1393/12/3 ۰۹:۲۶
چون در پژوهشهای این حوزه به ریشه و پیشینه کردهای ایزدی در ایران پرداخته نشده است، در اینجا برای نخستین بار در حد حوصله با استناد به منابع معتبر موجود به سابقه کُردهای ایزدی در ایران کنونی میپردازیم.
کردهای ایزدی در ایران
عبدالرحیم کلانتر ضرابی (سهیل کاشانی) در شرح پیشینه فتحعلیخان ملکالشعرا (متخلص به صبا) دنبلیالاصل، کاشانیالوطن مشهور به طایفه ضرابی آورده است: «اولاً باید دانست که «دنبل» کجا و چه جا و چگونه است؟ ملک ناصر در تاریخ آداب ملوک میگوید: دنبل از محال خوی است و کوه آن در کوهستانات دیاربکر است گویا یکپارچه سنگ بیراه است و پیوستگی به کوه دیگر ندارد. اطرافش جنگلهای دشتی، از پس جنگلها کوههای بلند است و شط ازو به در رود و به اطراف آن میگذرد. کوه سنجران۴۲ و قلعه آن در اطراف شط واقع، هیچ سلطانی به آن کوه و طایفه دنبلی دست نیافته.
در تاریخ ظفرنامه مسطور است کیکاووس۴۳ که در زمان او حکمت به کمال رسید، با مهندسی حکیم فرمود: جای آرامبخشی برای من بجوی. در تمام عالم همان کوه دنبل را جست و مانند قلعه کوه را تراشید و یک راه باریک که یک نفر عبور کند، تعبیه کرد و با وجود آنکه چشمههای شیرین در آن فراوان است و از یک موضع که سنگ آسیاب آب گوارا برمیجوشد، برکههای بزرگ در سنگ تراشید، معدن طلا هم در آن کوه بجست و عمارات عالیه و باغستان زیاد در میان آن قلعه احداث و ابداع کرد۴۴ و… حکیم ابوالقاسم فردوسی در تعریف همان فرموده:
در اینجا یکی کوه بینی بلند که بالاش برتر ز چون و ز چند…»
سهیل کاشانی در ادامه پس از شرح و بسطی آورده است: اول انوشیروان مبدأ خروج این سلسله دنبلی است، معاصر عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت خیرالبشر، زمان سلطنت و ایالتش مقارن طلوع و تولد آفتاب بطحا شد… دوم هرمز بن انوشیروان (به زبان فُرس، هرمز یعنی ربالارباب) و او حکیمی بیمانند بود و در طلسمات و عجایب و نیز نجات نظیر نداشت و در مذهب یزدانپرستی زمان سلطنت پرویز برادرش جهان را وداع گفت، در دخمه نوبهار مستور گشت. سیّم جاماسب ملقب به اردوان شاه بن هرمز ـ موافق تاریخ هفت اقلیم و الفی، مادرش بانوی بانوان است و بهرام چوبین در تربیت او اقدام نمود. خسروپرویز که به سلطنت رسید، او را «برمک» لقب داد، یعنی متولی نوبهار کرد و تمامی بلخ و کابل و فرغانه و سند مکران در تصرف او بود. طایفهای از عجم گرد او جمع شد. حصاربندی بلده بلخ از مآثر و مستحدثات اوست و مذهبش یزدانپرستی برخلاف مذهب زردشتی، چه که زردشتیان ظاهرپرست مظهر و صفت را اسباب وصول مقامات حقیقت شمرده و میگویند؛ «لا اعبد ربا لم اره و المجاز قنطره الحقیقـه» و یزدانپرستان نظر به باطن حقیقت دارند و…۴۵
همان طور که گذشت، هم منابع و مآخذ معتبر تاریخی و جغرافیایی و هم ارباب علم و اندیشه و قلم از سلسله دنابله کرد در آذربایجان که کردهای ایزدی مهاجر هستند، متفقالقولند که نیاکان آنان بر اعتقاد ایزدی بودهاند و به رسم اشراف و حکام که ریشه خود را به یکی از سلاسل و شخصیتهای تاریخی میرسانند، نسب خود را به خاندان برمکی رسانده؛ از جمله شادروان استاد ملکالشعرا بهار میفرماید:
منت خدای را که من از نسل برمکم
بتوان شمرد جد و پدر تا فرامکم
جز خاندان حیدر کرار در جهان
یک خانواده نیست به تعظیم، همتَکَم
درملک خویش و درهمه آفاق مشتهر
بر خانواده خود و بر خود مبارکم ۴۶
بهدرستی که این سخنان و نوشتهها در منابع، ساخته و پرداخته تاریخنگاران و اهل قلم نیست، بلکه رسوبات مکتوب سلسله روایاتی است که نسل بعد از نسل تکرار شده تا به صورت کتاب تألیف یافته است و حتی خود بازماندگان به تفاوت اندیشه «زردشتیگری» و «ایزدی» در هنگام تحریر پیشینه خود آگاه بودهاند و عیناً به آن از قول ضرابی کاشانی استناد شد. دیگر آنکه منابعی چون تاریخ شرفنامه (تألیف امیرشرف خان بدلیسی، نوشته ۱۰۰۵ق)، ریاضالجنه دنبلی (تألیف عبدالرزاق بیگ دنبلی، درگذشته ۱۲۴۳ق)، تذکره الدنابله اشتهاردی (تألیف محمدحسن اشتهاردی که پدرش میرزا عبدالکریم پسر علیرضا شریف اشتهاردی در تألیف زینهالتواریخ با میرزا محمدرضی تبریزی متخلص به بنده [درگذشته ۱۲۲۳] همکاری داشته و خود نیز ذیلی بر تاریخ گیتیگشای میرزا صادق نامی در تاریخ زندیه نوشته است)، تاریخ دنابله (از محمد بن عبدالرزاق دنبلی)، تاریخ کشّاف (جزو مجموعه کتابهای مانوک جیهاتریا که در مؤسسه خاورشناسی کاما در شهر بمبئی هندوستان موجود است.هاتریا ـ از پارسیان هند معروف به درویش فانی ـ در سال ۱۲۷۱ از هند به یزد آمد و در ۱۳۰۸ق در تهران درگذشت. وی برای گردآوری مدارک و کتابهای خطی درباره ایران و ایرانیان مخصوصاً آیین یزدانپرستی (زردشتی) در ایران پس از اسلام، میکوشید و به کسانی که کتابهایی در این زمینه تألیف و به او تسلیم میکردند، پاداش کافی میداد و تاریخ کشاف و دو کتاب دیگر به نامهای «تاریخ کردستان» و «تاریخ دنابله» به دستور او فراهم شده است)، تاریخ دنابله (مجموعه دیگری به نام تاریخ دنابله ذکر شده که آن هم در مؤسسه کاما در بمبئی مضبوط است. مؤلفش فقیر ابن حسینعلی دنبلی و تاریخ تدوینش ۱۲۷۳ق ذکر شده است)، تاریخ دنابله (تألیف حسین خان فرزند محمدصادق خان دنبلی)، ریاض الجنه زنوزی (تألیف میرزا محمدحسن فانی زنوزی خویی)، تاریخ تبریز (از نادرمیرزا)، مرآت قاسان (تاریخ کاشان از عبدالکریم کلانتر ضرابی، تألیف ۱۲۸۷ـ ۱۲۸۸)، رساله مؤتمنالاطبا (که درسال ۱۳۰۴ق به دستور میرزا زینالعابدین خان مؤتمنالاطباء طبیب ناصرالدین شاه تحریر شده)، امرای دنابله در خوی و آذربایجان (فصلی در آثارالشیعه از عبدالعزیز جواهرکلام که استاد شادروان مرحوم دکتر محمدامین ریاحی در کتاب ارزشمند تاریخ خوی به عنوان مأخذشناسی تاریخ دنابله به معرفی و بررسی محتوایی آن منابع پرداختهاند و مرقوم داشتهاند که: دنبلیها از کردها[ی ایزدی] هستند که در اوایل قرن هفتم، اندکی بعد از ۶۰۷ق آنها را از شام به ایران آورده و در نواحی سکمنآباد [آذربایجان] سکونت دادهاند).
در دوره صفویه نیز دنبلیها هنوز هویت کرد بودن خود را حفظ کرده بودند. علاوه بر شرفنامه بدلیسی که به دلیل کرد بودن دنبلیها فصلی در کتاب خود به آنها اختصاص داده است، در خاتمه عالمآرای عباسی هم نام سلمان خان سوباشی حاکم چورس و سلماس «در ذکر ارباب مناصب از طوایف الوار واکراد» آمده است. کردهای دنبلی که در کوهستانهای مرزی پراکنده بودند، به مصلحت وقت گاهی از ایران و گاهی از عثمانیها اطاعت میکردند. در دوره شاهتهماسب که حملات مداوم عثمانیها شهرهای مرزی را به خطر انداخته بود و آن پادشاه مهاجرت مردم را به نواحی مرکزی تشویق میکرد، خوی را به دنبلیها سپرد. نخستین کسی از سران این قبیله که نامش در تاریخها آمده، حاجی بیگ دنبلی است. بدلیسی در شرفنامه گوید: «حاجی بیگ بن بهلول بیگ سوابق اخلاص با لواحق اختصاص به ملازمت آستانه شاه طهماسب داشت و شاه مزبور نیز او را تربیت کرده، الکای خوی را ضمیمه سکمنآباد نموده، به دستور ایالت بدو ارزانی داشته، او را ملقب به حاجی بیگ سلطان گردانیده، ضبط و صیانت سرحدِ وان را در عهده اهتمام او کرد.» کردهایی که همراه حاجی بیگ به خوی رسیدند، برخی مسلمان شده بودند و برخی هنوز معتقدات [ایزدی] خود را داشتند… ۴۸
پینوشتها:
۴۲ـ این توضیح جغرافیای قدیم و بیشتر تقریبی است تا تحقیقی. باید با توجه به اسامی اماکن چون خوی، دیاربکر و سنجران [سنجار] قلمروی کردهای ایزدی را با نظر به نقشه امروز تطبیق نمود.
۴۳ـ در این تاریخ روایی نیز شخصیت کیکاووس مطرح است که در بخش بررسی مازندران قدیم و گرفتاری او به دست دیوان اشاره شد.
۴۴ـ چنان که در بررسی جغرافیای سنجار آوردیم، اکثر جغرافیدانان اسلامی برای زیستگاه ایزدیها (سنجار) این ویژگیها را ثبت کردهاند.
۴۵ـ کلانتر ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۸، ص ۳۲۰ به بعد.
۴۶ـ ملکالشعرای بهار، محمدتقی، دیوان بهار، ج ۱، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۴، ص ۴۷۱.
۴۷ـ زندیه از پادشاهان کُرد ایران که با نام نیک کریمخان زند و آثار باقیات و صالحات شیراز وکیلالرعایا و خادم ملت بود، با ضرب سکه «یا صاحبالزمان» در پیوندهای تاریخی، خود را نگاهبان متن اعتقادی اوستا نیز میدانستند و عنوان «زند» را که نام تفسیر اوستاست، شناسه خود قرار داده بودند. اسامی تاریخ و مورخانی که در این نوشتار آمده است، در طی تاریخ بعد از صفویه یا کُرد بودند یا با حمایت پادشاهان و امرای کرد ایرانی به نگارش تاریخ به زبان فارسی پرداختند و برای آیندگان پیوندها و پیوستگیها را به یادگار گذاشتند تا آیندگان هویت واقعی را بدانند و بشناسند…
۴۸ـ ریاحی، محمدامین، تاریخ خوی، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۸، ص۱۰۶ به بعد. شادروان محمد جمیل روژبیانی نیز در رساله چهار امیرنشین کرد، امیرنشین دنبلی را براساس شرفنامه بدلیسی و بعضی حواشی از مأخذ موجود دیگر تألیف نموده است و اخیراً چاپ شده است. رک: روژبیانی محمد جمیل، چهار امیرنشین کُرد، به کوشش محمدرئوف توکلی، انتشارات توکلی، تهران، ۱۳۹۲.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید