1393/8/27 ۰۸:۴۰
در میان غوغا و عطش دانشگاهخواهی ومیل دانشجویی جامعه ـ از والدین و افراد و تب و بازار كنكور تا سازمانها و اساتید و عنوان و نامجوییها ـ كاركرد دانشگاه چیست؟آیا راه آینده و حیات همه افراد یك جامعه باید از گذرگاه افسانهای دانشگاه بگذرد؟ چنین جذبه و عشق و كعبه آمال شدن وبدل گشتن به روایت اعظم ومعبد علم و سخن آخر و اول، از كجاست؟به راستی اگر امروز و با اضمحلال و تضعیف نفوذ حوزهها و مدارس سنتی، معابد و نهادهای دانشگاهی سر برآورده باشند، آیا چنین عصر جدیدی را بدون دانشگاه هم میتوان تصور كرد؟ در این صورت وضعیت جوامع و نهادهایشان چه خواهد شد؟موج مدركگرایی و عنوانجویی و دكتریخواهی و غرقاب مؤسسات كوچك و بزرگ،كهنه و تازهرسته، مجازی وحضوری، انتفاعی و غیرانتفاعی صدور مدارك و مدارج گذر و تقرب به سرمایههای فرهنگی و منزلتی فروخفته درشاهراه دانشگاه، ما را به كجا خواهد برد؟
در سالیان اخیرما از یك سو با موج تقاضای انواع تحصیلات دانشگاهی(از مقدماتی تا عالی و از كاربردی تا تكمیلی و از غیرحضوری ومكاتبهای و الكترونیكی تا حضوری و انتفاعی و...) مواجهیم كه روز به روز ودر اقصی نقاط كشور بازار و دكان و خوان علم و فضل مبتنی بر مدرك را از ده تا شهر میگستراند و نه چندان هدفمند، اسباب اشتغال حلقه علمی اصحاب دانشگاه را ـ صرف نظر از حكمت و خردمندیـ مهیا میكنند و از سوی دیگر با نهادها و سازمانهای خادم جامعه روبرییم كه باید عمدتاً با خروجی این دانشگاهها (دركنار آموزش و پرورش) خدمات و جوائج مادی/تكنولوژیك و غیرمادی/فرهنگی/فكری جامعه را با نیروی انسانی دانشی و فكری، روز به روز بهتر از دیروز پاسخ گویند.
اما این نهادها كه باید نیازهای انسانی خود را از خروجیهای دانشگاه برآورده كنند از این دانشمندشدگان رضایت ندارند و طرف چندانی نمیبندند. مرئیترین و برصحنهترین زنان ومردان دانشگاهرفته، از حوزه علم و فناوری و مهندسی هستند كه باید در خدمت نهادهای تأمینگر نیازهای مادی/ فنی جامعه باشند و با علم و تكنولوژی بر تخفیف آلام و ترفیع بهروزی همگان یاری رسانند. شكوه و شكایت از ناآشنایی و ناكارآمدی فارغالتحصیلان فنی ـ مهندسی در صنعت و جامعه و فاصله بسیار آنها تا متخصص و كارشناس علمی و صنعتی وچندرشتهای و عدم انطباق توانشان با مقتضیات و كار عملیاتی صنعت و ضرورت مجدد آموزش وآشناسازی صنعتی و عملی آنها (در بیشتر جهان) از عمده مسائل این نهادهاست.
از سوی دیگر نارضایتی از اهداف و نتایج پژوهشها و همكاریهای دانشگاه و اساتید با صنعت، جهت ارائه راهكارها و كمك به صنعت و نهادها به واسطه نگاه عمدتاً تئوریك و غیرعینی وجامع استادان و دانشگاهها و فقدان اشراف كامل به زیر و بم مشكلات و محتوای آنها و رقابت سرسختانه دانشگاه و استادان برای اخذ پروژههای تحقیقاتی بعضاً نظری و بیحاصل(و به عبارتی حل شدن در مكانسیم بازار و پول) همراه با گسترش بازار كار آموزش عالی و تأسیس دانشكدهها و دورههای جدید بدون توجه واقعی به نیازهای بومی صنعت و جامعه، از مسائل كلیدی دیگری است كه در كشورما عمری بیشتر از چند دهه دارند. این موضوع درحوزه علوم كاربردی برشمرده شد؛ اوضاع در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و ناتوانی در انطباق و اشتغال فارغالتحصلان آن با ماهیت و مسائل جامعه و نهادها نامساعدتر و شكایت وفغان آگاهان، بلندتراست.
ناكارآمدی در پاسخگویی
دلیل این عدم رضایت و بعضاً ناكارآمدی دانشگاه در حوزههای فنی ـ مهندسی و علوم پزشكی در پاسخگویی به جامعه و نهادهای آن(چه رسد به علوم انسانی و ناتوانی از پرورش روح علمی، نقادی و نوآوری و... ودرنتیجه رشدجامعه) و حتی در حوزه تحصیلات عالیه و برونداد تكمیلی كه عصاره وجودی دانشگاه است، كدام است؟
در تحلیل نقص دانشگاه در برآوردن نیازهای جامعه و نیز روزآمد نبودن و فاصلهگیری بیشتر از دانشگاههای جهان در تولید علم و حركت در مرزهای دانش و بعضاً خلق تكنولوژی و نوآوری و انتقال به جامعه ـ آنهم درعصر ارتباطات و همگانی شدن تقریبی دسترسی به دانش ـ نظرهای متفاوتی مطرح شده است.
از الگوی ارتباطی مثلث قدرت،دانشگاه، دولت وبازار و میزان استقلال دانشگاه از بازار و دولت گرفته تا الگوی مارییچ ارتباط سه گانه دانشگاه،صنعت و دولت (كه به نحوه و كمّ و كیف ارتباط این سه بخش جهت رشدوتولید علم و فنّاوری در جوامع میپردازد)و نظریه بدیلش نظامهای ملی فناوری (NIS = National Innovation System) و نگاه به تولید و گسترش نوآوری و علم در یك نظام كلی ملی و متشكل از سیاستها، مقررات و منابع مالی و انسانی و... هریك عوامل متعدد دخیل در موضوع را واكاویدهاند.
اما در كنار این نظرها برای شكل بندی تعامل نهاد دانشگاه با سایر نهادها و جامعه، به طور كلی و بدون در نظر گرفتن تاریخ و سیر شكلگیری و توسعه دانشگاه در جهان و ایران كه عمدتاً در پاسخ به نیازها و فنون صنعتی(و با نامهایی چون دارالفنون و صنایع مستظرفه و...)و علایق توسعه صنعتی رأسهای جامعه یعنی شاهان و تكنوكراتهای آنها ونه متن جامعه شكل گرفت، پاسخ اصلی را شاید بتوان در كم و كیف انتظارات جامعه و نهادهای آن(صنعت، احزاب وافراد) از دانشگاه یافت.
وظیفه دانشگاه
دانشگاه در یك بُعد وظیفه تربیت و پرورش متخصصان علمی، فنی و كاربردی را بر عهده دارد كه تا امروز دراین امر موفقیت كافی نداشته و عمده بارش را (به دلیل دوری یا بیگانگی و عدم استغراق درمسائل و نیازهای عینی جامعه) خود صنعت و شركتهای فناورانه بر دوش كشیدهاند و با آموزشهای حین خدمت، دانشگاههای كاربردی شركتی، شهركها و پاركهای صنعتی، علمی و فناوری و قطبهای علم و فناوری و واحدهای پژوهش،توسعه و فناوری به تربیت و متناسب سازی برونداد دانشگاه با نیازهای تكنیكی خود پرداختهاند.
البته امروز و در سایه امكانات آموزشی عمومی و چندرسانهای و همگانی شدن آموزش، دانشگاهها میتوانند توان خود را ارتقا دهند و در دنیا نیز با كمك ابزارهای ارتباطی و چندرسانهای و بین رشتهای جدید نظیر دورههای نوین میانرشتهای، كلاسهای اینترنتی و شبكههای اجتماعی و... این امر صورت میگیرد.
انتظار غیر واقعی از دانشگاه
در حوزه پژوهش و تحصیلات تكمیلی نیز جامعه از نتایج آن چندان راضی نیست؛ زیرا این حوزه به جای حركت در مرزهای دانش و طرح وحل مسائل انتقادی، بنیادی و كاربردی صنعت و جامعه از ارائه راه حلهای مناسب و تحلیل درست آنها قاصر مانده است. به نظر میرسد میزان انتظار ما از دانشگاه غیر واقعی و ورای توان و جوهرة قابلیتها و وظایف آن باشد واز این رو تلاشهای پرخروشی نظیر ارتباط صنعت و دانشگاه و... ابتر و بیسرانجام خواهد بود.
شاید درست آن باشد كه به رسالت و وظیفه كلیدی و اصلی دانشگاه بازگردیم كه همان پرورش و تربیت روح علمی،كنجكاوی، نقد،تحلیل، یادگیری و دانشجویی دائمی باشد.دانشگاه اگر بتواند در فارغالتحصیلانش از این روح بدمد، انسانهایی خواهد آفرید كه در هر كجا و هر نهاد و هر مسند و هر مسیر شغلی بعدی خود (خواه در خود دانشگاه و تحصیلات تكمیلی استاد و پژوهشگر باشد و خواه مهندس و پزشك و هنرمند و منتقد و تحلیلگر و كارشناس آزموده در كوران چالشهای عینی نهادهای صنعت، بهداشت و...) انسانهای تربیتشده، دانشدوست و فاضل را روانه جامعه در هر مقام خواهد كرد.
درنهایت و به زبانی دیگر باید دانشگاه را معبر آیین گذر و كاركرد دانشگاه را گذراندن انسان با آیین و مناسك گذرِ دانشجویی به معرفت دانست. دانشگاه متولد و نتیجه عصر مدرن و خردِ خودبنیاد و شكاك كانتی و پیدایش انسان جستجوگر و نقاد سنتها و حجتهاست. لذا مهمترین وظیفهاش به جز دانش آموزی، آمادهسازی انسان برای گذر به بلوغ معرفتشناسانه است.
در انسانشناسی، مناسك یا آیینهای گذر مجموعه باورها و كنشها، برهه، تمهید و واسطه و بهانهای است كه انسان را برای گذر از یك مرحله از زندگی، به مرحله صعب بعدی آماده و توانا میكند. از تولد و بلوغ گرفته تا مرگ و نیستی و مواجهه انسان با رویدادهای سترگ و بنیانساز و زیستی و هستی محور. بلوغ مهمترین منسك گذر است و هنوز در قبایل بدوی این رسم پا برجاست؛ زیرا فرد را به جای پرتاب مضطربانه یكجا به هستی جدید، تدریجاً و با جشن و شور و هیجان و آیین برای زیستن و كنش در مرحلهای جدید و دشوارتر و پراز مخاطر و كنش آماده و مهیا میكند.
دانشگاه نیز از این منظر، محل برگزاری آیین گذر مدرنیستی است (در دوره ای حداقل 2تا 4 سال)كه شركت كنندگانش به عنوان دانشجو در فرایندی هیجان برانگیز از كودكی و دانشآموزی و غنودن در نهاد آموزش دبیرستانی و اولیه به در میآیند و راه و رسم خودـ آیینی مدرن را با شیوه تجزیه تحلیل، خردورزی، تجربهگری و آزمایش و نقد وچون و چرا و چالشگری و آمادگی برای نوآوری میآموزند.
به عبارت دیگر دانشگاه محل یا گذرگاه مناسك و آیین تشرف مدرن است در همان معنای دو وجهی: یكی كسب شرافت و اعتبار لازم برای شرف حضور یافتن در جامعه و دیگری رسیدن به اشراف و حكمت و خردمندی لازم جهت وارد شدن در نهادهایش. لذا اگر بتوانیم حداقل وظیفهای را برای دانشگاه تصوركنیم (كه اگر درآن موفق شود، لازم اما ناكافی است)، همان ظفرمندی در برگزاری آبرومند آیین تشرف انسانها و نسل نو در رساندنش به بلوغ فكری، اجتماعی و اندیشگی است؛چرا كه اگربتواند انسانهای بالغ و مدرن را وارد نهاهای جامعه كند،آن اجتماع در تمام حوزهها موفق خواهد شدو این بلوغ به سرآمدی در حوزههای دیگر سرایت خواهد كرد.
به دیگرسخن كمترین انتظار جامعه را از دانشگاه شاید برگزاری درست این تشرف دانست.بدیهی است درغلتیدن به آیین صرف و اسطورهای و شكلگیری نه شرافت و اشراف و فرزانگی، بل تبختر و غرور بلوغ كاذب طی مقامات پوچ و ماندن در صغار آغشته به مدارج و مدارك و علم و مهندسی(به قول مولانا: بنای آخور)، دوران جهالت و كودكی راتقدیم جامعه خواهد كرد،حتی اگر اسم ورسم مشعشع عصر اتم یا فضا یا اینترنت را برپیشانی خود حك و حمل كند.
لذا آن بروندادی از دانشگاه كه در سایه مربیان و بزرگان خردمند اجتماع علمی و دانشگاهی، شرافت و صلاحیت و اشرافیت و دانشجو شدن واقعی و اكتساب حكمت مقدماتی لازم جهت ورود به جامعه ودوران و مرحله بزرگتر را كسب كند، به مرحله فرزانگی و دانشمندی و سیاستگذاری و مدیریت و استادی نزدیكتر و آمادهتر خواهد بود، یا اقلاً به سهولت بیشتری به آنچه آرمان جامعه و مدینه فاضله است، نزدیك خواهد شد.
دانشجویی وعلمپژوهی
در نهایت در جامعهای با وضعیت ما، انتظارات گسترده وفراگیر از دانشگاه كه سایر نهادها هم آنها را احتمالا بهتر وبرتر به سرانجام میرسانند، شاید منطقی و مقدور نباشد. پس با درنظرداشتن اینكه یادگیری عمدتاً امری بطئ، ضمنی، چالشی و در عمل است (و به این دلیل عملكرد دانشگاههای علوم پزشكی و دانشكدههای صنعتی شركتی درگذشته به واسطه دورههای حساب شدة عملی و پیوند كار ودرس بهتر بود)، شاید معقول همان باشد كه دانشآموزِ درافتاده بر صحن دانشگاه (در این تشرفگاه حضور) نه دانشگزیر و مدركپذیر، بلكه دانشجو وعلمپژوهی بار آید كه با كسب روحیه، ارزش، اخلاق و تفكرِ نقد و تحلیل و پیجویی دانش و حكمت، در هرجا و هر زمان و هركس(زگهواره تا گور) مسافر آماده ابتدای جاده دانشمندی باشد ودر فرجام، با كسب تواناییهای بیشتر برای خویش و جامعه، دانایی و حكمت و دانشمندی واقعی را فزونی بخشد.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید