1392/9/17 ۱۱:۲۳
كارل پولاني به عنوان انسانشناس و تاريخ نگار اقتصادي، صاحب دستگاه فكري گستردهاي است كه در اينجا نه با استناد به او بلكه با الهام از دستگاه فكري او قصد داريم از اين ايده شالودهشكني كنيم كه «نظام بازار برخلاف انديشه غالب اقتصاددانان، نظامي خودانگيخته نيست كه بهطور طبيعي شكل گرفتهباشد».
پروژه كالاييسازي انسان
دكتر محمد مالجو، عضو هيأت علمي پژوهشكده علوم اقتصادي
پولاني با رويكردي تاريخي اين فرضيه را رد ميكند و نشان ميدهد كه ما در اين زمينه با يك «پروژه» مواجهيم نه يك «پروسه».
اين ايده قدمت زيادي دارد و تبار آن به توماس هابز، فرگوسن، هيوم و آدام اسميت و به شكلي پختهتر و سامان يافتهاش در فردريش هايك ديده ميشود. اما بهرغم تبار طولانياي كه دارد از جهات بسياري دچار ابهام است.
براساس اين ديدگاه، نظام بازار بهطور طبيعي در طول تاريخ ايجاد شده و هيچ انديشه از پيش تعيين شدهاي در اين زمينه وجود نداشته و ظهور سرمايهداري يك «پروسه» بشمار ميرود. وقتي از عبارت «طبيعي» براي پديدهاي استفاده ميكنيم در آن نوعي ناگزيري جبرگونه ميبينيم. سرمايهداري براي اولين بار در بريتانيا و مشخصاً در انگلستان متولد شد و به تدريج امروز همه دنيا را در برگرفته است.
حال اگر بخواهيم براي «نظم سرمايهداري» پيش شرطهايي قائل شويم، ميتوان گفت:
1- انباشت سرمايه از سوي اقليتها (يعني انباشتي كه از توليد سرمايه محقق نشده باشد.)
2- كالايي شدن كار(يعني فروش نيروي كار توسط اكثريت فاقد سرمايه). وقتي صاحبان نيروي كار از قيودي همچون كمكهاي دولتي، وابستگي به زمين و اصناف، آزادشوند ناگزير با نوعي «كالاييسازي كار» مواجه ميشويم.
3- كالايي شدن طبيعت؛ اگر اقليت دارا بخواهند اكثريت ندار را به استخدام درآورند لازم است طبيعت از قبل«كالايي» شده باشد.
4- حصول سود؛ وقتي «طبيعت» و «كار» كالايي ميشوند بايد اقليتي باشد كه اين دو را به كار گيرد، آنگاه از آميزش اين سه، «نقطه توليد» شكل ميگيرد.
اما اين توليد، براي چرخيدن چرخ سرمايه كفايت نميكند و «بازار فروش» بيش از پيش مهم جلوه ميكند. داستان همين جا به پايان نميرسد؛ چراكه اقليتي كه در اين زمينه هزينههايي را متحمل شده بايد در برابر آنچه هزينه كرده، سودي هم دريافت كند. بنابراين «سود» هم، به عنوان شرط آخر نظم سرمايهداري مطرح ميشود.
براين اساس، وقتي از خودجوش بودن سرمايهداري تاريخي حرف ميزنيم هر يك از شروط را «پروسه» در نظر ميگيريم. به همين قياس «كالاييسازي نيروي كار» و «كالاييسازي طبيعت» و «امر مبادله» همه پروسه تلقي ميشوند. به عبارتي، «مبادله» كه بازار محلي را ميسازد امري فطري و غريزي است چرا كه انسان ذاتاً مدنيالطبع است. پس وقتي از خودجوش بودن حرف ميزنيم استعماري در كار نيست. پولاني در نقد اين جريان، برخي از اين شروط از جمله كالايي شدن طبيعت و مشخصاً «كالايي شدن زمين» را مورد تأكيد قرار ميدهد. وي در اين زمينه بحث مفصلي دارد كه چگونه بازارهاي ملي براساس شيوهاي «پروژهگونه» توسط دولتهاي مركانتيليستي(سودگرا) شكل ميگيرد.
پولاني اين سؤال را طرح ميكند كه بازار كار آزاد كه به لحاظ تاريخي براي اولين بار در جغرافياي انگليس شكل گرفت يك «پروسه طبيعي» بود يا «دستهاي پشتپرده» داشت؟
اگر بخواهيم بحث را از نظرگاه پولاني مورد نقد قرار دهيم بايد از تبيين مقوله و مفهوم «تهيدستي» شروع كنيم. تهيدستي نه به معناي مرسوم «فقير بودن» بلكه به معناي «واماندگي از همهجا» است؛ يعني معاش فرد از هيچجايي تأمين نشدهباشد.
پيش از اينكه معضل تهيدستي براي اولين بار در نيمه سده شانزدهم در انگلستان خود را به عنوان «آسيب» نشان دهد اكثريت نيروي كار معاش خود را از رهگذر پيوندخوردن با زمين يا اصناف صورت ميدادند. بنابراين با حصاركشي زمين، بخش قابل توجهي از تهيدستي پديد آمد و صاحبان قدرت سياسي و دارندگان جامعه با كشيدن حصار، زمينها را از آن خود كردند. حال اگر اين تهيدستي به معناي «واماندگي از همه چيز» را به اخلاق كليسايي نسبت دهيم اين اخلاق حكم ميكرد كه دولت (نه به معناي دولت-ملت) حداقلهايي از حق زندگي را از طريق اعانهدادن براي تهيدستان فراهم كند. اين در حالي است كه بار اعانهها در گذر زمان با افزايش تهيدستان افزايش يافت و از طرفي بر اساس ديدگاه ادموند برگ كه از زاويه امنيتي به معضل تهيدستي نگاه ميكرد هيچ ضمانتي براي نشوريدن اكثريت در برابر اقليت وجود نداشت.
نكته ديگر، سرمايهداري در مقياس سنگين بود كه در نتيجه ورود ماشينآلات به خط توليد و كارخانهها شكل گرفت. ضامن اين ريسك بزرگ، نبود وقفه براي به اختيار گرفتن نيروي كار بود. از اين رو، پولاني با رويكردي تاريخي و با اشاره به نقش طبقه متوسط كه در دورهاي
حق رأي يافته بودند نشان ميدهد كه اين گروه با لغو پرداخت اعانهها و تصويب شيوهاي جديد از اين پرداخت بيش از پيش به اين «واماندگي نيروي كار» دامن ميزنند تا ضمانت سرمايهداري سنگين خود را تضمين كنند. چراكه براساس اين قانون جديد، عملاً نيروي كار از هر قيودي(اعانه و اصناف) رها ميشد و چون وامانده از همه چيز بود ناگزير به كارخانهها روي ميآورد. به اين اعتبار، پولاني پروسه بودن نظم سرمايهداري و بازار را نفي ميكند و آن را «پروژه»اي ميداند از سوي جهان سرمايهداري براي به انحصار درآوردن سرمايه و منابع كه به كالايي شدن انسان مدرن ميانجامد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید