1394/5/3 ۱۰:۱۳
برگزاری آیین نکوداشت استاد دکتر میرجلالالدین کزازی در فرهنگسرای ارسباران تهران۱ (خرداد ۹۴) مایه خرسندی دوستداران استاد و همه کسانی شد که به پایایی و پیرایی زبان شیرین پارسی دل بستهاند.
اشاره:
سخن گفتن درباره استاد فرزانه و فرهیختهای که سالیان بسیاری از زندگانی پر بار خود را برای پاسداری از زبان پارسی و شکوفایی و رسایی آن سپری کرده است، کار بس دشواری است. در این نوشتار کوتاه بر آنیم که به کارنامه ادبی استاد نگاهی گذرا بیفکنیم.
***
استاد کزازی بر این باور است که: «ادب پارسی با همة فسونکاری و دلارائی اش، همواره در سایه و کناره مانده است و اگر بدان پرداختهاند، چونان دنباله و وابسته از ادبتازی بوده است.۲» از این روی همواره کوشیده است که در کتابها، مقالات و سرودههای خود، توانمندیهای زبان پارسی را برای بیان اندیشهها و احساسات آدمیان، به سخنسنجان و پژوهندگان ادب این مرز و بوم نشان دهد و ارزشهای نهفته و بنیادهای زیباشناختی آن را با زبانی ساده و رسا باز نماید.
در دانشنامه «ویکی پدیا» دستکم، بیش از ۳۰ کتاب و ۱۷ ترجمه (برگردان) از استاد کزازی نام برده شده است که ارزشمندترین و گرانسنگترین آنها «نامه باستان» است که تاکنون ۹ جلد (پوشینه) از آن به زیور چاپ آراسته شده است۳٫
«نامه باستان که نخستین جلد آن در سال ۱۳۷۹ انتشار یافته است پژوهشی است ماندگار و بیهمانند که برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات پارسی، دوره دکتری و کارشناسی ارشد نگاشته شده و افزون بر گزارش شاهنامه فردوسی، آگاهی بنیادینی در باب واژهشناسی، ریشهشناسی، نمادشناسی، اسطورهشناسی (MytoloLogy)، سبکشناسی و زیباییشناسی سخن به خوانندگان میدهد.۴
استاد کزازی از اردیبهشت ۱۳۷۹ تا خرداد ۱۳۸۵ در ۹۳ همایش، کنگره، جشنواره، المپیاد ادبی، یادروز، میزگرد و… شرکت کرده و از آگاهیها و گنجینة بیکران دانش خود دیگران را بهرهمند ساخته است.۵
گونه گونه این همایشها و جشنوارهها (شاهنامهشناسی، گویشهای بومی، آفرینشهای ادبی، خیامشناسی، ایرانشناسی، یادروز سعدی، تعامل ادبی ایران با سایر ملل جهان، رمز جاودانگی حافظ، فرزانه توس، حماسه و اسطوره، زیباییشناسی، ارجداشت مولانا، شعر و موسیقی، هفتشهر عشق و…) که استاد را برای شرکت در آنها فراخواندهاند، بیانگر چیرگی وی بر ادبیات، هنر، فن سخنوری و گسترش دامنة آگاهیها و دانش اوست.
«دامنة کارهای کزازی قلمروی عرفان و ادبیات صوفیانه ایران را نیز در بر میگیرد. او با کتاب پارسا و ترسا وادی عطارشناسی و شرح منطقالطیر نیز گام نهاده است.۶
استاد کزازی از سالهای نوجوانی نوشتن و سرودن را آغاز کرده است. هنگامی که او دانشآموزی ۱۷ ساله در کلاس چهارم دبیرستان رازی کرمانشاه (۱۳۴۴ خورشیدی) بود، نامهای به استاد شهریار نوشت و یادآور شد که:
«… ای شهریار ملک سخن که با شانه نبوغ، گیسوان مواج عروس طبع را شانه میزنی، ای ربالنوع احساس، آیا تار و پود تو را از عشق ساختهاند که اینسان با اشعارت شور میافکنی و قلبهای پرمهر را از تنگنای خفقان مادیت به فراخنای فرحانگیز معنویت میبری.؟…»
«… ای بلبل نغمهپرداز! کیست که شعر زیبای انیشتین تو را بشنود و در برابر عظمت روح تو سر تعظیم فرود نیاورد؟ نمیدانی زمانی که آن را شنیدم چه حالی پیدا کردم. تو گویی بر بال لطیف فرشتگان خدا نشستهام و در میان آسمانها پرواز میکنم و به سویت میآیم.»۷
در شعر زیبای «پیام انیشتین» که سرشار از احساس و اندیشه است، استاد شهریار افزون بر بیان چند «تئوری علمی» و در همآمیختن جستارهای فلسفی و عرفانی، بهرهگیری از نیروی هستهای را برای ساختن بمب و کشتار بشر (توسط آمریکا) نکوهش کرده است:
انیشتین صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس!حریف از کشف و الهام تو دارد بمب میسازد
این شعر پراحساس را برای آگاهی از ویژگیهای ادبی و ژرفای اندیشة سراینده آن با هم میخوانیم:
پیام به انیشتین
انیشتین یک سلام ناشناس البته میبخشی،
دوان در سایه روشنهای یک مهتاب خلیایی
نسیم شرق میآید، شکنج طرهها افشان
فشرده زیر بازو شاخههای نرگس و مریم
از آنهایی که در سعدیه شیراز میرویند
ز چین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگلها
دوان میآید و صبح سحر خواهد به سرکوبید
در خلوتسرای قصر سلطان ریاضی را.
درون کاخ استغنا، فراز تخت اندیشه
سر از زانوی استغراق خود بردار
به این مهمان که بیهنگام و ناخوانده است، در بگشا
اجازت ده که با دست لطیف خویش بنوازد،
به نرمی چین پیشانی افکار بلندت را
به آن ابریشم اندیشههایت شانه خواهد زد.
نبوغ شعر مشرق نیز با آیین درویشی
به کف جام شرابی از سبوی حافظ و خیام
به دنبال نسیم از در رسیده میزند زانو
که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را
انیشتین آفرین بر تو،
خلاء با سرعت نوری که داری، در نوردیدی
زمان در جاودان پی شد، مکان در لامکان طی شد
حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد
بهشت روح علوی هم که دین میگفت جز این نیست
تو با همآشتی دادی جهان دین و دانش را
انیشتین ناز شست تو!
نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست
اتم تا میشکافد جز و جمع عالم بالاست
به چشم موشکاف اهل عرفان و تصوف نیز
جهان ما حباب روی چین آب را ماند
من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم،
جهان جسم، موجی از جهان روح میدانم
اصالت نیست در ماده.
انیشتین صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس
حریف از کشف و الهام تو دارد بمب میسازد
انیشتین اژدهای جنگ…!
جهنم کام و حشتناک خود را باز خواهد کرد
دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد
دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد
چه میگویم؟
مگر مهر و وفا محکوم اضمحلال خواهد بود؟
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد؟
مگر یک مادر از دل «وای فرزندم» نخواهد گفت؟
انیشتین بغض دارم در گلو دستم به دامانت
نبوغ خود به کام التیام زخم انسان کن
سر این ناجوانمردان سنگین دل به راه آور
نژاد و کیش و ملیت یکی کن ای بزرگ استاد
زمین، یک پایتخت امپراطوری وجدان کن
تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را
انیشتین نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟
حکیما، محترم میدار مهد ابنسینا را
به این وحشی تمدن گوشزد کن حرمت ما را.
انیشتین با فراتر به جهان عقل هم طی کن
کنار هم ببین موسی و عیسی و محمد را
کلید عشق را بردار و حل این معما کن
و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن.
انیشتین باز هم بالا
خدا را نیز پیدا کن.۸
پژوهشهای استاد کزازی درباره «بیان» و «معانی» در قلمروی «زیباشناسی سخن پارسی» گنجینة پر ارزشی برای دانشجویان، زبانآموزان و دوستداران شعر و ادب بهشمار میرود تا هنجارها و قانونمندیهای زبان مادری خود را به درستی فراگیرند و به کار بندند.۹
از دیدگاه این استاد فرزانه، زبان آمیزهایست از آواها و واژهها که به یاری آنها با دیگران سخن میگوییم یا آنچه را که به ذهنمان میرسد به دیگران منتقل میکنیم.
یکی از ویژگیهای برجسته، رشکبرانگیز و ارزشمند استاد دکتر کزازی، بهره جستن وی از واژههای سره و ناب پارسی در نوشتهها، سرودهها و هنگام سخن گفتن است. اگرچه در روزگار ما شماری از نامآوران کوشیدهاند در نوشتههای خود از کاربرد واژههای بیگانه دوری گزینند اما اغلب، از این آزمون سربلند بیرون نیامدهاند و نتوانستهاند به جایگاهی به بلندای مرتبت استاد کزازی دست یابند و پژوهشهای گرانسنگ و ماندگاری که با آفریدههای خامسه و اندیشه وی برابری کند برای شیفتگان ادب پارسی به یادگار بگذارند.
در سرودههای برخی از سخنوران سدههای سوم و چهارم گهگاه با شعرهایی روبرو میشویم که در آنها واژههای بیگانه دیده نمیشود یا شمار این واژهها بسیار اندک است:
یارم سپند گرچه بر آتش همی فکند
از بهر چشم تا نرسد مرو را گزند
او را سپند و آتش ناید همی به کار
با روی همچو آتش و با خال چون سپند۱۰
(حنظلة بادغیسی)
خون خود را گر بریزی بر زمین
به که آب روی ریزی در کنار
بت پرستیدن به از مردمپرست
پند گیر و کار بند و گوش دار۱۱
(ابوسلیک گرگانی)
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هرکه را دانش است خواسته نیست
وانکه را خواسته است دانش کم۱۲
(شهید بلخی)
* خواسته: مال، دارایی، ثروت، گل: گل سرخ
در شعر «سرای سپنج» رودکی که رهنمودهای ارزندهای در آن نهفته است، تنها یک واژه غیرپارسی (زُلفین) بهکار رفته است:
به سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گرچه اکنونت خواب بر دیباست
با کسان بودنت چه سود کند؟
که به گور اندرون شدن تنهاست
یار تو زیر خاک، مور و مگس
چشم بگشا ببین، کنون پیداست
آنکه زُلفین و گیسویت پیراست
گرچه دینار یا درمش بهاست
چون ترا دید، زردگونه شده
سرد گردد دلش؛ نه نابیناست۱۳
پیشینة واژهسازی و برابریابی برای واژههای بیگانه، دستکم به هزار سال پیش برمیگردد. ابوعلی سینا در زمرة کسانی است که در کتاب «دانشنامه علایی» واژههای زیبا، روان و خوشآهنگی برای اصطلاحات علمی، فلسفی، ریاضی و… ساخته و بهکاربرد همگانی آنها کمک کرده است. دکتر محمد معین، پژوهش ارزندهای در این باره به نام «واژگان فارسی ابنسینا و تأثیر آنها در ادبیات» انجام داده است که دوستداران ادب پارسی را به خواندن آن فرا میخوانیم.۱۴
دکتر کزازی مجموعهای از سرودههای خود را در کتاب «دستان مستان» در سال ۱۳۸۷ فراروی خوانندگان آثار خود گذارده است. برای آشنایی خوانندگان، یکی از غزلهای خواندنی و رسای استاد کزازی را که در اسفند ۱۳۷۷ در بارسلون (اسپانیا) سروده شده است در اینجا میآوریم.
بهار میرسد؛ امّا سرِ بهارم نیست
بهارِ من ـ که سرش سبز! ـ در کنارم نیست
بهار، رسنکِ خزان است، بهرِ من، بیدوست
بهار جون بُوَدَم؟ در کنار، یارم نیست
چو خوشه، دور از آن خرمن گِلم؛ دیری است
گل و بهار، از آن خبر خزان و خارم نیست
نگار و نقش بهاری اگرچه دلجوی است
مرا چه سود که نقشی از آن نگارم نیست؟
من و خزانِ خموشی و کُنجِ تنهایی!
به گوشه گوشة گلشن، دگر گذارم نیست
هزار غلغله افکند در گلستان، لیک
هَزار وار، به جز نالههای زارم نیست
هزار ناله ز دل خیزدم، به موسم گل
فغان و ناله مرا بس، سر هزارم نیست
به ناله، دوش، شنیدم که زار «زروان» گفت
(بهار میرسد، اما سرِ بهارم نیست)۱۵
سرودن شعر به پارسی سره کار بس دشواری است و سراینده را به سختی در تنگنا قرار میدهد. از این روی کسانی که سخنور پیشهورز (حرفهای) نیستند ـ به گمان من ـ غزلها، جامهها، چکامهها و ترانههای آنها نمیتواند با سرودههای شاعران بنام و سخنوران پیشهورز همسنگ یا همتراز باشد.
علاّمه طباطبایی(ره) فقیه بزرگ شیعه و مفسّر قرآن که تفسیر ۲۰ جلدی «المیزان» وی پژوهشی ارزشمند و والاست؛ غزلی بسیار زیبا، دلنشین و عرفانی سرودهاند که تنها یک واژه عربی در آن دیده میشود:
کیش مهر
همی گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستیست در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دل افگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مُرده در کوهها
چه حلاّجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهریار
مگر تودههایی ز پندارها
ولی رادمردان و وارستگان
نیازند هرگز به مردارها
میهن مهرورزان که آزادهاند
بریدند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رستهاند
چه گلهایی رنگین به جوبارها
بهاران که شاباش ریزد سپهر
به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت سبزه به هامون و دشت
زند بارگه گل به گلزارها
نگارش دهد گلبن جویبار
در آیینه آب رخسارها
رود شاخ گل در بر نیلوفر
برقصد به صد ناز گلنارها
درد پرده غنچه را باد بام
هزار آورد نغز گفتارها
به آوایِ نای و به آهنگِ چنگ
خروشد ز سرو و سمن تارها
به یادِ خمِ ابرویِ گلرخان
بکش جام در بزم میخوارها
گره را ز راز جهان باز کن
که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نَبْوَد جهان
که بسته است چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز
که آینده خوابیست چون پارها
فریبِ جهان را مخور زینهار
که در پای این گُل بُوَد خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش
بِهِل گُر بگیرند بیکارها۱۶
من بر این باورم که برترین و ارزشمندترین کارِ استاد کزازی که نام او را در تاریخ این مرز و بوم ماندگار خواهد کرد، کتاب «نامه باستان» است که پیش از این اشارهای به آن کردیم. بر پایه فهرست آورده شده در دانشنامه «ویکیپدیا» استاد کزازی پیش از چاپ نخستین دفتر «نامه باستان، سه کتاب در باب شاهنامهشناسی به نامهای «از گونهای دیگر» (۱۳۶۸)، مازهای راز (۱۳۷۰)، رؤیا، حماسه، اسطوره (۱۳۷۲) در دسترس خوانندگان قرار دادهاند.»
بنیادیترین پرسشی که هر پژوهشگری میخواهد پاسخ آن را بیابد آن است که انگیزه پرداختن استاد به «شاهنامه» و سراینده بزرگ آن ـ فرزانه توس ـ چیست؟
در کتاب «دُرِ دریای دری» نوشته استاد کزازی که ۲۶ سال پیش چاپ شده از فردوسی به عنوان «بزرگترین استاد سخن پارسی و پیرِ درس»۱۷ یاد شده است.
از دیدگاه دکتر کزازی «نامه سترگ و ورجاوند او، شاهنامه که نامه مینوی فرهنگ ایران است، بیهیچ یافه و گزافه، بزرگترین و گرامیترین نامه پهلوانی در ادب جهانی است.
«اگر حماسه سرای یونانی، هومر، برگی از دفتر فرهنگ یونانی را، با ایلیاد و ادیسه خویش جاودانی کرده است، فرزانه فرهمند، فردوسی بزرگ سرگذشت ایران را از آغاز، در روزگار نخستین مرد ایرانی، کیومرث، تا پایان روزگار ساسانی، با شور و تلاش پهلوانانه و افسانهوار در شگرف نامه بیمانند خویش، شاهنامه، در پیوسته است. شاهنامه با آنکه کما بیش در سپیده دم ادب پارسی پدید آمده است، پایانی است در آغاز و آغازی است در پایان.» ۱۸
شادروان محمد امین ریاحی، فردوس پژوه بنام میهن ما «ژرفای زبان پارسی را بیتردید مدیون تلاش اعجاب آور فردوسی» میداند که «بزرگترین شاعر حماسهسرای ملی ایران است».۱۹ از دیدگاه استاد ریاحی «هیچ ایرانی به اندازه فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار برجای ننهاده است»۲۰
استاد محمدعلی اسلامی ندوشن بر این باور است که «فردوسی، سخنگوی پیروزی نیکی بر بدی است». «فردوسی در جهان یک پدیده استثنایی است که توانسته است طی پنجاه و چند هزار بیت، زندگی فرهنگی و تاریخی یک قوم را بیان کند.»۲۱
کارنامه ادبی و فرهنگی استاد کزازی بسیار درخشان است و کوششهای وی برای شناساندن فردوسی ـ که جان ایران است و همواره میتپد.۲۲ و زنده نگاهداشت زبان پارسی، ارج نهادنی و شایان سپاس است. به هر روی:
«خوبان پارسی گوئی، تکریم را سزایند
یزدان پناهشان باد، چشم و چراغ مایند
تهران،۳۰ اردیبهشت ۹۴
پینوشت:
۱ـ روزنامه اطلاعات، شماره ۲۶۱۶۰، چهارشنبه ۳۰اردیبهشت۱۳۹۴،ص۳
۲ـ میرجلال الدین کزازی، زیباشناسی سخن پارسی(بیان)، شرکت نشر مرکز، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۸، صص۹ و ۱۰
۳ـ ویکی پدیا، دانشنامه آزاد، به نقل از وبگاه رسمی
HTTP:ررWWW.KAZZAZI-COM
4ـ همان مأخذ، نامه باستان(کتاب)
۵ـ وبگاه رسمی استادکزاری، بخش همایشها
۶ـ شاعران پارسی زبان، گفتوگو با دکتر جلال الدین کزازی به نقل از سامانه
WWW.IRAFTA.COMر SHOWNEWS.ASP,ID=2145
برای آگاهی از پژوهش ارزشمند استاد درباره داستان شیخ صفان در منطقالطیر نگاه کنید به: پارسا و ترسا، تألیف دکتر میرجلال الدین کزازی، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی چاپ اول ـ تهران. ۱۳۷۶
۷ ـ وبگاه سکه دولت عشق، پارسی بلاگ به نشانی
WWW.SEKEYEDOLATEESHGH.PARSIBLOG.COM
8ـ نامه تاریخی استاد شهریار به انیشتین، وبلاگ تبیان به نشانی
HTPP:ررWWW.TEBYAN.NETرNEWINDEX.ASPX,137136
9ـ میرجلال الدین کزازی، زیباشناسی سخن پارسی(معانی)، شرکت نشر مرکز، چاپ اول،۱۳۷۰، تهران. ۱۰، ۱۱، ۱۲ و۱۳ـپیشآهنگان سفر پارسی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران، چاپ اول، ۱۳۵۱ صص۳،۴، ،۱۳و ۲۶٫
۱۴ـ دکتر محمد معین، واژگان فارسی ابنسینا و تأثیر آنها در ادبیات. به نقل از سایت راسخون
WWW.RASEKHOON.NETرARTICLEرSHOWر۲۰۳۰۵۰
۱۵ ـ نگاهی گذرا به کتاب مجموعة اشعار استاد دکتر میرجلال الدین کزازی به نقل از: مجله الکترونیکی
WWW.VISTA NEWS HUB.IR
در مقطع غزل بهار دور از یار واژه «زروان» تخلص شاعر است.
۱۶ ـ به نقل از سامانه سایه سیمرغ
WWW.SAYEHS IMORGH.COM
بهلگر بگیرند بیکارها ـ بگذار بیکارها آتش بگیرند.
۱۷ـ میرجلال الدین کزازی، در دریای دری، نشر مرکز٫ چاپ اول، تهران،۱۳۶۸،ص۷۳
۱۸ـ همان مأخذ، همان صفحه
۱۹ـ محمد امین ریاحی، فردوسی، بنیانگذاران فرهنگ امروز، انتشارات طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۵، شرح روی جلد
۲۰ـ همان مأخذ، ص۱۱
۲۱ـ محمدعلی اسلامی ندوشن، چهار سخنگوی وجدان ایران: فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی، نشرقطره، چاپ اول، ۱۳۸۱، تهران، ص۱۱
۲۲ـ مأخذ شماره۱۷، دریای در دری، ص۷۴
اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید