1394/8/30 ۰۹:۵۴
در طول تاریخ ادبی کشور، شاعرانی نیز بودهاند که مناعت طبع خود را زیر پا گذاشته و از شعر به عنوان نردبانی برای کسب جاه و مال بهره گرفتهاند. خاقانی در یکی از قطعات خود به عنصری ـ ملک الشعرای دربار محمود غزنوی ـ اشاراتی داشته و یادآور شده است که وی شاعری صاحبقرای بود و مدح نیکو میگفت و در جریان فتح هندوستان، در قبال سرودن دو بیت شعر، صدبدره(کیسه) زرّ و یکصد غلام، صله گرفت.
در طول تاریخ ادبی کشور، شاعرانی نیز بودهاند که مناعت طبع خود را زیر پا گذاشته و از شعر به عنوان نردبانی برای کسب جاه و مال بهره گرفتهاند. خاقانی در یکی از قطعات خود به عنصری ـ ملک الشعرای دربار محمود غزنوی ـ اشاراتی داشته و یادآور شده است که وی شاعری صاحبقرای بود و مدح نیکو میگفت و در جریان فتح هندوستان، در قبال سرودن دو بیت شعر، صدبدره(کیسه) زرّ و یکصد غلام، صله گرفت. به هر حال، عنصری تجملگرایی را ارزش میپنداشت و علْوِ طبع را در آن میدید، به گونهای که ظروف آشپزخانه خود را از سیم و زر ساخته بود:
شنیدم که از نقره زد دیگدِان
ز زر ساخت آلاتِ خوان عنصری
به دانش توان عنصری شد و لیک
به دولت شدن چون توان عنصری۳۰
«ناصر خسرو قبادیانی» ـ شاعر بلند طبع خّطه خراسان بزرگ ـ مدح افرادی را که در خورِ ستودن نیستند سَرزنش میکند و در قصیدهای به مطلع
«نکوهش مکن چرخ نیلوفری را ر برون کن ز سر بادِ خیره سری را» ارزشِ فرا گرِفتن دانش را به انسانها گوشزد میکند. از آنجا که آدمی نمیتواند «فرشته صورت» شود باید برای «فرشته سیرت شدن» کوشش کند و سپس سخنوری را که به قلب حقایق میپردازد مخاطب قرار میدهد و میگوید:
صفت چندگویی به شمشاد و لاله
رخِ چون مه و زلفک عنبری را؟
به علم و به گوهر کنی مِدْحت آن را
که مایه ست مَر جهل و بدگوهری را
به نظم اندر آری دروغ و طمع را
دروغ است سرمایه مَر کافری را
و سرانجام علّوِ طبع خود را در این میداند که ارزش شعر را ـ که گوهری پُر بهاست ـ پاس دارَد و آنرا نثار ناپاکان نکند.
من آنم که در پایِ خوکان نریزم
مر این قیمتی دُرّ نغز دری را۳۱
باید یادآور شویم که عزّت نفس از صفاتی نیست که منحصر به انسانها باشد و برخی از موجودات دیگر(مانند مورچه، عقاب و بازشکاری) جلوههایی از علّو طبع یا عزت نفس را در رفتار خود نشان میدهند. در شعر زیر «پروین اعتصامی» شاعر نکته سنج: باریک بین و توانای معاصر، بلندی طبع یک مور را در گفتگو با حضرت سلیمان(ع) به تصویر کشیده است:
به راهی در سلیمان دید موری
که با پای ملخ میکرد زوری
به زحمت، خویش را هر سو کشیدی
وزان بار گران، هر دم خمیدی
ز هر گردی، برون افتادی از راه
ز هر بادی، پریدی چون پرِکاه
چنان بگرفته راهِ سعی در پیش
که فارغ گشته از هر کس جز از خویش
به تندی گفت: کای مسکینِ نادان
چرایی فارغ از ملکِ سلیمان
مرا دربارگاه عدل، خوانهاست
به هر خوانِ سعادت، میهمانهاست
بیا زین ره به قصرِ پادشاهی
بخور در سفرهی ما هر چه خواهی
بگفت از سور کمتر گوی با مور
که موران را قناعت خوشتر از سور
چو اندر لانهی خود پادشاهند
نوالِ پادشاهان را نخواهند
نیفتد با کسی ما را سروکار
که خود، هم توشه داریم و هم انبار
چو ما خود خادمِ خویشیم و مخدوم
به حکم کس نمیگردیم محکوم
مرا امیدِ را حتها ست زین رنج
من این پای ملخ نَدْهم به صد گنج
مرا یک دانهی پوسیده خوشتر
زدیهیم و خراج هفت کشور۳۲
(نوال: بخشش، دیهیم: تاج شاهی، سور: مهمانی)
***
«میر زینالعابدین اصفهانی» که عارفی وارسته در دورة صفویان بوده است، در قطعه شعر زیر گفتگوی دو باز شکاری را نقل کرده است که از زندگی در کوه و صحرا به ستوه آمده بودند. یکی از آنها به دیگری پیشنهاد میکند که بیا به شهر برویم و در یکی از کاخهای شاهی اقامت کنیم تا در ناز و نعمت بسر بریم، اما همتای او این پیشنهاد را نمیپذیرد، زیرا با آزادگی و عزت نفس آنها منافات داشته است:
یکی بازی به بازی گفت در دشت
که تا کی کوه و صحرا میتوان گشت
بیا تا سوی شهر آریم پرواز
که با شهزادگان باشیم دمساز
گهی باشیم انیس بزم شاهان
گهی هم صحبت زرین کلاهان
به شبها شمع کافوری گدازیم
به روزان با شهان نخجیر بازیم
جوابش داد شهباز نکورای
که ای نادانِ دون همت سراپای
اگر صدسال باشی در بیابان
جفای برف بینی جور باران
کشی هر لحظه صد اندوه و خواری
زچنگال عقابان شکاری
بسی بهتر که برتخت زراندود
دمی محکوم حکم دیگری بود۳۳
شادروان «دکتر خانلری» در شعر «عقاب» که از ماندگارترین اشعار دوره معاصر است، سرنوشت پرندهای را روایت میکند که پایان عمر وی فرا رسیده است، اما نمیخواهد که « از هستی دل برگیرد». به یاد میآورد که در دامن دشت زاغی زندگی میکند که عمری طولانی دارد. پس در صدد بر میآید که رمز دیرسالی را از وی جویا شود. به نزد زاغ میرود و از او میپرسد که:
من و این شهپر و این شوکت و جاه
عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟
تو بدین قامت و بالِ ناساز
به چه فن یافتهای عمر دراز؟
زاغ به او میگوید که مشکل اصلی تو بلند پروازی است. همیشه میخواهی که در اوج بسر ببری. پرواز در اوج به بال و پر پرندگان آسیب میرساند. پدر من که بیش از سیصدسال عمر کرد و کان اندرز و بند بود،
بارها گفت که بر چرخ اثیر
بادها راست فراوان تأثیر
بادهایی که در سطح زمین میوزند، به تن و جان آسیب نمیرسانند، اما:
هر چه از خاک شَوَی بالاتر
باد را بیش گزندست و ضرر
تا بدانجا که براوج افلاک
آیت مرگ شود پیک هلاک
ما از آن سال بسی یافتهایم!
کز بلندی رخ بر تافتهایم!
زاغ را میل کند دل به نشیب
عمر بسیارش از آن گشته نصیب
دیگر این خاصیت مردار است
عمر مردان خوران بسیارست!
خیر و زین بیشن رهِ چرخ مپوی
طعمه خویش بر افلاک مجوی
پیشنهاد زاغ با مناعت طبع عقاب سازگاری نداشت و نمیتوانست به خاطر چند صباح زندگی بیشتر، عزت نفس را که از خصایص ذاتی او بود، پایمال کند. لذا به زاغ گفت:
سالها باش و بدین عیش بناز!
تو و مردار تو و عمر دراز…
من نیم در خورِ این مهمانی
گنه و مردار ترا ارزانی
گر بر اوج فلکم باید مُرد!
عمر در گنه به سر نتوان برد!
شهپر شاهِ هوا اوج گرفت
ـ زاغ را دیده بر او ماند شگفت. ـ
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک همسر شد
لحظهای چند برین لوحِ کبود
نقطهای بود و سپس هیچ نبود…۳۴
در بین آثار شاعران معاصر، نمونههای فراوانی میتوان یافت که در آنها مناعت طبع و همّت والا به روشنی انعکاس یافته است. در اینجا تنها به ذکر قطعه شعر زیبا و گویایی از استاد دکتر شفیعی کدکنی شاعر گرانمایه و بلندپایه خطه خراسان ـ که فروتنی و عزتنفس ایشان زبانزد همه ادبدوستان است ـ اکتفا میکنیم:
ترجیح میدهم که درختی باشم
در زیر تازیانهِ کولاک و آذرخش
با پویة شکفتن و گفتن
تا رام صخرهای
در ناز و در نوازش باران
خاموش از برای شنفتن۳۵
پی نویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳۰ و ۳۱ـ مأخذ شماره ۲۷، اشعار خاقانی و ناصرخسرو
۳۲ـ دیوان قصاید و مثنویات پروین اعتصامی، ناشر، ابوالفتح اعتصامی، چاپخانه فردین، چاپ هفتم، تهران، بهمن ۱۳۵۵، صص۱۶۱ـ۱۶۰
۳۳ـ وبسایت گلبانگگز به نشانی:
WWW.GOLBANGGAZ.BLOGFA.COMر۸۷۱۱٫ASP
34ـ دامنیگل، مجموعه نظم و نثر فارسی، به اهتمام دکتر حسین بهزادی، دکتر اسماعیل قاسمی، دکتر خسرو فرشیدورد، تهران، کتابخانه طهوری، آبان ۱۳۵۶، صص ۱۱۱ـ۱۰۵
۳۵ـ شعرهای ناب از استاد شفیعی کدکنی، رجوع شود به سایت
WWW.MOHARAMGHORBANI.BLOGFA.COMرCATEGORYر۳۳
بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید