1400/3/24 ۰۸:۴۵
فلسفه پول مفصلترین تحلیل زیمل در مورد صورتهای اجتماعی است: متن تو در تو و پیچ در پیچی به ظاهر بیدر و پیكر بالغ بر سیصد هزار كلمه كه هر خوانندهای را مرعوب میكند. جرج هربرت مید میگفت كتاب زیمل خیلی وقتها ملالآور میشود و خواندنش فرساینده. میگفت حجمش خواننده را پس میزند. خیلیها عطایش را به لقایش میبخشند. با این همه، فلسفه پول متنی است كه سعی خوانندهاش را بیاجر نمیگذارد.
نگاهی به «فلسفه پول» نوشته گئورگ زیمل
فلسفه پول مفصلترین تحلیل زیمل در مورد صورتهای اجتماعی است: متن تو در تو و پیچ در پیچی به ظاهر بیدر و پیكر بالغ بر سیصد هزار كلمه كه هر خوانندهای را مرعوب میكند. جرج هربرت مید میگفت كتاب زیمل خیلی وقتها ملالآور میشود و خواندنش فرساینده. میگفت حجمش خواننده را پس میزند. خیلیها عطایش را به لقایش میبخشند. با این همه، فلسفه پول متنی است كه سعی خوانندهاش را بیاجر نمیگذارد. زحمتی را كه بر خود هموار كرده تلافی میكند. نمونه قدرتمندی است از روش عام و جهانبینی زیمل. زیمل كتابش را به دو بخش «تحلیلی» و «تركیبی» تقسیم كرده است. این تقسیمبندی نسبت مستقیم دارد با تصور نویسنده از «هستهای» كه حدود و ثغور صورت اجتماعی مورد بحث را تعیین میكند و استلزامهای امكانیتر و متغیر و دارای نسبیت تاریخی و وسیعتر آن صورت اجتماعی.
پول به لحاظ صورت تقویمی و متطورش میتواند مقایسه ارزش كالاها و مبادله اجناس و خدمات را هرچه آسانتر گرداند. به لحاظ تاریخی، پول ابتدا قالب اشیای گوناگونی چون دام و طیور یا فلزهایی را داشت كه نماینده معیارهای عامتر ارزش بودند و بعد به تدریج تطور یافت و صورتی انتزاعیتر یافت. صورتهای انتزاعیتر، مانند اسكناس یا پول كاغذی و چكها -كه سرانجام به پرداختهای اینترنتی و انتقالهای فوری پول و اعتبار- صورت عام پول را كه در كتاب زیمل با تعبیر «وسیله محض» وصف شده است بهبود میبخشند، مبادلهپذیری كلی یا «انتزاعی» آن را تقویت میكنند. تطور پول یكی از مهمترین عواملی بوده كه اجازه داده اموال منقول و قابل واگذاری خصوصی، به عنوان نمونه، ارباب و دهقان را به یكسان از تعهدات تغییرناپذیرِ نظام فئودالی برهانند. همانطوركه در معرفتشناسی زیمل، همه عینها معنایشان را از نسبتشان با دیگر عینها كسب میكنند، ارزش اقتصادی هر شیئی هم از دل مقایسه با دیگر اشیا -یعنی از دل نسبیتش در نسبت با دیگر اشیا- سر بر میآورد. به لطف پول، در همه صور تاریخی و متطوّرش، بهایی كه به یك كالا منضم میشود چیزی جز ارزشی نسبی را بیان نمیكند. همه اینها یك جنبه از «نسبی نگری» كلی زیمل به شمار میآید و البته این باعث نمیشود پول، از جمله، به «عینی شدنِ» نسبی مناسبات اجتماعی میدان ندهد.
جانفرانكو پُجّی، در كتاب پول و ذهن مدرن: فلسفه پول گئورگ زیمل (1993) چهار «دسته» صفات بههم پیوسته برای پول شناسایی میكند كه بنا به صورتبندی زیمل، نشان میدهند چرا پول چنین تاثیر فراگیری دارد.
ابزاربودن: زیمل پول را محضترین صورتِ ابزار میداند، نابترین ابزار ممكن كه انعطاف صورتهای تازهترش امكان نقلوانتقال و مخفی كردن آن را بیش از پیش میسر ساخته است. اگر در قالب دوگانه «وسیله- هدف» سخن بگوییم، پول در درجه اول هدفی در خود نیست (گرچه میتواند بشود) بلكه وسیله عامی برای دستیابی به اهداف گوناگون است و در این حالت پول چیزی جز پول نمیشود.
غیرشخصی بودن: پذیرش پول به عنوان وسیله پرداخت بهای همه اجناس و خدمات در ضمن نوعی سردی در روابط ایجاد میكند كه غالبا یادآور معاملات پولی است؛ در واقع، پول زمانی به نحو احسن به انجام معاملات كمك میكند كه عواطف هیچ نقشی در روابط نداشته باشند. به گفته زیمل برای همین است كه توصیه میشود، نه با دوستانتان معاملات مالی انجام دهید نه با دشمن. غیر شخصی بودن در ضمن در پدیدهای نقش دارد كه میتوان آن را «تاثیرات یكدستساز» پول وصف كرد -كلیگرایی پول در قیاس با «جزییگرایی». طرفه اینكه توانایی پول برای نادیده گرفتن شخصیت یا موقعیت اجتماعی طرفین معامله مجال دوچندانی برای ابراز فردیت به ایشان میدهد. این به تعبیری پارادُكس پول است. غیر شخصی بودن پول در عین حال تعداد اشخاصی را كه بالقوه میتوانند معامله كنند و شمار اهداف و مقاصدی را كه میتوان دنبال كرد، میافزاید. نكته مهم اینكه افزایش شمار اهداف بالقوه شامل افزایش گروهها و انجمنهای خاص هم میشود.
مبادلهپذیری انتزاعی: این ویژگی اشاره دارد به انتزاع پول از همه ویژگیهای مشخص چیزها. اگر این معنی را در قالب تقابلی دوتایی بیان كنیم، میتوان گفت این ویژگی مثبت پول از ویژگی «منفی» آن، یعنی بیكیفیت بودن آن، نشأت میگیرد. اینكه پول بیانكننده كمّی و نه كیفی ارزش اقتصادی چیزها است، «محاسبهپذیری» و «تقسیمپذیری» پول كه بیشتر به گرایشی «شناختی» میدان میدهد تا «هنجاری» - این یكی از جنبههای فراگیر جامعه مدرن است كه استلزامهای فراوانی دارد. زیمل مینویسد: «پیشرفتهترین شكل تقسیمپذیری از راه مبادله با پول به دست میآید. پول همان شیء مبادلهپذیر مبادله است كه واحد آن با ارزش هر شیء تقسیمناپذیری قیاسپذیر است. به همین سبب، پول تسهیلكننده یا حتی مستلزم جدایی ارزش انتزاعی از محتوای انضمامی خاص آن است. نسبیت اشیای اقتصادی ... با تقلیل به یك مخرج مشترك ارزشی كه بارزترین صورت آن پول است برجسته میشود.» (ترجمه فارسی. صص. 107—106)
بالقوه بودن: در مورد پول این ویژگی ناشی از تقابل بالفعل و بالقوه است -به عبارت دیگر، استفاده از پول به هیچ استفاده جزیی محدود نمیشود؛ استفادههای ممكن از آن محدودیت برنمیدارند: این ویژگی توان و دامنه انتخاب را گسترش میدهد و البته این گسترش به شیوهای بیتناسب روی میدهد، خاصه برای ثروتمندان، در تضاد فاحش با افقهای محدودترِ ممكن برای فقیران. به گفته زیمل، پول به لطف بالقوه بودنش برای «خصلتِ پویای مطلق جهان» محوریت دارد. زیمل مینویسد: «برای خصلت كاملا پویای جهان، نمادی چشمگیرتر از پول نمیتوان یافت... پول هیچگاه دست كسی نمیماند. پول اگر از حركت بازایستد دیگر در مقام پول ارزش و معنای خاصی نخواهد داشت.» (ترجمه فارسی، ص. 555)
اقتضائات نهادی پول و افزایش دامنه استفاده و تاثیرات آن درون اقتصادهای كارای پولی عناصر دیگر گزارش زیمل را شكل میدهند. این اقتضائات شامل درجهای از اعتماد و ثبات در توقعات، از جمله دولتهای كارا و دستگاههای حقوقی و اداری و دیوانی آنها است.
زیمل كتاب خود را درباره پول بر بستر فلسفی وسیعتری بنا و سوالی عام درباره ریشه ارزش اقتصادی مطرح میكند. فصلهای آغازین فلسفه پول اگرچه ملبس به لباس پدیدارشناسی و روانشناسی است به وضوح مایه فلسفی دارد و میكوشد نه تنها ریشه ارزشها بلكه ریشه آگاهی شناسنده و واقعیت اجتماعی را نیز تبیین كند.
در آغاز نه واقعیت به معنای دقیق كلمه وجود دارد نه ذهن. از آنجا كه عینیت امری است كه تقویم میشود، صورت و محتوای تفكر را نمیتوان از هم متمایز ساخت. چیزی كه مشابه رنگورورفته واقعیت خواهد بود تا حد متضایفِ گُنگِ نیازی جسمی و روانی تنزل خواهد یافت زیرا آگاهی قادر نیست میان تجربه عینی و حسهای روانی تفاوت بگذارد. به گفته زیمل، حیات ذهن در حالتی تفكیكناشده آغاز میشود كه در آن «من» و اعیانش هنوز از هم تمایز نیافتهاند؛ آگاهی مملوّ از تاثرها و ادراكهای حسی است ولی حاملِ این محتواها هنوز خود را از آنها جدا نساخته است. با اینحال، رفتهرفته این «ماگمای» همگن روحی آغازین (ماگما به مواد گداخته درون زمین میگویند) كه هنوز شقاق بنیادی عینی- ذهنی در آن رخ ننموده است ارزش میآفریند. ارزش زمانی پدید میآید، آگاهی با چیزی مواجه میشود كه حاضر نیست فورا از آنِ آگاهی شود، در برابر جذبشدن مقاومت میكند. این مقاومت خود تابعی است از فاصله میان آگاهی و شیء به مثابه متعلق میل، شیئی كه وعده ارضا میدهد. این فاصله باعث میشود آگاهی نتواند شیء مطلوبش را «ببلعد» و از بین ببرد؛ بدین سان، سائق كور بدل میشود به میل ذهنی آگاه و درونی. به تعبیر زیمل، ما فقط به شرطی به اشیا میل میورزیم كه بیواسطه به ما داده نشوند تا از آنها استفاده كنیم و تمتع ببریم؛ یعنی تا جایی به آنها میل میورزیم كه در برابر میل ما مقاومت كنند. ارزش ناشی از این تاخیر بنیادی است و عین اكنون در مقابل ذهن وجودی مستقل مییابد و به صورت چیزی ظاهر میشود كه ذهن به آن میل میورزد و فقط به شرط غلبه بر فاصله و مانعها و مشكلها میتواند آن را در خود جذب كند.
این نكته حاكی از آن است كه میل با آنچه (در هر لحظه مفروض) به وجهی واقعی یا مجازی «دمِ دست» است ارضا نمیشود؛ آگاهی میلورز شی مطلوبش را از حیطه گزینههای در دسترس برمیگزیند و ما، همانطوركه زیمل خاطرنشان میكند، در آغاز كار «مشكلپسند» و «سختگیر»یم. این درست همان لحظهای است كه بنیاد استوار عینیت سرانجام قوام مییابد. از وحدت اولیه «روح» یا «محرك حیاتی» كه همهچیز را در خود جذب میكند و از بین میبرد، به واسطه این فاصله ارزشی خلق میشود. شیء فقط و فقط به شرطی از وجود عینی بهرهمند میشود و دارای ارزش عینی مینماید كه ذهن قادر باشد ارضا را به تاخیر اندازد و سائق مبرمی را كه خواستار لذت و تمتع آنی است حذف كند. زیمل تاكید میكند ارزش وقتی پدید میآید كه ما سائقِ خواستار تمتع بیواسطه حسی را ترك كنیم. علت این تاكید زمانی روشنتر میشود كه او به قلمرو زیباشناسی گریز میزند: به اعتقاد كانت، آدمی فقط زمانی میتواند حكم زیباشناختی كند كه قادر باشد دامن ادراك زیباشناختی را از مایهگذاری شهوانی منزه دارد؛ فقط هنگامی كه بتوانیم با نگاهی عاری از علاقه و غرض به اشیای طبیعی یا آثار هنری نظر كنیم حكم زیباشناختی خصلتی خودآیین مییابد و ما قادر میشویم به سیر و نظر در امور زیبا و والا بپردازیم.
فاصله مذكور میان میل و متعلق میل ضروری است. همهچیز بسته به آن است. مقاومت در برابر میل بیواسطه آغازكننده فرآیند به تاخیرانداختنِ كامروایی حسی است؛ فرآیندی كه مایهگذاری عاطفی ذهن را در واقعیت تضعیف میكند، به میل عینیت میبخشد و میل را متمدن میسازد. به اعتقاد زیمل، فاصله حالتی بینابین است میان كمیابی مفرط (یعنی محالبودنِ تمتع) در یك سوی طیف و حضور وساطتنیافتهای همگونساز و وحدتبخش در آن سوی طیف -در دسترسبودن بیحدومرزِ متعلق میل. عینیت و ارزشسازی زمانی پیش میرود كه فاصله میان مصرفكننده و آنچه موجب تمتع او میشود افزایش یابد، ولی عینیت و ارزش فقط و فقط به شرطی تحقق مییابند كه بتوان به شكل موثر بر این فاصله غلبه كرد (پیمودن فاصله لااقل به وجه منطقی باید ممكن باشد وگرنه میل عبث خواهد بود). ارزشگذاری محصول جنبی میلی است كه زاییده فاصله است و میكوشد بر آن غلبه كند.
خط فكری زیمل تا این نقطه در جهت قسمی تحقیق پدیدارشناختی (كمابیش مطوّل) در مورد تكوین ارزشها پیش میرود. ارزشها صورتهای سفتوسختشده میلند كه به تعبیری در آگاهی در خودِ فعل به تاخیرانداختنِ ارضا لخته میشوند و به ذهن امكان میدهند تا از جریان سیال تاثرهای تفكیكناشده چیزهایی مجزا برای خود بتراشد. در اینجا حق داریم سوالی انتقادی بپرسیم: اصلا چرا كل فرآیند چشمپوشیدن از ارضای آنی آغاز میشود؟ چرا آگاهی باید احساس اولیه و بیواسطگی حسی آغازین را ترك گوید و بدین سان شقاق ذهن و عین را به وجود آورد؟
پاسخی كه زیمل بیمعطلی میدهد بیانی است كه او را از فیلسوفان نظرپرداز متمایز میكند و جایگاه ممتاز او را در میان جامعهشناسان توجیه میكند. ارزشآفرینی ریشه در فعل مبادله میان دو یا چند فرد دارد. مبادله به نوبه خود صحنهای میآفریند كه در آن تجربه بینالاذهانی ممكن میشود. ارزشها از غلظت و تراكمِ هماره فزاینده مناسبات میان اشخاص و ضخیمگشتنِ تور تعاملات مشتق میشوند و نكته باز مهمتر اینكه، حتی اگر بپذیریم كه ارزشها ریشه در قلمروی روانی دارند (یعنی تابع میل آدمیانند)، از حد خاستگاههای ذهنیشان و اختیاریبودنِ آغازیشان برمیگذرند.
ارضای به تاخیر افتاده مسبب پیدایش اعتبار عینی است و فرآیند شكلگیری ارزشگذاری بینالاذهانی را به راه میاندازد. زیمل برای تبیین این فرآیند بر اهمیت قربانیكردن و ازخودگذشتن تاكید میگذارد. ازخودگذشتگی یا به اصطلاح كفّ نفس بیواسطگی میل را نفی میكند: میل فرد اینك وساطت مییابد، قائم به وساطت میل دیگری میشود. ساده بگوییم: من فقط به شرطی میتوانم میل خود را برآورم كه قادر باشم - دستكم تا حدی- میل دیگری را برآورم. تقاطع و تداخل میلهایی كه به چیزهایی متفاوت معطوفند صورتهای فكری آنها را شكل میدهد، صورتهای ماورای فردی آنها را كه به شكل مقولههایی ذهنی تعین مییابند. اعتبار عینی ارزشهایی كه ریشه در جهان عینی دارند معیاری عینی میآفریند برای مقایسه كمّی كیفیتهای متفاوت. نكته مهم این است كه مبادله اختیاری اینك همزمان مبادلهای همارز است زیرا ارزش چیزهایی كه مبادله میشوند بنیادی استعلایی دارد و از حالا به بعد وجهی بینالذهانی دارد. برعكس، همارزی مبادله ریشه در همارزی میلهای واپسزده افراد دارد. زیمل بر این نكته انگشت میگذارد كه ارزش بر كیفیت جوهری درونی شیئی كه مبادله میشود منطبق نیست بلكه به نسبت شدت میل تغییر میكند و بسان طول پارهخطها در هندسه، فقط در نسبت با آگاهیهای میلورز دیگر هستی دارد. اسواوُمیر ماگالا تعبیری وضع كرده است كه خلاصهایتر و تمیز از موضع زیمل به دست میدهد: «زایش ارزش از روح مبادله». ارزش به مفهوم مدرن آن مولود مقایسه شدت میلهایی است كه در قالب بهای پولی چیزها بیان میشوند. به این اعتبار، پول نماینده ذات نسبتمندی است و انتزاعیترین صورت آن فقط در اقتصاد بازاری پیشرفته یافت میشود. هستی اقتصاد پولی در گرو نوع جدیدی از جامعه است، با الگوهای متفاوتی در تعاملهای اجتماعی و جامعهپذیری.
زیمل برای تقویت تز خود از یافتههای قومشناسان شاهد میآورد. ارزشها در اقوام به اصطلاح ابتدایی مفهومهایی متغیر و بیثبات و مندرآوردیاند زیرا اقوام ابتدایی قادر نیستند ارزشها را برون از چارچوب ارضای آنی تصور كنند. قبایل دنیای باستان گاهی به صراحت از مبادله ابراز بیزاری میكنند. زیمل این بیزاری را ناشی از فقدان ابزارهای عینی برای سنجش و اندازهگیری میشمارد، یعنی فقدان پول، ابزاری كه معیاری قابل اعتماد است برای مبادله میان سعی و نتیجه (و به همین سبب است كه انسان ابتدایی هرگز یقین ندارد كه آیا مبادله همارز است یا نه - كه آیا مساعی و زحماتش اجری منصفانه خواهد یافت). این امر باعث میشود «انسان ابتدایی» هم به كار هم به فعالیت اقتصادی مبتنی بر مبادله به دیده تحقیر بنگرد. زیمل تاكید میكند این در ضمن سرچشمه ترس اقوام ابتدایی از مبادله است زیرا ایشان میترسند آن جزء از نفسشان كه درگیر كار میشود حین مبادلهكردن تا همیشه از وجودشان جدا گردد. جوامع كهن و سنتی و روستایی هدیهدادن و راهزنی و تهاتر را به مبادله همارز ترجیح میدهند زیرا این صورت از مبادله در گرو واحدهای اندازهگیری عینی و مناسبات صلحآمیز میان آدمها و اعتماد و رواج روابطی بافاصله (یعنی غیرعاطفی یا دستكم مبتنی بر تحدید عواطف) میان بازیگران اجتماعی است. خود صورتهای مبادله اقتصادی، به تعبیری، آدمها را وامیدارد به سركوب رگههای عاطفی شخصیتشان، یعنی ویژگیهایی كه تعاملهای بشری را به شائبه عناصر عاطفی و غیرعقلانی میآلایند. صورتهای مدرن روابط اجتماعی مستلزم واحد اندازهگیری محضیاند كه بیانكننده شدت میلها باشد و به این ترتیب به تقویمِ هنجارهایی دارای اعتبار عینی راه برد.
پاورقی:
ماگما به مواد گداخته درون زمین میگویند
منابع:
-Schermer, H., Jary, D. Form and Dialectic in Georg Simmel’s Sociology.
-Andrzej Karalus. Georg Simmel’s The Philosophy of Money and the Modernization Paradigm.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید