هنر تعزيه و جايگاه آن در فرهنگ و آيين ايراني در گفت و گو با داود فتحعلی بیگی

1394/3/12 ۱۱:۱۷

هنر تعزيه و جايگاه آن در فرهنگ و آيين ايراني در گفت و گو با داود فتحعلی بیگی

داود فتحعلی بیگی متولد سال ۱۳۲۹ سلطانیه زنجان ودانش‌آموخته مقطع كارشناسی نمايش از دانشكده هنرهای زيبای دانشگاه تهران است. او علاوه بر كارگردانی، بازيگری، نويسندگی و پژوهشگری، مدرس دانشگاه و از جمله فعالان عرصه هنرهای نمايشی است. او در سال ۱۳۸۰ موفق به دريافت مدرک درجه يک هنری معادل دكترا از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.

 

تعزيه 500 قصه بي‌تكرار دارد

صديقه موسوي: داود فتحعلی بیگی متولد سال ۱۳۲۹ سلطانیه  زنجان ودانش‌آموخته مقطع كارشناسی نمايش از دانشكده هنرهای زيبای دانشگاه تهران است. او علاوه بر كارگردانی، بازيگری، نويسندگی و پژوهشگری، مدرس دانشگاه و از جمله فعالان عرصه هنرهای نمايشی است. او در سال ۱۳۸۰ موفق به دريافت مدرک درجه يک هنری معادل دكترا   از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.

برنده دیپلم افتخار نمایشنامه‌نویسی مسابقه بین‌الملل دوازدهمین جشنواره عروسکی تهران و ریس هیات مدیره انجمن تعزیه ایران كه نمایش‌هایش در جشنواره‌های معتبر جهانی از جمله جشنواره عروسکی زاگرب و جشنواره‌های آوینیون، پارما و آریوانودلاماره ایتالیا حائز رتبه‌های برتر شده است رئیس کانون تخصصی نمایشی های آیینی و سنتی و از فعالان و بنیانگذاران اين جشنواره پس از انقلاب و دبیر جشنواره نمایش های آیینی و سنتی است كه از شهريور 94 برگزار خواهد شد.

با وي در خصوص هنر تعزيه و جايگاه آن در فرهنگ و آيين ايراني گفت‌وگويي انجام داده ايم كه در زير مي‌خوانيد:

***

 آیا شما باور دارید که تعزیه یک نمایش ملی ایرانی منبعث از موضوعات سیاسی، مذهبی، اسطوره شناسی، مردم شناسی و...   است؟

همه این ها در تعزیه است چون کاملا خاستگاهی ایرانی دارد، این نمایشی آیینی بوده که رفته رفته همان‌طورکه تکامل پیدا می کرده در همه زمینه ها دچار تغییراتی شده، یکی از این تغییرات مضامین و قصص آن است که رفته رفته از آن ویژگی های آیینی فاصله گرفته، نه این که آنها فراموش شوند اما ویژگی های ملی هم ظاهر می شده، یعنی می رفت که تبدیل  به یک نمایش کاملا ملی شود که ویژگی آیینی هم نداشته باشد هر چند که ویژگی آیینی هم مغایرتی با ملی بودن این نمایش ندارد.

 

 این ویژگی ملی که تعریف کردید باز می‌گردد به بحث این که نمایش تعزیه پیدایشی در قبل از اسلام داشته و این  مراسم  یادواره سوگ سیاووش است؟

این یک نظریه است که بعضی ها دارند، اما ما تعزیه‌ای یا شبیه نامه ای به عنوان سوگ سیاووش که درقبل از اسلام نوشته شده باشد نداریم یا حداقل من ندیده‌ام، اما بخشی از آن آیین سوگ سیاووش را ما امروزه هم در زندگی روزمره خود  داریم، زمانی که ما متوفایی را تشیيع جنازه می کنیم این باقیمانده همان مراسم سوگ سیاووش است.

 

 یعنی این تشیيع پیکرها یکپارچگی و تناسبات نمادین با هم دارند؟

به جهت شکلی می گویم، آنچه که به صورت تصویر و  یادداشت درمورد آیین سوگ سیاووش وجود دارد یک بخشش حمل اماری و نعش برداری و مشایعت آن متوفی است که هنوز هم در زندگی ما جاری و ساری است حالا در بعضی مناطق پررنگ تر بود، خصوصا در مناطق ایل نشین که ما می بینیم اگر متوفی ویژگی‌های سلحشوری داشته یا بزرگ ایل یا خان بوده اسب، او را هم همراه می آوردند و مراسم دیگری را هم در کنار مراسم اصلی انجام می دادند که این ها همه  یادآور آیین سوگ سیاووش بود.

 

 یک پایه دیگر نمایش های شبیه خوانی و تعزیه ایرانی را هم گروهی منبعث از مصائب مسیح (ع) می دانند، شما به این موضوع معتقد هستید؟

نه، من می گویم که هیچ ربطی ندارد، ببینید ما در جغرافیای کهن خود در منطقه میان رودان آیین‌هایی داشته ایم که درآنها، دسته روی بوده، بنا به نظر گروهی تعزیه هم از دل این دسته روی ها بیرون آمده، شما امروزه هم می بینید که در روز عاشورا این دسته‌های عزاداری راه می افتند و همراه بعضی از دسته های عزاداری شبیه سازی هم می بینید.

 

 یعنی معتقد نیستید که در همین منطقه میان رودان این سبک های آیینی می توانند منبعث   از هم باشند؟

چرا این ها از هم تاثیر گرفتند ولی این که این نوع تعزیه ما مرتبط با مصائب حضرت مسیح(ع) و امثالهم  باشد نه من رد پایی ندیدم، ممکن است که شما یک شباهت هایی ببينید ولی این که ما از آنها تاثیر گرفتیم من  چنین چیزی را باور ندارم.

 

  در جایی از شما خواندم که وقتی از شما پرسیدند نگاه شما به تعزیه چیست؟  گفتید که این نگاه را جدال بین خیر و شر می دانید و این جدال بین خیر و شر از اسطوره های ایرانی می‌آید، منظور شما از جدال بین خیر و شر همان جدال بین اهورامزدا و اهریمن است؟

بله این هست، شما در باورهای ایرانیان کهن جدال بین مظاهر خیر و شر که همان اهورامزدا و اهریمن بوده را می بینید، حتی بین یاران اهورامزدا و اهریمن هم یعنی امشاسپندان و دیوان، این جدال را می بینید، همین ها یک دوره ای می آید درون شاهنامه بازآفرینی می شود و بعدا ما رد پایش را در تعزیه هم می بینیم بدونه این که به عمد این اتفاق افتاده باشد چون واقعه عاشورا یک واقعه تاریخی است و جنبه اساطیری صرف ندارد.

 

 با این تعاریف تعزیه یک هنر آیینی ، ملی، اسلامی است؟

هنری آیینی ، ایرانی و شیعی است ایرانی بودنش یکی همین که مبتنی است بر اسطوره خیر و شر، به همین علت شما  روی سکوی تعزیه دایم بین مظاهر خیر و شر جدال می بینید، خیلی عناصر دیگری هم نشان دهنده ایرانی بودن و ملی بودنش است، موسیقی را نگاه می کنید ایرانی است، زبانش فارسی است، به شعر بیان می شود، بسیاری از نمادها و نشانه ها از فرهنگ ایرانی وارد شده، ایرانیان کهن در باورهایشان معتقد بودند که جهان خلقت از 4 عنصر آب و باد و خاک و آتش درست شده، مظاهر این عناصر اربعه را در خود سکوی تعزیه می بینید، یا چهارگوش است، یا مدور، اگر سکوی چهارگوش را بگردانید مدور می شود، یا چهار سکوی جداگانه است، که نماد همین عناصر اربعه است.

 

 گریزی هم به موسیقی تعزیه داشته باشیم، آیا این موسیقی در دورانی که رواج موسیقی امری نکوهش شده بود، توانست که موسیقی ایرانی را حفظ کند؟ اگر بله چرا ما تضادهای زیادی بین موسیقی دستگاهی ایرانی و موسیقی تعزیه می بینیم؟

این حرف شما نظر بعضی از پژوهشگران قلمرو موسیقی است، اما باید یادمان باشد که همین موسیقی دستگاهی را هم رفته رفته از دل تعزیه استخراج کردند، از دل اجراهای تعزیه و اساتیدی که در گذشته استاد آواز بودند و تعزیه هم می خواندند کمک گرفتند و این موسیقی دستگاهی را تنظیم کردند، ضمن این که به این نکته هم باید توجه کنید که در تعزیه موسیقی حالت توصیفی پیدا می کند  تفاوت در این است، اینجا توصیف احوالات شخصیت های مختلف است بویژه اولیا خوان ها و در موسیقی که جدای از تعزیه اجرا می‌شود این گونه نیست.

 

 یعنی شما معتقدید که موسیقی دستگاهی ایران منبعث از تعزیه است؟ نمی توانیم بگوییم که موسیقی آیینی ایرانی مقداری منبعث از موسیقی تعزیه می تواند باشد؟ یا تعزیه منبعث می شود از موسیقی آیینی؟ چون موسیقی ما تفکیک می شود به موسیقی سنتی با گوشه‌ها و پرده های خاص خود و موسیقی آیینی و اقلیمی، یعنی اساتید آواز ما سعی می کردند که گوشه‌های موسیقی را در قالب اشعار تعزیه عرضه کنند چون امری ملی، آیینی و مذهبی بود و به آنها این مجال را می داد که این نوع موسیقی را در این قالب سینه به سینه نقل کنند و تا  به امروز   برسانند؟

ببینید این را من به این صراحت نمی‌گویم اما ما کسانی مثل مرحوم «اقبال آذر» یا مرحوم «جناب‌قزوینی» را داشته ایم که هم استاد آواز بوده و هم تعزیه می خوانده اند، به همین صورت طبعا وقتی تعزیه می‌خواندند لحن‌شان کمی متفاوت می شد اما  روی هم تاثیر داشتند.

 

 آقای «فتحعلی بیگی» ایرانی ها در طول تاریخ نشان داده اند که خیلی به سختی دست از آیین ها و سنت های خود می کشند، ما تعزیه را تا دوره مشروطه در اوج می بینیم، دوران طلایی ناصرالدین شاه را همراه داشته و تکایای زیادی برپا بوده ، چرا در بعد از مشروطه ما این هنر را دیگر در جایگاه سابق خود نمی بینیم؟ انگار که دیگر این هنربین مردم پا نمی گیرد.

این که در بین مردم پا نمی گیرد درست نیست اگر اتفاقا مردم حمایت نمی کردند تا به امروز از بین رفته بود و ماندگار بودنش هم به علت این است که مردم دوست داشته و علاقه‌مند بودند و این علاقه‌مندی اول به امام حسین (ع) بوده و به تبع آن این هنر شبیه خوانی را هم پاسداری کردند و تا به امروز نگاه داشتند، اما این طبیعی است که عرضه این هنر دچارتحولاتی شده، بخشی این است که در بعضی از مناطق تکایایی وجود داشته، در همین تهران تعداد قابل توجهی تکایای ویژه مراسم شبیه خوانی بوده و حالا خیلی ها از بین رفته اما آمار دقیقی نمی توان در این زمینه ارائه کرد.

 

 نه من آمار نمی دهم بحث من این است که در حال حاضر مردم اقبال‌شان به همان شیوه دستجاتی که اشاره کردید بیشتر است تا تعزیه شاید به خاطر همین محدودیت جاست که مکانی برای عرضه این هنر ملی و مذهبی و آیینی نیست.

این را زمانی می توانیم بگوییم که آمار دقیقی داشته باشیم،  من می بینم که در استان اصفهان در خیلی از مناطق استان در طول سال اغلب جمعه ها تعزیه می خوانند،  یا در جایی مثل تفرش حداقل 5 تکیه قدیم وجود دارد که جمعه ها تعزیه خوانی است یا در اراک و قم و اطراف قزوین و گیلان و خیلی جاهای دیگر، این دسته های تعزیه سیار که می بینیم اغلب مواقع در  طول سال اجرای تعزیه دارند چه جور است که این ها اغلب مواقع سال تعزیه دارند؟ حتما تماشاگر دارند برای در و دیوار که اجرا ندارند، همه این‌ها نشان‌دهنده این است كه این هنر جا دارد، من بسیاری از اشخاص تعزیه خوان را می شناسم که هر آخر هفته برنامه دارند و این تازه برای زمانی است که ایام رسمی سوگواری و تعزیه نیست، معنی این ها چیست؟ معنا این است که این هنر هنوز طرفدار و خواهان دارد و بله در دوران قاجار وقتی تعزیه رواج داشت مردم سرگرمی‌ها و هنرهای امروزی را نداشتند از آن طرف هم در خود تهران بنا به گفته مرحوم «آقای فیاض» دو دسته تعزیه‌خوان بودند یک دسته تهرانی و یک دسته کاشانی، این قدر تعزیه خوان نبود، الان انجمن تعزیه خوان ایرانیان 3000 نفر عضو دارد این تازه اعضايي هستند که آمده‌اند و پیوسته شدند و استان ها اعضای خودشان را دارند، این ها نشان دهنده این است که در قلمرو هنر تعزیه خوانی خیلی ها فعالند یا فصلی و مقطعی یا حرفه ای و مستمر.

 

 شما در جایی گفته بودید که تعزیه می تواند در 365 روز سال برگزار شود و در تمام این روزها تماشاچی هم می تواند داشته باشد، چطور یک هنر آیینی با این بار دراماتیک می تواند در 365 روز سال تماشاچی برای خود داشته باشد و عرضه شود؟ چه حرفی برای گفتن دارد؟

علتش این است كه  قصه ها و مضامین متعددی دارد،  ما بیش از 365 عنوان تعزیه داریم نزدیک به 500 عنوان می شود، این تازه به نوعی است که مثلا تعزیه «حر» خودش چند عنوان می تواند داشته باشد و یا تعزیه «امام حسین(ع)»  یا «بازار شام» اما ما خود تعزیه را به صورت تنها و مستقل حساب می کنیم ، یعنی اگر از همین امشب شروع بکنيم تا 500 شب بعد از این ما می‌توانیم هر شب یک تعزیه جدید ارائه کنیم.

 

 اما خب این قصه ها همگی بار دراماتیک دارند، این به نظر شما نمی تواند بیننده را خسته بکند از بار دراماتیک یک واقعه؟

این قصه ها متفاوت هستند این طور نیست که همه به واقعه کربلا ربط داشته باشد،این قصه  از حدیث «عالم زر» شروع می شود تا حدیث «عالم قیامت»، یعنی زندگانی انبیا، اولیا، زندگانی پیامبر اسلام، واقعه کربلا. خیلی از حوادث بعد از آن، معجزات، قصه های ملی، رستم و سهراب، سیاووش، سلطان محمود و ایاز، اسکندر و فغفور چین و ...همه این ها را دارد، مهم اجرای آن است و این که در کجا اجرا شود، بله امروزه تماشاگر ما سینما و تلويزيون و ماهواره دارد، این ها به عنوان سرگرمی بخش زیادی از وقت مردم را می گیرد اما اگر ما جایی را داشته باشیم حتی به صورت موضعی هم این مجالس تعزیه را اجرا کنیم این ظرفیت وجود دارد که بتوانیم 500 عنوان مختلف  اجرا داشته باشیم .

 

 شاید به نوعی ما بتوانیم هنر تعزیه را با هنر نمایشی سنتی «ژاپن» و «چین» مقایسه کنیم اما در این کشورها این هنر نمایشی سنتی پایگاه محکمی بین مردم  دارد، دلیل آن نمی تواند این باشد که این ها ارکان قدیم را حفظ کرده و حالا هنرمند با برداشت و ذهنیت خود دارد این هنر را عرضه می کند؟ ما این را در تعزیه نمی توانیم ببینیم یعنی هنرمند نمی تواند با ذهنیت و برداشت خود این هنر را عرضه کند، باید بر اساس یک پیش فرض تعيین شده آن را ارائه دهد، شاید همین باعث قطع شدن این هنر با جامعه خودش است، قبول دارید؟

نه، آن تحولاتی که در قلمرو مضامین و قصص شبیه‌خوانی اتفاق افتاده خود همین ها  یعنی این که بر اساس آن ساختار دراماتیک که در تعزیه وجود دارد اینها به سلیقه تماشاگر دوره خودشان و به تقاضاهای مردم دوره خودشان توجه داشتند، آنها از زمانی که شروع کردند به عنوان یک حرفه به هنر شبیه خوانی توجه کنند طبیعی است که دائم نمی آمدند تعزیه امام حسین(ع)  را اجرا کنند به همین علت سراغ قصه «یوسف و زلیخا»، «سلیمان و بلقیس»،«قصه معجزات»،« زن علویه» و... رفتند، حتی رفته رفته قصه های عرفانی و ملی را هم وارد تعزیه کردند. این به چه معنا بوده به این معنا که این ها با توجه به تقاضاهای جامعه قصص جدید را وارد می کردند، شیوه اجرایی همین بوده و درست هم همین است،  شما در هیچ کجای دنیا نمی‌بینید که شیوه اجرای نمایش سنتی و آیینی خودشان را عوض کنند، اگر در «ژاپن» شما می بینید که این اتفاق می افتد، معنایش این نیست که آن روش را عوض کرده‌اند، روش همان روش است منتها آمدند بهای بیشتری به آن دادند این بها دادن هم از طرف مسئولان مملکتی بوده و هم از ناحیه خود مردم، آنها اگر نمایش «کابوکی» یا «بونراکو» را نگاه داشته و به دنیا معرفی کردند، یکی از علت های عمده  این بوده که از سال‌های دور برای آن مدرسه در نظر گرفته اند، شیوه آموزش و نمایش هايشان را تدوین کردند و خیلی چیزهای دیگر، ما متاسفانه اینجا این کار را نکردیم چه در دوره رواج و چه در دوره ای که به عنوان خرافات با این هنر مقابله شد و چه در دوره ای که خیلی ها تئاتر فرنگستان را به  این هنر ترجیح دادند همگی این هنر را به  اینجا رساندند.

 

 و حرف آخر؟

در خیلی از جاهای دنیا وقتی شرایط عرضه نمایش‌های ملی و آیینی شان عوض می شود می آیند و با شرایط روز آنها را عرضه می کنند، در یک دوره ای ما قهوه‌خانه های بزرگی داشتیم، تلویزیون و سینما نبود، پاتوق خیلی از مردم قهوه خانه بود که به دلایل مختلف به آنجا می رفتند، دید و بازدیدی بود، مرکز اطلاعاتی بود، نقالی هم می آمد و نقل می خواند، خب این هنر دیرپا با این سابقه که حائز اهمیت هم هست وقتی که قهوه خانه‌ای نیست باید شرایط عرضه اش عوض شود، حداقل باید مکان هایی داشته باشیم ویژه اجرای این گونه نمایش‌ها که من و شما به‌عنوان نمایش رسمی برویم و بنشینيم و یک مجلس نقل را تماشا کنیم، مثل خیلی از جاهای دنیا که این نوع هنر قصه خوانی وجود دارد، در همه جای دنیا به این مباحث توجه دارند یا برگشته اند و دارند یک نگاه نو و تازه  به آن می کنند.

روزنامه قانون

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: