1393/7/27 ۰۸:۲۲
نلینو صریحاً اقرار دارد كه آنچه متدینان را به علم هیئت جلب كرد، آیات قرآنی بود كه در مورد سودمندی اجرام سماوی و حركات آنها بحث میكند و مردم را به تدبر در آنها وا میدارد: «عامل دیگری كه دینداران را به علم هیئت متوجه ساخته، آیاتی از قرآن است كه در آنها سخن از سودی است كه خدا در اجرام آسمانی و حركت آنها برای همه مردم قرار داده است و از افراد بشر خواسته است تا در فیض رحمانی و حكمت مندرج در آنها نیك بیندیشند. به همین جهت است كه در تفسیرهای بزرگی چون مفاتیحالغیب فخرالدین رازی و تفسیر نظامالدین الحسن القمی النیسابوری ملاحظه میكنید كه هرجا فرصت به دست آمده، به تفصیل درباره مسائل فلكی به بحث پرداختهاند.
ابن یونس منجّم مصری مشهور متوفی در 399 ق/1009 م در مقدمه زیج خود... همه آیات قرآنی را كه به امور آسمانی ارتباط دارد، جمع آورده و به صورت زیبایی آنها را برحسب موضوع مرتب كردهاست و بسیاری از كسانی كه دربارة توحید كتاب تألیف كردهاند، بر آن بودهاند كه بهترین راه برای شناختن خدا و بزرگداشت او، اندیشه در شگفتیهای آفرینش و نظر كردن در حكمتی است كه در آفریدههای خود به ودیعت نهاده است كه همه اینها بر سازندة آنها و وسعت علم آفرینندة جهان دلالت دارد، و به همین جهت مردم را به عبرت گرفتن از اینگونه امور برانگیختهاند.1
3ـ تشویق به كسب علم از هر منبع ذی علم
میتوان از قرآن و سنت اسلامی استنباط كرد كه باید علم و حكمت را از هر منبعی كه واجد آن باشد اخذ كرد. در قرآن آمده: «فبشّر عباد الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه: بندگان مرا بشارت بده، آن كسانی كه به سخنگوش میدهند و از بهترین آن پیروی میكنند.»(زمر، 18) و در حدیث نبوی آمده است: «اطلبوا العلم و لو بالصین:2علم را بجویید حتی اگر در چین باشد.» و از علی(ع) نقل شده است كه: «العلم ضالّه المؤمن فخذوه ولو من ایدی المشركین:3 علم گمشدة مومن است، پس آن را جذب كنید، حتی اگر از دست مشركان باشد.»
مرحوم میرداماد در تعلیقهاش بر كتاب «اصول كافی» متذكر میشود كه دلیل تعلم هشام بن حكم نزد ابوشاكر زندیق، تأسی« از این دستورالعمل نبوی بود كه:4 «الحكمه ضالّه المومن تؤخذ حیث وجدت: حكمت گمشده مومن است. آن را از هر جا كه بیابد، میگیرد.»
مرحوم استاد مطهری در مورد ترجمه كتب علمی و فلسفی به زبان عربی در زمان خلفای عباسی، نكتة جالبی را متذكر شده است: «ما در میان احادیث و اخبار ائمه خودمان كه این همه با چشم نقد به خلفا نگاه میكردند و انحرافات آنان را بازگو میكردند و مكرر هم بازگو میكردند... در یك حدیث نمیبینیم كه این كار خلفا به عنوان یك بدعت تلقی شده باشد و بگویند كه یكی از چیزهایی كه اینها كار را خراب كردند، این بود كه علوم ملتهای كافر را از یونان و روم و هند و ایران ترجمه كردند و وارد دنیای اسلام نمودند؛ و حال آنكه این در میان عوام بهترین وسیله بود برای كوبیدن آنها، ولی ما حتی در یك حدیث ندیدیم كه این كار خلفا به عنوان یك بدعت و یك امر ضد اسلام تلقی شده باشد.»5
این سنت حسنه فرا گرفتن علم از هر منبع ذی علم به شدت دنبال میشد و مسلمانان، علوم و فنون را درهر جا كه مییافتند، جذب میكردند و در این كار تعصبی به خرج نمیدادند و لذا در اندك زمانی غالب علوم زمان را فرا گرفتند و كار آنها را درمجموعهای سازگار با روح اسلام در آمیختند و در توسعه آنها كوشیدند. جرجی زیدان میگوید: « علمای اسلام با كمال فرونتی برای تحصیل علم، نزد علمای مسیحی و غیرمسیحی میشتافتند؛ چنان كه ابونصر فارابی نزد یكی از مسیحیان حرّان پارهای علوم میآموخت.»6
ابوریحان بیرونی كه در زمان سلطان محمود غزنوی و فرزندش سلطان مسعود میزیست، به هند رفت و در میان هندوان زیست و زبان و ادبیات و علوم و آداب و رسوم آنها را فرا گرفت. او در كتاب ماللهند خود می گوید: «برای من بسیار دشوار بود داخل شدن در این رشته علمی و بذل جهد كردن در تحقیق این امر... در راه جمع كردن كتابهای سنسكریت از هیچ جدّ و جهد و خرج كردن وجه نقد دریغ ندارم و به هرجا كه گمان میكنم محتمل است آن قبیل كتب در آن یافت شود، میروم و به هر نقطهای ولو اینكه دورترین نقاط باشد، اگر احتمال بدهم عالمی آنجا بتوان یافت كه مرا در فهمیدن موضوعی و حل مشكلی یاری كند، سفر میكنم یا او را نزد خود میآورم.»7
ابوریحان در رساله افراد المقال فی امر الظلال ـ در تعیین اوقات شرعی ـ در رد كسی كه از به كار بردن یك وسیله ساخته غیر مسلمانان ابا داشت، مینویسد: «پس جهل او وی را بر آن داشت كه چیزی را كه مبتنی بر ماههای رومی است، نپذیرد و اجازه دخول آن به مسجد را ندهد؛ زیرا آنان مسلمان نیستند. به وی گفتم: مردم روم نیز غذا میخورند و در بازارها راه میروند. پس در این دو امر نیز از آنها تبعیت مكن!»8
به طور خلاصه، یكی از امتیازات مهم فرهنگ و تمدن اسلامی، باز بودن آن برای پذیرش دانشها از دیگران و سازگار كردن آن با بینش توحیدی اسلامی بود. جالب این است كه اسلام در حالی كه تكیه كردن مسلمانان بر غیر مسلمانان و وابستگی به آنها را جایز ندانسته است، در مورد فراگیری علم چنین مرزی را قائل نمیشود و گرفتن علم از هر منبع صاحب علمی را توصیه میكند. به همین دلیل در قرون اولیه هجری، تنها علمای مسلمان نبودند كه مورد تجلیل قرار میگرفتند و علمای غیر مسلمان نیز مورد تكریم بودند. وقتی ابواسحاق صابئی، منشی عزالدوله دیلمی و از ادبای برجستة عصرش كه منكر شرایع بود، از دنیا رفت، سید رضی(ره) در قصیدهای در رثای او چنین گفت:9
ما كنت قبل حطك فی الثّری ان الثّری یعلو علی الاطواد
تا پیش خاك سپردن تو نمی دانستم كه خاك روی كوهها را نیز میپوشاند!
به سید رضی اعتراض كردند كه: «چرا یك كافر را مرثیه گفتی؟» او جواب داد: «من فضل و كمال او را ستودم، نه بدنش را.»
4. تشویق دانشمندان و فراهم كردن امكانات برای تحقیق و آموزش
از عوامل مؤثر در پیدایش تمدن اسلامی، تشویق و حمایت خلفا، امرا، وزرا و بزرگان جامعه از اهل علم و امكاناتی بود كه آنها برای تدریس و تحقیق فراهم مینمودند. ما در اینجا به ذكر اهم اقداماتی كه در آن اعصار در راه ترویج علم صورت میگرفت میپردازیم:
الف) بزرگداشت علما
تأكید قرآن و سنت بر بزرگداشت علما در آن عصر طلایی اثر فراوانی گذاشته بود. حتی اهل كتاب نیز مورد تكریم بودند. بسیاری از فرمانروایان و بزرگان در جهان اسلام آن روز، به طرق مختلف دانشمندان را به خود جذب مینمودند و در بزرگداشت آنان از هیچ اقدامی فروگذار نمیكردند. در اینجا چند نمونه را ذكر میكنیم:
ـ ابوریحان بیرونی در دربار قابوس بن وشمگیر بدان مرتبه از احترام نائل آمد كه بدون اذن وی، به دربار قابوس رفت و آمد مینمود.10
ـ عضدالدوله دیلمی در خانه خویش جای ویژهای برای حكیمان و فیلسوفان فراهم كرده بود تا در آنجا گرد آیند و به بحث بپردازند.11
ـ علما در اندلس منزلتی بس بلند داشتند و مورد احترام مردم بودند. شهرهای اندلس از شاعران، ادیبان، طبیبان و عالمان معروف طبیعیات پر بود، به طوری كه طبق برخی روایات، نام آنها شصت صفحه را پر میكرد.12
منابع:
1. كَرلو اَلفونسو نَلّینو، تاریخ نجوم اسلامی، ترجمه احمد آرام (تهران: چاپخانه بهمن، 1349)، صص 288 ـ 289.
2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1(بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق)، ص180.
3. ابی عمر یوسف بن عبدالبرّ القرطبی جامع بیان العلم و فضله (بیروت: مؤسسه الكتاب الثقافیه، 1415 هـ.ق.) ص 122.
4. میرداماد، التعلیقه علیالكافی (قم: سیدجمالالدین میردامادی، 1403ق)، ص171.
5. مرتضی مطهری،تعلیم و تربیت در اسلام (تهران: انتشارات صدرا، 1367)، ص 278.
6. جُرجی زیدان، تاریخ تمدّن اسلام، ترجمه علی جواهركلام (تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات امیركبیر، 1345)، ص 586.
7. بررسیهایی درباره ابوریحان بیرون به مناسبت هزاره ولادت او (تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، 1352)، ص19.
8. ابوریحان بیرونی، «افرادالمقال فی امر الظلال» رسائل البیرونی(حیدرآباد دكن: جمعیه دائرهالمعارف العثمانیه، 1948)، صص 7 ـ 36.
9. شریف رضی، دیوان الشریف الرضی، ج 1 (تهران: منشورات مطبقه وزاره الارشاد اسلامی، 1406ق)، ص381؛ علی دوانی، سیدرضی مؤلف نهجالبلاغه (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1364)، ص101 ـ 102.
10. علی اصغر حلبی، تاریخ فلاسفه ایرانی(تهران: كتابفروشی زوّار، 1361)، ص 256.
11. گزیده متن رسائل اخوانالصفاء و خلّان الوفاء (تهران: كتابفروشی زوّار، 1360)، ص23.
12. ویل دورانت، تاریخ تمدن، كتاب چهارم (عصر ایمان)، بخش دوم، تمدن اسلامی (تهران، انتشارات اقبال، 1343)، ص 256.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید