جامعه‌شناسی ارتباطات / دکتر محمدباقر ساروخانی - بخش نخست

1393/10/8 ۰۹:۰۸

جامعه‌شناسی ارتباطات / دکتر محمدباقر ساروخانی - بخش نخست

ارتباطات انسانی لازمه حیات انسانهاست. انسان به‌طور طبیعی اجتماعی ا‌ست و دوری از جامعه خلاف طبیعت اوست. انسانها از ابتدای تاریخ از تنهایی هراس داشته‌اند. طرد اجتماعی به منزله تنبیه سخت انسانها بوده است. در جمع انسانها کارکردهای مهمی تحقق می‌پذیرد:

 

 

ارتباطات انسانی لازمه حیات انسانهاست. انسان به‌طور طبیعی اجتماعی ا‌ست و دوری از جامعه خلاف طبیعت اوست. انسانها از ابتدای تاریخ از تنهایی هراس داشته‌اند. طرد اجتماعی به منزله تنبیه سخت انسانها بوده است. در جمع انسانها کارکردهای مهمی تحقق می‌پذیرد:

ـ امنیت تحقق‌پذیر می‌شود: زمانی که در بین انبوه دوستان، آشنایان و به ‌طور کلی انسانها هستیم، از خطرهای طبیعت مصون هستیم. یا دست کم از نظر روانی احساس امنیت خاطر داریم؛ بنابراین جمع کارکرد امنیتی دارد. از نخستین روزهای تاریخ نیز انسانها در برابر حوادث طبیعت و حتی حیوانات مخوف جمع شدند و با آن امنیت ایجاد کردند.

ـ تقسیم کار صورت می‌گیرد: هر قدر جمعیت فزونی می‌گیرد، تقسیم کار نیز بهتر تحقق پذیر می‌شود. در یک روستا یا هر جامعه کوچک تقسیم کار کمتر تحقق می‌یابد. لیکن در یک شهر بزرگ بسیاری چشم انسانهای دیگر خواهند بود (مسئولان برق‌رسانی)، بسیاری دست آدمیانند، بسیاری دیگر نیز مغز انسانهای دیگر خواهند بود.

ـ تخصص فراهم می‌آید: تنها در جمع انسانها و با تقسیم کار، تخصص تجلی می‌یابد. در یک جمع کوچک نمی‌توان جراح خاص مغز بود. پزشک باید همه‌کاره باشد. در حالی که در یک جامعه بزرگ انسانی، پزشک می‌تواند جراح شکسته‌بندی شود و در آن میدان نیز فقط فوق تخصص زانو را احزار کند. در پرتو تخصص، انسانها توانستند به اعتلای دانش دست یازند.

ـ بنای باشکوه فرهنگ پی‌ریزی می‌شود: در جمع انسانها فرآورده‌ای به نام فرهنگ تولیدشده بسط یافت، انتقال یافت و در سراسر تاریخ سرچشمه شکوه و عظمت انسانها گردید. فرهنگ وجه تمایز انسانها از دیگر موجودات جهان را فراهم ساخت؛ طبیعت نیز از این طریق در تسخیر آدمیان قرار گرفت، روابط انسانها تنسیق شد. هنجارهای اجتماعی تولید گردید و آدمیان با ارتقای مستمر فرهنگ (چه مادی، چه معنوی) اعتلای تاریخی یافتند. جالب آنکه، این اعتلا پایان‌ناپذیر نیز گردید. از طریق فرهنگ و تولید آثار فرهنگی، انسانهای میرا سرمدی یافتند؛ هر اثر در هر زمینه گفتگوی انسانهای را با تاریخ میسر ساخت و این تمثیل همان اندیشه حکیم طوسی است:

پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

نمیرم ازین پس که من زنده‌ام

که تخم سخن را پراکنده‌ام

با همه این خصایص، جمع انسانها در صورت وسعت، مسائلی چند نیز به بار آورد، از جمله این مسائل عبارتند از:

 

بی‌ریشگی

جهان امروز، جهانی دوّار است. تحرک جغرافیایی امروز در تاریخ بی‌سابقه است. انسانها هر روز با دنیایی دیگر و انسانهایی دیگر روبرو هستند و این درست عکس جهان دیروز است. دیروز جهانی آرام داشت. انسانها در یک بستر جغرافیایی به دنیا می‌آمدند. می‌دانستند که در همین بستر نیز می‌میرند. دنیای آنان نه تنها از زنده‌ها، بلکه از مرده‌ها نیز تشکیل می‌شد. انسانها یکدیگر را در پرتو نام نیاکانشان می‌شناختند. در هر حال دنیایی آرام بود. سفرها نیز برد کوتاه داشت. چند سفر زیارتی در طول عمر یک انسان اتفاق می‌افتاد؛ بنابراین چسبندگی به جغرافیای تولد، همواره به معنای اقامت دائم بود.

بی‌ریشگی را از آن جهت انتخاب کردیم که نشان دهیم چگونه شبکه ارتباطی انسانها دائماً دوّار است. در محیط‌های هر روز نو جای می‌گیرند، با انسانها ی ناشناخته روبرو می شوند و هر لحظه باید در جستجوی شبکه‌ تازه‌ای از ارتباطات انسانی باشند.

 

تاریکی

جهان تراکم انسانها در شهرهای بزرگ، جهان گزلشافتی است. جهان ناشناخته‌هاست و در آن انسانها در تاریکی ارتباط برقرار می‌کنند. در یک وسیله (مترو، اتوبوس) یا در یک محل (پارک و…) انسانها یی را می‌بینیم، لیکن نمی‌دانیم کیستند. در این شرایط در تاریکی محض ارتباطات انسانی، حوادثی غیرقابل پیش‌بینی قابل تحقق است.

 

اثر هاله۱

انسانها را با توجه به ظاهرشان ارزیابی می‌کنیم؛ در حالی که درون آدمیان باید معیار قضاوت ما باشد چنانچه فردی کنار ما قرار گیرد، موی سر به هم ریخته، لباس آشفته و … احساس فاصله می‌جوییم و حال آنکه ممکن است او فردی بزرگ، دانشمندی فرزانه باشد که ظاهر را به سخریه می‌گیرد.۲ منظور از اثر هاله این است که فرع اصلی را در هاله خود جای می‌دهد، ظاهر و لباس ظاهر، معیار ارزیابی انسانها ی دیگر می‌شود.

 

نقش آفرینی

این شرایط زمینه نقش آفرینی را فراهم می‌سازد. فردی کنار شما قرار می‌گیرد، با لباسی آراسته، معطر، لبخندی زیبا برلب، بسیار مؤدب و مبادی آداب و شما تصور می‌کنید فردی است محترم و حال آنکه همو ممکن است جیب‌بر باشد. بنابراین تاریکی ارتباطات انسانی زمینه هر نوع تقلب ارتباطی را فراهم می‌آورد.

 

خطر پذیری

هر گام در دنیای تاریک ارتباطی می‌تواند خطرناک باشد. دلهره دائم انسانی را موجب شود، امنیت ارتباطی را به مخاطره افکند و از همه بالاتر، خطرهای بزرگ فراهم آورد. قضاوت به ظاهر، می‌تواند خطر سقوط ورطه‌هایی بسیار را موجب شود، نظیر یک ازدواج خطر آفرین،۳ یک معامله بزرگ که زندگی را در هم می‌شکند.

 

اعتماد آفرینی۴

اعتماد سرچشمه بنیادین ارتباطات انسانی است. به نوعی می‌‌توان از آن با عنوان جزئی از سرمایه‌ اجتماعی نام برد؛ در این شرایط، انسانهای هشیار به تبهکاری روی می‌آورند. آنان می‌توانند با ظاهری آراسته، بیانی گرم، اعتماد کاذب۵ خلق کنند و از آن به عنوان سرمایه استفاده نمایند. تاریکی ارتباطات انسانی در شهرهایی بزرگ، چنان است که تمیز درستی با نادرستی اعتماد به سادگی ممکن نیست. به بیان دیگر، شناخت دقیق و صحیح با تنگناهای بسیاری مواجه است. هر لحظه ورطه در کنار است و هر لحظه احتمال سقوط در آن وجود دارد. هر گام با لرزش برداشته می‌شود و روح انسانی ناآرام و در اضطراب است.

این فرایند در برابر دنیایی قرار می‌گیرد که در آن نه تنها فرد را به خوبی می‌شناسید، بلکه نیاکان او را نیز می‌شناسید، چنانچه خلافی از جد بزرگش رخ داده باشد، امروز برپیشانی او دیده می‌شود.

 

تنهایی در جمع

رایزمن در اثر معروف خود «انبوه تنها» تنهایی در جمع را بدین‌سان مطرح می‌کند: به نظر هیچ‌گاه در تاریخ انسانها در جمع نبودند و هیچ‌گاه در تاریخ انسانها چنین تنها نیز نبودند. تبهکاران در گذشته به کوه و دشت پناه می‌جستند، حال در انبوه انسانها جای می‌گزینند، آنان می‌دانند که در درون انبوه‌های جمعی شناخته نمی‌شوند، زیرا این انبوه‌ها از انسانها هویّت‌زدایی می‌کند.

فرایند هویّت‌زدایی، بی‌نامی۶ و گمنامی، موجب می‌شود انسانها ی روزگار ما برخلاف گذشتگان در تنهایی حیات گذرانند، هر چند که در بین عظیم‌ترین توده‌های انسانی زندگی می‌کنند. در گذشته ارتباط غنی بود، هر فرد شناسنامه‌ اجتماعی داشت. ارتباطات انسانی در روشنایی برقرار می‌شد و همین خطرپذیری اندک، موجبات آرامش روانی آنان را فراهم می‌آورد.

گذشته از این، زمانه‌ ما با پدیده‌ تازه‌ای نیز مواجه است و آن بروز و ظهور رسانه‌های جمعی است. هیچ گاه در تاریخ حیات بشر، چنین پدیده‌ای با این عظمت وجود نداشت؛ رسانه‌های جمعی خود عصری نو را دامن زدند و باید عصر جدید را عصر رسانه‌ها خواند؛ ویژگیهای خاصّ عصر رسانه‌ای بسیارند، بعضی بدین قرارند:

 

تولد انسان رسانه‌ای

ما انسانها در این عصر قسمت اعظم فراغت خود را صرف رسانه می‌نماییم. به بیان دیگر، رسانه‌ها عنصر لاینفک حیات ما شده‌اند. ما جهان را از طریق رسانه‌ها می‌بینیم، درک می‌کنیم و حوادث دنیا را با آن توجیه یا تبیین می‌کنیم. تصویری از یک سیاه‌چادر در اعماق بیابان را دیدم که در آن کمتر از لوازم جدید وجود داشت، اما آنتن تلویزیون بر روی آن برپا بود! در حادثه‌ زلزله جنوب، انسانها از خانه و کاشانه خود فرار کرده بودند، کمتر امکان حمل وسایل را داشتند؛ اما در این میان رادیو ترانزیستوری حتماً همراهشان بود؛ ما چنین انسان جدیدی را «انسان رسانه‌ای» می‌خوانیم.

 

عصر مغزهای اجاره‌ای

رسانه‌ها چنان در اعماق جامعه از یک سو و اعماق ذهن آدمیان از سوی دیگر راه یافتند که آنان اندیشه را بر عهده‌ی رسانه‌ها نهادند. زمانی که حادثه‌ای در اقصی نقاط جهان رخ می‌دهد، حتی در بسیاری از موارد، روشنفکران نیز منتظر رسانه خود می‌مانند که ابعاد حادثه و عوامل آن را شناسایی کنند. علت نیز آن است که آنان امکان رفتن به محل و بازیابی عوامل را ندارند، و حال آنکه رسانه‌ها در هر حادثه و هر مکان حاضرند. از این واقعه با نام پیدایی «انسانهای دیگر راهبر» یاد می‌کنند؛ تعدد رسانه‌ها نیز همیشه کارساز نیست. آنگاه که انسانی به رسانه‌ای اعتماد داشت، خبر را از همان می‌گیرد. فرصت تحلیل آن از یک سو و بررسی دیگر رسانه‌ها در مورد همان خبر اندک است.۷

 

جامعه همه‌جایی

عصر رسانه‌ای جامعه‌ای دیگر می‌سازد. جای جای آن فضای رسانه‌ای است. امروز تنها مدرسه فضای گفت‌و‌شنود نیست، حتی قهوه‌خانه‌ها نیز کانون اطلاع و خبر هستند. بدان جامعه همه‌جایی۸ اطلاق می‌کنند. از این پس، آحاد جامعه به داده‌های خبری دسترسی دارند. چوپانها نیز در اعماق بیابان می‌آموزند و با جهان و اخبار آن محشور می‌شوند. از این دیدگاه می‌توان گفت رسانه‌ها، همانند باران الهی، همه جای جامعه را به نور دانستن منور کردند. فرهنگ عامه را ارتقا بخشیدند و به بیانی دیگر شهر دانش فراهم آوردند.

 

شکستن مرزهای سقوط و ارتقا

در عصر رسانه‌ای، در یک آن، می‌توان سقوط یا صعود کرد. ماجرای کتاب «سلام بر غم» دلیلی بر این مدعاست. «فرانسوا ساکان» نویسنده کتاب، دختری است گمنام که در امتحان مردود شده است. حال باید با نظام آموزشی فرانسه در پاییز بار دیگر امتحان دهد؛ لذا از رفتن به سفر و گذراندن تعطیلات آن طور که فرانسوی‌ها بدان عادت دارند، باز مانده است. شهر پاریس در تابستان شهر جهانگردان است، کوچه‌ها خلوت است و میدانها شلوغ. فرانسوا نیز تنهاست. او در محله توریستی نیست، ساکنان محل نیز نیستند، از جمله پدر و مادر و برادرش؛ تنهایی چنان بر او سخت می‌آید که از کتاب و مدرسه می‌گریزد و دست به قلم برمی‌دارد و همان غم تنهایی را به رشته تحریر می‌کشد. کتاب فراهم آمد. در عرض چند ماه فرانسوا به پول و شهرت جهانی رسید؛ چنین اتفاقی در جهان قبل از رسانه‌ها رخ نمی‌داد.

سقوط نیز همین قاعده را دارد. کافی است رسانه‌ای نامی را آلوده سازد و صدایش در اعماق جهان بپیچد. ژان کازنو از آن با نام «میان‌برهای ارتقا» نام‌ می‌برد.

 

جهان رمززدایی‌شده۹

قبل از طلوع عصر رسانه‌ای، جهان بزرگ می‌نمود. اسراری نهان در خود داشت، ناحیه برمودا و اسرار آن را دهان به دهان مطرح کردند؛ حال چنین نیست. رسانه‌ها به هر جا رفتند و نهفته‌های آن را بازگو نمودند. دیگر جایی برای خرافه‌سرایی و انتساب اسراری خاص به گوشه‌ای از جهان باقی نیست. جهانی کوچک، به هم پیوسته و خالی از اسرار ناپیدا ظهور کرد. حتی فرهنگ ملل ابتدایی نیز بازگشوده شد؛ آنان نیز به خیل جهانیان پیوستند. فرهنگهای بسته در خلال قرون، شکسته شدند و آنان نیز به جهان نو راه گشودند.

 

رفت و آمد اندیشه‌ها و چندلایگی پدیده‌ها

در جهان رسانه‌ای مرزهای جهان اندیشه فرو‌ریختند. صدای هر رسانه بر ورای مرزهای قراردادی به اعماق جهان راه یافت. حمایت‌گرایی خودکفایی فرهنگی و ملیّت افراطی جای خود را به جهان وطنی۱۰ و در یک کلام جهانیت۱۱ داد و از آن چند لایگی فرهنگی پدید آمد. معنای این سخن این است که هر پدیده لایه‌های چندگانه یافت. به عنوان مثال گزینش همسر که در گذشته صرفاً صبغه فرهنگ ملی داشت، حال هم بُعد کلی و هم بعد جهانی دارد؛ زیرا از یک سو عادات محلی را تداوم بخشیده و از سوی دیگر عادات ملی در آن راه دارد، اما از سومین روزنه عادات و ارزشهای جهانی در آن دیده می‌شود. انسانها به شیوه‌ای دیگر همسر اختیار می‌کنند.

چندلایگی حیات در همه عناصر اجتماعی نیز به چشم می‌خورد. در کنار سنت، مدرنیسم پا به عرصه هستی نهاده است و انسانها یی این دو را به هم آمیخته‌اند؛ در یک کلام، یکپارچگی۱۲ جای خود را به تنوع، تعدد و چندگونگی داده است. شاید بتوان گفت این فرایند از بهترین ابعاد جهان رسانه‌ای است؛ در این جهان نوظهور، ارزشهای کهنه تغییر یافتند و در مواردی از بنیان ساقط شدند. دیگر ارزشها تولد یافتند. جهانی که در آن خواستگاری تنها شیوه همسر گزینی بود؛ دیگر ارزش نیست. همگان بر شناخت یکدیگر (طرفهای زناشویی) تأکید دارند. شناخت، جهان تاریک را روشن می‌سازد؛ خطرها را کاهش می‌دهد، آن هم زمانی که قرار است غنی‌ترین ارتباط۱۳ انسانی تولید شود.

در پرتو رسانه‌های جمعی ارزشها در سطح جهان در گردش هستند. خوب و بد از زاویه سنتها دیده نمی‌شود؛ بلکه پنجره‌های تازه‌ای به سوی جهان هستی باز شده‌اند. در این میان، ارزشهای ملی رونق بیشتر یافته‌اند؛ در مواردی بسیار رسانه‌های جمعی، بازگشت به ارزشهای غریزی را هدف قرار داده‌اند. پورنوگرافی۱۴ و رواج آن به معنای استعفای انسانی از معنویت است. ورود تبلیغات علی‌الخصوص تبلیغات تجاری در رسانه‌های جمعی این روند را تشدید نمود. ادامه دارد

 

پی‌نوشتها:

۱- Halo effect

2) گفته می شود به انیشتن گفتند: «این پالتو را عوض کنید، خیلی کهنه است.» گفت: «در این شهر مردم مرا می‌شناسند. چه نیازی است؟» در شهر دیگر او را دیدند، گفتند: «حال دیگر پالتو را عوض کنید.» گفت: «چه نیاز است؟ اینجا که مرا نمی‌شناسند!»

۳) با فردی ملقب به «خفاش شب» جلسه چندین ساعتی مصاحبه دست داد. از جمله عجایب، ازدواج او با دخترانی از خانواده‌های خوب بود. به او گفتم: «چگونه توانستید با چنین دخترانی ازدواج کنید؟» گفت: «راه چنین بود: یک خودروی بی.‌ام.و کهنه خریدم، آن را به خوبی رنگ نمودم و سپس هر روز تمیز می‌کردم. لباسی می‌پوشیدم بسیار زیبا با عطری از فرنگستان. روزها بیکار بودم (شبها به دزدی ضبط ماشین می‌رفتم). به درب دبیرستانهای دخترانه می‌رفتم. عاقبت یکی سوار ماشینم می‌شد. با او به نرمی گفتگو می‌کردم، آن هم در پرتو یک موسیقی آرام. به او می‌گفتم پزشکم از هاروارد، تازه رسیده‌ام و در جستجوی شغل، دختر را فریفته خود می‌کردم و بعد از مدتی او دیگر نیازی به تحقیق نمی‌دید!» ملاحظه می‌کنید او به نوعی، مهندسی ارتباطات انسانی را تحقق می‌بخشید.

۴- Trust Building

5- False Trust fullness

6- De in dentification

7) بیان زیبای قرآنی بر شنیدن گفته‌ها و داوری در بین آنان تأکید دارد با این مضمون: فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (به بندگان خدا بشارت ده تا گفته‌ها را بشنوند و از بهترین آنان پیروی کنند). کارتزیانیسم (مکتب دکارت) نیز بر اندیشه و سپس پذیرش تأکید دارد. مفهوم دروازه‌بان‌ها را نیز در مورد ذهن آدمی به کار می‌برند و معنای آن این است که درب ذهن به هر سو باز نباشد، جز گفته‌های سلیم.

۸- Ubiquity

9) کتاب جامعه‌شناسی وسایل ارتباط جمعی توسط این‌جانب و دکتر منوچهر محسنی ترجمه شده لیک نام آن این نبود. نویسنده کتاب (ژان کازنو) با نام جامعه همه‌جایی آراسته بود. ما مترجمان عنوان فوق را بر آن دادیم.

۱۰- Cosmpolitism

11- Universalism

12- Integration

13ـ منظور ارتباط چندین بعدی زناشویی است که هم صبغه اقتصادی دارد، هم بعد جسمانی، روانی و بالاخره انسانی و اجتماعی

۵ـ فیلم‌های مستهجن که غریزه را تحریک می‌کنند. در این نوع رسانه‌ها، از روزنه فروید id (نفس اماره) تقویت می‌شود و با آن نفس لوامه تضعیف می‌شود. در معنای خاص، اینان به تقویت خناس یا شیطان درونی انسانها مدد می‌رسانند و از آن انسانهایی پدید می‌آیند که جهان را با عینک غریزه‌گرایی تعریف می‌کنند.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: