سیدعلی صالحی؛ شاعری است که کمترین دستاوردش امضای مشخص خودش پای کارش است. میتوان شعری را خواند و با اطمینان گفت سروده سیدعلی صالحی است. واژههای نرمخوی شعر صالحی، زبان غنایی و تلاش برای نزدیکی به جهان روزمره انسان امروز، اگرچه ذهنیت تجربهگرا را همواره راضی نگه نمیدارد، ابعاد دنیای شعری صالحی را خودبسنده و متکی به خود حفظ میکند. اما صالحی یک خصوصیت دیگر هم دارد و آن این که حرف دلش را می زند و خواسته و مطالبه ای در خصوص ادبیات و زندگی اگر داشته باشد بیان می کند و مطالباتش هم همیشه به گونه ای است که شامل همه اهالی قلم می شده...
سیدعلی صالحی با توجه به زادروز بانو سیمین بهبهانی اظهار کرد: سیمین بهبهان عمر خود را بر سر آزادی بیان گذاشت و شعرهای او مشتعل از عشق و امید و آزادی بود وگرنه به نامی ماندگار در کارنامه خدمات یک تمدن تبدیل نمیشد.
سیدعلی صالحی سالها است كه شعر میگوید، این سالها به بیش از چهل سال قبل برمیگردد وقتی نخستین مجموعه شعرش در سال ١٣٥٠ به كوشش ابوالقاسم حالت منتشر شد و چند سال بعدترش با چند شاعر همنسلش جریان «موج نو» در شعر را پیریزی كرد گرایشی در شعر فارسی معاصر كه از زایشهای جریان شعر «موج نو» به شمار میآید.
سیدعلی صالحی سالها شاعری كرده بیش از سه دهه با كلمات بازی كرده است. او شاعری است كه مصادیق انسانی چون صلح، عشق و دوستی در شعرهایش نمود زیادی دارد. خودش دقیقا به یاد ندارد از چه زمانی این مصادیق انسانی در او راه یافتهاند. شاید زمانی كه چهار یا پنج ساله بوده و در زادگاهش مرغاب ایذه بازی میكرده، وقتی كه شاخهای ترد را در دست داشت، شاخهای كه از درخت مورت كنده بود، وقتی پیش پدر رفت با این سوال مواجه شده كه آیا وقتی كه آن شاخه را میچیده از مادرش اجازه گرفته یا نه؟ و پدر خواسته كه برود و از درخت عذرخواهی كند و دیگر در بهار شاخهای را نشكند
هنگامی که درباره صادرات سخن به میان میآید شاید در اذهان بسیاری مصادیقی همچون کالاها، اجناس و محصولات مادی به ذهن متبادر شود. اما آنچه بسیار مهمتر است و کمتر برای آن برنامهریزی صورت میگیرد، موضوع صادرات فرهنگی است. موضوع تأثیر متقابل فرهنگها بر یکدیگر بویژه در حیطه هنر و ادبیات موضوعی است که بارها درباره آن صحبت شده. ایران نیز در این زمینه به گواه تاریخ خود یکی از شاخصترین فرهنگها در تأثیرگذاری بر سایر فرهنگها بوده است.
در همه ادوار بصورتی پیوسته و همهسویه با سونامی سانسور روبهرو بودهایم. سانسور در طول تاریخ صاحب ساختار شد. سانسور فقط کم کردن و حذف نیست. اضافه کردن و پیرایه بستن و تهمت زدن و ترور شخصیتی و فرهنگی هم سانسور است.
پرداختن به مبانی نقد ادبی و کنکاش در تحولات و اتفاقاتی که در بطن شعر شاعران میافتد؛ چه شاعران پیشین باشد و چه شاعران امروزی، البته که برای پیشرفت و تعالی شعر ما امری ضروری است؛ اما این هم مهم است که بدانیم این سیر پیشرفت، چه کم و کیفی دارد؛ یعنی کجا بودیم، الان کجاییم و این – به قول قدیمیها- قافله به کدام سمت و سو میرود. این دانش، خصوصا در بازشناسی تاثیر و تاثر شعر مدرن و پیشرو نسبت به جامعه و از سوی دیگر؛ مسیرِ درستی که باید در آن پیش برود، بسیار مهم است. یکی از بارزههای اهمیت در این شناخت، درک شرایط بازار نشر شعر است.
«سیمین بهبهانی» شاعر چیرهدست و غزلسرای معاصر، پس از یك دوره بیماری آزاردهنده و 10 روز كما، هفته گذشته از جهان ما رخت بست. برای نوشتن از سیمین به سراغ خیلی از همنسلان و نسلهای پس از او رفتیم و حاصلش را هفته گذشته و یك روز پس از مرگش منتشر كردیم. اما در میان یادداشتها، جای یك نفر خالی بود كه پس از مرگ سیمین تنها شعری در اختیار ما گذاشت و آن هم منتشر شد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید