آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در گفت‌وگوی محمدمهدی عبدخدایی: تنها روحانی مدرن زمان بود

1393/6/22 ۱۰:۱۷

آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در گفت‌وگوی محمدمهدی عبدخدایی: تنها روحانی مدرن زمان بود

«محمدمهدی عبدخدایی» نوجوان بود كه به عضویت سازمان فداییان اسلام درآمد. به گفته خودش نواب صفوی او را با آیت‌الله طالقانی آشنا كرد و رابطه نزدیك او با آن مرحوم، بهانه گفت‌وگوی «اعتماد» با وی شد. از او خواستیم تا از خاطراتش با طالقانی بگوید. چطور و كجا با مرحوم آشنا شده و از مرام طالقانی چه در خاطر دارد. صحبت‌های عضو فداییان اسلام نشان از ارادت ویژه او به مرحوم طالقانی دارد تا آنجا كه او را تنها روحانی مدرن زمان می‌نامد و معتقد است بسیاری از پژوهش‌ها و تالیف‌های دینی از طالقانی تاثیر گرفته است. عبدخدایی با هیجان خاصی از نخستین مواجهه‌اش با طالقانی می‌گوید، زمانی كه نوجوانی 15 ساله بود و برای ترویج دوباره اسلام بین تهرانی‌ها هر ظهر و غروب در خیابان استانبول اذان می‌گفت.

 

 

زهرا خندان:  «محمدمهدی عبدخدایی» نوجوان بود كه به عضویت سازمان فداییان اسلام درآمد. به گفته خودش نواب صفوی او را با آیت‌الله طالقانی آشنا كرد و رابطه نزدیك او با آن مرحوم، بهانه گفت‌وگوی «اعتماد» با وی شد. از او خواستیم تا از خاطراتش با طالقانی بگوید. چطور و كجا با مرحوم آشنا شده و از مرام طالقانی چه در خاطر دارد. صحبت‌های عضو فداییان اسلام نشان از ارادت ویژه او به مرحوم طالقانی دارد تا آنجا كه او را تنها روحانی مدرن زمان می‌نامد و معتقد است بسیاری از پژوهش‌ها و تالیف‌های دینی از طالقانی تاثیر گرفته است. عبدخدایی با هیجان خاصی از نخستین مواجهه‌اش با طالقانی می‌گوید، زمانی كه نوجوانی 15 ساله بود و برای ترویج دوباره اسلام بین تهرانی‌ها هر ظهر و غروب در خیابان استانبول اذان می‌گفت. این مبارز انقلابی عضو فداییان اسلام، نرم‌‌خویی و مسالمت‌جویی را مهم‌ترین خصیصه طالقانی می‌داند و او را متفاوت با تمام گروه‌های مخالف شاه می‌داند. البته خاطرات عبدخدایی نشان می‌دهند طالقانی بیش از هرچیز به نفس مبارزه اعتقاد داشته و در تمامی سال‌های اعتراضش در تلاش بوده مصالحه و وحدت جایگزین رقابت میان دسته‌جات مختلف اپوزیسیون شود.

به باور عبدخدایی طالقانی با اكثر چهره‌های سیاسی معترض زمان خود در ارتباط بوده و هیچگاه راه مذاكره و مصالحه را نبسته است. متن زیر مشروح گفت‌وگوی ما با محمدمهدی عبدخدایی است.

***

مرحوم طالقانی را نخستین‌بار چه زمانی ملاقات كردید؟

نخستین مواجهه من با مرحوم طالقانی در سال 30 و در مسجد هدایت تهران بود، محلی كه ایشان در آن زمان امام جماعت بودند. در آن سال ما برای ملاقات با نواب صفوی به زندان قصر رفتیم. نواب از ما خواست كه هنگام نمازهای یومیه در خیابان‌های تهران به‌خصوص خیابان استانبول هرجا توانستیم اذان بگوییم و با جمعیتی كه جمع شده برای اقامه نماز به سمت مسجد هدایت برویم. او اصرار داشت نمازهای یومیه را به امامت طالقانی بخوانیم و همین شد كه من در سنین نوجوانی با مرحوم طالقانی آشنا شدم.

 

اصرار نواب صفوی به اقامه نماز در مسجد هدایت تهران برای چه بود؟

آن زمان خیابان استانبول محل تفریح تهرانی‌ها بود. در آن خیابان سه سینما، یك كافه و یك هتل بود اما تنها یك مسجد، آن هم به امامت طالقانی در آن حوالی وجود داشت. این حركت ما در واقع نوعی تظاهرات مذهبی در محله‌یی غیراسلامی بود. در آن زمان دفتر روزنامه‌های حزب توده اكثرا در خیابان فردوسی و نزدیك به محله لاله‌زار قرار داشتند و آن منطقه از این جهت هم برای ما مهم بود. نواب صفوی می‌خواست از این طریق اسلام را به تهرانی‌ها بازگرداند.

 

در مسجد هدایت غیر از اقامه نماز چه برنامه دیگری برگزار می‌شد؟

اساس كار ما شب‌های شنبه بود كه اكثر جمعیت 350هزار نفری تهران برای تفریح به خیابان استانبول می‌آمدند. ما اذان می‌گفتیم و با شعار صلوات به سمت مسجد حركت می‌كردیم. طالقانی بعد از نماز برنامه تفسیر قرآن داشت. بعضی از شب‌ها عزت‌الله سحابی و یدالله سحابی هم به دعوت مرحوم طالقانی برای سخنرانی به مسجد هدایت می‌آمدند. نخستین روزهای آشنایی من با مرحوم سخنرانی‌ها بسیار گرم بود، چرا كه مرحوم طالقانی به‌تازگی برای وكالت در مجلس شورای ملی از شهر چالوس كاندید شده بود اما بعد از رای‌گیری، انتخابات شهر چالوس لغو شده بود.

 

پس مرحوم طالقانی با نواب صفوی رابطه خوبی داشت؟

آن زمان طالقانی با تمام گروه‌های مخالف حكومت در تماس بود. طالقانی در واقع نقطه اتصال دستجات مخالف پهلوی بود. در همان سال 1330، طالقانی می‌خواست واسطه مصدق و نواب صفوی شود و اختلافات آن دو را حل كند. به همین خاطر به دیدار نواب صفوی رفت و از او خواست تا با دولت مصدق مخالفت نكند. نواب گفته بود در صورتی با دولت مصدق مدارا خواهد كرد كه او حكومت را اسلامی اعلام كند. در مقابل مصدق هم به طالقانی گفته بود من آخرین دولت نیستم و نواب صفوی می‌تواند این خواسته را از دولت‌های بعدی داشته باشد. این ماجرا را مرحوم طالقانی در سخنرانی سر مزار دكتر مصدق در اسفند 57 علنی كرد.

 

شما گفتید در مسجد هدایت با آقای طالقانی آشنا شدید، این آشنایی چه زمانی به رابطه نزدیك تبدیل شد؟

نخستین دیدار رودرروی من با ایشان در سال 31 اتفاق افتاد. من از سال 30 تا 32 در زندان بودم و نواب صفوی در سال 31 آزاد شد. او پس از آزادی در زندان به ملاقات من می‌آمد و بعد از آزادی من این رابطه ادامه پیدا كرد. نواب صفوی برای نخستین‌بار من را به دیدار مرحوم طالقانی برد. در آن زمان ایشان كتاب مرحوم نایینی را به‌تازگی تجدیدچاپ كرده بود. به یاد دارم كه از ایشان پرسیدم علت این اقدام‌شان چه بود؟ آقای طالقانی در جواب گفتند كه هنوز زمان زیادی از كودتا نگذشته و مردم باید درخصوص مشروطه آگاه شوند. آن مرحوم تاكید زیادی به آگاهی‌سازی من و روشنگری در مورد مشروطیت داشت. نظر آقای طالقانی درخصوص نوع حكومت به‌خوبی در مقدمه این كتاب بازتاب داشته، این نقطه‌نظرات را ایشان بعدا بارها در سخنرانی‌های عمومی و خصوصی‌شان هم مطرح كردند.

پس از این دیدار بار دیگر در مشهد و هنگام سخنرانی ایشان در كانون نشر حقایق اسلامی متعلق به پدر دكتر شریعتی خدمت ایشان رسیدم. در آن سخنرانی كه دكتر بازرگان هم حضور داشت، مرحوم به تشریح ویژگی‌های حكومت پرداخت و گفت مسلك حاكمیت باید با اهل خانه مهربان باشد اما پای خارجی را بگیرد. این سخنرانی زمانی بود كه پای امریكایی‌ها به ایران باز شده بود و طالقانی می‌خواست به طرق مختلف مردم را متوجه عدم شایستگی حكومت وقت كند.

 

به این ترتیب واسطه آشنایی شما با مرحوم طالقانی، نواب صفوی بود؟

بله، این دو نفر رابطه نزدیكی داشتند تا آنجا كه هنگام بازگشت نواب صفوی از كنفرانسی در كشورهای عربی، مرحوم طالقانی هم در فرودگاه به استقبال او آمده بود.

مرحوم آقای طالقانی همیشه می‌گفت كه من از همه طرف تحت فشار هستم. اعضای جبهه ملی می‌گویند من فدایی هستم و فداییان هم معتقدند من از جبهه ملی حمایت می‌كنم. با این حال طالقانی خود را ظلم‌ستیز معرفی می‌كرد و می‌گفت صرفا مخالف حكومت هستم و با گروه خاصی همكاری نمی‌كنم.

 

از ماجرای پناه دادن آیت‌الله طالقانی به نواب صفوی و یارانش خاطره‌یی به یاد دارید؟

رابطه طالقانی و نواب به قدری نزدیك بود كه در سال 27 نواب صفوی بعد از ترور هژیر در خانه طالقانی پنهان شد. این ماجرا هنگام ترور نافرجام حسین‌علاء هم تكرار شد. در سال 34 فداییان تصمیم به ترور علاء گرفتند. علت این تصمیم هم این بود كه حسین علاء با وجود اخطارها و مخالفت‌های فداییان، اقدام به امضای پیمان بغداد كرد. این پیمان نقطه اتصال پیمان سیتو و پیمان ناتو بود و فدایی‌ها به خاطر همین با امضای پیمان بغداد مخالف بودند. من هم عضو شورای پنج نفره تصمیم‌گیری بودم. این نقشه با شكست مواجه شد و دو نفر از اعضا كشته شدند. روز بعد، یعنی 27 آبان 57 بود كه نواب صفوی از من خواست به خانه طالقانی بروم و از او بخواهم ما را پناه دهد. طالقانی ابتدا تمایل چندانی نداشت و گفت در‌مظان اتهام است و ممكن است خانه لو برود. اما در آخر اعلام كرد كه خانه متعلق به ما است و می‌توانیم آنجا پناه بگیریم.

 

بعد از آن چطور با مرحوم طالقانی ارتباط داشتید؟

بعد از ماجرای پناه گرفتن ما در خانه طالقانی، مهم‌ترین ارتباط من با آن مرحوم در زندان قصر شكل گرفت. من از سال 35 تا سال 43 در زندان بودم. ایشان هم بعد از قیام 15 خرداد 42 دستگیر شدند و به زندان قصر آمدند. من در زندان شماره سه بودم و از حیاط بند با ایشان كه در زندان شماره چهار محبوس بودند، صحبت می‌كردم. به یاد دارم در آخرین روزهای حبس، ساواك من را احضار كرد و از من خواست در آزادی تعهد بدهم كه دیگر فعالیت سیاسی نخواهم داشت، در غیر این صورت حكومت می‌تواند چند برابر، من را مجازات كند. این قضیه به گوش مرحوم كه اتفاقا در آن زمان در ساواك بود، رسید. طالقانی من را خواست و پرسید تصمیم تو چیست و آیا واقعا می‌خواهی تعهد بدهی؟ مرحوم نگران بود كه شرط ساواكی‌ها برای آزادی را بپذیرم. من در ملاقات دیگری با بازجوی ساواك، این شرط را قبول نكردم و گفتم غرور و هویتی كه از تحمل سال‌ها تبعید و زندان برای خودم ساختم نمی‌شكنم. بعد از بازگشت به بند، ماجرا را برای طالقانی تعریف كردم و گفتم آزاد نمی‌شوم. بعد از آزادی طالقانی محبت ویژه‌یی به من داشت و انگار مقاومت من در برابر ساواك تاثیر زیادی بر رابطه من با مرحوم گذاشت.

 

تصویری كه از شخصیت آقای طالقانی در ذهن‌تان دارید چیست؟

طالقانی در زمان خودش پیشروترین روحانی بود. مرحوم به فراخور زمان استراتژی خود را انتخاب می‌كرد و ابتكار عمل زیادی داشت. نخستین سفرنامه حج، «به سوی خدا می‌رویم» به قلم ایشان نوشته شده و بعد از آن دیگر متفكران هم دست به نوشتن سفرنامه حج زدند. تفسیر ایشان از قرآن به مراتب بازتر و روشنتر از دیگر تفاسیر است. تاثیر تفكر روشنگر طالقانی هنوز هم در آثار پژوهشگران دینی دیده می‌شود. زندگی شخصی و محل زندگی طالقانی هم با دیگر روحانی‌ها متفاوت بود. اثاث خانه‌اش نسبت به دیگر روحانیون كامل‌تر بود. به نظر من طالقانی تنها روحانی مدرن زمان خودش بود.

 

از طالقانی بعد از انقلاب چه خاطره‌یی به‌یاد دارید؟

مشی طالقانی قبل و بعد از انقلاب تغییری نكرد. او همیشه ظلم‌ستیز و نرم‌خو بود و با برخوردهای قهری مخالفت می‌كرد. اسلام و تمامیت ارضی كشور برای او در اولویت بود. به یاد دارم در سال 57، زمانی كه جدایی‌طلب‌ها در كردستان قیام كردند طالقانی همراه سحابی و فروهر برای بازدید از وضعیت منطقه به كردستان رفت. در آن زمان سرلشكر قرنی معتقد بود جدایی‌‌طلبان باید سركوب شوند و قیام كردستان در نطفه خفه شود. طالقانی با قرنی مخالف بود اما بعد از بازگشت به تهران موضع قوی‌تری نسبت به جدایی‌طلبان گرفت و بعد از بازگشت در نمازجمعه اعلام كرد اگر لازم باشد من و امام با تانك به آنجا خواهیم رفت. با این حال هنوز با سركوب شدید مخالف بود و اعتقاد داشت مسائل را باید با ملایمت حل كرد. تا آنجا كه به نظر من بركناری سرلشكر قرنی از فرماندهی ستاد به خاطر مخالفت مرحوم طالقانی با مواضع تند ایشان بود. طالقانی مخالف سرسخت تجزیه كشور بود و با موضع اعضای نهضت آزادی درخصوص فدرال شدن حكومت ایران زاویه داشت.

 

شما چند بار به خوی نرم و مصالحه‌گر مرحوم طالقانی اشاره كردید. ایشان در مقابل گروه‌های غیراسلامی چه برخوردی داشتند؟

طالقانی با گروه‌های غیراسلامی رابطه نزدیكی نداشت. تنها گروهی كه اساس اسلامی نداشت و از حمایت آقای طالقانی تا حدی برخوردار بود جبهه ملی بود. با این حال با هیچ گروهی مخالفت سرسخت نداشت. مرحوم بعد از كودتای 28 مرداد از بازرگان و سحابی برای سخنرانی در مسجد هدایت دعوت می‌كرد. حتی مجاهدین هم به خانه ایشان رفت و آمد داشتند. طالقانی رابط گروه‌های مختلف و در واقع واسطه‌یی برای حل اختلافات و وحدت آنها بود. البته از اعتقادات دینی‌اش دست برنمی‌داشت. طالقانی در مقام یك عالم دینی حكم ارتداد چند تن از مجاهدین را در زندان امضا كرد.

 

طالقانی چه موضعی در قبال حزب توده داشت؟

رابطه طالقانی با حزب توده خوب نبود و می‌توان گفت ارتباطی با توده‌یی‌ها نداشت. اما این مخالفت ایدئولوژیك بود. طالقانی هیچ‌وقت با حذف گروه‌های دیگر موافق نبود.

 

رابطه نزدیك مرحوم طالقانی و نواب صفوی با وجود اختلاف بسیار در مرام و منش‌شان را چطور می‌توان تحلیل كرد؟

طالقانی طبق گفته‌های خودش و به استناد رفتارش در زمان مبارزه با حكومت پهلوی، انسانی كاملا ظلم‌ستیز بود. طالقانی بسیار مسالمت‌جویانه عمل می‌كرد و از این جهت با نواب صفوی تفاوت داشت. رابطه نزدیك این دو نفر به معنی تایید نواب از جانب طالقانی نبود چرا كه روش اینها اساسا متفاوت بود. به یاد می‌آورم كه روزی ما به همراه نواب صفوی خدمت علامه امینی رسیدیم؛ نواب هنگام اقامت در نجف شاگرد علامه بود و ارتباط نزدیكی با ایشان داشت. آن روز علامه از ما خواست تا به نجف برویم. علامه می‌گفت خلیل طهماسبی كه نجار است، می‌تواند آنجا كار كند، برادران واحدی و نواب هم درس بخوانند و خرج زندگی مرا هم علامه به واسطه دوستی نزدیكش با پدرم، ‌خودش تقبل كند. نواب در جواب علامه گفت: اسلام افسران زیادی دارد اما سگ پاچه‌گیر ندارد. او از علامه خواست تا اجازه بدهد ما در ایران بمانیم و پای دشمنان اسلام را بگیریم. می‌بینید كه این موضع‌گیری نواب اصلا به خوی نرم طالقانی نزدیك نیست.

 

به نظر شما اندیشه‌های آیت‌الله طالقانی در جامعه سیاسی امروز ما چه ظهور و بروزی دارد؟

ایران در زمان حاضر جزیره‌یی آرام در اقیانوس متلاطم خاورمیانه‌یی است. در چهار طرف ایران جنگ برپاست اما این كشور توانسته ثبات خود را حفظ كند. همه ایدئولوژی‌ها طرفداران تندرو دارند اما در ایران خوی طالقانی اثر خودش را گذاشته و پای بنیادگرایان و تندروان دینی هنوز به ایران باز‌نشده است.

 

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: