1394/7/22 ۰۹:۰۴
به قول ریچارد فاینمن ـ فیزیکدان برنده جایزه نوبل ـ : «اگر چیزی علمی نیست، اگر آن را نتوان تحت مشاهده درآورد، این معنایش این نیست که آن مرده یا غلط یا احمقانه است. ما در مقام این نیستیم که استدلال کنیم که علم به نحوی خوب است و سایر اشیا به نحوی خوب نیستند. دانشمندان آن چیزی را که میتوان از طریق آزمایش تحلیل کرد، میگیرند و بدین طریق چیزی که علم نامیده میشود، به دست میآید. اما اموری باقی میمانند که برای آنها این روش کار نمیکند. این معنایش این نیست که آنها مهم نیستند. درواقع آنها از بسیاری جهات مهمترین امور هستند.»
و به قول شرودینگر (فیزیکدان برنده جایزه نوبل): «تصویر علمی جهان واقعی در حول و حوش ما خیلی ناقص است. آن اطلاعات عملی زیادی میدهد و تمامی تجارب ما را در یک نظم سازگار عظیم قرار میدهد؛ اما به کلی درمورد آنچه مهم است و به قلب ما نزدیک است، آنچه برای ما اهمیت دارد، ساکت است و نمیتواند چیزی دربارة سرخ و آبی، تلخ و شیرین، درد جسمانی و فرح جسمانی بگوید. چیزی درباره زیبا و زشت، خوب و بد، و خدا و ابدیت نمیگوید. علم گاهی ادعا میکند که به سؤالات در این حوزهها پاسخ میگوید؛ اما پاسخها غالباً آنقدر احمقانه هستند که ما مایل نیستیم آنها را جدی بگیریم!»
علم فعلی نه تنها این سؤالات را پاسخ نمیدهد، بلکه حتی اعتبار آنها را نفی میکند. پس حیات انسانی اهمیت و معنایش را از دست داده است و انسانها تحت فشار فنّاوری، بیشتر و بیشتر دنبال رفاه مادی هستند و ابعاد معنوی حیاتشان را نادیده میگیرند. اما باید توجه شود که دانش علمی تنها دانش معتبر نیست و برای یافتن پاسخ به سؤالات عامتر مورد نظر انسان باید به سایر حوزهها، ازجمله علوم انسانی، نظر افکند. بهقول پیتر مداوار (برندة جایزة نوبل در پزشکی): «به علم نیست که باید برای پاسخ به سؤالات مربوط به اول و آخر اشیا رجوع کرد، بلکه [در اینجا] باید به متافیزیک، ادبیات تخیلی یا دین رجوع شود.»
بالاخره آرتور شالو ( برنده جایزه نوبل در فیزیک)می گوید: «به نظر من وقتی با عجایب حیات و جهان روبرو میشویم، باید پرسید: چرا، نه چگونه. تنها پاسخهای ممکن دینی هستند.»
غفلت از این سؤالات فوق علمی است که علم را غیر انسانی کرده است. توسل به سحر، آسترولوژی و عرفان در غرب شاهد خوبی بر شکست علم در برآوردن نیازهای عمیق انسان میباشد.
اسلام، علم و انسان
قرآن مجید به پدیدههای طبیعی بهعنوان آیات الهی ارجاع دارد و مطالعه پدیدههای طبیعی را راهی برای شناخت و عبادت خداوند معرفی میکند:
«قل انظروا ما ذا فیالسموات و الارض …: بگو بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟» (یونس، ۱۰۱)
«قل سیروا فیالارض فانظروا کیف بدء الخلق: بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرد.» (العنکبوت،۲۰)
از نظر قران مطالعه طبیعت به خاطر خود طبیعت نیست، بلکه باید وسیلهای برای نزدیک کردن ما به خداوند باشد. دانشمندان برجسته مسلمان در گذشته معتقد بودند که حکمت خداوند در آفرینش او منعکس شده است. بنیانگذاران علم جدید نیز مطالعه پدیدههای طبیعی را وسیلهای برای کسب رضایت خداوند و نزدیکی به او تلقی کردند، نه صرفاً ارضای خودشان.
اما جهان بینی حاکم بر علم روز دانش واقعیت را به آنچه از تجربه و استدلال نظری به دست میآید، محدود می کند؛ خنثی بودن علم نسبت به ارزشها را ترویج میکند؛ علم و فناوری را برای مهار و استثمار طبیعت و جوامع انسانی به کار میبرد؛ نمیتواند به سؤالات مورد دغدغه انسان پاسخ گوید و نمیتواند یک تصویر کامل از جهان به دست دهد؛ و درمورد معنا و هدف زندگی انسانی و ارزشهای اخلاقی ساکت است. در مقابل، علم تدوین شده در یک چهارچوب جامعتر، واقعیت را محدود به حوزه تجربی نمیکند و با چهارچوب متافیزیکی جامع سر و کار دارد که در آن سطوح بالاتر واقعیت تشخیص داده میشود.
این چهارچوب وسیعتر میتواند به سؤالات فوق علمی ما نیز پاسخ گوید. بهقول جرج الیس: «ما باید معیارهای وسیعی به کار بریم که کل حوزه تجارب انسانی را دربر گیرد، نه صرفاً آن بخشهایی را که علم میتواند پاسخ گوید.»
نتیجهگیری
متذکر شدیم که دانش علمی و فناوری برای بشر هم خیر به بار آورده، هم شرّ و اینکه وزن شرور آینده بشر را تهدید میکند. همچنین متذکر شدیم که تمامی اینها ناشی از تبعیت علم از جهانبینی سکولار است. دانشمندانی که این جهانبینی را دنبال میکنند، قانع به نتایج کار خود هستند و از این غفلت دارند که علم باید در خدمت انسان باشد، نه اینکه باعث نابودی انسانها شود. اما در یک زمینه خداباورانه، علم با حکمت همراه است و لذا برای حل مسائل بشر و جوامع انسانی به کار میرود؛ اهدافی که باعث رضای خداوند و رفاه انسانها میشود. در این دیدگاه طبیعت بهمنزلة امانتی است که از خداوند به ما رسیده و ما باید از آن نگهداری کنیم. تربیت دانشمندان متعهد و تشکیل جوامع سالم از اهداف اصلی جهانبینی اسلامی است.
پس باید دانشها به طور کلی، و علوم طبیعت و فناوری به نحو خاص، بهنحوی توسعه یابند که:
الف) نیازهای معنوی افراد و جوامع انسانی را برآورده سازند،
ب) نیازهای مادی اساسی افراد و جوامع انسانی را برطرف کنند،
ج) از جوامع در مقابل نیروهای شیطانی محافظت کنند،
د) منافع گسترده انسانی را بر منافع کوتاه مدت جوامع علمی ترجیح دهند.
ه ) به طرق مختلف از کاربردهای خطرناک علم و فناوری جلوگیری نمایند.
لزوم بعضی اقدامات اساسی
تغییر وضعیت فعلی نیازمند تغییر بینش کلی حاکم بر جوامع علمی و نقش آنها در جوامع انسانی است. اگر جهتگیری علم از ابزار صرف برای بهرهکشی از طبیعت و افزایش قدرت، به فهم طبیعت و برطرف کردن نیازهای مشروع انسانی تغییر کند، علم و فناوری میتوانند در تأسیس جوامع سعادتمند مؤثر واقع شوند. تحت این جهانبینی، دانشمندان علم را با حکمت میآمیزند و نتایج حاصلخیز و مفید برای بشر تولید میکنند.
تحت سلطه این جهانبینی، دانشمندان یک کُد اخلاقی بر خود تحمیل میکنند و در حوزههای نامعلوم چشم و گوش بسته قدم نمیگذارند و احساس مسئولیت میکنند و می کوشند که از بدبختیها بکاهند. جوامع علمی نیز بر خود کُدهای اخلاقی تحمیل میکنند.
از زمان بقراط، ۲۵۰۰ سال پیش، دستورالعملهای اخلاقی برای پزشکان درکار بوده است. در عصر ما سرنوشت انسانها به دست عالمان است و باتوجه به آثار مهم عملی علم، نیاز به دستورالعملهای اخلاقی برای همه عالمان کاملاً محسوس است . پس باید کمیتههای اخلاقی برای بررسی آثار درازمدت طرحهای علمی به وجود آیند.
متأسفانه در عصر حاضربخش بزرگی از جوامع علمی در جهان، خود را تسلیم خواستههای سیاستمداران و نظامیان کردهاند، بدون آنکه نسبت به مسئولیتهای خود حساسیت داشته باشند. باید هم درباره نقش دانشمندان در طرحهای علمی و هم در کاربرد دانش علمی دقت و حساسیت بیشتری صورت گیرد.
اقدام مهم دیگر این است که تعقیب تخصصها باید همواره در یک متن فرهنگی وسیعتر صورت گیرد تا اولاً دانش آموختگان نسبت به ابعاد انسانی علم آگاهی بیشتری داشته باشند و ثانیاً با نگرشی وحدت بخش به سایر بخشهای دانش نظر افکنند و تحمل بیشتری نسبت به سایر تخصصها داشته باشند. به قول وایسکوف (فیزیکدان برجسته آمریکایی): «آموزش علم باید به تأکید روی وحدت و جهانشمولی علم بازگردد واز کوشش انحصاری برای تربیت افراد ورزیده در یک بخش خاص فراتر رود. البته ما باید متخصص لایق تربیت کنیم؛ اما باید رشته ها را نیز به یکدیگر نزدیکتر کنیم و ارتباط بین رشته های مختلف علم را نشان دهیم.»
مخصوصاً لازم است دانشجویان علوم پایه، مهندسی، و پزشکی دروسی از حوزههای مختلف علوم انسانی نظیر فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و… بگیرند تا بینش غنیتری نسبت به جوامع انسانی به دست آورند. به همین جهت است که بسیاری از دانشگاههای مهندسی آمریکا تعداد زیادی واحدهای علوم انسانی عرضه میکنند و حتی گاهی دوره های مشترک در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد بین علوم انسانی و مهندسی و یا علوم انسانی و علوم پایه میگذارند.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید