1394/9/4 ۱۰:۱۰
قریب دو ماه از وفات استاد والامقام ارجمند، فرشتة مجسّم به صورت آدمی، آن دانشمند وارستة فروتن نجیب، ذریّه پاک حضرت زهرای اطهر سلامالله علیها، دکتر سید ابوالحسن جلیلی رحمهالله علیه میگذرد. او عالم فاضلی بود که به تعبیر حضرت حکیم سنائی: علم کز تو تو را بنستاندر جهل از آن علم بهْ بود صد بار؛ علم او و فلسفه وافی محققانة او، او را از خودش و از «من و ما» گفتن و مبالغه کردن دربارة آنچه از فلسفه و عرفان و نیز ادب هر سه زبان عربی و فارسی و فرانسه میدانست، بهکلی گرفته و ستانده بود.
قریب دو ماه از وفات استاد والامقام ارجمند، فرشتة مجسّم به صورت آدمی، آن دانشمند وارستة فروتن نجیب، ذریّه پاک حضرت زهرای اطهر سلامالله علیها، دکتر سید ابوالحسن جلیلی رحمهالله علیه میگذرد. او عالم فاضلی بود که به تعبیر حضرت حکیم سنائی: علم کز تو تو را بنستاندر جهل از آن علم بهْ بود صد بار؛ علم او و فلسفه وافی محققانة او، او را از خودش و از «من و ما» گفتن و مبالغه کردن دربارة آنچه از فلسفه و عرفان و نیز ادب هر سه زبان عربی و فارسی و فرانسه میدانست، بهکلی گرفته و ستانده بود. تحصیلات عالیه او در فلسفه و در پاریس در طول سالهای ۱۹۴۸ـ ۱۹۵۴میلادی صورت گرفته بود و در آنجا به اخذ عالیترین درجه دکتری در آن علم نایل شد؛ ولی پس از مراجعت به ایران، از تعلّم و کسب فیض در نزد اساتید بلندمرتبه حکمت و کلام اسلامی غافل نماند و محضر مرحوم مغفور سیدالحکما، حضرت آقای حاج میرزاابوالحسن رفیعیقزوینی و استاد اجلّ حضرت آقای حاج سید محمدکاظم عصّار و اخیراً مرحوم مغفور خاتمهالحکما والمتألّهین مرحوم آقاسید جلالالدین آشتیانی (طیّبالله ثراهم) را نیز درک کرد. در اوقاتی که استاد و رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود، چند ماهی از محضر مرحوم مغفور آقای آقامیرزا ابوالحسن شعرانی (قدس سرّه) برای رفع مشکلاتی که در فهم کتاب سنگین «شرح مواقف» قاضی عضد ایجی داشت، استفاده برد و نیز مقداری از علم یا فن اصولالفقه را و نمط اول «اشارات» را پیش از آنکه خدمت اعاظم مذکور در سطور قبل برسد، نزد مرحوم دکتر سید احمد فردید خوانده بود. با همة تحوّلات عجیب و غریبی که در احوال و اقوال و افکار این اخیرالذکر ظهور یافت، با این همه دکتر جلیلی بزرگوارانه نسبت به او وفادار مانده بود و در تخطئه و خلاف او چیزی نمیگفت.
از ادب عربی و فارسی و نظم و نثر بازمانده از بسیاری از مشاهیر شعرا و نویسندگان بهرهای کافی داشت و اشعار فراوانی را از حفظ میخواند و بسیار اوقات در سخنش بدان ابیات استشهاد میکرد و در مجموع مرحوم استاد دکتر جلیلی، عالمی فاضل و دانشمندی جامع بود. اینها که عرض شد، در علوّ مراتب علمی او بود که آن را به آسانی در نزد معلمان شایسته تحصیل فرموده بود و به اصطلاح عالم یا «مُلا» شده بود؛ اما حیثیت واقعی و حقیقتِ «آدمیت» او که به عنایت الهی و مجاهدات نفسانی او و به برکت آن ذرّة نورانی که از وجود مقدس رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلم) در ذات او مخمّر بود، بدان ممتاز و مزین بود، «چیزی دیگر» بود وجودش خیر محض بود و هر که با او به هر مقدار رابطهای که داشت، از دست و زبان او در امان بود و از نیّت خیر و گفتار خوش و رفتار نجیبانه و مهربان او بهرهمند میشد. وجود عزیز او خالی از هر خلل و همهاش صفا و وفا و به معنای واقعی کلمه دوستی، محبت بود و خدا را به شهادت میگیرم که در قریب شصت و پنج سال دوستی با آن مرد نازنین، کمترین ترک اولائی از او در هیچ مورد ندیدم.
او که به احراز مقام والائی در فلسفهدانی عموماً و در احاطة به اقوال فلاسفه قرن بیستم و بهویژه فلاسفه آلمان و فرانسه خصوصاً نائل شده بود، با اینکه علیالقاعده به مقتضایِ شناخت کاملی که از فلسفه داشت، میبایست آن را مایه آرامش خاطر و آسودگی خیال و آسایش قلب بداند، ولی اعتقادش این نبود و معتقد بود آنچه به آدمی آرامش و آسایش و تحمل و ترحم میآموزد و میبخشد، فلسفه و استدلالات گاه متناقض آن نیست و تنها راه برای حصول آن معانی متعالی، همان راه منحصری است که نامش «دین» است و همان دینی که از آن گاه به «دینالعجائز» تعبیر میشود، در مرحله اعتقادی، اولاً ـ و پایبندی به اصول و مبانی اخلاقی که همان «حکمت عملی» است. همینطور تهذیب اخلاق و سلوک در طریق وصول به مقامات از «تَبَتّل تا فنا»ست،
ثانیاً او از بُن دندان معتقد بود که آنچه در باب مقصد نهائی و نهایت فلسفه گفته شده که «صَیرُوره الإنسان عالَماً عقلیاً مضاهیاً للعالم العَین»، جز تخیّلی و تعبیری از اعتراف به «بیحاصلی و بیخبری» از عالم حقیقت و واقع چیزی نیست. و از این جهت بود که آن مرد نازنین سالها بود که بیشتر از آنچه با کتب فلسفی ـ اعمّ از مشّائی و اشراقی و ابنسینا و شیخ اشراق و کانت و دکارت و برگسون و هایدگرـ محشور باشد، با قرآن مجید و مثنوی مولانا مأنوس و محشور میبود، و اگر هم گاهی ندرتاً خاطرش میل به رجوع به اقوال فلسفی و فلاسفه را میکرد، به حکمت صدرائی و شخص آخوند ملاصدرا (رحمهالله علیه) تعلّق خاطری نشان میداد.
سابقاً عرض کردهام که در اواخر دهه ۳۰ دکتر جلیلی و این حقیر بیبضاعت قسمت عمدهای از کتاب «مبدأ و معاد» آن بزرگوار را در خدمت مرحوم مبرور استاد جلیل عزیز، آقاسیدجلالالدین آشتیانی به شاگردی قرائت کردیم و از بیان شیوای آن آخرین فلسفهدان متألّه بهره بردیم و در مجموع دکتر جلیلی پیرو بزرگانی بود که کریمة «یُوتی الحکمه مَن یشاء و من یُؤت الحکمه فقد اوتی خیراً کثیرا» (بقره، ۲۶۹) را آنچنانکه فلاسفه تفسیر میکنند، تفسیر نمیفرمایند، و «حکمت» را در آن آیه یا دیگر آیات، حکمت مرادف با فلسفه نمیدانست و مانند همة آن بزرگان معتقد بود که اگر هم خیر کثیری نصیب بعضی از فلاسفه متألّه شده است، همان حالت استبصار و توجهی است که در آخر یافتهاند و در اقوال و اشعار خود بدان حالت تحیّر یا انقطاعی که از آن دعاوی و عقاید فلسفی داشتهاند، اگر نه تصریح، که اشاره میکنند و اشعاری که از شیخالرئیس یا سهروردی باقی مانده و بسیاری از آن در «عیونالأبناء» ابن ابی اصیبعه ضبط شده است، شاهد صادق این ادعاست. مگر مرحوم حاجی سبزواری (ره) نمیفرماید:
سخن عشق یکی بود، ولی آوردند این سخنها به میان زمرة نادانی چند
هماکنون مگر فلسفهدانِ استاددیده و استاد فلسفه و حکمت و مؤتمن در نزد علمای شریعت و حکمت و فلسفهدانان، جناب دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی (دامت افاضاته) به همان حالت مذکور نائل نشده است؟ ایشان که یک عمر در تعلّم و تعلیم نَمطها استاد است، و فصول و قواعد شرح حکمهالاشراق صرف کرده است، اینک «گلشن راز» و «مثنوی» را شرح میفرماید و لذت معرفت و ذوق تألّه را در آن مییابد.
نعمت دوستی دکتر ابوالحسن جلیلی برای این ناچیز به برکت دوستی و رفاقتم با برادر کهتر ایشان جناب دکتر سیدمحسن جلیلی حاصل شد و خداوند انشاءالله دکتر محمدحسن را به سلامت و سعادت باقی بدارد. این دو برادر فرزندان منحصر مرحوم مغفور سید کاظم جلیلی ـ نماینده ادوار متوالی مجلس شورای ملی ـ از یزد و بعداً سناتور انتخابی همان شهرند. مرحوم آقاسیدکاظم جلیلی در تمامی دهة ۲۰ تا ۳۰ از ارکان و به تعبیرآن ایام از «متولّیان» مجلس شورا بود و از آنجا که همکاران او در مجلس و دولتمردان آنزمان به نیکمردی و خیراندیشی و خیرخواهی او اعتماد داشتند، به او لقب «مرشد» داده بودند و در آن سالهای پرآشوب دهه ۲۰ که شرارتهای حزب ملعون توده همواره چوب لای چرخ دولتها میگذاشت و چه آن تودهایهایی که مطیع اوامر «کرملین» بودند و چه آن منتسبان به آن حزب که از آنان به «تودهای نفتی» یاد میشد و به بیانی دیگر یا به تعبیر همان روزگار: چه «طرفداران سفارت بهیّة روسیه» و چه «طرفداران سفارت فخیمه انگیس» (و خدا را شکر که الحمدلله تعالی اینک شعار نه غربی و نه شرقی خطمشی واقعی سیاست ایران است)، هرکدام به نحوی در عرصة سیاست ایران خودنمایی میکردند، مرحوم سیدکاظم جلیلی و آرای او مورد اعتماد همه وطندوستان بود و معروف بود که نمایندگان وطندوست مجلس که از هیچ یک از آن دو دسته معلومالحال نبودند، بسیاری از مسائل مطروحه در مجلس شورا را (یعنی ادوار چهاردهم تا شانزدهمی آن) پیش از تصویب، در خدمت او و با مشورت و ارشاد او مورد بررسی قرار میدادند.
از این گذشته آقاسیدکاظم جلیلی یکی از آن چند نفر سیاستمداران متنفّذ و مقبولالقولی بود که پناهگاه و دادرس مردمان بیپناه و یا بیدست و پایی بود که گرفتار پیچ و خمهای اداری و قرطاسبازیهای معمول در آن ایام و یا ستم و اجحاف بعضی از ادارات مثل مالیه و شهرداری و غیره قرار میگرفتند و سیدکاظم جلیلی نیز در طول مرحومان آیتالله حاجآقا یحیی سجادیان و آیتالله سیدمحمد بهبهانی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی (اطابالله ثراهم) و در عرض مرحومان حاج قائممقامالملک رفیع و سید محمدصادق طباطبایی و حاج میرزاابوالقاسم آشتیانی (رحمهالله علیهم) بود که این اشخاص شریف بزرگوار بی هیچ مزد و منّت یا طمع و توقعی، به داد دادخواهان میرسیدند و صرفاً برای رضای خدا و کمک به بندگان از صرف آبروی عظیم خود دریغ نداشتند و در راه رفع گرفتاریهای مردم میکوشیدند و گره از کار فروبسته آنان میگشودند. خداشان بیامرزاد! مرحوم جلیلی در همان سمت سناتوری انتخابی یزد در اواخر اسفند ۱۳۳۰ به رحمت الهی واصل شد. او یکی از طرفداران جدی مرحوم دکتر مصدق در ملی کردن نفت به شمار میرفت؛ خدا او و دکتر مصدق را بیامرزاد!مرحوم دکتر ابوالحسن و جناب دکتر سیدمحمدحسن، نوههای دختری مرحوم «مشیرالممالک یزدی» هستند که از سرشناسان خوشنام ایران بود. همسر گرامی و بسیار ارجمند دکتر ابوالحسن، دختر مرحوم آقای عربشیبانی، رجل سیاسی و اجتماعی از نمایندگان ادوار متوالی مجلس شورای ملی از استان فارس میباشد. خداوند انشاءالله ایشان را در فراق همسر بزرگوار نازنینش کمک فرماید و به ایشان صبر عطا فرماید و به خانواده محترم آقاسیدکاظم که همنام جد بزرگوارش میباشد و به جناب دکتر سیدمحمدحسن جلیلی طول عمر و عزت مرحمت کند و انشاءالله نام نامی دکتر سیدابوالحسن جلیلی و یاد خیر او همواره گرامی بماناد. ناگفته نماند که مرحوم دکتر جلیلی بر این ضعیف حق استادی نیز دارد؛ زیرا این بنده در اوایل دهة ۳۰ چندین متن ادبی فرانسوی را نزد ایشان به شاگردی خوانده و بهره بردهام. خداش بیامرزاد و درجاتش را عالی فرماید. فراق این سید بزرگمنش باصفا و وفا بر من بندة بینوا و اینکه دیگر دیدار ما به قیامت افتاده است، بسیار سخت و ناگوار است؛ چرا که به گفته «قیس بن ذریح»، برادر رضاعی حضرت سیدالشهداء (صلواتالله علیه):
و کل مصیبات الزمان وجدتُها
سوی فرقهِ الاحباب هیّنه الخَطِبِ
یعنی تحمل همة مصیبتها را جز فراق دوستان، امتنان یافتم.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید