیب‎های شعر امروز ما این است که شاعران تازه‎کار، عجول‎اند و قائل به سیر و سلوک کردن در شعر نیستند و بعد که می‎بینند همچین چیزی نیست که به سادگی بتوانند به معروفیت دست یابند، دچار افسردگی می‎شوند! البته در دوره ما هم بودند کسانی که سودای معروفیت داشتند، سالی چند کتاب منتشر می‎کردند و عکسشان در همه رسانه‎ها بود اما با خودشان صداقت داشتند و می‎دانستند که با این کارها، عملاً کاری را به پیش نمی‌برند. ما در مملکتی زندگی می‎کنیم که همه‎ شاعران تثبیت شده ما با شعر کلاسیک شروع کرده‎اند؛ ما باید اول قواعد را بدانیم تا بعد قیدشان را بزنیم! درواقع می‎توان گفت که جامعه شعری ما شایسته سالار‎ی‎است: منوچهر آتشی در سن 27 سالگی، «اسب سپید وحشی» را در بوشهر چاپ می‎کند و فروغ به او غبطه می‌خورد یا همچنین یدالله رویایی در جوانی چهره می‎شود و به طور کلی هیچ‌کدام از شاعران ما در فرآیند تاریخی‎ای که طی کرده‎اند، به ناحق بزرگ نشده‎اند البته متأسفانه بعضی زود قانع شدند و سیر نزولی را طی کردند اما در مقابل بعضی‎ها همچون شاملو تا آخرین لحظه جنگیدند. مشکل اصلی این است که شاعران جدید از این مسائل خبر ندارند و در توهمات‌شان سیر می‎کنند؛ البته منکر فسادهایی در نشر و رابطه‎بازی هم نمی‎توان شد اما شاعران ما باید ببینند واقعاً چه چیزی برای ارائه در چنته دارند. شاعر پرکار، الزاماً به تکرار روی خواهد آورد؟ راستش راجع‎به من هم چنین چیزی را می‎گفتند. اگر کم کار باشید، می‎گویند چرا کم کارید و اگر پرکار هم باشیدکه... اما من فکر می‎کنم شاعری که صاحب سبک شده است، باید شاعر پرکاری باشد. اگر من یک ماه ننویسم، سررشته از دستم می‌رود. این را از روی فروتنی نمی‌گویم: من منتظرم شعری بگویم که خودم لذت ببرم و منتظر آن روز هستم. قصد ندارید مانند دیگر شاعران،گزیده شعر چاپ کنید؟ اتفاقاً آقای حسن‎زاده از نشر مروارید به من لطف داشتند و از من گزیده شعر خواستند اما من در آن زمان دچار مشکلات متعددی بودم و حقیقت اینکه اصلاً وقت نکردم، البته من در این به تعویق افتادن هم خیریت می‌بینم و بزودی دست به این کار خواهم زد. نوعی بازگشت به گذشته در میان شاعران نسل جدید به چشم می‎خورد که نمودهای آن را به جز در شعرشان، در فضای نشر هم می‎شود دنبال کرد. در سری کتاب‎های آذرخشی از جنبش‎های ناگهان، شاعران دهه چهلی گردآوری شده‎اند که کوچه زنبق شما هم در بین آنان به چشم می‎خورد... ...بله من هم «کوچه زنبق» را از همین سری کتاب‎ها که گفتید، به‎تازگی منتشر کرده‎ام. من این حرکت حمید شریف‎نیا را دوست دارم. در نمایشگاه کتاب هم خوشبختانه ازاین کتاب‎ها بسیار استقبال شد و از این اتفاق خوشحالم. البته هیچ‎کاری بدون عیب نیست اما چنین دست اتفاقاتی به نتایج بسیار خوبی خواهد رسید و جای این کتاب‎ها واقعاً خالی بود چراکه نسل جدید به این شعرها دسترسی نداشتند. البته به شرطی که افرادی داشته باشیم که بدون سهم‎خواهی، شعر معاصر را مورد بررسی قرار دهند. «شعر ناب» حرکت شاعران خوزستانی برای فتح دروازه‌های شعر پایتخت بود! گرچه برای مخاطب ناآشنا، این موج شعری ممکن است در ردیف «موج نو» و «شعر حجم» قرار گیرد اما‌ شباهت‌های اندکی میان سه حرکت شعر مدرن دیده می‌شود. شاید مهم‌ترین تفاوت «موج ناب» با آن دو، بومی‌گرایی و ذات ایرانی آن باشد که شباهت‌های آن را با شعر مدرن غرب، تقریباً به صفر می‌رساند. هرمز علی‌پور، از شاعران صاحبنام «شعر ناب» است که کار جدی‌ شعر را از سن بیست سالگی با چاپ شعری در مجله فردوسی آغاز کرد.

( ادامه مطلب )

هرمز علی‌پور، شاعر مطرح کشورمان اظهار کرد: نمایشگاه کتاب تهران فرصتی است تا مردم با نویسندگان، شاعران و شخصیت‌های هنری مورد علاقه‌شان دیدار کنند و درباره آثار آنها به بحث و گفت‌وگو بپردازند. به نظرم این کار باعث نزدیک شدن مخاطبان و نویسندگان می‌شود.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: