ملاصدرا در رسالۀ «سه اصل»، از سه اصل «جهل به معرفت نفس»، «حب جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات» و «تسویلات نفس اماره و تدلیسات شیطان مکاره» سخن میگوید و نتایج آن را برمیشمارد؛ نتایجی که اصلیترین آنها ایجاد حجاب است، حجابی که بهواسطۀ آن، «علم ظاهر» جایگزین «علم حقیقی» (حکمت) میشود و «حکمت» در اجتماع به غیبت میرود. این غیبت حکمت، موجب میشود که سیاست در پیوند با علم ظاهر به تباهی کشیده شود و راه سعادت که هدف غایی زندگی آدمی است فروبسته گردد. برای نیل به سعادت، حکمت بهعنوان علم حقیقی باید ظاهر باشد و سیاست را ذیل خود بگیرد تا راه سعادت گشوده شود.
شرکت کنندگان در نشست علمی 'حکمت در اشعار حافظ شیرازی' که با حضور نویسندگان، ادبا و شاعران تونسی در این کشور برگزار شد بر تاثیر بسزای فرهنگ وادبیات فارسی از جمله اشعار حافظ شاعر نامدار ایرانی بر کشورهای شمال آفریقا از جمله تونس، مغرب، الجزایر و موریتانی تاکید کردند.
نظامی و سهروردی هر دو زندهکنندگان حکمت ایران باستان هستند؛ یکی در شعر و آن دیگری در نثر. هر یک از این دو حکیم به گونهای بسیار به هم شباهت دارند و اساطیر و نمادهای دین زرتشت را در آثارشان پابرجا نگه داشتهاند.
روزی از روزها در مجلسی از موبدان و بخردان، انوشیروان از آنان میخواهد که هریک دفتر دانش خود را بگشاید؛ پس هر کس از علم خود میگوید. بزرگمهر نیز به پا میخیزد و آنچه میگوید، از مصادیق بارز حکمت در شاهنامه است. (حکمت به معنایی که از آن سخن گفتیم و نه الزاماً قواعد و بنیانهای فلسفی). نخستین کلام بزرگمهر تأکید بر این معناست که انسان پرگوی در میان مردمان خوار میگردد. پس از آن نکات نغز و حکیمانهای گفته میشود که پندهای لقمان در قرآن را به یاد میآورد و نیز برخی مبانی حکمی در تمدن اسلامی را.
زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی را پایان دهه سوم از سدة چهارم (۳۲۹ یا ۳۳۰ق) و درگذشتش را در دومین دهه قرن پنجم (میان سالهای ۴۱۱ تا ۴۱۶) ذکر نمودهاند. به عبارتی در مهمترین دهههای قرن چهارم و دهه اول قرن پنجم که از درخشانترین دورههای فلسفه اسلامی و به عبارتی دوره بنیانگذاری این فلسفه به دست بزرگانی چون ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی (درگذشتة ۲۵۲ق) و مهمتر، فیلسوف بزرگ ایرانی ابونصر فارابی (د ۳۳۸ق) است.
بحث و گفتگو در موضوع رابطه میان حکمت و دیانت، و یا به تعبیر دیگر دین و تعقل در ادبیات ما سابقهای دیرینه دارد. برخی ممکن است این دو را کاملا جدا از هم و مستقل و بیارتباط بدانند. برخی دیگر نبوت و دیانت را مکمل عقل محاسبه میکنند؛ یعنی معتقد میشوند که انبیا آمدهاند تا کمبودهای عقل و مواردی که عقل بشری بدان دست نمییابد را تکمیل کنند.
نوشتار حاضر متن سخنرانی دکتر غلامرضا اعوانی با عنوان «حکمت، بهترین روش تربیت» است که در مجموعه فرهنگی وزارت کار و امور اجتماعی ایراد گردیده است. موضوع بحث درباره حکمت به معنای تربیت است. قدما نیز روشی را بهتر از حکمت برای تربیت نمی دانستند. اصولاً بدون وجود فلسفه و حکمت انجام هر کاری بیش از آنکه فایده داشته باشد، ضرر دارد و انسان با علم و حکمت است که وارد کارها می شود. قدما برای حکمت بسیار اهمیت قائل بوده اند. به عنوان مثال به این سخن فارابی که در مورد حکمت گفته است توجه کنید. او می گوید: «حتی انه لا یوجد شیی من موجودات عالم الا و للفلسفه فیه مدخل»؛ هیچ چیز و هیچ موجودی در عالم یافت نمی شود جز اینکه فلسفه در آن دخالت دارد. و در ادامه آن می گوید: «و علیه غرض و منه علم بمقدار طاقت البشریه»؛ و در هر چیزی فلسفه غایت آن است و علم حقیقی آن منوط به فلسفه است
وزیر و حکیم روزگار خسرو اول انوشیروان ساسانی، نامی که در متون پهلوی به صورت وچور گمتر و وزرگمهر بختگان و در متون فارسی و عربی دورۀ اسلامی به صورت های گوناگون همچون بزرگمهر، بزرجمهر، بوذرجمهر و ابوذرجمهر آمده است.
حکمت از آن جهت که میخواهد به زندگی مردم جان ببخشد و از ملال تکرار بکاهد به شعر نزدیک است و چیزی از ابداع هم در آن وجود دارد؛ اما حکمت همواره ناظر بر زندگی و صفا و سلامت است و به این جهت ضرورتا شعر نیست. اگر شعر مستقیما به صلاح کاری ندارد و از طریق بنیانگذاری در زندگی مردم عمل میکند؛ حکیم از امکانها و فروبستگیهای افق و احیانا از لغزشگاههای راه و خطرها و دشواریها و از شرایط گشایش افق میگوید. سعدی در نظم و نثر خود و حتی گاهی در غزلیاتش درس زندگی داده است. به تعبیر دیگر حکمت خردمندی و البته زیباترین صورت خردمندی است. پس نسبت میان شعر و حکمت عموم و خصوص منوجه است. چنانکه حکمت میتواند شعر باشد و چه بسیار شعرها که عین حکمت است؛ اما همه شعرها حکمت نیست و همه حکمتها را نمیتوان شعر دانست.
یافتن شعری با موتیف و منطق خردورزی در تاریخ اولیه شعر فارسی در کنار اشعارتازی که تنها حول محور ستایش و حماسه جنگی است، تقریبا جزو مهملات به شمار می رود. سکوت شعری ایرانیان در بدو ورود اسلام به نقل از «دو قرن سکوت» ناشی از غرق و محو ایرانیان در دین جدید بوده که لزوم شعر پردازی را در خود نمیدیدند. اما این وضع در قرن سوم به سبکی متفاوت رسید و در نهایت در قرن چهار و ظهورفردوسی و پیدایی مفهوم خرد در ارتباط مفهومی آن با معتزله، در شاهنامه بیان شد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید