1394/9/16 ۰۹:۲۰
امروز با دو خطر رسانهها و دولتهای تکصدا و نامتکثر نه فقط گویشهای محلی بلکه زبانهای غیر معیار نیز در خطر نابودی و فراموشی بیشتر قرار میگیرند. دولتهای تک محور و تکصدا عموماً بدلیل وحشت خیالین از تنوع و تکثر قومی، زبانی و فرهنگی و اسیر شدن در ایدئولوژی ملیگرایی افراطی با سرکوب اقلیتهای مختلف و دیدن آنها به صورت خطر بالقوه و نه فرصت بالفعل کمتر اراده یا برنامه و خواستی را مصروف اهمیت بخشی مناسب به گویشها و زبانها میکنند.
امروز با دو خطر رسانهها و دولتهای تکصدا و نامتکثر نه فقط گویشهای محلی بلکه زبانهای غیر معیار نیز در خطر نابودی و فراموشی بیشتر قرار میگیرند.
دولتهای تک محور و تکصدا عموماً بدلیل وحشت خیالین از تنوع و تکثر قومی، زبانی و فرهنگی و اسیر شدن در ایدئولوژی ملیگرایی افراطی با سرکوب اقلیتهای مختلف و دیدن آنها به صورت خطر بالقوه و نه فرصت بالفعل کمتر اراده یا برنامه و خواستی را مصروف اهمیت بخشی مناسب به گویشها و زبانها میکنند. گویا کمتر میداند که به قول بندیکت اندرسن خود دولتهایی خیالین هستند که با ایدئولوژی مدرنیستی دول اروپایی و ذیل دولت ـ ملت ساختن و با سرکوب سایر تفاوتها و اقلیتها پاگرفته و مستحکم شدهاند و تعریف صرف ملیگرایی و ملت با زبان و نژاد واحد مخاطرات پاکسازانه دهشتناکی را تا امروز در پی داشته است.
خطر دوم از آن رسانههای قدرتمند و نافذی است که در کمین تنوعات زبانی و گویشی هستند و با تمرکز صرف بر یک گونه واحد(زبانر گویشر دینر لباس و… واحد و معیار) و حذف عامدانه و هدفمند یا غافلانه سایرین در کار حقیقتسازی کاذب و غیرواقعی برای مخاطبان جدید و نسل تازه رسته وکنونیاند. رسانهها خاصه رسانههای تصویری و هنر هفتمی بدلیل نفوذ عمیق در حسهای انسانی و لاجرم اندیشه، باور و رفتارها قدرت بسیاری در قلب واقعیتها و زرکردن مسها و ارائه به ساده باوران غیر نقاد، و به فراموشی بردن زوایای نامرکزی و پیرامونی دارند.
بیشتر زبانها و گویشهایی که تا دیروز در انزوا وجدایی نواحی و اجتماعات سنتی به زندگیِ در خود و خود بسنده ادامه میدادند و پایدار و زنده هم بودند، امروز از این امکان حیات و پویایی محروم میشوند. از اینرو گویشها هم در عصر رسانهها و سلطه جهانی شدن از خلال رسانههای نوشتاری و دیداری و شنوایی(و درکنار آن نوع و میزان التفات و خواست دولتها) قابلیت نشر و گسترش و تقویت و نوزایی و غنا را پیدا میکنند.
لذا بهعنوان نمونه کم نیست که در دو آبادی همسایه و مجاور، دو گویش کاملاً متفاوت به حیات خود ادامه دادهاند اما امروزه هردو گویش درمعرض بیاعتنایی نسلی و نابودی نسلی قرار گرفتهاند.
لذا اگر این امکانات رسانهای عادلانه و برابر توزیع نشود یا صرفاً در اختیار معدود و محدودی قرار گیرد لاغری و حاشیهای شدن بقیه را در پی خواهد داشت.
اما سوای از اهتمام عملی و برنامهای دولتها و صاحبان رسانهها و محققان، چگونه میتوان گویشها را بهعنوان یک منبع بزرگ فرهنگی حفظ، زنده و پویا و به عامل انسجام و بهروزی جامعه تبدیل کرد؟ یک راه این کار با قرار دادن گویشها در متن زندگی و زیست جهان افراد صورت میگیرد. گویشها بسان زبان با فکر، اندیشه، ارزشها و رفتارهای آدمیان بده بستان میکنند و گسترده میشوند و قدرت و پویایی مییابند: با بکارگیری آنها در متن گفتار و کردار و در یک کلام هستی آدمیان. از غذاخوردن و سلام کردن تا بازی و عزا و عروسی.
از همزیستی مسالمت آمیز با انواع زبانها و گویشها(ی دیگر) و وام گیری و وام دهی به آنها تا چند زبانه و چند گویشه کردن کودکان و نوجوانان از همان ابتدای بازی و خردسالی تا بزرگی و سخنگویی و بیان افراد در متن کردارهای اجتماعی و جمعی (انجمنها، رسانهها، گروههای صنفی و حرفهای و…).
یکی از اقدامات پویا و نوآورانه در حفظ و زنده کردن این گویشها، بازآفرینی و آوردن آنها در متن زندگی با کمک عناصر فرهنگی و مدرن و امروز است. بهرهگیری از شعرو داستان و قرار دادن گویشها در قالبهای موسیقیایی و سینمایی و آوردن آنها به متن زندگی یکی از شیوههای مؤثرو فراگیر در حفظ غیرموزهای و غیرفسیلی زبانها و گویشهاست که آنها را بسیار مؤثرتر از اقدامات صرف دانشگاهی میکند.
بهعنوان یک نمونه میتوان از بازسازی و بکارگیری گویش مهم اما مهجور و در حال افول راجی(که برخی ریشه آن را به زبان مادی و همتراز زبان اوستایی در دوره باستان میرسانند و بقایای آن در دلیجان، نیمور، قالهر و این خطه از استان مرکزی هنوز صحبت میشود) و گونه دلیجانی آن نام برد که یکی از محققان و دانشوران علاقمند و فرهیخته این گویش و سرزمین، علاوه برکاردشوار جمعآوری واژگان و لغات و ضربالمثلهای ساخته شده در آن در چندین دفتر۱، در ژانر فرهنگی جدید و بروز، با انتخاب گروه هدف و سنی کودکان و بازسازی قصههای عامیانه به گویش دلیگونی باکمک شعر و موسیقی به آن اهتمام قابل توجه و تقدیر ورزیده است.
نشر سی دی قصه محلی و عامیانه خاله زری (و اخیراً قصه ستم و سهراب) به شعر و گویش دلیجانی و سبک آهنگین و روایی و پخش آن برای گروههای سنی مختلف و بویژه از رسانه شبکه استانی به محقق امکان استفاده از ابزارهای نافذ و لازم را بخشیده تا این گویش را در متن و دل طبقات مختلف و خاصه کودکان (و گروه هدفی که در حال فراموشی و بیگانگی با این میراثند) با تکرار و وزن و موسیقی و شعر محلی زنده کند. به این دلیل ابزار و اهدف والایی برگزیده و بدان مساهمت ورزیده شده و این کار یک نمونه ماجور و قابل توجه و الگوبرداری است که اگر سایر رسانهها و گروههای غیردولتی و صنفی(همراه بابخشهای فرهنگی دولتی نیز) بدان مبادرت ورزند و از چنین اموری حمایت کنند برمایههای امید و فرهنگسازی رادر حفظ زبانها، هویتها و بهرهگیری از امکانات چند فرهنگی و چند زبانی در عصری متلاطم و چند تکه خواهند فزود. عصری که با فرآیند جهانی سازی و رسانههایِ فراواقعیت ساز و یورش سرمایهداریِ جهانی، عمدتاً روبسوی نابودی اقلیتهای محلی، بانی و فرهنگی وحل و جذب و هضم شدن در فرهنگ مسلط و معیار آنها دارد.
پی نویس:
۱ـ حسین صفری، واژه نامه راجی (۱۳۷۳)، داستانها و زبانزدهای دلیجان(۱۳۸۷)؛ شوغاتیه خاله زری به گویش دلیجانی سی دی و کتاب(۱۳۹۰) و داستان رستم و سهراب به گویش دلیجانی(۱۳۹۱) نشر بلخ
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید