1394/8/13 ۱۰:۱۹
داریوش شهبازی عمری را صرف پژوهش درباره تاریخ و جغرافیای تهران کرده است. به گفته خودش، بیست سال وقت صرف این کار کرده است. او میگوید اگر بخواهد نتایج پژوهشهایش را درباره تهران منتشر کند، شاید بیش از ٢٠جلد کتاب شود. علاوه بر این، او ارتباط خوبی را با مطبوعات نیز داشته است و نوشتههایش درباره تاریخ و جغرافیای تهران در نشریات متعددی به چاپ رسیده است. کتاب «پرسه در دارالخلافه» مجموعهای از نوشتارهای شهبازی درباره تاریخ و جغرافیای معماری شهر تهران است که در قالب ستونی بهطور منظم در روزنامه اعتماد ملی به چاپ رسیده است. او این نوشتارها را به صورت منظمی درآورده و در قالب کتابی منتشر کرده است؛ کتابی که فرهنگ، معماری، اماکن، واژهها و تاریخ و جغرافیای تهران را در دسترس مخاطب عام قرار میدهد.
فرهنگ «فوت کوزهگری» ما را از غرب عقب انداخت
آرمین منتظری: داریوش شهبازی عمری را صرف پژوهش درباره تاریخ و جغرافیای تهران کرده است. به گفته خودش، بیست سال وقت صرف این کار کرده است. او میگوید اگر بخواهد نتایج پژوهشهایش را درباره تهران منتشر کند، شاید بیش از ٢٠جلد کتاب شود. علاوه بر این، او ارتباط خوبی را با مطبوعات نیز داشته است و نوشتههایش درباره تاریخ و جغرافیای تهران در نشریات متعددی به چاپ رسیده است. کتاب «پرسه در دارالخلافه» مجموعهای از نوشتارهای شهبازی درباره تاریخ و جغرافیای معماری شهر تهران است که در قالب ستونی بهطور منظم در روزنامه اعتماد ملی به چاپ رسیده است. او این نوشتارها را به صورت منظمی درآورده و در قالب کتابی منتشر کرده است؛ کتابی که فرهنگ، معماری، اماکن، واژهها و تاریخ و جغرافیای تهران را در دسترس مخاطب عام قرار میدهد. به بهانه انتشار جلد دوم این کتاب با او به گفتوگو نشستهایم:
****
کتاب در مورد تهران زیاد نوشته شده است. در این کتابها به همه جنبههای تهران هم پرداخته شده است. کتاب شما چه ویژگی خاصی دارد که فردی بخواهد توجهش به آن جلب شود؟
من ٣٠سال است که پژوهش حجیمی را به لحاظ محتوا در تاریخ و جغرافیای تهران پیش بردهام. فکر میکنم که محصول این کار کتابی بیش از ٢٠جلد میشود. سعی کردهام کارم متدی و روشمند باشد. بنابراین آن ویژگی که کار من دارد، این است که من از همه مسائلی مربوط به تاریخ و جغرافیای تهران است به هیچوجه گذشت نکردم. یعنی نقطه ابهامآلودی باقی نگذاشتم. برای مثال من راجع به گسلهای تهران کار گستردهای کردهام یا مثلا در مورد باغهای تهران که تعدادشان بیش از ١٣٠٠ یا ١٤٠٠باغ است، همه آنها را شناسایی کردهام. درحالیکه در کتابهایی که شما از آنها صحبت کردید، فکر نمیکنم بیش از
٣٠ تا ٤٠ باغ شناسایی شده باشد. در سالهای ٨٤ تا ٨٥ بعضی از مطبوعات از کار من مطلع شدند. خیلیها علاقهمند بودند که من راجع به تهران برایشان بنویسم. در خیلی از روزنامهها من مقالاتی دارم. پرسه در دارالخلافه در اصل همان ستونی است که من در روزنامه اعتماد ملی داشتم. در سالهای اخیر دیدم این مطالب میتواند خودش کتاب شود. علاقهمند شدم که چاپ شود و این پرسه در دارالخلافه مجموعه آن مقالات است. ویژگی اصلیاش این است که این کتاب مأخوذ از تمامی پژوهشهای من است. برای مثال ما در این کتاب به موضوعاتی برخورد کردیم مانند دروازهها، در تمام مطالب موجود در دروازهها فقط اسم آورده شده، به مشخصات اشاره نشده است. در صورتی که شاید برخی بخواهند مطلع شوند که این دروازهها چه مشخصاتی داشتهاند؟ ارتفاعشان چقدر بوده و طراحی و معماریاش چگونه بوده است؟ دو قوسی بوده یا سه قوسی؟ چه کارکردهایی داشته است؟ مصالحش چه بوده است و ... .حتی روی عکسهای قدیمی کار کردهام و براساس مقیاس، ارتفاع دروازهها را هم تعیین کردهام. به طور خلاصه اگر بخواهم بگویم، کتاب پرسه در دارالخلافه دقت بیشتری نسبت به دیگر نوشتهها در مورد تهران دارد.
روش شما در این کتاب چه بوده است؟ یکی از نمونههای موفق کارهایی شبیه به کار شما که بسیار هم معروف است، کتاب از«آستارا تا استرآباد»، نوشته دکتر منوچهر ستوده است. ایشان برای نوشتن این کتاب، خودشان تمام این مسیر را سفر کردهاند. روستاها، کوهها و درهها را دیدهاند و براساس مشاهدات خودشان این کتاب یازدهجلدی را نوشتهاند. متدهای دیگری هم مانند رجوع به منابع و نقشههای قدیمی است، متد شما چه بوده است؟
روش من، مجموعهای از همه آن چیزی است که شما گفتید. من این فرصت را داشتهام که برخی از اماکن را خودم ببینم. من هم تحقیقات میدانی دارم و هم تحقیقات غیرمیدانی. خیلیوقتها صبحهای خیلیزود در کوچهپسکوچههای تهران پرسه میزدم. مسیرهایی که در نقشههای بسیار قدیمی مثل نقشههای ناسکوف و برزین و نقشه موسیو کرشش، درج شده را بررسی کردهام و براساس این نقشهها بهطور میدانی تحقیق کردم. شیوههای دیگر تحقیق را هم به کار بردهام. از افراد عامی پرسوجو کردهام و توانستهام اطلاعات خوبی از این راه به دست آورم و این اطلاعات را با منابع مستند تطبیق دادم. بنابراین هم تحقیقاتم را میدانی پیش بردهام و هم از اسناد استفاده کردهام. من تمام مدخلهایی که در تاریخ و جغرافیای تهران موضوعیت دارد را منظم کردهام. برای مثال من در تحقیقاتم از نقشه سروان ناسکوف روسی استفاده کردهام. در خیلی از کتابها از نقشه موسیو کرشش و الیاس برزین استفاده کردهاند اما من از نقشه سروان ناسکوف روسی هم استفاده کردهام.
شما اشاره کردید به اینکه در برخی از حوزهها منابع زیادی در دست نبوده است. آیا شما به نهادی مراجعه کردید؟ برای مثال آیا به شهرداری مراجعه کردید، به این امید که شاید شهرداری تهران منابع و اسنادی در دست داشته باشد که بتواند به شما کمک کند؟
بله، این کارها را کردهام...
کمکی هم به شما کردند؟
من قصد ندارم اسم بیاورم، چراکه شاید چندان مناسب نباشد. نقشههای تهران از سوی یک یا دو انتشارات چاپ شده است که آقایان روسای این انتشارات، الان در قید حیات نیستند. بنده به وارثین آنها مراجعه کردهام. بعضی از نقشهها را داشتند. بخشی را گرفتم و همان جا مطالعه کردم. درخصوص برخی از نقشهها هم به توافق نرسیدیم که چون این آقایان، فروشنده بودند و نمیخواستند برای پژوهش، نقشه را در اختیار بگذارند، به شهرداری هم مراجعه کردم، آنها هم کمک کردهاند اما اصولا اینطور نیست که کار پژوهش، کار راحتی باشد.
من منظورم این بود که بدانم الان وضع ثبت اسناد و دسترسی پژوهشگرها به این اسناد در کشور چگونه است؟ ما اساسا چقدر سند داریم و چقدر این اسناد را حفظ کردهایم؟
برای روشنشدن این مسأله نباید مقطعی قضاوت کنیم. منصفانهاش این است که امروز به مراتب وضع بهتر از گذشته است. البته وضع ما در حفظ و نگهداری از اسناد، ایدهآل نیست اما مسیری را که در حال طیکردن هستیم، رو به جلو است. اتفاق خوبی که افتاده این است که دانشنامهنویسی در ایران بسیار باب شده است و این بسیار خوب است. مثلا برای اصطلاحات دندانپزشکی، دانشنامه نوشتهاند. اینها خیلی خوب و مفید است. مثلا کتابی داریم درباره اصطلاحات دوره قاجاری. این کتاب بسیار مفید است و اگر این اصطلاحات در یک کتاب جمعآوری نمیشد، با توجه به ماهیت سیال کلمه شاید این اصطلاحات از بین میرفتند. عرضم این است که اگر بخواهیم به گذشته نگاه کنیم و بعد به حال بنگریم و درنهایت مسیری را برای آینده طراحی کنیم، من بسیار خوشبینم. من امیدوارم و اساسا باید امیدوار بود. البته درحال حاضر وضع برای پژوهشگرهای این حوزه به هیچ وجه مناسب نیست و آنطور که باید اطلاعات و اسناد را در اختیار پژوهشگرها نمیگذارند. برخی از پژوهشگرها هم در ارایه این اسناد و اطلاعات به همکارانشان اندکی خست به خرج میدهند. دلیلش این است که در جامعه ما هنوز فرهنگ فوت کوزهگری پابرجا است. به این دلیل که ما چندین قرن است که شروع کردهایم به سرپوش گذاشتن روی اطلاعاتی که داریم.
متاسفانه جامعه ما فرهنگش بیشتر شفاهی است. معمولا عادت نداریم مکتوب کنیم و ثبت کنیم تا برای آیندگان قابل استفاده باشد. مثالی هم که شما در مورد فوت کوزهگری زدید، در همین بحث میگنجد. فردی کاری را بلد است و حاضر نیست همه فوت و فن این کار را به دیگران بیاموزد چون میخواهد آن به اصطلاح فوت کوزهگری در انحصار خودش بماند؟
باید یک بررسی تطبیقی از دو، سه قرن گذشته جامعه خودمان با جامعه اروپایی بکنیم و به دنبال این برویم که چرا ما عقب ماندیم. دلیلش این است که غرب ناگهان به نتیجهای رسید و براساس آن عمل کرد. آنها در آن زمان به پیشرفتهای علمی دنیای اسلام پی بردند و از این پیشرفتها استفاده و این دانش را در همهجا در میان خودشان پراکنده کردند اما ما در فرهنگمان یاد گرفتیم کسانی که دانشی دارند به دیگری نگویند. در صورتی که برعکس این اتفاق در اروپا افتاد. کسانی که دانش داشتند، به همه انتقال دادند. وقتی که صنعت چاپ در اروپا ایجاد شد، سرعت انتقال دانش به شکلی فزاینده افزایش یافت، چون میتوانستند دانش را مکتوب و در تیراژ بالا منتشر کنند. نکته بعدی اینکه دانشگاههای ما در برههای از زمان رو به انحطاط رفت اما در غرب دانشگاهها و فرهنگ دانشگاهی گسترش یافت. به این ترتیب باز هم سرعت انتقال دانش افزایش یافت. وقتی که ما آقای شیخبهایی را از دست دادیم، آثاری از ایشان باقی ماند اما من مطمئن نیستم که تمام محتویات ذهنی ایشان و کشفیات ایشان به نسلهای بعدی منتقل شده باشد. برای اینکه ما یاد گرفتیم که روی اصطلاح و فرهنگ «فوت کوزهگری» تأکید کنیم و همین تأکید مانع از انتشار دانش شده است. درواقع در فرهنگ قدیم ما دانش سینه به سینه منتقل شده است و دانش مکتوب کم داریم. برای همین است که هنوز خیلی از رموز معماری ما ناشناخته است برای اینکه آن معمار، این رموز را جایی ثبت نکرده است. نکته اساسی این است که ما دانش و یافتهها را پنهان کردیم اما غربیها دانش را در میان خودشان انتشار دادند. البته ما از مشروطه به بعد آرام آرام از این فضا درآمدهایم و پیشرفت کردهایم و وضع به مراتب بهتر و بهتر شده است.
به نظر میرسد که در کتاب «پرسه در دارالخلافه» محوریت کار شما، مکانها هستند؟
اینطور نیست. اتفاقا نام کتاب نیز به این دلیل انتخاب شد که خواننده بداند که با این کتاب میتواند گشتی در تهران بزند و با مکانها، فرهنگ و تاریخ تهران آشنا شود. البته بستگی به این دارد که خواننده به دنبال چه باشد. برای همین شما در این کتاب بخشهایی مربوط به اشخاص و واژهها میبینید.
مخاطب شما در «پرسه در دارالخلافه» چه کسانی هستند؟
من کتاب را برای استفاده عموم مردم نوشتم. ویژگی این کتاب این است كه اطلاعات سریعالوصول و متنوعی را به مردم ارایه میکند. برای کسانی که خواهان مطالعه تخصصی نیستند و میخواهند اطلاعات متنوعی از تهران به دست آورند، این کتاب بسیار مفید است.
شما در این کتاب پژوهش درباره تهران را از چه زمانی آغاز کردید؟ یعنی از لحاظ تاریخی تا چه زمانی به عقب برگشتید؟در این کتاب سعیمان این بوده که مطالب مربوط به دورهای باشد که تهران پایتخت بوده است که به حدود ٢٠٠سال قبل میرسد. در کتاب تا چه اندازه به تخریبهای بناهای تاریخی یا به قولی به مسأله حفظ اماکن و بناهای تاریخی اشاره داشتهاید؟
این مسأله ازجمله محورهای مهم این کتاب است. در این سالها من همکاریهای زیادی با همکاران شما در حوزه میراث فرهنگی داشتهام. خیلی هم سعی کردهایم که در مقابل اتفاقات ناگواری که برای میراث فرهنگی تاریخ میافتد، بایستیم. برای مثال در میدان ارگ، پاساژی در حال ساخت است. این منطقه در اصل سرای دلگشا بوده است.
خیلی تلاش کردیم که این منطقه حفظ شود اما زورشان نرسید و متاسفانه این پاساژ در آن منطقه ساخته شد. بحث سرای دلگشا در کتاب من آمده است. درخصوص باغ اتحادیه هم همین مسأله اتفاق افتاد؛ باغی که سریال دایی جان ناپلئون در آن ساخته شده است. بنابراین من به این مسائل هم در این کتاب توجه کردهام.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید